eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
74 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊💕مدح و توسل ویژۀ میلادِ حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس استاد حاج منصور ارضی💕 ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ آنجا که شور عشق نباشد کمال نیست آنجا که گریه هست صحبت مجال نیست آنجا که هجر نیست امید وصال نیست در پیشِ ما مقام به سن و به سال نیست اینجا سه ساله حجت حق بر بزرگ هاست ارث نواده عصمت مادر بزرگهاست آیینه مقابل زهراست صورتش خیلی کشیده است به زینب نجابتش اسلام را کشیده به دوش رسالتش حوریه های عرش نِشینند کلفتش مانده دخیل چادر او مریم از نخست محتاج یک دمش شده عیسی هم از نخست برده حجاب درسِ حیا از حجاب او خورشید رو گرفته زشرم نقاب او دارد هزار شرحِ سه جلدِ کتاب او چشمان عالمی است سویِ انقلاب او گرچه اسیر سلسله ها شد، اسیر نیست کوچه به کوچه رفت ولی سر به زیر نیست پای برهنه پایۀ تکفیر را شکست بت های شام و کوفه ازین ردِّ پا شکست با دست بسته اش کمرِ فتنه را شکست کاخ یزید را شب موعود تا شکست آمد خلیل و از برکاتش اثر گرفت از قطره هایِ اشک دوچشمش تبر گرفت مجنون ترین شده ست که لیلا ترین شود ویران نشین شده ست که بالا نشین شود او آمده است قبلۀ این سرزمین شود جا دارد اینکه مالک یوم الدین شود در شام با وصیت بابا سفیره شد از بس که در صغیره شدن هم کبیره شد تکیه به عمه کرده است و فانیِ زینب است یعنی عصای قد کمانی زینب است تصویری از وقار جهانی زینب است پامنبری مرثیه خوانی زینب است هرگز ندیده است کسی این شکوه را بالا گرفت پرچم فتح الفتوح را تقدیر او شده است پر از در به در شدن از طعنه ها شکسته شدن خون جگر شدن با پلک زخم چشم به راه پدر شدن با یک طبق ز روضۀ بابا خبر شدن وقتی عبور حس خطر داشتن بد است در ازدحام درد کمر داشتن بد است دارد دوباره گردن او تیر میکِشد این درد را ز حلقۀ زنجیر میکِشد از کعبه نی مصیبت شمشیر میکِشد صد روضه از مدینه به تصویر میکشد رفته است چادر سر او بر سری به زور از او گرفته مقنعه را لشگری به زور ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
🕊💕مدح و توسل زیبا ویژۀ میلادِ حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس حاج سید مهدی میرداماد💕 ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄ از عشق می نویسم و از بیقرارها از باده می نویسم و از می گسارها از چشمه می نویسم و از آبشارها از شاخه می نویسم و بانگِ هزارها از غنچه ای که آمده با آن بهارها از جلوه ای که آمده تا محشری کند از میوه ای که آمده تا نوبری کند از آیه ای که آمده تا کوثری کند از دختری که آمده تا مادری کند پس می رود ز آمدنش انتظارها اصلاً بعید نیست که آقاترین شود این خانمی که آمده لیلاترین شود زینب رسیده است که کُبراترین شود در اوج جلوه آید و زهراترین شود طفلی سه ساله با همه این وقارها پر کرده است آمدنت جایِ عشق را عشقت کشانده باز وسط پایِ عشق را می دید در نگاه تو دنیای عشق را باعث شده است خندۀ بابای عشق را لبخند تو که برده ز بابا قرارها کار دلم به خواندنِ چاووش می کشد وقتی تو را حسین در آغوش می کشد فریاد عشق از سر خاموش می کشد وقتی تو را عمویِ تو بر دوش می کشد تا روی دامنت ننشیند غبارها عشقت دلیل اوج مقاماتمان شده میخانۀ غم تو خراباتمان شده نام تو ذکر اغلبِ اوقاتمان شده وقف مزار عمۀ ساداتمان شده… …این جان و؛ وقف راه تمام مزارها باید که پایِ عشق تو دل را خراب کرد نام تو را به سر در هر سینه قاب کرد مابین عشق با تو ، تو را انتخاب کرد خون خورد و غصه خورد و جگر را کباب کرد خطی کشید بر همه کار و بارها ما از قدیم در تب و تابِ خرابه ایم بدمست هایِ بادۀ ناب خرابه ایم ویران نشین قلبِ کباب خرابه ایم دیوانۀ توایم و خراب خرابه ایم ای گنج خفته در دل اندوه زارها کوهی ز درد و رنج و تب و زخم و آبله از خاطراتِ نیمه شبِ تلخ قافله از سنگ و تازیانه و زنجیر و سلسله از دست زجر و خولی ، از دست حرمله داری به جسم کوچک خود یادگارها سوگند میخورم به شررهایِ ناله ات بر گونه هایِ سرخ تر از برگ لاله ات بی بی قسم به عمر تو ، عمر سه ساله ات بنویس … بلکه از برکاتِ حواله ات راهی شویم تا حرمت باز بارها .. ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
5ca0fce0b9a5a7c99fdd1e7b_6480853596269147753.mp3
9.3M
🎵 بسیار زیبا و شنیدنی❣ 🎼 رقیه قبله حاجاتی .... 🎤 🌙 شادمانه
⚜سه بند شور حضرت : بند اول: نشدنی هام با تو میشه عشق تو توی رگ و ریشه میگیره دست سردمو دستای گرم تو همیشه کوچیکی اما با کرمی همیشه سایه ی سرمی علیه حرف اولمو رقیه حرف آخرمی دنیامه رقیه عقبامه رقیه دردونه ی قلب آقامه رقیه جانم یا رقیه بند دوم: سه ساله اما بی نهایت داری به نوکرها عنایت شبای هیات خیلیا با نظرت میشن هدایت دیده بان کربلا تویی قهرمان کربلا تویی همراه عمه تو این مسیر روضه خوان کربلا تویی روزیم توی دستات بسته به نفس هات جونم به فداته ای عمه ی سادات جانم یا رقیه بند سوم: جدا شدن از تو محاله کار ما با تو رو رواله هر کسی میره کربلا میده حوالش رو سه ساله دلخوشیه حضرت قمر به دل بیچاره کن نظر کاری نداره برای تو همه مون و کربلا ببر ای آخر رویام بیچاره و تنهام از دست کوچیکت کرب و بلا میخام جانم یا رقیه 🖊
خورده گره به مویش دلهای خانواده تعبیر شد به خوبی رویای خانواده در این سه سال آخر باور کنید عوض شد با بودنِ رقیه دنیای خانواده یکباره زیر و رو شد دنیای آل هاشم وقتی که شد رقیه زهرای خانواده زینب حسین  عباس ، اکبر رباب قاسم مجنون زیاد دارد  لیلای خانواده می شد رقیه هر روز شیرین تر از گذشته پر شور تر از امروز ، فردای خانواده دستش ز دست بابا هرگز جدا نمی شد دختر دلش بُود با ، بابای خانواده یک آسمان ، دو تا ماه ، این که عجب ندارد او را بغل گرفته سقای خانواده بسکه شبیهِ زهراست حق داشت باشد این طفل دُردانۀ حسین و یکتای خانواده هر جای بارگاهش یک قطعه از بهشت است طفلی که بود روزی ، گرمای خانواده 🔸شاعر: _____________________
ﺭﺥ ﻣﻮﻟﻮﺩ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺭﺥ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺯﯾﺮ ﻟﺒﯽ ﺳﻮﺭﻩ ﯼ ﮐﻮﺛﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﻏﻮﻏﺎ ﺷﺪﻩ ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻧﮑﻨﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺯﯾﻨﺐ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﮐﻒ ﺑﺮ ﻟﺒﺶ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﻥ ﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﺭﮒ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻧﻔﺴﺶ ﺟﻠﻮﻩ ﯼ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﺰﻧﺪ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺤﺸﺮﯼ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﻪ ﭘﺎ، ﺑﺎﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺍﺑﺎﻟﻔﻀﻞ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺁﻣﺪﯼ ﭼﻨﺪ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﮔﻞ ﺍﮐﺒﺮ ﺑﺎﺷﯽ ﻧﻔﺴﯽ ﻫﻢ ﺷﺪﻩ ﻫﻤﺒﺎﺯﯼ ﺍﺻﻐﺮ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺎﺯ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﻋﺸﻖ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﮐﺎﺷﻒ ﺍﻟﮑﺮﺏ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ ﺷﺪﻥ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﺯﺍﺋﺮﯼ ﺁﻣﺪﻩ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ ﺟﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻭ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺷﻔﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺷﻮﻕ ﯾﮑﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﮐﻮﭼﮏ ﺁﻭﺭﺩ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﻧﺬﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺁورد یاد ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﺳﯿﺮﺕ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺍﻭﻝ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺍﺕ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﺕ کردند 🔸شاعر: _______________
دختری آمد از قبیله ی عشق نذر راهش سبد سبد احساس عالمی غرق شور لبخندش کاشف الکرب حضرت عباس جبریل آمده که از حالا بین این خانه نوکرش باشد پدر او حسین‌فاطمه و ام اسحاق مادرش باشد مادرش از عطا و لطف خدا دختری ماهپاره آورده عمه جان هم به یمن امدنش دو عدد گوشواره آورده صد ملک آمدند اینجا تا از کف پاش بوسه بردارند بین این خانه همهمه افتاد نام او را رقیه بگذارند ای برادر بیا نگاهش کن حالتی بین چهره اش پیداست به که رفته رقیه ؟ میبینی چِقَدَر مثل مادرم زهراست آمدی تا که باز بابایت بین این خاندان پدر بشود آمدی تا زشوق آمدنت دیده ها عاشقانه تر بشود  ای فراتر ز هاجر و مریم ای گل یاس شاخه طوبا نازنین دختر عشیره عشق نور پاک سلاله ی زهرا از تماشای روی زیبایت مرغ دلهای ما غزلخوان شد تا زمینی شدی در این دنیا آسمان خدا چراغان شد کیستی ای همیشه دردانه کیستی ای ستاره،ای مهتاب ای فدای تو عالم امکان نازدانه ی حضرت ارباب هی بهانه نگیر ، عمه ببین پیش قنداقه ی تو هرشب هست از همین ساعت تولد تو پیش تو تا همیشه زینب هست تا همان لحظه های در کوفه تا همان لحظه های کرب و بلا تا اسیری ما و بزم حرام تا همان جا که میبرند تورا در کنارت همیشه میبینم لحظه ها شور و حال عمرت را و فدای حسین خواهی کرد همه ی این سه سال عمرت را 🔸شاعر: _______________________
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنـا رُقَيَّةَ . با طعم خنده های تو دنیا از این به بعد نشناخت فصل فصل سر از پا از این به بعد ای خوش به حال اهل مدینه که شد عیان در چهره ی تو حضرت زهرا از این به بعد دردانه ی حسین شدی و چنین شدی عشق علیِ اکبر لیلا از این به بعد تو آمدی و لفظ عمو تازه پا گرفت تکمیل گشت معنی بابا از این به بعد تو گفته ای و عمه ی سادات گفته اند در روضه ها به زینب کبری از این به بعد هم دختر حسینی و هم مادرش،شدی معنای لفظ ام ابیها از این به بعد کم کم در این مسیر می آید به گوشمان لفظی شبیه روضه بفرما از این به بعد پایان این غزل همه روضه ست گریه کن با گوشواره و تَرَک پا از این به بعد 🔸شاعر: ________________________
به روى پر جبرئیل آرمیده همانكه دلم را به مستى كشیده فرشته بیا در زمین بار دیگر ببین كودكى هاى زهرا رسیده عجب سیب سرخ قشنگى خداوند براى خود سیب سرخ آفریده گمان مى كنم اینكه مانند زهرا فداها ابوها ز بابا شنیده همانكه به پاكى بود شهره آمد به دامان خورشیدمان زهره آمد پدر، عاشق بوى پیراهنش بود و گرم طواف ضریح تنش بود میان همه خانواده یكى هم همیشه خراب عمو گفتنش بود سحرها سرش روى دامان بابا شبى هم پدر بر روى دامنش بود شبى كه رد ریسمان هاى این راه به جامانده بر بازو و گردنش بود همان شب كه از گریه او بى رمق شد و یك مرتبه روبرو با طبق شد سلام آنكه بى تو دلم وا نمى شد كویر زمین مثل دریا نمى شد اگركه نمى آمدى تا همیشه كسى مثل تو شكل زهرا نمى شد به غیر از تو و عمه زانوى سقا براى كس دیگرى تا نمى شد تو در كربلا تشنه،بى آب بابا ولى آب هم بود بابا نمى شد چه شد در میان بیابان بماند چه بهتر كه این راز پنهان بماند مسیح از نگاه تو درمان گرفته به یمن تو درشهر باران گرفته براى سفر تا خدا بار دیگر نخ چادرت را سلیمان گرفته نگاه شما مى برد سمت دریا كسى را كه راه بیابان گرفته تو مانند زهرا تو بانوى آبى تو هم بازى طفل ناز ربابى شبى كه بهارنگاهت خزان شد زمان وداع تو با كاروان شد زمین خوردى از ناقه،دربرهه اى كم تمام تنت پاره اى استخوان شد تو دیدى كه قران برنیزه رفته ورق در ورق خیزران خیزران شد تو دیدى كه بر نیزه مى رفت بابا و انگشترش قسمت ساربان شد خلاصه ترك خورد بغض گلویت پدر آمد اما بدون عمویت 🔸شاعر: ___________________