#سبک_واحد_شهادت_امیرالمؤمنین_ع🏴
#کوفه_امشب_عزا_پوشه
#بسیار_زیبا👌😍
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
بند اول:
کوفه
امشب عزا پوشه
تاریک و خاموشه
شبِ عزا و ماتمه
حیدر
غمگینه از دنیا
میسوزه هر دم با
یادِ غمای فاطمه
سی ساله که روزِ خوش نداره
روز و شب میباره
سر رو غم میذاره
واویلا
خونه دلِ زارش از مدینه
کوچَرو میبینه
زمزمش همینه
واویلا
به غم اسیره علی
داره میمیره علی
موهاش سفید شده و خیلی پیره علی
آه و واویلا علی
بند دوم:
کعبه
قرآن گرفته سر
از ماتمِ حیدر
وا غربتا وا غربتا
درِ ( دربِ)
خونه با آهِ سرد
میگه بهش برگرد
نرو به مسجد مرتضی
امشب دوتا میشه فرقِ سرش
میشه دور و برش
کل بال و پرش
غرقِ خون
شرحِ غمش حالِ مضطرشه
یادِ همسرشه
چشمای ترشه
غرقِ خون
حالش خرابه علی
چشماش پر آبه علی
خونِ سرش با صورَ~~تِش خضابه علی
آه و واویلا علی
بند سوم:
زینب
با دیدن بابا
چشماش شده دریا
میلرزه از گریه صداش
مولا
از شدت ضربت
نمیتونه راحت
صحبت کنه با بچه هاش
لکنت زبونش امون نمیده
رنگ و روش پریده
قامتش خمیده
واویلا
همدردِ اون دخترِ کوچیکه
اون سه ساله ای که
تو غمش شریکه
واویلا
بالا گرفته تبش
جون اومده رو لبش
یادِ رقیه شده روضه ی امشبش
آه و واویلا علی
🎵: #احسان_نوری
📝#یاحسین(طاها تحقیقی)
#حسین_نوری
@babollharam
#زمینه_شهادت_امیرالمؤمنین علیه السلام
#شب_بیست_و_یکم
#فارسی_عربی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴بند اول:
شب آه و گریه و شب هق هق بارونه
سرِ مرتضی شکسته و دل همه خونه
رنگ صورتش شده مثه غروب خورشید و
جبرئیل تو آسمون داره، روضشو میخونه
امشب توی دل بچه ها شده غوغا😭
افتاده توی بستر غریبونه مولا
میره با روی خونی زیارتِ زهرا
سی سال هر شب، مرگش، رو خواست از خدا
اما امشب، حیدر، شد حاجت روا
تَهَدَّمَتْ، وَ اللهْ، اَرْکانُ الْهُدَیٰ
تَهَدَّمَتْ، وَ اللهْ، اَرْکانُ الْهُدَیٰ
🏴بند دوم:
حانَ في سَمائِنَا الْغُروبْ، يَسْطُو بِنَا الْآهُ
غابَ شَمسُنا مِنَ الْوُجودْ، نَضيعُ لَوْلاهُ
بَعدَ ما بَكىٰ حَياتَهُ، يَنْعَىٰ عَلَى الزّهراءْ
قَدْ مَضىٰ اِلىٰ زَكيَّتَهْ، وَ الْكَوْنُ يَنعاهُ
يَرْوي لَنا الْحُسَينُ، وَ دَمْعَهُ الْحَمْراء
مُصيبَةَ الجَبينِ، بِفَجْرِهِ الْغَبْراء
وَ سَقْطَةَ الْجَنينِ، وَ لَطمَةَ الزّهراء
ماتَ الْقرآن، وَ الدّين، وَ الْجَوْرُ بَدَىٰ
ماتَ الْاِسلام، وَ الْعَدلْ، مَخْنوقَ الصَّدَىٰ
تَهَدَّمَتْ، وَ اللهْ، اَرْکانُ الْهُدَیٰ
تَهَدَّمَتْ، وَ اللهْ، اَرْکانُ الْهُدَیٰ
🏴بند سوم:
لحظه ی وداع شده ولی، انگاری معلومه
که دلش پر از تلاطمه، با اینکه آرومه
افتاده یادِ وصیت و سفارش زهرا
که میگفت حسین من توی کربلا مظلومه
میگفت که زخمیِ تیر و نیزه ها میشه
میگفت اسیرِ درد و غم و بلا میشه
میگفت جلوی چشمام سرش جدا میشه
جسمش بی سر، روی، خاک کربلا
اِرْباً اِرْبا، عریان، زیرِ دست و پا
تَهَدَّمَتْ، وَ اللهْ، اَرْکانُ الْهُدَیٰ
تَهَدَّمَتْ، وَ اللهْ، اَرْکانُ الْهُدَیٰ
شعر: #طاها_تحقیقی
#ناصر_آلبوعبید(بند عربی)
سبک: #حسین_نوری
🔰 #ترجمه:
غروب در آسمان ما آشكار شد و آه بر ماحملهور شد
خورشيد ما از هستى نا پديد شد و ما بدون او گمراه مى شويم
بعد از آنكه زندگيش را با نوحه بر زهرا گريست
به سوى زهراى خود شتافت و جهان به سوگواريش پرداخت
حسين با اشكهاى سرخش روايت مى كند
مصيبت پيشانى در صبحگاه شومش را
و همچنين سقط جنين و لطمه بر گونه زهرا را
قرآن و دين مردند و ستم آشكار شد
اسلام و عدالت مُرد و فرياد خفقان شد
بخدا قسم اركان هدايت ويران شدند
✅زمزمه شهادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام
🔻حسین نوری
1⃣بنداول
حاجتمو کرده روا
شمشیر آلوده به زهر
شکر خدا راحت شدم
از دست این مردمشهر
بی وفایی رو بلدن
این از خدابی خبرا
یه روزی هم تو کوچه ها
خوب حقمو کردن ادا
روضه میخونم
زیر لبم آروم
زهرا کجایی
دلتنگتم خانوم
2⃣ بنددوم
سی سال آزگاره که
به یادتم هر شب وروز
اون خاطرات خوبمون
تو خاطرم مونده هنوز
یادت میاد فاطمه جان
زندگیمون خدایی بود
کنار مسجد خونمون
چه برو و بیایی بود
تا اینکه روزی
زندگیمون چشم خورد
یه دست سنگین
چی به سرت آورد
3⃣بندسوم
دیدی چجوری آخرش
خوشیمونو بهمزدن
چقد بلاسرت اومد
درست جلو چشای من
عقده هاشون از علی بود
درد کشیدی بجای من
تا بشکنن غرورمو
پیش چشام تو رو زدن
یارجوونم
شدم تو داغت پیر
قاتل من بود
غلاف اونشمشیر
#ماه_مبارک_رمضان
#حسین_نوری
#شب_های_قدر
#شهادت_حضرت_علی علیه السلام
#زمزمه
#محرم_۱۴۰۱
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
#زمینه
بند1⃣
به سمت گودال پابرهنه دویدم از حرم
اعوذباالله داره چی میبینه چش ترم
چه نیزه زاری شده اونجا دوروبر عموم
غریب و تنهاس هرجوری که شده باید برم
نزنیدش میبینن بچه هاش
نزنیدش جلوی خواهرش
نزنیدش جای سالم نداره پیکرش
شمشیرو زره نمیخوام/دست خالی/ترسی از شما ندارم
ابن الحسنم بدونید/حیدریم/من از این ایل و تبارم
میخوام تا شبیه قاسم/حقتونو/کف دستتون بزارم
والله لاافارق عمی
بند2⃣
دارم میبینم روضه هارو چه بی مقدمه
اگه هزار بار توی قتلگاه بمیرم کمه
هر کی با هر چی توی دستشه داره میزنه
تو اوج غربت عمو یک نفره و این همه
نزنیدش دیگه بسه دیگه
نزنیدش مادرش اومده
نزنیدش بزارین دیگه راحت جون بده
داره برای عمو جون /تازه میشه/داغ روضه ی مدینه
نیزه نزنین به پهلوش /بی حیاها/فاطمه داره میبینه
بین شما یک مسلمون/نیست به والله/چقد آخه بغض و کینه
والله لا افارق عمی
بند3⃣
دیدم تو مقتل هر طرف هجوم یه لشکرو
دیدم که قاتل داره بالا میبره خنجرو
یه عده نامرد افتادن به جون عموی من
به سختی داره میکشه نفسای آخرو
نزنیدش با شمام کوفیا
نزنیدش نبینید بی کسه
نزنیدش داره سرباز آخر میرسه
واسه دفاع از ولایت/تا پای جون/میمونم تو راه مولا
دستم رو جلو میارم /قبل از اینکه/بزنین یه ضربه حتی
هستم سپر بلا و/جون میدم تو/بغل عزیز زهرا
والله لا افارق عمی
شعر و سبک: #حسین_نوری