#غزل
#غزال
#شب_هفتم
#رضا_جوانبخت
#روز_غدير_است
#حلقه_ادبی_ریان
روز غدير است
جمعيتي كه ايستاده كم نظير است
در بركهی خم
از خشكسالي ها لب دريا كوير است
يك بار ديگر
بر عهدهی پيغمبر اين امر خطير است
احمد دوباره
بر جاهليت هم بشير است و نذير است
بیش از گذشته
پیغمبر اكنون بين اين مردم اسير است
اعجاز مي كرد
از روز روشن تر، اگرچه اين مسير است
دست نبوت
دست علي را برد بالا بهر بيعت
ملعون اول
در همهمه دانست كين دست شفاعت
مي گيرد از او
هم آرزوي گندم ري، هم خلافت
"كاري بكن" گفت
"نامرد دوم!، از بلنداي قساوت"
چشم كماندار
تبريك گفت و شد تمام دشت حيرت
با تیرِ تبریک
حق علي را غصب كرد و شد قيامت
تير از كمان رفت
خون علي اصغر زمين تا آسمان رفت
مجروح شد خون
زخم گلو از استخوان تا استخوان رفت
بهر تسلا
جبريل وحي آورد اما روضه خوان رفت
يك گام خيمه
گام دگر ميدان، پيمبر از توان رفت
ابليس خنديد
طاغوت شادي كرد، پرده از ميان رفت
هاجر رسيد و
مِن بعد، از روي سرِ او سايبان رفت
از پاي نيزه
مادر نگاهش مانده بر بالاي نيزه
در چشم مردم
بعد از عمو شد دومين زيباي نيزه
اي كاش مي شد
در خاك مي ماندي نه روي ناي نيزه
بر خاكِ قبرت
هم مانده ردّپا و هم امضاي نيزه
يك سر كم آورد
آشوب شد، غوغا شد و بلواي نيزه...
#حلقه_ادبی_ریان
4_5877432886516254813.m4a
زمان:
حجم:
2.72M
#زمینه
#شب_هفتم
#رضا_جوانبخت
#تویگهواره
#حلقه_ادبی_ریان
بند اول:
توی گهواره خوابیدی یا بیداری
تو حرم گرما تو حال احتضاری
بیا بغلم که تا ببرمتت همونجايي كه دوست داري
بدون زره بيا كه بريم تو مرد اين پيكاري
از همين فاصله هم نشون دادي غيرت تو
از همين فاصله ميشنون پيام غربت تو
جلوتر از اين بابا دلشو نداره
سپاهو ببين بابا دلشو نداره
كمونداراشون نشستن علي جون
برات تو كمين
بابا دلشو نداره
بند دوم:
ميگم به دشمن پسرم خيلي دليره
اين آخرين يار طفل نخورده شيره
ميگم اگه من گناهي دارم بچم كه بي تقصيره
ميگن كه حسين براي خودش اومده تا آب بگيره
از همین فاصله معلوم میشه تاب و تب تو
از همین جا میبینن خشکی روی لب تو
يكيشون داره سمت گلوت اشاره
مي ترسم بابا داغ ببينم دوباره
داداش اكبرت رو نديدي عزيزم
بيا تا بريم
بابا دلشو نداره
بند سوم:
با اين كه بابا رنگ از رخت پريده
ولي دشمن از لب خشكت ترسيده
به جاي آب به روي لبات تير سه پر رسيده
روي دستم سر تو رو از تن كوچيكت بريده
مادرم از تو بهشت برات لالايي ميخونه
داغ تووي دلمو فقط خدا ميدونه
چجوري برم سمت حرم دوباره
مادرت تووی خيمه ها بي قراره
نه ميشه نرم، نه ميتونم برگردم
ببين كه بابا
ديگه دلشو نداره
#حلقه_ادبی_ریان
#زمینه
#شب_پنجم
#رضا_جوانبخت
#ازميدونهرباركهبرميگردي
#حلقه_ادبی_ریان
بند اول:
از ميدون، هر بار كه بر ميگردي
زخم سرتو ميبندي
ميري به سمت لشگر
منو اينجا جا ميذاري
چشمات كه به من ميفته ميگم
دنبال من مي گردي
تنها ميري ولي باز
مي مونم با اشك و زاري
داري ميري
نگا ميكني پشت سرت حرمو
غربت تو
عمو جون داره مي سوزونه دلمو
به كي ميسپري اين زن و بچه محترمو
بي سپر نرو زخميه پرت
بي پسر نرو سوخته جيگرت
بزار بيام تا كه بشم سپرت
بند دوم:
از خيمه پاي برهنه دارم
برات نفس ميارم
زنده بمون عمو جون
پسرت ميون راهه
دستامو روي تموم زخمات
ميارم و ميزارم
نفس بگير عمو جون
پسرت تو قتلگاهه
عمو حسين
نميزارم هيچ كسي بياد دور تنت
دلم مي خواد
تنم بشه روي تنت پيروهنت
ببين چه مردي شده يتيم حسنت
پابرهنه تا كوه طور اومدم
كودكم و با غرور اومدم
فقط نگو برگردم كه به زور اومدم
بند سوم:
تو گودال چه خسته اي عمو جون
پر بسته اي عمو جون
نمي زارم تن تو
زحم تازه ببينه
عبداله دستش ميشه جلودار
جلوي تيغ قاتل
نميزارم با چكمه
بياد و روت بشينه
زخمِ همه
بال و پرت، كي مياد و مي كنه كفنت
مادر تو
مي رسه لحظه ي دست و پا زدنت
واي عمو از دم زير و رو شدنت
بين نيزه ها پنهونه تنت
دست قاتله كهنه پيرنت
گرفته نيزه اي راه نفس زدنت
#حلقه_ادبی_ریان
#غزل
#اول_جلسه
#امام_زمان.عج
#مناسب_تمام_دهه
#دوبارهبارگناهازجهنمآوردیم
#رضا_جوانبخت
#حلقه_ادبی_ریان
دوباره بار گناه از جهنم آوردیم
به بزم روضه ی تان قامتی خم آوردیم
هزار جرم نبخشودنی به شانه ولی
دوباره اذن گرفتیم و شبنم آوردیم
شکسته قامت ایمانمان از این سستی
خلاصه این که حسابی همه کم آوردیم
بیا از این همه کوه گناه، کاه بساز
برای واسطه یک شال ماتم آوردیم
معین آن «فَاُطیلَ البُکا»نشد بشویم
ولی بر اشک شما چند همدم آوردیم
محرّم است محرّم، «عزیز مصر» مدینه!
که سمت خیمهیتان، رو به پرچم آوردیم
ببخش هیات ما را بضاعتش این بود
قبول کن کمِ ما را که درهم آوردیم
صدای ناله ما چون نبود درخورتان
از آیه های غم «مُقبِلَت» دم آوردیم
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم