eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
46 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
ای یاورم ای یاورم شکسته شدی نیست باورم باید برای پای تو مرهم بیاورم با اینکه سوختم دو سه جا بین خیمه ها داغی شبیه زخم تو آتش نزد مرا دیگر رعایت دل ما را نکن بس است تو درد داری ، از حرکاتت مشخص است زارِ سه ساله از چه غمی زار میزنی؟ زودست اینکه دست به دیوار میزنی هرچند با تمام توان راه میروی داری شبیه پیرِزنان راه میروی خاکستر است روی سرت یا که موی توست؟ مویت سفید گشت و کبودی به روی توست تو آه میکشی جگرم پاره میشود تسبیح عمر پر خطرم پاره میشود تو آه میکشی دل من تیر میکشد اشکت به روی خاک علمگیر میکشد خاک خرابه سرد تر از قلب دشمن است سردی این «خورابه» تورا مثل من شکست شب سرد و خاک سرد و تن زخمی تو سرد سرما امان نداده بخوابی و یا که درد!؟ تقصیر زجر شد که سرت درد میکند بال و پرت ، سرت ، کمرت درد میکند تقصیر زجر شد که صدایت گرفته است زخم است دست تو ، چه به پایت گرفته است؟ بابا می آید از سفر امشب به هوش باش خیلی مواظب رگ زیر گلوش باش رگ های او بریده بریده بریده است این سر هزار مرتبه سرنیزه دیده است بابا می اید ای نفس عمه! صبر کن فکری به حال رویت و این لکه ابر کن گفته امانتی تو ، خجالت نده مرا چیزی به او نگو ز غم گوشواره ها حرفی به او ز حمله‌ی اشرار هم نگو از گریه هایمان سر بازار هم نگو اما بگو که معجر عمه تکان نخورد آری بگو که ابرو از شام و کوفه برد  عماد بهرامی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
خرابه نشین شدم حالا که اومدی موهامو ببین خرابه نشین شدم جامو ببین کاش میشد به دختر یزید بگم حالا دیگه بیا بابامو ببین اومدی آروم جونم مگه نه؟ قراره پیشت بمونم مگه نه؟ یه ذره فقط زبونم میگیره هنوزم شیرین زبونم مگه نه؟ گریه جوهر صدامو می‌گرفت زنجیرا جلوی پامو می‌گرفت هرجا حرف بد به ماها میزدن دستای عمه گوشامو می‌گرفت راستی چشمامو دیدی کبود شده؟ صورتم رو شنیدی کبود شده؟ هرجاتو که بوسیدم نیزه زدن هر جامو که بوسیدی کبود شده هر جا میرم یکی دنبال منه خواهرت دلواپس حال منه چرا شمرو روی سینت جا دادی؟ بغلت آخه فقط مال منه موقع دوری رسید دلم شکست هیشکی حالمو ندید دلم شکست خیزران دیدم لباتو میبوسه توی مجلس یزید دلم شکست دیگه روزای خوشایند نمیاد رو لبام بعد تو لبخند نمیاد یه جوری گوشواره هامو دزدیدن که هنوز خون گوشم بند نمیاد  آرش براری
بابا کجایی بابا کجایی گل تو شوق بیابان ندارد گلبرگ کوچک توان خار مغیلان ندارد با خیمه می سوزد این دل از طعنه های اراذل تا تو کنارم نیایی این درد درمان ندارد دیده النگوی من را هی می کشد موی من را بابا چرا مرد شامی بی رحم ایمان ندارد هر مجلس و محفلی تا آوردم اسم علی را سیلی جانانه خوردم اینجا مسلمان ندارد از چه برایت بگویم؟ مرگم شده آرزویم تو روی نی... من خرابه... این هرگز امکان ندارد یک تکه نان هم نخوردم بی تو چگونه نمردم گیرم که نانی بیاید طفل تو دندان ندارد امشب که در التهابم شاید بیایی به خوابم ای سر نیا این خرابه سودای مهمان ندارد اینجا فقط گرد و خاک است از تشنگی دل هلاک است نفرین بر این آسمان و ابری که باران ندارد از کینه آباد هستند با گریه ام شاد هستند اینجا کسی از غم ما سر در گریبان ندارد شامم شده گریه و غم از بی کسی غصه خوردم جز روشنی نگاهت این شام پایان ندارد  مهدی کبیری ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
شبیه مادر این صحنه‌ها را پیش از این یکبار دیدم من هر چه می‌بینم به خواب انگار دیدم شکر خدا اکنون درون تشت هستی بر روی نی بودی تو را هر بار دیدم بابا خودت گفتی شبیه مادرم باش من مثل زهرا مادرت آزار دیدم یک لحظه یادم رفت اسم من رقیه است سیلی که خوردم عمه را هم تار دیدم احساس کردم صورتم آتش گرفته است خود را میان یک در ودیوار دیدم مجموع درد خارها بر من اثر کرد من زیر پایم زخم یک مسمار دیدم سوغات مکه توی گوشم بود بردند کوفه همان را داخل بازار دیدم کاظم بهمنی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
چه معراجی دلم میخواست معراجت ببینم چه معراجی عجب رنگین کمانی نرو دیگر! تو رفتی سنگ خوردم بیا قولی بده دیگر بمانی تورا با زخم صورت میشناسم مرا بشناس با قد کمانی نمیدانم چرا این زجر نامرد بدش می آید از شیرین زبانی عبایت روی دوش نیزه داری عقیق تو بدست ساربانی چه مویی داشتی بابا زمانی چه مویی داشتم بابا زمانی اگر مال منی پس پیش من باش چرا دائم بدست این و آنی؟! نشد غارت پدر جان!چادرم را.. خودم دادم به آن دختر امانی! نفهمد هیچکس بازار رفتم بماند بین ما راز نهانی رخت را سیر دیدم سیر گشتم تو بودی آن غذای آسمانی سرت خاکی شده دراین خرابه شدم شرمنده ازین میزبانی سید پوریا هاشمی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
یا بنت الحسین(ع) می زنی؟..قدری تامّل کن ببین افتاده ام؟ زجر...بدجوری در این صحرا کمین افتاده ام ضربه ای با پا زدی و سینه ام تنگ آمده.. یک نظر کن بی حیا ..آخر زمین افتاده ام صبر کن تا که نَفَس تازه کنم ..بعداً بزن زیرِ پاهایت ببین مثلِ نگین افتاده ام دست بر معجر نزن بدجور نفرین می کنم رحم کن نامرد!من که دل غمین افتاده ام خواب بودم از روی ناقه نمی دانم چه شد؟ گوئیا بر خاک از عرشِ برین افتاده ام مثلِ بابایم شدم آن لحظه ای که زخم داشت چون پدر انگار من از صدرِ زین افتاده ام آمده مادر بزرگم فاطمه ...بر دیدنم غصّه ها را برده است و دلنشین افتاده ام لعنتِ هفت آسمان بر تو پلیدِ بی حیا... می زنی؟..قدری تامّل کن ببین افتاده ام؟  محسن راحت حق ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam