eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
89 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
در اسیر دام تو هر کس نشد ، گرفتار است و از کمند تو هر کس که جَست از ما نیست "غلام دولت آنم که پایبند رضاست" کسی که از سر کوی تو رَست از ما نیست کبوتری که نشد جلد دانه و دامت - و غیر بام تو جایی نِشست از ما نیست امیر عشق ؛ ز حبل المتین گیسویت کسی که رشته ی خود را گُسست از ما نیست قسم به حرمت نانی که خوردم از کرمت هر آنکسی که نمکدان شکست از ما نیست مباد خاطرت آزرده حضرت سلطان رعیتی که شکر خورده است از ما نیست شاعر: منبع : کانال اشعار حسینیه
در بغض ما سنگ می شود گاهی زندگی، ننگ می شود گاهی از شُکوه خرافه بیزاریم از سکوت کلافه بیزاریم قبله آسمان، امام رضا ضامن آهوان، امام رضا دل ما چشم خیس آهویت ما که شرمنده ایم از رویت... رحمت بی کران، امام رئوف دلبر مهربان، امام رئوف بازهم قحط چاره شد انگار جگری پاره پاره شد انگار خنجر هرزه، تیز تیز شده ست شهر ما شهر فتنه خیز شده ست هرزه های زمانه همدستند دزدهای شبانه همدستند ناگهان تیغ زهر داده شدند بهر هتک تو پُر اراده شدند دور و بر، قیل و قال می بارد شبهه، خوش خط و خال می بارد فتنه ای پشت فتنه می سازند گرگ و چوپان به گلّه می تازند من و تو زنده ایم و این خواری!؟ مرگ کو؟ مرگ و آبروداری... جگر کشته مُرده می جوشد غیرت زخم خورده می جوشد باز کابوس به هم خورده ست حرمله دست بر قلم برده ست! هرزگان، خاک بر سر آوردند از سه شعبه، قلم در آوردند! تیغ اوباش، زهر داده شده ست نسل مامون حرامزاده شده ست روضه هامان سیاسی اند همه درس زینب شناسی اند همه اُف به بی غیرتی که دم نزند یا در این روضه، ناله هم نزند پیش چشم من و تو، حق پژمرد حُرمت یک امام سیلی خورد باز هم خیمه گاه غارت شد به امام رضا جسارت شد کوفیان، چشم بر دِرَم دارند این قبیله، شُریح هم دارند! گفته باشیم و بین ما باشد! وای اگر بی ادب، رها باشد... وای اگر خون حق، طلب نشود وای اگر فتنه گر، ادب نشود داعش از خشم ما خبر دارد وای اگر شیعه، تیغ بر دارد هست خالی _ برای حُسن ختام!_ جای «نوّاب» و «طیّب» و «ضرغام» دل به راه شهید باید زد به دهان یزید باید زد سرِ این قصه، زلف حاشا نیست هر که کوتاه آید از ما نیست آنچه خالیست جای ضرغام است حکم «ساب الامام» ، اعدام است شاعر: منبع : کانال اشعار حسینیه
در قلب اسیر عشق به شیطان نمی رسد هر عاشقی به منزل عرفان نمی رسد اهل نفاق را دل بیمار تا ابد با نسخه و طبیب به درمان نمی رسد از بذر حاصل آمده از نطفه ی حرام در شوره زار میوه ی ایمان نمی رسد از گرد و خاک اهل جهالت به آسمان خورشید را غبار به دامان نمی رسد از دور نه، ز یک وجبی، نور معرفت بر چشم مست باده ی عصیان نمی رسد آهو تو را شناخت و نشناخت دشمنت گاه آدمی به رتبه ی حیوان نمی رسد از کینه ی نمک به حرامان روزگار آسیب و لطمه ای به نمکدان نمی رسد از مردکی خدا زده، کوچک ترین گزند بر ساحت مقدس سلطان نمی رسد شرط قبول گشتن ایمان ولایت است پس منکرت به ساحل سامان نمی رسد اصلا به زعم من نسب نانجیب ها در خاک ما به حضرت سلمان نمی رسد شاعر: منبع : کانال اشعار حسینیه
در جز خاک کوی دوست مرا تاج سر مباد بی نور گنبدش شب من را سحر مباد هر کس گرفت دامن او نامدار شد هر کس نشست در حرمش در به در مباد سلطان اگر رضاست! رعیّت شدن سزاست جز مُهرِ مهرِ یار به دل معتبر مباد ما را نسیم صبح حرم بیمه کرده است در دوزخ گناه جز اینم سپر مباد بیت المقدسم حرم پاک مشهد است ای عنکبوت زاده از اینت خبر مباد؟ تا بوده است بوده همین! عالم وجود: جز عرصه ی مقابله ی خیر و شر مباد با قیمت فروختنِ غیرت و شرف! ایکاش حاصلِ احدی سیم و زر مباد خرمای نخل میثم تمار خورده ایم نخل طلای کن! خَذَفی بیشتر مباد… شاعر: منبع : کانال اشعار حسینیه
طبیبی و تو شفایی دو چشم گریان را نگاه کن به من و بیمه کن دل و جان را تلاش میکنم از تو دمی جدا نشوم وَگرنَه دور بمانم مسیرِ جانان را چراغِ نوکری اَم تا ابد خموش مباد تو نورِ معرفتی کلبه ی چراغان را "نفَس بده که برایت نفَس نفَس بزنم" هَماره غرقِ نیازیم، آهِ سوزان را به اشکِ نیمه شبی دلخوشیم، کز غمِ تو امید میرسد آخر، دلِ هراسان را بخاطر من و ما نه، بخاطر خوبان ببخش کوهِ گنه را، ببار باران را به هر که چهره نشان داده ای فدایت شد طواف میطلبد قبله گاهِ یاران را بیا به ماهِ کرامت، بحق شاهِ رئوف قبول کن به حریمِ وصال مهمان را دلم برای امامِ غریب، تنگ شده ولی ز شرمِ رخَش، سر نَهَم گریبان را سکوت، وقتِ اهانت به نور جایز نیست روا مباد مماشات، اهل ایمان را دوباره کینه ی مامونِ پَست، گُل کرده دوباره زهر چشانده طبیبِ دوران را ز دشمنِ رضوی، ناسزا بعید نبود چه زشت کرده اهانت شهِ خراسان را حرام زاده ندارد ارادتی به امام حیا و شرم نکردند حیِ سبحان را تمامِ کشورِ ما، مُلکِ ری برای شماست هنوز گندمِ ری، کرده مست عدوان را چه پربهاست ریاست که اِبنِ سعدِ لعین به نیزه برد سرِ سید شهیدان را هنوز جان به تنش بود در تهِ گودال که قصدِ حمله نمودند، جمعِ نسوان را هنوز مانده به جا انتقامِ آن معجر که وحشیانه ربودند از سر دختر شاعر: