#مناجات_با_امام_زمان_ارواحنا_فداه
#غزل
#مجموعه_انتظار
اگر چه صفحه ی اعمال من سیه رنگ است
دلم برای تو یا صاحب الزمان تنگ است
ز لطف کن نظری ای کریم بر حالم
کجا مجالست با گدا تو را ننگ است
بروی بام تو خوانم اگر چه می دانم
سزای مرغ بدآواز عاقبت سنگ است
امان ز کوتهی دست ما و دامن تو
فغان ز راه درازی که رَهروش لنگ است
شباهت من مسکین و حضرتت این است
که بخت تیره چنان زلف تو سیه رنگ است
ز عمر خویش ندیدم به غیر غم خیری
که دهر با من بیچاره بر سر جنگ است
صدای پای اجل می رسد خدا را شکر
که این نوای رهائی مرا خوش آهنگ است
بیا و از قفس هجر خود رهایم کن
که این قفس به من آسمان نشین تنگ است
غم فراق تو و داغ کربلایم کشت
عنایتی که غمت با دلم هماهنگ است
#محمد_مبشری
#مناجات_با_امام_زمان_عج
#غزل۳۱۰
#مجموعه_انتظار
آقا ... فدای غربت بی حَدّ و حصر تو
نالم برای غربت بی حَدّ و حصر تو
باید گرفت مثل محرم و روضه هاش
هر دم عزایِ غربت بی حَدّ و حصر تو
این اشک های ما نه فقط مرهم حسین
شاید دوایِ غربت بی حَدّ و حصر تو
باید غروب جمعه بگردیم تا به کِی
در کوچه های غربت بی حَدّ و حَصر تو
دیگر به گوش غرق گناهم نمی رسد
حتّی صدای غربت بی حدّ و حصر تو
پَس کِی تمام می شود این هِجر و انتظار
این ... ماجرایِ غربت بی حدّ و حصر تو
این شعر هم دوباره پر از لاف عشق شد...
آقا... فدای غربت بی حدّ و حصر تو