#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
سلامِ شمس به تصویر روی ماه شما
سلامِ نجم به تسبیح سجده گاه شما
سلام کوثر بر رود جاری نسلت
سلام قدر به تنزیل لا اله شما
سلام عرش بر این آستان زهرایی
سلام فرش بر آن آسمان جاه شما
سلام دریا بر تکیه گاه ساحلتان
سلام آینه بر وسعت نگاه شما
سلام نور به تفسیر آیه های حجاب
که جلوه گر شده از چادر سیاه شما
سلام جنت و رضوان به عکس لبخند و
سلام آتش دوزخ به دود آه شما
سلام شمع به پروانگی ایثار و
سلام گل به نم شبنم پگاه شما
سلام بر همهٔ فضه ها و سلمان ها
که نذر مادریت گشته سر به راه شما
سلام شهر مدینه به خانه امنی
که پیش چشم علی گشته قتلگاه شما
سلام اجر رسالت به هیزم و آتش
که بین آن در و دیوار شد پناه شما
سلام بر تو امیر مدافع حیدر
که دست و سینه و پهلو شده سپاه شما
سلام آن که سلامش دگر جواب نداشت
بر آن تبسم خون رنگ گاهگاه شما
سلام غربت تشییع و دفن و غسل و کفن
به اشک حسرت طفلان بی گناه شما
🔸شاعر:
#سعید_نسیمی
______________________
بسم الله الرحمن الرحیم
🏴شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
🏴#مرثیه_حضرت_زهرا
✍شاعر: آرمین غلامی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
زنت به کوچه علی، ناگهان زمین خورده
به پیش چشم تو او، بی امان زمین خورده
کسی ندیده زهر سوبه روی زن بزنند
شکسته همسر قامت کمان زمین خورده
ندیده باره کسی شیشه باشد وافتد
به کوچه در گذر این و آن زمین خورده
دعابکن که نپیچد به پای او چادر
به مثل پیرزنی قد کمان زمین خورده
میان کوچه هلش داده اند،تا افتاد
ببین مقابل نامحرمان زمین خورده
ببین که آبروی مادری به کوچه رفت
به پیش هر نظر کودکان زمین خورده
علی به بازوی خیبرشکن درآن کوچه
اسیر گشته ولی بی امان زمین خورده
مغیره قنفذ و خالد بلند خندیدند
که شیردرقفس است وچنان زمین خورده
زپشت سربگرفت است شال او زهرا
که با کشیدن این ریسمان زمین خورده
چه کرد اسب حسین درمیان آن گودال
کشید سیحه ودید آسمان زمین خورده
رسید تیزی آن نیزه ها به پهلویش
رمق نمانده و،باهر تکان زمین خورده
شاعر:
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
✅ #تاریخ سروده-یکشنبه14-آذر1400-کرمانشاه
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
مگر که قصد سفر داری ای جوان علی
نفس نفس نزن ای جان من به جان علی
تو ای قرار دل بی قرار من زهرا
نمی شود نروی از کنار من زهرا؟
مرا به رفتن خود امتحان نکن بانو
مرا شبیه خودت قد کمان نکن بانو
میان خانه ی حیدر به زحمت افتادی
چه پیش آمده فکر وصیت افتادی؟
بگو ز هر چه که خواهی نگو خداحافظ
به لب نمانده جز آهی، نگو خداحافظ
هنوز زخمی دست سیاه شلاقی
برای رفتن از خانه ام چه مشتاقی
به بی کسیِ علی بعد خود ترحم کن
زمان خنده ی قنفذ، مرا تجسم کن
هجوم لشکر هیزم نرفته از یادم
شرار خنده ی مردم نرفته از یادم
سرِ دفاع من از زندگی بریدی تو
سه ماه لحظه به لحظه چه ها کشیدی تو
قلاف قاتل نامرد، کوچه را لرزاند
صدای ناله ات آنجا تن مرا لرزاند
تن تو سوخت به شلاق درد در کوچه
زمین برای تو خون گریه کرد در کوچه
کسی شبیه تو هرگز نسوخت پای علی
گذشته ای ز جوانیت در ازای علی
🔸شاعر:
#حسن_کردی
_______________________________
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
جارو نکن عزیز من این خانه را به زور
بر دامنت نگیر دو دردانه را به زور
بگذار موی دخترمان را چنان که هست
دستت نگیر فاطمه جان شانه را به زور
بنشین کنار بی کسی ام چون نمی شود
آباد کرد خانه ی ویرانه را به زور
پژمرده ای و از همه ی اسم های تو
یادآور است روی تو "ریحانه" را به زور
مردی که کنده بود در قلعه را ز جا
وا می کند پس از تو در خانه را به زور
ساقی پر است جام نفس بعد فاطمه
دیگر نزن تعارف پیمانه را به زور...
🔸شاعر:
#حسین_زحمتکش
________________________
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
وقتی هوای روضه ما باز مادری است
حال و هوای گریه ما جور دیگری است
وقتی که مادر همه ماست فاطمه
حسی که بین ماست، همانا برادری است
مداح و روضه خوان و سخنران و چای ریز
کارِ تمام ما درِ این خانه نوکری است
شاهان روزگار به ما غبطه می خورند
این نوکری خودش به خدا عین سروری است
این اشک ها نشان دل بی قرار ماست
عالم بداند اینکه دل شیعه مادری است
زهراست آن که وصف شکوهش نگفتنی است
زهراست آنکه شأنِ مقامش پیمبری است
زهراست آن که ام ابیهای احمد است
زهراست مادر همه ما، چه مادری است
زهراست آن که شیعه به او کرده اقتدا
از لطف فاطمه است، اگر شیعه حیدری است
زهراست آنکه در ره حیدر خمیده شد
بگذاشت سر به پای ولایت ... شهیده شد
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
_______________________
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
زیر غلاف و تازیانه خورد شد بازو
زهرا به مسجد رفت اما دست بر پهلو
زهرا به مسجد رفت ، اما گرم فریاد است
سلمان ! بگو مسجد چرا در لرزه افتاد است
فریادهای فاطمه دیوار را لرزاند
سلمان بگو دیدی که مسجد را صدا لرزاند
زهرا اگر نفرین کند دنیا نمی ماند
مسجد فرو می ریزد و بر پا نمی ماند
تنها نمی ماند علی وقتی که زهرا هست
- پهلوی او هم بشکند - زخمی است ، اما هست
سرباز مولا می شود وقتی علی تنهاست
زهراست حیدر ، ای جماعت ! مرتضی زهراست
وقتی که مسجد در دل لات و هبل شد گم
بتخانه با مسجد چه فرقی می کند مردم!
منبر بدون مرتضی چوب است و جز این نیست
بی مرتضی هرجا که باشی حرفی از دین نیست
مردم ! فدک ارثیه ی قانونی زهراست
آیا غلاف و تازیانه اجر ذی القرباست؟!
زهرای مجروح علی آن روز غوغا کرد
دست علی را فاطمه با خطبه اش وا کرد
حیدر به زهرا گفت ؛ ما بی هم چه می کردیم؟!
زهرا بیا با هم به سمت خانه برگردیم
می دانم از بس درد داری ناتوانی تو
اما عزیزم با علی باید بمانی تو
با من بیا این روزها غوغاست در خانه
زهرا به زینب فکر کن تنهاست در خانه
همپای حیدر ! دست در دست علی بگذار
حالا که اذیت می شوی کم کم قدم بردار
هم صحبت تنهائیم ! تا خانه راهی نیست
باید بمانی ، بی تو حیدر را پناهی نیست
من بی تو بغضم ، گریه ام ، فریاد خاموشم
باید بمانی بار غم برداری از دوشم
زهرا چرا هی دست را بر گونه می گیری
زهرا بگو از مرتضایت رو نمی گیری
الجار ثم الدار میخواندی تو قبل از این
حالا چرا عجّل وفاتی می کنی تلقین
هر شب دعایت می کنم ، با من بمانی کاش
زهرا بمان ، شبها تو سقای حسینم باش
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
______________
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
-
زبانحال حضرت زهرا به امام حسن علیه السلام
-
می زنی با نگاه پر بغضت
آتشِ سرد بر دلم پسرم
گریه کم کن به خاطر مادر
من که امروز بهترم پسرم
-
به خدا خوب می شوم مادر
بی قراری نکن عزیزدلم
قول دادی که سِر نگه داری
گریه زاری نکن عزیزدلم
-
مادرت مرده اینچنین شده ای؟
قلب تو نا امید می بینم
من بمیرم...میان گیسویت
چند تاری سپید می بینم
-
بگذر از کوچه و خیالاتش
بگذر از آن شلوغیِ بسیار
بگذر از آتش و در و هیزم
بگذر از رد خون بر مسمار
-
هرچه بوده دگر گذشته حسن
فقط این بر دلم عذاب شده
که غریب است مرد این خانه
که سلامش چه بی جواب شده
-
عهد بستیم..خاطرت مانده؟
که پدر بو ز ما جرا نبرد..
گریه کم کن..خدای ناکرده
در دلش شک به کوچه ها نبرد
-
پسرم،جای من تو این شب ها
شانه کن موی زینبین مرا
نیمه شب ها ز یاد تو نرود
تشنگیِ لب حسین مرا
-
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
_____________