#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#صلی_الله_علیک_یافاطمه_الزهرا
#مرثیه_زبانحال_حضرت_زینب
یک دستِ تو به پهلو یک دستِ تو به بازو
امشب چرا تو مادر از من گرفته ای رو
ماندی میانِ بستر خون میچکد ز مویت
گویا که کردی از خون امشب خضابِ گیسو
گاهی حسن به دورِ بستر کند طوافی
بر گردِ تو بگردد مانندِ بچه آهو
دیشب چرا نخفتی مادر ز دردِ سینه
پیشِ پدر نگفتی پس لااقل به من گو
مادر میانِ جامه یک زخمِ کهنه داری
گویا که جای زخمت اصلا نداره دارو
حالِ سخن نداری با یک اشاره گویی
کن خانه را برایم زینب تو آب و جارو
وقتِ وداعم آمد چادر بکش به رویم
گویا ز جنت آمد عطر گلابِ خوشبو
زینب بمیرد امشب ای مادرِ غریبم
گو تا دمی گذارم مرهم به زخم بازو
چشم از جهان تو بستی یاسِ کبود و نیلی
گویا که رهسپاری در سایه سارِ مینو
شاعر: #هستی_محرابی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam