بسم الله الرحمن الرحيم
#مناجات_با_خدا ، #وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
#موسی_علیمرادی
▶️
پاک در بندگی ام قافیه را باخته ام
فرصتی را که به من داد خدا، باخته ام
یک طرف دست تهی ازطرفی فرصت رفت
بازهم عمر دوسر باخته را باخته ام
من که از دوست به غیر از خودِ او خواسته ام
متن دل را به همین حاشیه ها باخته ام
مست از میکده ها سهم خودش را برده
من ولی حال دعا را به ریا باخته ام
نفس هر طور که میخواست مرا بازی داد
سر و پا را به همین بی سر و پا باخته ام
در پس پرده حنایم چقدر بی رنگ است
آبرویی که تو دادی همه جا ، باخته ام
باختن در همه اوقات ولیکن بد نیست
من دلم را به غم کرببلا باخته ام
باختم دل به حسین و به حقیقت بردم
سجدۀ شکر کنم بس که به جا باخته ام
از همان بار که چشمم به ضریحش افتاد
دل جدا باخته و عقل جدا باخته ام
____________________________
✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇
http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
#امام_حسین_علیه_السلام
#غزل
دارم به سر هوای تو یا ایهاالغریب
دارم به لب نوای تو یا ایهاالغریب
حسرت به دل نشسته ام و زار می زنم
در داغِ کربلای تو یا ایهاالغریب
عمری است بین هیئت تو خو گرفته ام
با بیرق عزای تو یا ایهاالغریب
ایل و تبار من همگی نوکر تواند
من هم شدم گدای تو یا ایهاالغریب
شکر خدا که بینِ سلاطینِ این جهان
افتاده ام به پای تو یا ایهاالغریب
با اسم اعظمت گره ها باز می شود
بینِ حرم سرای تو، یا ایهاالغریب
سایه فکنده روی سرم، ای قتیلِ اشک
دست گره گشای تو یا ایهاالغریب
آشفته ام به گیسوی آشفته ات حسین
می میرم از بلای تو یا ایهاالغریب
لعنت به آن کسی که سرت را بریده است
در پیش بچه های تو یا ایهاالغریب
تنها شدی و پیروهنت پاره پاره شد
ای جان من فدای تو، یا ایهاالغریب
#رضا_باقریان
باز هم در حرمت میل گدایی دارم
شب جمعه هوس کرببلایی دارم
به امیدی که خبر از تو بگیرم هر صبح
چشم دل بر گذر باد صبایی دارم
محشری از اثر ذکر تو در جان بر پاست
که چنان صور به دل آه رسایی دارم
کعبه یک سنگ نشان است برای دگران
من به سوی حرمت قبله نمایی دارم
منزلم روضه ی تو مقصد من روضه توست
بین صحرای غمت سعی و صفایی دارم
بس که در روضه تو اشک نمک گیرم کرد
پرم از شور و در این پرده نوایی دارم
دل و جان و تن و روحم به فدای تو حسین
به هوا خواهی خونت شهدایی دارم
جانم ارزانی این داغ گران روضه بخوان
پای سودای غمت پیش بهایی دارم
پیر هرگز نشوم بر سر خان تو حسین
من که در کاسه چشم آب بقایی دارم
گرمسلمانم و گر کافر و گر ترسایم
قبله ام روی حسین است خدایی دارم
جای تلقین به لحد روضه بخوا نند ای کاش
چون رسد نام تو گوش شنوایی دارم
گفتی و هلهله کردند به تو خندیدند
که من ای قوم بگو که چه خطایی دارم
تا که طفلم ندهد جان ز عطش در این دشت
منت آب زهر بی سر پایی دارم
#موسی_علیمرادی
____________________________
✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇
http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_ولادت
#موسی_علیمرادی
یا علی گفتیم و راه عشق را پیموده ایم
در پناه بیرق آل علی آسوده ایم
سربه روی خاک پای آل زهرا سود ه ایم
از همان بدو تولد سامرایی بوده ایم
گر چه حق این سینه ها را کربلایی آفرید
سائلان کربلا را سامرایی آفرید
در غریبستان دنیا آشنای ما حسن
کار ماها نوکری ، دنیا و عقبا با حسن
بال پرواز قنوتم یا کریم ویا حسن
سائلی از هرکسی باشد حرام الا حسن
مجتبای دوم این خانواده الدخیل
کار این سائل به لطف تو فتاده الدخیل
بهترین انگیزۀ صوم صلات ابروی تو
یک جهان دارد مسلمان پیچش گیسوی تو
هرکه را اقبال باشد تا ببیند روی تو
میکشد هو یاعلی هویا علی در کوی تو
دل حسن دلبر حسن ساقی حسن ساغر حسن
هو حسن احمد حسن زهرا حسن حیدر حسن
میرسد ازخاک راهت معجزات نو به نو
آسمان از رد پایت میکند اختر درو
رخت غم دارد به تن کعبه اگر آهش شنو
عاقبت قسمت نشد تا که بگردد دور تو
میرسد با دیدنت انگشت حیرت بر دهان
که خداوند آفریده یک خدا در این جهان
مدح تو با واژه ها غیر از خیالی خام نیست
هر چه می ریزد به پیمانه به جز اوهام نیست
مستی ما را به جز تصویر تو در جام نیست
هرکسی جان داده با عشق شما ناکام نیست
شان هرکس میشود پیدا زحال والدین
مادرت انسیة الحورا پدر مرد حنین
ریخت برهم طعم لبهای تو بازار عسل
چشمهایت را گشودی آفریده شد غزل
زلفهایت را شب یلدا شده ضرب المثل
سجده بر محراب ابروی حسن خیر العمل
هر دو عالم را بگردی گر پی می پروری
نیست مثل باده انگورهای عسگری
از فلک باید تماشا کرد خاک پای تو
حق نشسته جای حق این جانشینی جای تو
روز محشر محشری دیگر قد و بالای تو
در قیامت هم شفاعت حق نوکرهای تو
باری از عصیان به روی دوش آوردم کریم
بارکج این بارآمد از صراط مستقیم
مژه هایت صف کشیده تا کند غارتگری
تیغ ابرو را کشیدی جان به لبها آوری
با اشارات نظر داری تو فتح خیبری
حیدری تو حیدر تو حیدری تو حیدری
چشمهایت را بهشت جاودانی گفته اند
زلف هایت را مسیر زندگانی گفته اند
دامنت را گستراندی آسمانها کشف شد
زیر سایه سار پلکت کهکشانها کشف شد
حد جودت تا عیان شد بی کرانها کشف شد
تا که بشناسم شما را هفت خوانها کشف شد
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ای آشنا
قدر تو مجهول مانده ای امام سامرا
السلام ای صاحب صحن سرای بی کسی
آشنای غربتی و آشنای بی کسی
آن دردیوارها گشته بنای بی کسی
می رسد از خشت خشت آن صدای بی کسی
ای فدای تو و آن صحن سرای خلوتت
جای دارد جان دهم آقا برای غربتت
چرخش چشم تو برده چرخ را در زیر دین
آفرینش را حریم با صفایت زیب و زین
سامرایت پایتخت عاشقی در عالمین
تا حسن آید پس از او می رسد نام حسین
بین زندان تیغ صلحت مانده در بین نیام
آخر سر با حسینت می رسد روز قیام
دست برپهلوگرفتی مثل مادر وای وای
مثل او قامت کمانی ای صنوبر وای وای
پیکرت می سوزد از تب بین بستر وای وای
ازعطش وای از جگر گردیده پرپر وای وای
لرزه افتاده به دستت آب خوردن مشکل است
با لب تشنه خدایا جان سپردن مشکل است
از عطش آهی بلند است از تمام پیکرت
کودکت با کاسه آبی رسیده در برت
بر روی دامن گرفته این دم آخر سرت
نوش جان آبی بنوش از مهر زهرا مادرت
نوش جان آبی بنوش آه ای امام عالمین
نوش جان تر کن لبت را یاد لبهای حسین
گرچه عمر تو گذشته روز وشب در بین بند
از لبت غم گرچه نخل خنده را از ریشه کند
حال روی دست طفلت چشمهایت را ببند
جان بده آرام در آغوش او دیگر بخند
مثل آن شش ماهه که بر روی آغوش پدر
خنده بر روی لبانش بود و میزد بال و پر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🎤کانال سبک و شعر #باب_الحرم
📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥
👇عضویت👇
♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f ✅
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
کمی آرام برو کم شود این خون جگری
برده ای دل زهمه کاش زمن جان ببری
من هنوزم به دلم مانده تماشات کنم
چقدر زود شد ایام وصالت سپری
با تن پر پر اکبر چه وداعی کردی
بی عصا مانده ای ودست به روی کمری
تک تک اهل حرم دست به دامان تواند
سرپیری چقدر ناز تو باید بخری
مثل زهرا به سرت شانه کشیدم ای کاش
که نیفتد سر گیسوی تو دست دگری
نا امیدم که تو را باز ببینم اما
روی تل منتظرم تا که بگیرم خبری
ساربان مینگرد بد به دلم افتاده
می روی کاش که انگشتر خود را نبری
چادر خاکی من را نتکان گریه نکن
که مهیا شده ام بگذرم از هر گذری
شاعر: #موسی_علیمرادی
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
از روی نیزه بر من غمگین نظاره ای
حرفی کنایه ای سخنی یا اشاره ای
پلکی بزن که حال حرم روبه راه نیست
کافی است بزم سوختگان را شراره ای
سوسو بزن به سوی من ای سوی دیده ام
در آسمان به جز تو ندارم ستاره ای
دستم نمی رسد به سر نیزه ات اگر
در دست زینب است گریبان پاره ای
یک قتلگاه رفتی و صد قتلگاه من...
گشتم به هر دیار حسین دوباره ای
چشمم کبود گشت و جدا از سرت نشد
از بحر بر کنار نگردد کناره ای
با هر تکان نیزه تکان می خورد سرت
جانا به گوش نیزه مگر گوشواره ای
پیشانی ات شکست که پیشانی ام شکست
آیینه بی خبر نشود از نظاره ای
جایش به روی صورت من درد می گرفت
میخورد تا که بر رخ تو سنگ خاره ای
بی پوشیه به پیش نگاه حرامیان
جز آستین پاره نداریم چاره ای
شاعر: #موسی_علیمرادی✍
-----------------------------
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_ولادت
#موسی_علیمرادی
چشمه عشق که جوشید خدا لب تر کرد
با نی خلق جهان را نفس کوثر کرد
هرچه جوشید علی بود علی بود و خدا
نمک سفره این طایفه را حیدر کرد
جاری از دامن این چشمه فقط چشمه شده
چشمه هایی که زمین را زفلک برتر کرد
وخدا هرچه که جوشید از آن خیر کثیر
صورت و سیرت او را علی دیگر کرد
عالمی تشنه این طایفه چشمه شدند
کاش میشد زغبار رهشان لب تر کرد
بازهم هردوجهان نیز گرفتار شده
دومین چشمه از آن چشمه پسر دار شده
پسری که رخ او جلوه مولا دارد
پسری که نمک حضرت زهرا دارد
چوب گهواره چنان دست گرفته است ببین
به کفش باز عصا حضرت موسی دارد
به تماشای قدش زنده شود گورستان
این که در مهد قدی محشر کبری دارد
به غبار قدم پیر غلامش سوگند
نفس نوکر او بوی مسیحا دارد
آنچنان آینه حیدر کرار شده
کعبه بردارد اگر باز ترک جادارد
نام توشد علی ویاد پدر بود حسین
نام تو نام پدر بود پسربود حسین
خنده روی لبت زندگی مادر شد
لای لایی شبت هر نفس خواهر شد
هرکه پرسیدکه دختر شده یا اینکه پسر
همه گفتند که شیری چو یل خیبر شد
سیب سرخی و پدر هرچه تو را وصف نمود
نیمه ای حیدر یک نیمه تو کوثر شد
همه از هیبت عباسی تو میگویند
باز فرزند علی صاحب یک لشگر شد
زینت دوش ابالفضل رقیه است اگر
تن تو زینت آغوش علی اکبر شد
توفقط گریه نکن هرچه که شد باز بخند
در غم را به دل مادر غمدیده ببند
چه قدر رخت برای تو خریدم پسرم
چه قدر نقشه برای تو کشیدم پسرم
رخت میلاد تورا تا به شب دامادی...
چه قدر پارچه پای تو برید م پسرم
لای لایی ششم خواب تورا می گیرد
اینقدر خفتن با ناز ندیدم پسرم
کاش می شد که کمی زود زبان باز کنی
چه قدر کاش از این سینه شنیدم پسرم
نذر کردم که علمدار پدر باشی تو
علم و مشک برای تو خریدم پسرم
آن همه نقشه کشید و همگی رفت به باد
تا گذار پدرت بر گذر غم افتاد
هرچه کردند نشد قطره آبی برسد
قطره آبی به لب خشک وکبابی برسد
هرچه کردند نشد گریه تو بند شود
کاش می شد که به چشمان تو خوابی برسد
پدرت برد که تا منت دشمن بکشد
خواست تا یک نفر از شر به ثوابی برسد
آنچنان دست پرش کرد عدو, هیچکسی
اینچنین حدس نمی زد که جوابی برسد
خون او را به فلک داد مبادا مردم
به سرلشگر نامرد عذابی برسد
چشمه عشق که جوشید خدا لب ترکرد
بانی مجلس ما را علی اصغر کرد
#حضرت_زینب_س_وفات
شعله آه مرا هر دلی ادراک کند
دود آن رخت عزا بر تن افلاک کند
یوسفی بود مرا پیرهنی باقی ماند
تا که تشریح غم سینه صد چاک کند
جان اگر هم بدهم پیرهنش را ندهم
کاش یارم به همین جامه مرا خاک کند
دست از چاک گریبان نکشیدم بی او
کاش دستش برسد اشک مرا پاک کند
بی رمق خسته دویدیم به غارت نرویم
صید را دیدن صیاد چه چالاک کند
سر او را که شکستند شکستم من هم
آیینه می شکند جامه اگر چاک کند
خیزران بود و لب و آیه تطهیر شراب
یاد آن مرثیه خون بر جگر تاک کند
شاعر: #موسی_علیمرادی
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_در_شب_قدر
#موسی_علیمرادی
ای کاش می شد با تو قرآن سر بگیرم
در آسمانی نگاهت پر بگیرم
ای کاش می شد امشب ای قرآن ناطق
دست شما را جای قرآن سر بگیرم
ای کاش می شد لااقل یک بار در خواب
با دست آغوشم تو را در بر بگیرم
ای کاش پایم واشود در خیمه اش تا
یک لقمه نان و عشق از دلبر بگیرم
ای کاش در تقدیر من امشب نویسند
پای تو را یک شب به چشم تر بگیرم
ای کاش می شد تا برای سجده از تو
مهری زخاک تربت مادر بگیرم
تقدیرم ای کاش این شود با تو محرم
ده روز روضه بر تن بی سر بگیرم
من عاشقم خرده ز ای کاشم مگیرید
ای کاش ها را کاش ازاین در بگیرم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
این اسارته داداش یا قتلگاه
نیمی از قافله جون داده تو راه
ای پناه عالمین نگاهی کن
بی پناهیم بی پناهیم بی پناه
بعد از اون رنجی که تو راه کشیدیم
بعد از اون همه جسارت که دیدیم
حالا باید همه آماده بشیم
دم دروازه ساعات رسیدیم
دستامون بسته شده کنار هم
یه طرف طناب به بازوی منه
یه طرف به گردنه زین العباد
سر سلسله به دست دشمنه
پریشون وارد شهر شام شدیم
از رو نیزه احوال ما رو ببین
تازیونه می زنن که راه بریم
راه بریم بچه ها میخورن زمین
دستی که برای ما حجاب میشد
حالا بسته است تو بگو چی کار کنیم
میون نامحرما گیر افتادیم
کاش می شد از این قفس فرار کنیم
باورم نمیشه نامسلمونا
مارو خارجی داداش صدا کنن
اگه میتونی یه کم قرآن بخون
تا مارو کمتر اینا نگا کنن
اینا سنگم میزنن ولی داداش
میسوزه دلم برای بچه هات
تا میشد پناهشون شدم ولی
حالا هی با گریه میزنن صدات
خیلی سخته گذر از این مرحله
کاش فقط سنگ میزدن به قافله
بارون آتیش و ما چی کار کنیم
دستامون بسته شده با سلسله
بعد از اون کوچه های آتیش و سنگ
که تن ما پره از کبودیه
سخت ترین مسیر ما تو این دیار
رد شدن از کوچه یهودیه
شاعر: #موسی_علیمرادی
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
#حضرت_رقیه_س_شهادت
شدم بی خانمان دنبال تو چون باد اواره
رود از گریه های من جگر از چشم هر خاره
چنان بی کس شدم بابا پس از تو بین این صحرا
که میگیرم سراغ دوست را از خصم همواره
اگر بابا نباشی تا بخوابم بین آغوشت
چه فرقی می کند بر من چه تابوت و چه گهواره
اگرچه زخمهای من چو غنچه بسته شد اما
اگر آهی کشم هر گُل گریبان می کند پاره
جوان از حادثه گاهی اگر که پیر میگردد
ندیدم کودکی گردد ز داغی پیر یکباره
اگر که آمدی و مرده بودم بر رُخم بنگر
خبرها دارد از سِرِّ درونم رنگ رخساره
پُر از زخمی چنان بابا، که شد دردم فراموشم
بیا که دردهایت را به یک بوسه کنم چاره
شاعر: #موسی_علیمرادی
🙏لطفاً جهت سلامتی #پدر شاعر گرامی، حمد شفا بخوانید.
#اربعین_حسینی
به دلم داغ حرم را مگذارید فقط
به همین حال مرا وا مگذارید فقط
ببریدم ببریدم شده حتی در خواب
بین این شهر مرا جا مگذارید فقط
همه رفتند و شده قبرمن این شهر ...مرا
در مزارم تک و تنها مگذارید فقط
حرم امروز دهیدم به خدا خسته شدم
با دلم وعده فردا مگذارید فقط
بگذارید که سر بر قدمش بگذاریم
روی این خواهش ما پا مگذارید فقط
اربعین پای پیاده نجف وکرببلا
حسرتش را به دل ما مگذارید فقط
تشنه روضه ام و اه فرات است بلند
آب را تشنه دریا مگذارید فقط
لای هر برگه قرآن چقدر برگ گل است
پا براین مصحف زیبا مگذارید فقط
داد زد این سر و این حلق من و سینه من
چیزی از پیکر من جا مگذارید فقط
مرد باشید ولی , تا که نکشتید مرا
پا سوی خیمه زنها مگذارید فقط
🔸شاعر:
#موسی_علیمرادی
_____________________________
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
از بس که زخمهای دلم بی شماره بود
هفت آسمان زچشم ترم پرستاره بود
بیگانه جای خود که مرا آشنا شکست
آیینه ام که همسفرم سنگ خاره بود
تشت از حرارت جگرم داد می کشید
از بس که داغ بر جگر پاره پاره بود
«زهری که می شکافت دل سنگ خاره را »
با من چه کرد که نفسم در شماره بود
خون دهان مجال سخن را زمن گرفت
در بسترم وصیت من با اشاره بود
خاموش بودم از غم غیرت تمام عمر
این راز سر به مهر گریبان پاره بود
درگوش مانده آه پس از سال ها هنوز
آهی که از شکستن یک گوشواره بود
قدم نمی رسید تا سپر مادرم شوم
بر خاستن به پنجه پا کاش چاره بود
دیدم به چشم خویش که مادر دگر ندید
مویم سپید شد اگر از آن نظاره بود
من که نخفته بودم از این غم تمام عمر
تابوت پیش چشم ترم گاهواره بود
قسمت نبود در دل تابوت خفتنم
تشییع تیر روضه این سوگواره بود
تشییع من دومرتبه بود و ولی حسین ...
تشییع جسم پر پر او چند باره بود
بس که ستور از تن او رفت و باز گشت
چون رشته های زلف تنش پاره پاره بود
شاعر: #موسی_علیمرادی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم