eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
35 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 09052226697 02155970902 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک ۵۰ فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
. راس تو را به روی نی، هرچه نظاره می کنم  سیر نمی شود دلم، نگه دو باره می کنم  ز اشک و آه سینه ام، میان آب و آتشم  چو با توام، از این میان کجا کناره می کنم  گمان کنند دشمنان، نیست به کام من زبان  ز دور بسکه با سرت، به سر اشاره می کنم  به دختران خود بگو که گوشواره ها چه شد  گریه به گوشواره نی، به گوش پاره می کنم هم سر تو بر سر نی، هم سر اکبرت زپی  گاه نگاه نگاه سوی مه، گه به ستاره می کنم  رخت به خون که رنگ زد؟ آینه را که سنگ زد  خنده زآه خویشتن به سنگ خاره می کند علی انسانی ✍ .___________________________ .
. از روی نیزه بر من غمگین نظاره ای حرفی کنایه ای سخنی یا اشاره ای پلکی بزن که حال حرم روبه راه نیست کافی است بزم سوختگان را شراره ای سوسو بزن به سوی من ای سوی دیده ام در آسمان به جز تو ندارم ستاره ای دستم نمی رسد به سر نیزه ات اگر در دست زینب است گریبان پاره ای یک قتلگاه رفتی و صد قتلگاه من... گشتم به هر دیار حسین دوباره ای چشمم کبود گشت و جدا از سرت نشد از بحر بر کنار نگردد کناره ای با هر تکان نیزه تکان می خورد سرت جانا به گوش نیزه مگر گوشواره ای پیشانی ات شکست که پیشانی ام شکست آیینه بی خبر نشود از نظاره ای جایش به روی صورت من درد می گرفت میخورد تا که بر رخ تو سنگ خاره ای بی پوشیه به پیش نگاه حرامیان جز آستین پاره نداریم چاره ای شاعر: ✍ -----------------------------
. سلام من به سر تو به آن سری که نداری زدیم بوسه چهل روز بر پری که نداری میان کوچه و بازار گریه ها کردم چقدر ناله زدم من به پیکری که نداری دوباره مثل گذشته برادر من باش صدا بزن بگو زینب ، ز حنجری که نداری رباب در پی اصغر سکینه در پی اکبر به روی قبر تو افتاده مادری که نداری خدا به داد دل من رسد پس از عباس خودت بیا کمکم کن ، دلاوری که نداری نشان مادر اصغر بده کجا دفن است بزار گریه کند او به اصغری که نداری به گوشه ای ز خرابه امانتت جا ماند مپرس جان رقیه ز دختری که نداری .....___________________________
. خاکستری شده ست سرت یا اخا الغریب از چه تنور شد به تو مأوا اخا الغريب از بس منقش است سرت از عصا و سنگ زخمی تر است از همه سرها اخا الغریب با روضه ی مجسم شیب الخضیب تو شد چشم اهل بیت تو دریا اخا الغریب تا نشنوی اهانت و زخم زبانشان قرآن بخوان به وقت تماشا اخا الغریب چشمان خود ببند نبین با غلاف تیغ پاسخ دهند ناله ی ما را اخا الغریب چشمان خود ببند که در کوچه های شام شد سنگ بام جای تسلّی' اخا الغریب اما ببین که سرو قد همسرت رباب شد زیر بار داغ علی تا اخا الغریب هم بازی رقیه که پنهان ز دیده بود رأسش به روی نی شده پیدا اخا الغریب ✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب
. مصائب اول ماه صفر از این خلق شامی خدا نگذرد از این بد مرامی خدا نگذرد به توهین بر اهل بیت ِ ولا ز بی احترامی خدا نگذرد خدا نگذرد از‌ گروهی پلید از آل شیاطین از آل یزید چها شد به حال دل اهل بیت عزا خانه شد محفل اهل بیت به طشت طلا راس سالارشان چه ویرانه ها منزل اهل بیت پذیرایی از قافله ننگشان شکسته دل لاله از سنگشان حرام ازل روح طاعاتشان نبوده محبت مراعاتشان به دروازه های جهنم رسد عذاب ابد کل ساعاتشان مبدل شود بر عزا ، هروله که شد موجب شادی حرمله مسیری که شد کاروان در عبور خلایق تمامی به جشن و سرور یکی مست باده به رقص آمده به پای سر ِ آمده از تنور لگد زد به نیزه که شد آن چنین سر روی نی واژگون بر زمین بلند مرتبه شاه ِ کرب و بلا در افتاده از نیزه در کوچه ها دوباره رخ ماه و خدالتریب به زیر سم مرکب و دست و پا همه ناکسانه هجوم آورند لگد میزنند و ثوابی برند تمام گذرها پر از کینه بود که بغض ِ علی کنج هر سینه بود زدند و شکستند به هر چه که شد پر از رَد سنگی بر آئینه بود یهودی گرفته کمین وای من خریدار ناموس دین وای من چه بر حال غم بار زینب گذشت تمامش به آزار زینب گذشت به بازار و انظار نا محرمان خدا تا کجا کار زینب گذشت در آن کاروان آب و تابی نبود بر اهل پیمبر حجابی نبود دل قافله جمله در التهاب جراحاتشان زخم ضرب و عتاب کشیده شده کار غم دیده گان به جمعی حرامی به بزم شراب الهی مداوم غروب یزید خدا بشکند دست و چوب یزید به هر ضربه ای گوهر جان شکست چرا حرمت روح قرآن شکست به مستی چنان ضربه زد ناگهان لبش زخمی و دُر دندان شکست یکی زد صدا ضربه ها را نزن به لب های فرزند زهرا نزن .....................................................