eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
68 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
عالم طفیل حضرت موسی بن جعفر است مشهد سریر دولت موسی بن جعفر است این جاده ازبهشت خدا می رسد زمین ایران مسیر رحمت موسی بن جعفر است درلوح سرنوشت سپیدم ، خدا نوشت : این بنده زاده،قسمت موسی بن جعفر است ایوان طلا ،حرم، قم و مشهد ، نماز صبح... اینها تمام ، برکت موسی بن جعفر است اصلا گره به کار من و تو اگر که نیست از لطف و جود و همت موسی بن جعفر است امشب برای صبح قیامت دعا بخوان آنجا که غرق منت موسی بن جعفر است آنجا که می شویم بهشتی، به این ندا: این خانه زاده حضرت موسی بن جعفر است محمد کابلی @babollharam
هر كه یك دفعه سر این سفره مهمان می شود مور هم باشد اگر روزی سلیمان می شود  سر به زیر انداختن ذاتش توسل كردن است دردها در این حرم ناگفته درمان می شود این كریمان لطفشان هر چند آماده ست، لیك نام مادر كه وسط باشد دو چندان می شود ما پدر را خواستیم و از پسر خیرش رسید در رجب ها كاظمین ما خراسان می شود نیستی پیغمبر  اما ظاهراً پیغمبری هر كه می بیند تو را، از نو مسلمان می شود  نسل موسایی تو طبع مسیحا داشتند یك نفر از آن همه پیر جماران می شود این دلِ ما، سینه ی ما، عرش ما، حتی بهشت هر كجا موسی بن جعفر نیست زندان می شود نیستم آهو ولی سگ هم به دردی می خورد لااقل یك گوشه از صحنت نگهبان می شود علی اکبر لطیفیان @babollharam
‎بيهوده قفس را مگشائيد، پرى نیست ‎جز مُشتِ پری گوشهٔ زندان اثری نیست ‎در دل اثر از شادی و امّید مجویید ‎از شاخه ی بشکسته، امید ثمری نیست ‎گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم ‎امّا به سیه چال، صبا را گذری نیست ‎گیرم که صبا را گذر افتاد، چه گویم؟ ‎دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست ‎امّید رهایی چو از این بند محال است ‎ناچار بجز مرگ، نجاتِ دگری نیست ‎ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی ‎در سینه دگر جز نفس مختصری نیست ‎تا بال و پری بود قفس را نگشودند ‎امروز گشودند قفس را که پری نیست علی انسانی @babollharam
‎امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش ‎نشسته گرد یتیمی به چهره ی پسرش ‎بدن کبود، جگر پاره، ساقِ پا مجروح ‎مگر چه آمده زیر شکنجه ها به سرش ‎هزار حیف که از جمع نوزده دختر ‎یکی نبود کنار جنازه ی پدرش ‎انیس و مونس او بود در سیاهی شب ‎صدای حلقه ی زنجیر و ناله ی سحرش ‎سیاه چال کجا ، طایر بهشت کجا ‎هزار حیف که یکْ باره ریخت بال و پرش ‎نیاز نیست ببندند چشم هایش را ‎که نیست تاب نگاهی دگر به چشم ترش ‎به هرکجا که روی قبری از زُرارهٔ اوست ‎نشان غربت فرزندهای دربدرش ‎شراره ی دل او گشت اجر روزه ی او ‎درست موقع افطار پاره شد جگرش ‎سیاه چال و نماز شب و غل و زنجیر ‎فراق روی رضا بود غصّه ی دگرش ‎بسوز ای دل «میثم» در آتش دل او ‎که سوز شعر تو دارد حکایت از شررش استاد غلامرضا سازگار @babollharam
ای جلوه ی لطف خدا باب الحوائج یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج مشکل ندارد، کار و بارش رو به راه است هرکس که شد همراه با باب الحوائج از سینه اش غم بر طرف گردیده هرکس از دل صدایت کرده یا باب الحوائج هرکس که شد ناچار و در زد خانه ات را فورا شده حاجت روا باب الحوائج از هر طبیب حاذقی هستی در عالم بر درد بی درمان دوا باب الحوائج معنا ندارد دست خالی باز گردند از خانه ات خیل گدا باب الحوائج بالاتر از عیسی نه دم ها، بازدم هات بیمار را داده شفا باب الحوائج واکن گره از کار من با یک نگاهت دستی برآور بر دعا باب الحوائج می خواهم از لطف زیادت یک‌ زیارت هم کاظمین هم کربلا باب الحوائج مشکل گشایی می کنی از کار عالم یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج رسول رشیدی راد @babollharam
پشت زندان چه ازدحام شده ست كار مولای ما تمام شده ست تازیانه بدست قاتل بود رفته ازدست ماتمام وجود بین زندان هوای غم برپاست مردکی گرم پاي كوبى هاست جسربغداد بى سكون شده است جگرپاره،حوض خون شده است خردوگشته دوساق پاهایش ازسیه چاله آید آوایش گشته ارباب ماجگر پاره مى رود خون شبيه فـــوّاره درسیه چاله ها چه سرگشته ست درعزایت رضا برگشته ست غسلِ خون كرده ساق پاهایت لرزه دارد صدای آوایت مادری موى مي كَند برتو پسری ضجّه مى زنـدبرتو کنج زندان رسیده ، مـــادر تو تازیانه نشسته بر سر تو ! بین زندان صدا زدى ، مادر چه قدر دست و پا زدى ، مادر اگه این مصرعو گرفتی،حقشو ادا کن مادرش داره با نور عینش،موسی ابن جعفر حرف میزنه تاکه ، سيلي زدت دو عالم سوخت داره به موسی ابن جعفر میگه... تاکه ، سيلي زدت دو عالم سوخت تاکه مویت كشيد قلبم سوخت گیسوی مولا گرفت،انقده سیلی زد به صورت آقامون 😭😭 درعزا غش كنم ، ز حال رَوَم واای، ناله ات را هنوز مي شنوَم ناله ی غم زدل مِكش ، موسی پنجه بر خاك كَم بِكش ، موسی چی دارم میگم؟؟؟ خردگشته چرا دوپاهایت درسیه چاله آمدآوایت از تو دارد طلب ، دل پرخون كه به تو تكـــيه داده این ملعون ازتو عمّامه و ردا بُرده تازیان برتو،بی هواخورده تازیان بر سر تومیلرزد قاتلت بی هوا تورا میزد باسروصورت، شده نیلی خورده ای تازیان، گهی سیلی قتلگاه توگشته زندانت آمده ازمدینه مهمانت شیون وناله برتو کرده رضا برلبانش نشسته آه ونوا چه کند درعزای تو(مجنون) شده درماتم شمادلخون @babollharam
آنقدرضربه مزن چونکه سرم درد گرفت سر شب تابه سحر چشم ترم دردگرفت نشد آزاد دگر از قفس این جسم وتنم دوصد افسوس که این بال وپرم درد گرفت اهل خانه همگی چشم به راهم هستند سوی آنان همه ی این نظرم دردگرفت عجبی نیست که چیزی زتنم باقی نیست بنگراین زانو و ساق و کمرم درد گرفت وای برتخته ی در جسم مرا میبردند رفتنم بودتماشا، بصرم دردگرفت @babollharam
سروبستان نبی از دهنت خون میریخت درسیه چاله زاعضای تنت خون میریخت زیر آن مشت ولگدها به زمین افتادی زیریک تکه عبا ازبدنت خون میریخت میکشدجسم تورا سندی ملعون به زمین ازسروصورت وزنجیره تنت خون میریخت جگرت سوخت زخرمای به سم آلوده زسره رنگ عقیق یمنت خون میریخت ضرب شلاق ولگدپای توراخرد نمود ازدوساق سره زانوی تنت خون میریخت بخداپای ترک خرده دگر پانشود پامشوچونکه ازاین پاشدنت خون میریخت دم افطار غذایت شده شلاق ولگد دولبت پاره شد واز دهنت خون میریخت غل وزنجیرتنت راچقدرآزرده دم آخربه یقین از دهنت خون میریخت @babollharam
غروب بود وکه از پشت به ضرب پا افتاد دمی که باسرو صورت جمال شاه افتاد تمام ساق دوپاهای اوشکسته شده و لشکری که به سمت تنش به راه افتاد نگاش سمت کسی بود و بر زمین می‌خورد پناه اهل جهان بود و بی‌پناه افتاد مزن به صورت اوضرب سیلی ای ملعون مسیرسیلی سندی به روی ماه افتاد میان گودی زندان کسی دعا می‌کرد که عقده های دلش را به سجده وا می‌کرد نوشته‌اند که ساق دوپای تو بشکست که این خودش طلب اوج روضه را می‌کرد مسیرسیلی وشلاق گرفت اطرافش چه صحنه‌ای، به دل زاره او چه‌ها می‌کرد ولی امید به این داشت تا رهابشود چقدر بابت این امر یا خدا می‌کرد ببین تمام امیدش گرفت رنگ خزان برای کشتن اوزهردست و پا می‌کرد چقدر روضه‌ی زندان وتازیان سخت است و کاش سندی ملعون تورا رها می‌کرد هنوز میرسدازبین این سیه چاله صدای ناله ی اوکه، خداخدامیکرد @babollharam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بند اول: امان از زندون امان از هارون بمیرم واست شدی تو دلخون شکنجه میدادن تو رو آقا یه عده رذل و پست و بی حیا می بستن درها رو به روی تو از روی ظلم و کینه و جفا واااای میزدن چه بی امون تازیونه ، خیزرون شد لب و تنت آقا خونی و چه بی توون وااااای ( موسی بن جعفر واویلا ۳) بند دوم: (زبان حال) خدایا پیرم از دنیا سیرم چه غریبونه دارم میمیرم با بی رحمی دائم میزدنم کبوده و زخمیه بدنم لحظه ی آخر گریه میکنم واسه داغِ جد بی کفنم واااای شعله وره خیمه ها مونده زیر مرکبا پیر مردی اومد و میزدش با یک عصا وااااای ای وای ای وای ای وای ای وای 📝: (طاها تحقیقی)