eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
34 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 09052226697 02155970902 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک ۵۰ فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم..: بدنت سوخت تنت راوسط در دیدم جای ضرب لگدومشت به پیکر دیدم چکنم نیست کسی تاکه کنم درده دلی رفتی وبی تو غم و غصه مکرر دیدم شده بیتاب دگرازغم گلهابلبل یاس گلخانه تورا خسته و پرپر دیدم ماجرای توواین کوچه ی مرا آزرده تنگی کوچه وشلاق به همسر دیدم دیدگانم وسط کوچه تورا می نگریست کی رود زخاطرم،آنچه که آخر دیدم دیده ام دیده هرآنچه که نبایدمی دید وسط کوچه خودم رابین لشکر دیدم دیده ام فاطمه را دروسط کوچه زدند من خودم رفتن اومیان لشکر دیدم وای من سختی کوچه، همین بس باشد قتل صبر همسر و محسن پرپر دیدم فاطمه بودغمم را همه بر عهده گرفت لیک حالاپی اوغرق نواگردیدم آنقد زد وسط کوچه که زهرا افتاد تنِ بیهوش درآن کوچه ی مضطر دیدم کاش می مردم ازاین غم که نبینم زهر چادر سوخته وپاره ی همسردیدم بین دربود که ناموس خدا خورد زمین خنده و هلهله در دیار کافر دیدم سخت تر از همه چشمم به مغیره افتاد زینبم را همه در حالت مضطر دیدم سخن از برده حیدر به طناب است ولی درپی یاری خود به کوچه همسر دیدم
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه دگرازماندنم ای شیرخدا خسته شدم دگراززندگی وسیل بلاخسته شدم یا رب از گوشه این خانه دگرخواهم رفت چونکه از این همه بیداد و جفا خسته شدم منه، زهرا ز خدایم طلب مرگ کنم اجلا بر سر من زود بیا خسته شدم پهلووسینه ی من ازدر و دیوارشکست من از این در به دری ها به خدا خسته شدم من براین هق هق وبراشک شب عادت کردم ولی از دوری محسن بخدا خسته شدم دل من خون شده از مردم این شهر،خدا چونکه افتاده ام از شور و نوا خسته شدم سهم زهرای توشد، سیلی و شلاق و کتک دگراز سفره و این آب و غذا خسته شدم ناسزا گفت مرا دروسط کوچه کسی دگرازقنفذ بی شرم و حیا خسته شدم ساعد دست مرا دروسط کوچه شکست من زدیدار مغیره،به خدا خسته شدم بسکه دنبال علی رفتم خوردم به زمین بسکه خوردم کتک ازمغیره ها خسته شدم
. 🌹 امیرالمومنین_علی_بن_ابیطالب_علیه_السلام # #۱۳رجب علی مستم ازآن می وباده ات تلو میخورم تا سرِ جاده‌ات هوای رخت بر سرم زد ربود دلم را سرِ زُلف اُفتاده‌ات علی را به میخانه دیدن خوش است نشینم براین سفره‌ی ساده‌ات میانِ حسینی وهم مجتبی که تا دل بری از دو دلداده‌ات حسین گفت تاج سرمن علیست حسن گفت پدر از برایم ولیست علی جام توبابلا یت خوش است نوای دلم درهوایت خوش است علی جلوه ‌کردی برایم خودت همان گیسوی بس رهایت خوش است  بنا این نبود ه نباشی علی توباشی وذکرونوایت خوش است علمدار محوِ تو می‌شد فقط که آن ضربه های دوتا یت خوش است زمان می‌شود خاک طوفان زده گمانم که حیدر به میدان زده توحجی به حجِ خدا رفته ای به دنبال جامانده‌ها رفته ای علی کعبه‌ای مکه‌ای زَمزمی به قصدزیارت کجا رفته ای به دوشت علی بارِشان می‌کشی شبیهِ شبِ مصطفی رفته ای به دوشت تو خرماونان برده ای کنارِ فقیر و گدا رفته ای علی جان به بیتت حرامی نشست** سر خوان لطفت جذامی نشست علی بردیم تا ملاقات رب شدم مست توبا مناجات رب به مسجد به کعبه به دِیر وکنشت ببر تا تماشایِ میقاتِ رب دمی فارغ از قیل و قالم نما مرا پُر کن از نورِ اوقات رب به نهج البلاغه به درکَت رِسَم لبم آشنا کن به سوقات رب به جان خودت سر به راهم نما به جان حسینت نگاهم نما علی هستی وتو نعیمی نعیم برایم توهستی وبودی عظیم توسلطانی وبر دل من کبیر توهستی تویی جلوه ای بس عظیم به محشرتورا دارم ای مقتدا تَرَحَّم علی عبدک یا رحیم وَ غَفِّر ذنوبی و سَتِّر عیوب وَ حَقِّق رجایی اَلا یا‌کریم شدم بر حسین و حسن منتصب حسن زاده گشتم ، حسینی نصب ،،،، دلم در هوای غدیرت خوش است وجودم بپای غدیرت خوش است خدا خودشده عاشق بنده اش به یا مرتضای غدیرت خوش است ستونهای این آسمان یاعلی زِ گلدسته‌های غدیرت خوش است خدا خواست دنیا بهشتش شود که خاک سرای غدیرت خوش است مرا مست ودیوانه کردی علی به یومن غدیریت توگشتی ولی شهنشاه ایرانیم حیدراست دلالت به مهمانیم حیدراست تو زیباترین جلوه‌های خدا مناجات شب خوانیم حیدراست گرفته است بوی تو این سرزمین دلیل مسلمانیم حیدراست  اگر خاک ما خاک عشق علی است شب اوج عرفانیم حیدراست به بزمم صفا یی دگر داده ای توخودساقی این می وباده ای زمان پُر شد از عطر گلخانه‌ات که بوی علی می‌دهد خانه‌ات علی هستی و همسرت فاطمه* کَرَم در کرم داشت کاشانه‌ات رسیدم به بزم توشاه نجف نگاهم به فیض کریمانه‌ات ببین نسل معصوم ما می‌رسند به بیتِت علی، بیت فرزانه‌ات به (مجنون) نظرکن شده سربِزیر امیری علی فنعم الامیر ✅
-اشعار حضرت رباب(س)    حوروقلمان وملک گرم پناهت یارباب عشق  بازی حسین  اندر نگاهت یارباب   عفّت وحجب وحیا درسایه سارلطف توست پرچم اسلام از چادر سیاهت یارباب     عزت و آزادگی مدیون  صبرت بوده است عفّت حُجب و حیا مدیون راهت یارباب   روضه ای برپا شده هرجا بنامت تا ابد عالمی محتاج تسبیح و گواهت یارباب    بهره منداست از همان صوت حزینت عالمی هرکجا اسباب گریه سوز و آهت یارباب    سوختی ازدوری طفل صغیر وکوچکت عرش اعلای خداشد پایگاهت یارباب   گشته ویران کاخ ظلم شامیان  با همّتت بود ه پیرو ملتّی پیش سپاهت یارباب   باد آن دستی بریده  بست دستان تورا این اسارت رفتنت شددلبخواهت یارباب   آن گلوی پاره ی اصغرتورا آواره کرد خاک قبر اصغرت شدسجده گاهت یارباب  
پشت زندان چه ازدحام شده ست كار مولای ما تمام شده ست تازیانه بدست قاتل بود رفته ازدست ماتمام وجود بین زندان هوای غم برپاست مردکی گرم پاي كوبى هاست جسربغداد بى سكون شده است جگرپاره،حوض خون شده است خردوگشته دوساق پاهایش ازسیه چاله آید آوایش گشته ارباب ماجگر پاره مى رود خون شبيه فـــوّاره درسیه چاله ها چه سرگشته ست درعزایت رضا برگشته ست غسلِ خون كرده ساق پاهایت لرزه دارد صدای آوایت مادری موى مي كَند برتو پسری ضجّه مى زنـدبرتو کنج زندان رسیده ، مـــادر تو تازیانه نشسته بر سر تو ! بین زندان صدا زدى ، مادر چه قدر دست و پا زدى ، مادر اگه این مصرعو گرفتی،حقشو ادا کن مادرش داره با نور عینش،موسی ابن جعفر حرف میزنه تاکه ، سيلي زدت دو عالم سوخت داره به موسی ابن جعفر میگه... تاکه ، سيلي زدت دو عالم سوخت تاکه مویت كشيد قلبم سوخت گیسوی مولا گرفت،انقده سیلی زد به صورت آقامون 😭😭 درعزا غش كنم ، ز حال رَوَم واای، ناله ات را هنوز مي شنوَم ناله ی غم زدل مِكش ، موسی پنجه بر خاك كَم بِكش ، موسی چی دارم میگم؟؟؟ خردگشته چرا دوپاهایت درسیه چاله آمدآوایت از تو دارد طلب ، دل پرخون كه به تو تكـــيه داده این ملعون ازتو عمّامه و ردا بُرده تازیان برتو،بی هواخورده تازیان بر سر تومیلرزد قاتلت بی هوا تورا میزد باسروصورت، شده نیلی خورده ای تازیان، گهی سیلی قتلگاه توگشته زندانت آمده ازمدینه مهمانت شیون وناله برتو کرده رضا برلبانش نشسته آه ونوا چه کند درعزای تو(مجنون) شده درماتم شمادلخون @babollharam
آنقدرضربه مزن چونکه سرم درد گرفت سر شب تابه سحر چشم ترم دردگرفت نشد آزاد دگر از قفس این جسم وتنم دوصد افسوس که این بال وپرم درد گرفت اهل خانه همگی چشم به راهم هستند سوی آنان همه ی این نظرم دردگرفت عجبی نیست که چیزی زتنم باقی نیست بنگراین زانو و ساق و کمرم درد گرفت وای برتخته ی در جسم مرا میبردند رفتنم بودتماشا، بصرم دردگرفت @babollharam
سروبستان نبی از دهنت خون میریخت درسیه چاله زاعضای تنت خون میریخت زیر آن مشت ولگدها به زمین افتادی زیریک تکه عبا ازبدنت خون میریخت میکشدجسم تورا سندی ملعون به زمین ازسروصورت وزنجیره تنت خون میریخت جگرت سوخت زخرمای به سم آلوده زسره رنگ عقیق یمنت خون میریخت ضرب شلاق ولگدپای توراخرد نمود ازدوساق سره زانوی تنت خون میریخت بخداپای ترک خرده دگر پانشود پامشوچونکه ازاین پاشدنت خون میریخت دم افطار غذایت شده شلاق ولگد دولبت پاره شد واز دهنت خون میریخت غل وزنجیرتنت راچقدرآزرده دم آخربه یقین از دهنت خون میریخت @babollharam
غروب بود وکه از پشت به ضرب پا افتاد دمی که باسرو صورت جمال شاه افتاد تمام ساق دوپاهای اوشکسته شده و لشکری که به سمت تنش به راه افتاد نگاش سمت کسی بود و بر زمین می‌خورد پناه اهل جهان بود و بی‌پناه افتاد مزن به صورت اوضرب سیلی ای ملعون مسیرسیلی سندی به روی ماه افتاد میان گودی زندان کسی دعا می‌کرد که عقده های دلش را به سجده وا می‌کرد نوشته‌اند که ساق دوپای تو بشکست که این خودش طلب اوج روضه را می‌کرد مسیرسیلی وشلاق گرفت اطرافش چه صحنه‌ای، به دل زاره او چه‌ها می‌کرد ولی امید به این داشت تا رهابشود چقدر بابت این امر یا خدا می‌کرد ببین تمام امیدش گرفت رنگ خزان برای کشتن اوزهردست و پا می‌کرد چقدر روضه‌ی زندان وتازیان سخت است و کاش سندی ملعون تورا رها می‌کرد هنوز میرسدازبین این سیه چاله صدای ناله ی اوکه، خداخدامیکرد @babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم رمضان شودمادر به قربان جلالت ملک محو تو ومات کمالت بقربان رخ نورانی تو فدای ابروان چون هلالت صدای حق بود روی لبانت علی شد جلوه گر ،اندر جمالت تویی شور و تویی عشق وتویی حال حسین گردیده محو شور و حالت سره دوش حسین معواگرفتی شده سیرالی الله نقش بالت تویی شیر ه نر شیرولایت فدای رزم میدان قتالت حسین دلخوش براین هنگامۀ توست گلو ی نازکت،خون نامۀ توست همه گردون عالم محو رویت تو بشکفتی و عالم مست بویت به لعل آن لب‌ خاموشت اصغر هزاران قصه در سرّ مگویت ز صبحی که رسیدی عشق آمد بود عشق شهادت آرزویت تو آن شش ماهه ی شیری که اسلام سرافراز است از خون گلویت اگرچه طفلی اما پیر عشقی مرابنماشبی، زوّار کویت رباب ازبهررویت خنده میزد نشسته مادرت درروبرویت عروج خویش ‌دیدی در یم خون به معراج خدا رفتی تو گلگون زدی خنده تو ازصبح ولادت توراباشدبه سر شور شهادت علی کوچکی وازسرآغاز شهادت نیست بهرت جز سعادت اگرچه شیرخواره،شیر ه حقی دهی برعالمی درس شهادت نخوانم کودک شیریت هرگز که بر پیران تویی پیر سیادت بزن مهر قبولی دلم را که دارم هرکجا عرض ارادت بگریم یا بخندم برتوامشب که دانم هر دو را امشب عبادت به دل مهر تورا دارم من ایدوست بگریم یابخندم هر دو نیکوست لب ناشسته از آب است وهم شیر گلویت شدسپراز بهرآن تیر گمانم آیه های ناب. قرآن به خون حنجر توگشته تفسیر تب و تاب نگاهت رادیده بابا به خاموشی لبت گشته جهانگیر شدی از شیرخواری محو دلبر تو شستی دل ز آب و دست از تیر دم مرگ است وخندیدی به پیکان به ناگه زدملک آوای تکبیر به ناگه گشته ای پیروز میدان به خون حنجرت گشتی تو تطهیر زتیره حرمله گردید خاموش که(مجنون)رفته در این روضه ازهوش ✅
بسم الله الرحمن الرحیم رمضان_علی اصغر(ع) شیر بیشه اصغراست و،شیرخواری بس دلیر تاکند در روز عاشورا امیری همچو شیر خلقت اصغر ببین باشد ز انواری نکو میدهدشش ماهه برکل جهانی آبرو شیعیان حاجت رواگردیده اند از جود او کربلا ودیدن قبرش مراشد آرزو سرمه ی چشمان عشّاق است خاک کاظمین شد ضریح باصفایش بر همه نور دو عین کیست الحق اوست باب حاجت اهل دعا کیست آقازاده ی شهر نبی مصطفی یک نگاه او شود بر درد بی درمان دوا باولای اوشود مقبول طاعات خدا برعلی اصغرخوشم هستم غلام خانه زاد عشق این شهزاده را درسینه وقلبم نهاد شیرخوار و جان سپردن ،وای از حال رباب راس توبر نیزه دیدن ، وای از حال رباب بین دریاتشنه مردن، وای از حال رباب بین این گهواره ماندن،وای از حال رباب کشته ازتیرسه شعبه طفل من اصغر شده سایه بان ِ پیکرش، چشم تر مادرشده ✅
بسم الله الرحمن الرحیم ای ﺷاه عالم ﭘﯿﮑـﺮت درهجره سوزد از زهرکین بال وپرت درهجره سوزد پاهای تواز زهر زین کرده تورم                   ازتشنه کامی ﺣﻨﺠـﺮت درهجره سوزد از زین آغشته به زهره کینه آقا            از گریه چشمان تـﺮت درهجره سوزد گرده تواهل خانه ات بودند اما درگوشه ای بال وپرت درهجره سوزد صادق به بالین سرت میکردگریه                      ازرفت و..آمدهمسرت درهجره سوزد ﺍﺯ ﭘـﺎ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ه تو را زهره هلائل                        تاب نگاه ﺁﺧـﺮت درهجره سوزد از زهرکینه گوشه ای پیچیده درخود                    ﺍﻣـﺎ  ﺑـﻪ  ﯾـﺎﺩ ه ﻣـﺎﺩﺭش درهجره سوزد سوزد ز زهرکینه سلطان مدینه                  طفلی کنار پیکـﺮت درهجره سوزد تالخته ی خون در سره زانویت افتاد            دیدم که جان خواهرت درهجره سوزد (مجنون) دگر بس کن که زهرا رفت از هوش مولانظرکن مادرت درهجره سوزد.. ✒✒ ✅ @babollharam
(ع) روضه خوانی کردی وحال سرت ریخت بهم همسرت باروضه ات درمحضرت ریخت بهم خاطرات کربلا هرگز نرفت ازیاده تو روضه میخواندی وگویا پسرت ریخت بهم پیش چشم کودکان پا برزمین کوبیده ای ازبیان روضه ها چشم ترت ریخت بهم ریخت بهم دیده ای درکربلا سرها به روی نیزه بود آنقدرگریه مکن بال وپرت ریخت بهم زین زهرآلوده ای،بال و پرت ریخت بهم من چه گویم جگر شعله ورت ریخت بهم زین زهرآلوده ای خورده به پاهای شما به گمانم که ز پا تا به سرت ریخت بهم راه رفتن درتن ودرزانوی پایت نبود وسط کوچه همه برگ و برت ریخت بهم ✅ @babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم برای کشتن تو زهر بی هوا آمد تمام حادثه درپای کوچه ها آمد جفای زین بنگر اینچنین بازهر کنار پیکر سرخت چه بی حیا آمد صدای ناله ی تو بین کوچه هاگم بود واشک غربت تو روی گونه ها آمد چکید نم نم اشکت،به خاک هجره شبی درون خانه به زاری شبی صدا آمد به زهرعاقبت ازپافتاده ای آقا برای داغ عظیمت دل منا آمد به تشیع تن توآمده اگرقاتل فغان که ناله ی طفل تو،تا خدا .آمد.. ✅
بسم الله الرحمن الرحیم من سائل دربارتوام حضرت باقر گم گشته ی بازار توام حضرت باقر گراشک بریزدهمه ازعنایت توست بی مایه خریدارحضرت باقر از دیدن گل های بهشتی نشوم شاد چون مست ز رخسار توام حضرت باقر با باره گنه روی به دربارتوآرم هرچند که سربارتوام حضرت باقر زنجیر گنه بسته اگرکل وجودم شادم که گرفتار حضرت باقر عمریست که مهمان به سرخوان بهشتم سرمست به گلزارتوام حضرت باقر شأن ونسب و نام ومقامم همه این است خاک ره زوار توام حضرت باقر مرغ دل من پر زده تا صحن وسرایت من تشنه ی دیدار توام حضرت باقر این فخرمرابس که کنم نازبه عالم چون سائل بازارتوام حضرت باقر (مجنونم)وعمری سره این سفره نشستم من سائل دربار توام حضرت باقر ✅
عرفه عرفه سینه زدن در حرمت راعشق است عاشقی کردنه زیر علمت راعشق است کاش امسال شوم راهی بین الحرمین عرفه گوشه ای ازآن حرمت راعشق است روضه ی حضرت مسلم به دره قصره زیاد بخدا می‌کُشدم زهر غمت راعشق است من آلوده فقط دست به دامان توام سره میزان عمل لطف کمت راعشق است به شب اول قبرم نبودترس مرا لحظه ای هست که شافع شدنت راعشق است منه مجنون همه جا سینه برایش میزنم عرفه سینه زدن در حرمت راعشق است
بسم الله الرحمن الرحیم 🔱 ✾✾═══════════✾✾🔱 یاصاحب الزمان.. عج.. من گدای هر شب این خانه ام سائل بی چیز این کاشانه ام مستمندی فارغ از الطاف غیر همچو مرغی در میان لانه ام من غریب آشنای هر شبم مستمندی بر در میخانه ام من گدای یوسف زهرا شدم باده نوش جرعه پیمانه ام من همانند پرستوئی غریب پر زنان دنبال دام دانه ام روح من ، در پیش تو جامانده است من همان از کاروان جا مانده ام عاشق گفتار یار مهدیم من فدای رهبر فرزانه ام ای وجودت باعث چرخ زمان من به گرد شمع تو ، پروانه ام کی تو آئی مهدی آل علی من ز عشق روی تو دیوانه ام بین که مجنون نالد از هجران تو مهدیا از غیر تو بیگانه ام (مجنون کرمانشاهی) 💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
حضرت هادی تویی ارباب عشق جلوه ای از روی تو مهتاب عشق ایکه خورشیدی به رنگ فاطمه نام نکویت به لبهازمزمه روی توآیینه ی حیدرنما ای علی چارم ای شمس ولا در رگ توخون حیدرجاری است حرف توچون تیغ حیدرکاری است انبیامحوتماشایت شده جمله عالم مست وشیدایت شده لاله ی باغ جوادی ای امام بوده حرفت برهمه حسن ختام قطره قطره آب شدشمع دلت زهرکینه شعله زدبرحاصلت لاله هاپژمرده شددرماتمت چشم عالم جمله گریان غمت شدگل عمرت خزان ازباده کین گشتی از زهرجفانقش زمین زهرکین عمره توراکرده تمام درغریبی جان سپردی ای امام شعله زدزهرستم برپیکرت سوخت از زهرجفابال وپرت میرودازاین جهان ارباب ما شدامام عسکری.صاحب عزا درمیان سامره غوغا شده گوییابرپاغمی عظما شده دست دشمن زدشرربرآن پری دیده گریانه پدر .شدعسکری ازدوچشمش اشک غم جوشیده است برتن بابا .کفن پوشیده است @babollharam
چه دیده، ام کلثوم پریشان ز،داغ شش برادرگشت گریان به طفلی دید داغ مادرش را بیابنگردوچشمان ترش را غم بابا ،وداغ یک برادر نرفته ازدل غمدار ه،خواهر امیدش برحسین وزینبش بود همیشه نام او روی لبش بود خودم دیدم که، اکبر دست‌وپا زد خودم دیدم حسینش راصدازد خودم دیدم که خولی ظالمانه که می‌زد بر سکینه تازیانه خودم دیدم که طفلی شیرخواره گلوی نازکش شد، پاره‌پاره خودم دیدم تنی خونین و عریان شده پامال زیر سم اسبان چو دیدم آمدند از خیمه بیرون عزیزان حسین با قلب محزون بدیدم شد جدا دستان عباس که شد همرنگ خون آن لاله‌ی یاس بدیدم خیمه‌ها گردیده غارت‌ برادرمیروم سوی،اسارت بدیدم زینب محزون و مضطر کمان شد قدش از داغ برادر برادربر رخت خنجر کشیدند سر ت رابین گودالی بریدند یکی تیری زده بر مشک عباس که می خندد عدو بر اشک عباس بدیدم محشر کبری به پا بود عزیز فاطمه جانش فدا بود زمین توزیارتگاه عشاق زیارت خانه ی دلهای مشتاق شنیدم‌ می‌وزد از تربت او شمیم جانفزای عترت او نرفته داغ اوازخاطرمن شکسته ازغم او،این پر من منه ،کلثوم ،بیمارحسینم شب مرگم،هودارحسینم @babollharam
امشب شب میلاد حسین، شاه حجاز است ساقی چوحسین است به لب، جام نياز است باده به لبم ریز،شبم دور و دراز است ميلاد دل آرای مسيحاي نماز است دل ازقدمش مست خداي ازلي شد در بند کسی، همچوحسين بن علي شد گویی که ملک را، شب طاعات رسيده خورشيد زمین بهر عبادات رسيده مژده که حسین آن شه سادات رسيده آن فخر زمین بهر مباهات رسيده بزم طرب ومی ،دل بی تاب ببيند خنده به لب حضرت ارباب ببيند دیوانه ی این كوچه ي حيران شده ام من آویخته بر موي غزل خوان شده ام من از شوق به رقص آمده طوفان شده ام من خاك گل شه بانوی سلطان شده ام من عمریست که از آب و گل ايل حسينيم صدشکرخدارا، همه فاميل حسينيم اي باغ محبت؟ گل محراب حسین است عيسي نفسان را نفس ناب حسین است آن چشمه ي جوشنده ي سيراب حسین است چون قبله ي تابنده ي ارباب حسین است آن آينه ي حي جلي، کیست حسین است دوم پسر ماه، علي کیست حسین است گویی به لبم، قبله ي خورشيد رسیده آسوده ترين ساحل اميد رسیده گویید به عشاق شب عيد رسیده زیراکه سراپرده ي توحيد رسیده یاحضرت معشوق به چشمان تو مستيم تا جام به دست تو بُود باده پرستيم یاحضرت معشوق، همه در سر راهت آواره گمگشته برآن، زلف سياهت تنها دل گمگشته به دنبال پناهت جبريل كبوتر شده در چتر نگاهت با نام تو سرمست شداین دیده ودستم در عرش به عشق تو سر و دست شكستم دربيت ولا نورحسین جلوه گر آمد چون حضرت حق بود كه در هر نظر آمد گهواره عشقی،به كنارت پدر آمد بر طوف نگاه تو دو چشمان تر آمد این است حسین،اين ثمر كوثر عشق است این پورعلی بوده،و پيغمبر عشق است اسمت شده، فوّاره ي زيبايي دنيا اي آينه ي روی پدر وقت تماشا اي خون خدا ،مثل علی، عالي اعلي سوگند به تو ای پسر دومِ زهرا سبقت ز همه برده ای ، هنگام دليري مانند علی اگر حسین،تيغ بگيري صدمژده که امشب شب میلادحسین است در بغض شب غم زده فريادحسین است غم خانه ي زخمي و غم آباد حسین است عمریست دلم درهوس یاد حسین است غوغا شده اين بزم از اين نور فشاني هستی نمك سفره ي هر مرثيه خواني بر چهره اش آثار غم كرب و بلا بود (مجنون)نفسش ياد شه،ملک بقابود @babollharam
عمری شدم غلام غلامان ساجدین هستم چو دشت تشنه‌ی باران ساجدین حیرت زده بپای غم تونشسته ایم یعقوب شد مفسر ایمان ساجدین عمری برای نام توگریان ومضطرم افلاکیان اسیر نمکدان ساجدین مارا اسیر ناز نگاهت نموده ای چندین امام گشته نگهبان ساجدین مضمون عشق عالم هستی فقط تویی شدعرشیان محقق دیوان ساجدین (مجنون)هوای مستی پیمانه کرده است شد معتکف به آیه‌ی قرآن ساجدین @babollharam
در ارض وسماوات دگر جشن وسرور است دربیت امام عسگری شمیم نور است نرگس به شعف دست پدر داد پسر را از چهره ی عسگری دگرغصه بدور است او مایه فخربشر وامید زهراست برخلقت او خالق دادار فخور است اومهدی موعود امام بشراست او اومنتظر اذن خدا وقت ظهور است اومنتقم خون حسین جدغریب است از حیث عمل در ره جدش به عبور است مهدیست امام بشر وحجت آخر لایق به خلافت علی ماه فکور است مامنتظران درصف موعودنشستیم نوکر به درصحن وسرایش به وفور است روزی که به دنیا زده پا مادر او گفت تبریک همه در طبق شادی وشور است مهدیست امام بشر و حجت عالم عیدی زسوی سرور ما اذن حضور است @babollharam
بند ۱ دل پریشانت علی،سینه سوزانت علی دیده ی بی تاب من، شده گریانت علی زاروشیدا ی توام، اندرهوای توام درغم خون سرت ، غرق نوای توام حیدرحیدر یاعلی (ع)-2 بند ۲ التماس دخترت ، آیدبه همراه تو گریان باباشده ، زین داغ جانکاه تو مرتضی افتاده در، محراب ومسجدِ خون عالم درمانده شداز، آن فغان و آه تو حیدرحیدر یاعلی (ع)-2 بند 3 فرق تو خونین علی ، قلب تو غمگین علی شمشمیر ومحراب خون ، وجه تو رنگین علی اشک حسرت دیده ای ، رنج و محنت دیده ای درکوفه یامرتضی ، اوج غربت دیده ای حیدرحیدر یاعلی (ع)-2 بند 4 ای قرارم یاعلی ، بی قرارم یاعلی بفدای بچه هات، هر چه دارم یاعلی همه ی هستم علی ، با ولای توبود عمری سوی نجف ،ره سپارم یاعلی ، حیدرحیدر یاعلی (ع)-2 @babollharam
نغمه ی اولیا . یا علی یاهو ذکر اهل سما . یا علی یا هو تویی حیدرتوفرمانده ی مردان تویی حیدرتوسرلشگر وسلطان یاعلی یاعلی یاعلی مولا (2) یاعلی درکفت تیغ دولب بود لقبهای توقتال العرب بود صفدری و وصی مصطفایی حیدری وعلی مرتضایی یاعلی یاعلی یاعلی مولا (2) فاطمه در جنان .شد میزبانت شد شاهد به غمهای بی امانت بین محراب خون فرقت شکسته یاده کوچه وآن دو دست بسته یاعلی یاعلی یاعلی مولا (2) @babollharam
بین محراب علی شیرجهان افتاده که از این واقعه عالم به فغان افتاده بین محرب دعابود علی خورد زمین فاطمه موی پریشان به جنان افتاده شده منشق سر ه مولا،چه کندبا زینب پیشواز سر بشکسته چسان افتاده نفسی نیست دگر در دل این باغ خزان پی او باد صبا اشک فشان افتاده شده پاشیده زهم عرش برایت حیدر جبرییل مویه کنُان، مویه کنان افتاده باز گودال مرایاد توانداخت حسین غارت خیمه ی سلطان، به سنان افتاده شمرآمدپی گودال و دل زینب دید سوی این باغ دگر باد خزان افتاده دو سه باری به زمین خورد ودلش گفت حسین گوشه ی خیمه چنین او نگران افتاده @babollharam
دردود وشعله ها چِقَدَرتار دیده ام اهل وعیال خود همه را زار دیده ام پای برهنه دروسط کوچه میروم خودرامیان لشکراغیاردیده ام حتی نشد عبابه سره دوش خودکشم بس ناسزا ز دشمن غدار دیده ام قامت خمیده دروسط کوچه میروم خودراچنین به حالت انظار دیده ام بشکسته شدتمام غرورم به کوچه ها بادست ِبسته خود وسط نار دیده ام زدآبله تمامي پایم دراین مسیر چون عمه پای خود وسط خار ديده ام دیگرنرفت میخ دره خانه درتنم ... دیگرنگشت شاهده مسمار دید ه ام دیدم که آتش از درو دیوارشدبلند آن سو تمام دخترکان زار دیده ام جاریست جلوه های خدایی به خانه ام درخانه ام همیشه رخ یاردیده ام @babollharam