eitaa logo
کانال ‌متن روضه
70.6هزار دنبال‌کننده
721 عکس
389 ویدیو
50 فایل
رهبر انقلاب: ما به‌ همه میگوییم‌ که از روی متن،روضه بخوانید 🎤بابُ‌الحَرَم«پایگاه متن روضه» 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi ☝️تبادل و تبلیغ نداریم 🔸فروشگاه باب‌الحرم↶ @babolharam_shop 🔸کانال کتیبه ↶ @babolharam_katibe 🔸سایت↶ www.babolharam.net
مشاهده در ایتا
دانلود
⇦🕊*روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب سوم محرم 95 _ حضرتِ رقیه سلام الله علیها _حجت‌الاسلام استاد پناهیان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ یه بچه ای گم شده باشه ، اطرافش پدر مادرِ خودشو نبینه ، هر بزرگتری بهش میرسه ، اولین کلمه ای که بهش میگه ، میگه نترس عزیزم ... نترس ... ولی وقتی خیمه هایِ حسین رو آتش زدن اول شروع کردن بچه ها رو ترسوندن ... خیمه ها رو آتیش زدن که بترسونن ... جلویِ ِچشمِ بعضی بچه ها ، بعضی بچه ها رو به شهادت رسوندن که بچه هارو بترسونن ... بینِ پسر و دختر در ترسیدن خیلی تفاوت هست . اگر پسر بچه ای رو ترسوندن ، اشکال نداره ، نزارید هیچ دختر بچه ای بترسه .... حالا هی برو سرِ راهِ امام حسین ، بگو این دخترتو کجا داری میبری .... اگه امام حسین تونست به شما جواب بده ... چند تا بچه داری با خودت میبری حسین ... هرکی میرسید می گفت حسین این بچه ها رو کجا داری میبری ... امام حسین نمی تونست جواب بده ، به نظرم اگه امام حسین علیه السلام می خواست جواب بده یکی از جواب هایی که میداد می دونی چی بود ؟؟ ... حتما امام حسین علیه السلام می فرمود ، من نخوام این بچه هارو ببرم ، این بچه ها که از من جدا نمیشن ... شما اگه تونستی سکینه رو از من جدا کنید ... رقیۀ منو از من جدا کنید ... من جدایِ از اینکه پدرم ، جدایِ از اینکه امامم ، من حسینم .... ممکنه کسی آغوشِ حسین رو تجربه کرده باشه بعد فاصله بگیره از حسین ...؟؟؟ ممکنه کسی نوازشِ حسین رو تجربه کرده باشه از حسین فاصله بگیره ... ؟؟؟ من حسینم ... اینا بچه هایِ حسینن ، از حسین جدا نمیشن ... کدوم مادری میتونه بچۀ منو نگه داره ببگه بزار بابات بره ؟؟ ... گفته شد که بچه رو نترسونید ، دختر بچه رو خصوصاً نترسونید ... اونوقت دختر بچه بزرگترِ خودشو مظهرِ اقتدار میدونه ، میخوای یه بچه ای رو بکشی ، خودشو بزنی انقدر اثر نداره که بزرگترشُ بزنی .... پدرها اگه یه وقت پیشانیتون شکسته بود پیش دختر بچه نریدا ..... احساس میکنه تمامِ عالم سیاه شده ... وقتی سرِ پدرِ من بشکنه دیگه امنیت وجود نداره ... مظهرِ اقتدارِ منو زدن ، نقطۀ اتکاءِ منو زدن ... این بچه دِق میکنه ها ... بگو خودم مثلا یه طوری شده ، سرم زخم شده ..." یه وقت پیشانیت شکسته بود ، پیشِ دختر نری ... بگی کوچولویِ من پاتو دراز کن سرمُ میخوام بزار رو پات .... یه دفعه ای برمیگرده پیشونیتُ نگاه میکنه ، میگه بابا کی پیشونیتُ شکسته ... و همین گونه شد که رقیه دِق کرد ... همین سرِ باباشو رو پاهاش قراردادن که دِق کرد ... علی لَعنةُ الله علی القُومِ الظالِمین ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ http://eitaa.com/babolharam_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊*روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب سوم محرم 95 _ حضرتِ رقیه سلام الله علیها _حجت‌الاسلام استاد پناهیان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ http://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ حضرتِ حر بن یزیدِ ریاحی _حجت‌الاسلام استاد پناهیان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ یک پیکی از دوستانِ حر نامه آورد برایِ حر ابن یزیدِ ریاحی ، تو اون نامه عبیدالله ملعون نوشته بود راه رو بر حسینُ ببند و بر حسین سخت بگیر . حر نامه رو دید و اومد پیشِ رفقایِ خودش برگشت به اون رفیقِ خودش که نامه رو آورده بود گفت بی چاره این چه نامه ای هست برا من آوردی ؟ خوش خبری آوردی ؟؟ ... گفت خو باید جلو امام حسین رو بگیری ، گفت باشه جلوش رو میگیرم ولی اینجا عبیدالله نوشته بر حسین سخت بگیر " من به حسین بی ادبی کنم ؟؟ تند خویی کنم ؟؟ من نمی تونم ... اومد با احترام به آقا گفت دیگه نمی تونید برید ، تصمیم گرفته خوب بشه ... حسین امامِ زمانِشِ ... اون معرفت نداره به امامِ زمانِش ، امامِ زمانِش که معرفت داره که ... گفت حرتصمیم گرفته با ادب رفتار کنه ، یه امتحانش کنیم ، خودمم کمکش می کنم ... صدا زد حر ، مادرِت به عزات بشینه این چه برخوردیه ... (ببینِ حر از کوره در میره یا نه ) حر ادبِش نجاتش داد ... اومد غضب کنه (ادب اینجا نجات میده) برگشت گفت یااباعبدالله ، چیکار کنم ، مادرت فاطمه ست ... من نامِ مادرت رو بر زبان هم جرات نمی کنم جاری کنم ... اباعبدالله الحسین چی فرمود ؟ علی القاعِده ها (تو دلش میدونی چی گفت ؟) صدا زد خدایا دیدی حر رو ... دیدی چه ادبی داره ... عادت کرده به مادرِ من احترام بزاره ... و اِلا اینجا جایِ هیجان بود ، باید یه چیزی می گفت ... اگه عادت نداشت الان اون هیجانِ غضب او رو بیچاره کرده بود ... جلویِ امام حسین رو گرفت ولی سخت نگرفت ... تندی نکرد ، درشتی نکرد ... تا حسین رسید به کربلا صدا زد اینجا چه سرزمینیه ؟ گفتن اینجا کربلاست ... گفت یکم از خاکِش رو بدید بو کنم ... گفتن آقا چرا ؟ فرمود من یه خاکی رو می شناسم ، رسول خدا وقتی من کودک بودم در آغوشش بودم اُمِ سلمه به من فرمود جبرییل امین صدا زد یا رسول الله این حسینِت رو دوست داری؟ رسول خدا فرمود بله دوست دارم ... رفت برگشت ، آیا حسینِتو دوست داری ؟ گفتن بله خیلی دوسش دارم ... آیا حسینتو دوست داری ؟ بارِ دیگه سوال کرد ... دوست دارم معلومه که دوسِش دارم ، خیلی دوسش دارم ... اصلاً دلبری میکرد اباعبدالله الحسین ، بعد صدا زد جبرییل خدا سلام میرساند می فرماید این حسینِتو می کُشن ... اونجا دیگه شیونی شد ... غوغایی شد ... انقدر رسولِ خدا اشک ریخت ... یه دفعه ای جبرییل امین صدا زد میخوای یه مقدار از تربتِ خاکِ مکانی که حسینِتو به شهادت می رسد رو بیاورم ؟ رسول خدا درخواست کرد ، بله بیاور ... جبرییل امین این خاک رو آورد رسول خدا می بوییدُ گریه می کرد ... ظاهراً این خاکُ همه بوییده بودن .. حسینم هم خودش بوییده بود ... خاک رو آوردن حسین بویید فرمود بله همین جا کربلاست ... عباسم ، اکبرم ، خیمه ها رو برقرار کنید .... ولی با چه احترامی میومدن دورِ خیمۀ مخدرات ... دورِ محملِ مخدرات ... محملِ حضرتِ زینب رو عنانِ ناقه رو اباالفضل العباس گرفته ... علی اکبر ، دستِ عمه اش زینب رو می گیره با چه احترامی این کاروان رو پیاده کردن ... امون از اون شبی که که این کاروان آوارۀ تو بیابان از یک نفر ازین مردهایِ مرد خبری نیست ..... علی لَعنةُ الله علی القُومِ الظالِمین ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ حضرتِ حر بن یزیدِ ریاحی _حجت‌الاسلام استاد پناهیان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب پنجم محرم 95 _ حضرتِ عبدالله ابن الحسن علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ شجاعتِ آدما این نیست که مظلوم گیر میارن شجاع میشن ، ترسوهایی که مظلوم گیر بیارن شجاع میشن ، معصوم ببینن شجاع میشن ، خیلی ها تو کربلا اینجور شده بود شجاع شده بودن . از این مدل شجاع ها بودن ، یکی از این شجاعانِ ترسویِ بزدلی که شجاع شده بود میدونید کی بود ؟ کسی که شمشیر بلند کرد دستِ عبدالله ابن حسن رو ، رو سینۀ اباعبدالله الحسین قطع کرد ... برگشت گفت ببینید چه شجاعتی داشتم ... نامرد یه بچه رو ضربۀ شمشیر زدی ، بی صدا .... وقتی حسین قطعه قطعه شده افتاده ... شجاعت نشون دادی ؟؟ .... از صبح تا حالا جرات نکرده بودی به یه مردی شمشیر بزنی ... بچه گیر آوردی شمشیر زدی .... چی کار می کنن با حسین ... نامرد میخوای بچه بکشی ؟؟... نامرد از رو سینۀ حسین ببر اون ور شمشیر بزن ... این بچه یتیمه ... یتیمِ امام حسنِ .... حسین همینجوری یتیم میبینه میمیره ... عاشقِ امام حسن بوده امام حسین ... نگاه میکرد داداشِش رو گریه می کرد ... امام حسن می فرمود حسینم چرا گریه می کنی؟ فرمود یاد اون جگرِ زهرآلوده تو می افتم گریه می کنم ... امام حسن می فرمود آخه حسینم ... تو ، کربلا داری ... نامرد شجاع شدی ؟؟؟ ... به خدا این بچه کاری نکرد ... دستاشو دراز کرد صدا زد ای حرامزاده نمیزارم به عموم ضربت بزنی ... چون بچه میفهمه حرام زاده نباشه که به رویِ امام شمشیر نمی کشه .... بچه امام حسن رو نگاه کن ... به به ... یه بچۀ ده یازده ساله حدوداً ، از صبح تا الان دیده کشته ها رو آوردن تو خیمه ، این بدن هایِ قطعه قطعه شده رو دیده ، داداشش قاسم ابن الحسن رو دیده علی اکبرُ دیده ... همه رو دیده ... هرچی عمه ش زینب نگهش میداشت ، عزیزِ دِلم تو نباید بری میدون ، می گفت *وَالله لَا أُفَارِقُ عَمِّی ...* به خدا از عمو جدا نمیشم ... میکشن ، شمشیرِ .... من عمومو میخوام .... عموم رفت ... دیگه نیمد ... من عموم رو میخوام ... شمشیر نمی بینه ، زخم نمی بینه ... دردناک ترین مصیبت برا حسین ، عبدالله ابن الحسنش بودکه رو سینه ش افتاد ... دردناکترین لحظه ش رو بگم ؟؟نمیخوام بی رحمی کنم و از شمشیرُ سنانُ نیزه و تیرُ خونُ و قطعه قطعه شدن حرف بزنم ... دردناک ترین لحظه اون لحظه ای بود که وقتی بچه افتاد رو بدن حسین ، گفت عمو دستم .... عمو کِتفم .... طاقت داری بگم عمو چی گفت ؟؟ ... به زور دستشُ آورد بچه رو به سینه ش چسبوند ، گفت عمو جون صبر کن .... صبر کن ... الان تموم میشه عمو .... صبر کن ....خدایا با حسین داری چی کار میکنی خدا .... علی لَعنةُ الله علی القُومِ الظالِمین ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب پنجم محرم 95 _ حضرتِ عبدالله ابن الحسن علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرتِ قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ یاران حسین ... یاران حسین ... اینقدر به زیبایی حماسه نیافرینید ،اینا هی دقُ دلی هاشون بیشترمیشه شما که رفتید همه رو رویِ بروبچه هایِ حسین خالی میکنن ... بچه کوچولو تازیانه زدن داره .... یاران حسین اینقدر زیبا نمایش ندین ... اینا هی داره کفرشون درمیاد بعد که شما رفتید اینا کفر درآمده روکجا تخلیه میکنن ؟؟... قدیما میدونی اصلا چرا زره تنشون میکردن ؟ میخوام فلسفه شو به شما بگم ؛ زره چیکارمیکرد؟ ضربه شمشیرِ کار آمد یا نیزه میومد زره که کاری نمیکرد زره یه لباسی بود که فقط میتونست ضربه های شمشیر بانوک شمشیر بزنن این فقط درد میاد این فقط خونریزی میشه فقط آدم و با شکنجه میکشه جلو اونارو میگرفت زره اینه آقا ... وقتی که اون زره رو از تنش درآورد یعنی من از اون زخم های کوچیکی که میخوای با شکنجه منو بکشید هم نمیترسم اینارو داشته باشید . یه مشکلی امام حسین روز عاشورا پیدا کردی ، مشکل؟ شما تورو خدا راه حلی برای این مشکل امام حسین به ذهنتون میرسه اونم این بود : قاسم ابن الحسن زره به تنش نمیخورد .... عباسم زره بیار نمیشه ... نمیشه عمو ... ول کن ... یه زره دیگه ، یه زره دیگه عمو ، جعفرم یه زره دیگه بیار عمو اینم بزرگه ول کن عمو ول کن ... حالاقاسم هی نشاط داره ، هی میخواد بره ؛ اباعبدالله الحسین قاسمم من میخوام اصلا تو نری حالامیخوای بدونِ زره بری ؟؟ ... یه رحم به عمویِ پیرمردِ خودت کن ... یتیم برادر ... قاسم کشت اباعبدالله الحسین رو ... کشت امام حسین رو ... این روضه شهید مطهری رو دیدید ؟ معروفه ، درمقاتل آوردن وقتی که میخواست خداحافظی کنه حسین اینقدر گریه کرد غش کرد رو زمین افتاد ... چیکار داریم میکنیم من میگم روضۀ بچه هایِ امام حسن برای امام حسین فرقش با روضه علی اصغر و علی اکبر میدونید چیه ؟ ایناخیال پردازی هایِ منه ، اینا تحلیل هایِ منه ؛ من نمیدونم درسته یا غلط روضه علی اکبر بیای تو روضه علی اصغر بیای تو ، اباعبدالله الحسین با افتخار دم در ایستاده ، سربلند ، پدر شهید بفرمایید ... روضۀ قاسم حسین خودش یه گوشه نشسته داره زار زار گریه میکنه نمیدونید قاسم با من چیکار کرد ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرتِ قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت‌الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ رباب که میدونید، هم مادر علی اصغر هم مادرِ سکینه اون دختر شیرین زبانی که لحظۀ آخر گفت بابا بیا ... نشست تو بغل بابا ... جانِ بابا رو گرفت حال برو بابا ... دیگه حسین اومد تو لشکر جانشو داده بود پا اون دختر شیرین زبانش ... اباعبدالله الحسین درعشق رباب شعر میگفت،میفرمود: که خونه ای که توش رباب و سکینه هست رو دوست دارم و کسی به من مزمت نکنه که چرا این حرفهارو میزنه شما نمیدونید رباب کیه .. رباب اینجوریه رباب همون کسی که یک سال زیر آفتاب زیر سایه نیومد آقای من بدنش زیر آفتاب میگن در اثر اینکه زیر آفتاب نشست از دنیا رفت یک سال بیشتر گریه نکرد خودش یه شعری داره یه سال گریه میکنن بعدش خداحافظ ... مضمونش شبیه به اینه خیلی رباب عجیبه .. در زنهای صدر اسلام اصلا نام رباب به عنوان یک زن فاقله وجود داره حالا داستان علی اصغر چجوری باید تحلیل کرد رباب داره تو خیمه بال و پرمیزنه حسین کمک میخواد یه مرد نیست اینجا رباب میخواد بیاد خودش رو بندازه جلو حسین تیرها به او بخوره اما مولا دستور داده خانم ها بیرون نیان نقشی که فاطمه زهرا برای علی ایفا کرد رباب نمیتونه یه مانع دیگه هم داره اونم اینکه این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است ... تازینب هست رباب تو کنیز این خانه ای با دلش چیکار کنه رباب هی میخواد بگه ای تیرها به جای اینکه به حسین بخورید به من بخورید اینجوری شد که نمیدونم چی شد که امام حسین فرمود علی اصغرم و بدید باهاش خداحافظی بکنم من چند تا داستان و که میزارم کنار همدیگه ی همچین تحلیلی رو بهش میرسم احتمال داره این تحلیل درست باشه . همه رو امام حسین خداحافظی کرده لحظه هایِ آخر خداحافظی عمرسعد ملعون خاک برسرش بکنن گفت تا وقتی حسین تو خیمه است بین زن و بچه داره خداحافظی میکنه اگه تیراندازی کردید اونو کشتید ... خلاص شدید ازدستش بیاد با شمشیر شمارو امان نمیده نصفتون رو تار و مار میکنه تیرانداز ها اومدن دیگه ... عباسم که نیست میدون بهم خورده آقا ، آقا رو شروع کردن تیر باران کردن تو یه لحظه حضرت مثل خار پشت شدن از بس تیر نشاندن اونوقت حضرت درحال خداحافظی دیگه همچین که لباشُ و گذاشت رو لبهای علی اصغر آرزویِ رباب برآورده شد یکی از تیرها که به گلوی علی اصغر نشست بگو به قلب رباب نشست ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد پناهیان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir