eitaa logo
باب الحرم(متن روضه ،سینه زنی و مولودی)
11.2هزار دنبال‌کننده
63 عکس
247 ویدیو
34 فایل
با سلام خدمت همه بزرگواران ارتباط با ادمین @shiairany در این امر مبلغ ما باشید https://eitaa.com/babolkaram
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از Shia Irany
📋 / بخش دوم صوت (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صدا زد : ازچه مهمان محاسن پیر من بابای من هرکجا که حرف هجران است با من میزنی یا مگو چیزی و یا گیسو پریشان میکنم بعد عمری آمدی و حرف رفتن میزنی *میگه دیدم وسط حیاط خونه هی راه میره، هی زیر لب زمزمه میکنه. بی‌بی از تو حجره داره نگاه میکنه که چی میگه این آقا. دید هی نگاه به آسمان میکنه، هی صدا میزنه "اِنّا لِلّٰه و اِنّا اِلیهِ راجعون"... دارم میام محسنم، دارم میام خانمم؛ چند روز دیگه میام محسنم رو بغل میکنم... اومد نشست سر سفره‌ی افطار؛ (بی‌بی بعد یه عمری باباش اومده دیگه. آدم وقتی باباش میاد خونه‌ش براش سنگ تموم میذاره، اونم تازه دختر باشه. گفت حالا بعد عمری بابام اومده، با یه ذوقی سفره چید؛ شیر آورد گذاشت سر سفره.) همچین که امیرالمؤمنین نشست سر سفره، گفت دخترم میشه یه خواهش ازت بکنم؟ گفت جونِ بابا، هرچی بگی گوش میکنم. گفت شیر رو ببر بابا. کی دیدی امیرالمؤمنین سرِ سفره‌ای بشینه که دو نوع غذا داخل اون سفره باشه؟ گفت باشه باباجان، هرچی شما بگی... غذا که تموم شد گفت بابا میشه همینجا باشی یه استراحتی بکنی؟ (تا سحر خونه‌ی این خانم موند. ولی اصلا نخوابید؛ کسی که میخواد ملاقات زهرا بره دیگه خواب به چشمش نمیاد.) @babolharam صدا زد وقت سحر شده باید برم مسجد. گفت باباجان میشه امشب نری؟ انگار اصلا یه جوری هستی، خیلی میترسم. گفت نه؛ هرجوری هست باید برم، شب وصالمه امشب. گفت باباجان اگه مادرم بود نمیذاشت الان بری مسجد، میومد جلوتو میگرفت. منم دختر همون مادرم، نمیذارم بری مسجد. اینکه میگم اگه مادر بود جلوتو میگرفت، آخه تو خونه هم همینطور شد. بچه‌ها تو خونه نشسته بودن، دیدن یکی پشت در داره عربده کشی میکنه، داد میزنه. میگه یا علی رو بفرستید بیرون یا خونه رو با اهلش آتیش میزنم... دیدی یه جایی دعوا بشه زنها سریع میدون دست شوهرشون رو میگیرن، میگن نمیخواد بری جلو. بچه‌ها به بابا پناه میبرن؛ بابا انگار اومدن دعوا، انگار اومدن بزننت.... بچه‌ها همه اومدن پیش بابا جمع شدن، فاطمه هم اومد جلو: علی جان من الان میرم دم در، اینا هرچی باشن منو ببینن میرن. من دختر پیغمبرم؛ اینا صدای منو بشنون از اینجا میرن. یه مرتبه همه دیدن از این در داره دود بلند میشه. در رو آتیش زدن، مادر هم پشت در رفته، در رو نیمه باز کرد، صدا زد من دختر پیغمبرم هرکاری دارید به من بگید... اون نانجیب میگه صدای دختر پیغمبر رو شنیدم، با بغضی که از علی داشتم همه توانم رو جمع کردم داخل پاهام ریختم؛ چنان لگدی به در زدم... مادر ما پشت در صدا زد یاابتا، یارسول‌الله.... این یه ناله بود؛ یه ناله هم صدا زد مهدی جان پسرم بیا. اما اون ناله‌ای که همه رو بیچاره میکنه اینه: یه مرتبه صدا زد : یا فِضَةُ خُضینی... مادر نداشتم که زدم فضه را صدا یازهرا.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @babolharam
هدایت شده از Shia Irany
📋 / (ع) (س) بخش دوم صوت / ویژه (ع) کربلایی سیدرضا نریمانی ‌ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ انگار همین چند وقته بود حتی به قدرِ یک کلام مردم نمیدادن جواب وقتی که می‌کردم سلام انگار همین چند وقته بود اشکم میریخت رو گونه‌هام این قلب من می‌شد کباب وقتی قنفذ می‌کرد سلام خدا مرگم بده جای طناب هنوز رو دستامه خدا مرگم بده درِ خونه جلوی چشمامه خدا مرگم بده یادمه که بین در و دیوار خدا مرگم بده صدا می‌زد کشته منو مسمار نمیره از یادم علت مرگ تو ، ضربه‌ی قفنذ بود صداتو میشنیدم ولی نمی‌دیدم ، تو رو میون دود http://eitaa.com/babolharam‌ انگار همین چند وقته بود زندگیم آتیش گرفت خونمو آتیش زدن همه‌چیم آتیش گرفت انگاری همین چند وقته بود هستیمو سوزندن و غرور منو جلو بچه‌هات شکوندن و خدامرگم بده یادمه که شکسته شد بازوت خدا مرگم بده ببخش منو که زخمی شد پهلوت خدا مرگم بده درِ خونه به من خیانت کرد خدا مرگم بده با ضرب پا قنفذ جنایت کرد نمیره از یادم که افتادی رو خاک ، گرفتی شالم رو داشتم میفتادم تو با همون حالِت ، گرفتی بالم رو http://eitaa.com/babolharam‌ انگار که نزدیکه برام میبینم تو شهر شام رو سرِ زینبم دارن سنگ میزنن از پشت بام انگار که نزدیکه برام میبینم تو کربلا همه سرا رو نیزه‌ها غارت میشن گوشواره‌ها خدا مرگم بده زینبم و مردای شامی خدا مرگم بده زینبم و مجلس شامی خدا مرگم بده سرِ حسین رو نیزه باشه خدا مرگم بده عباس من اون روز نباشه دارم میبینم که دروازه‌ی ساعات ، برات عذاب میشه زینب من صبر کن یه روزی جات بینِ ، بزم شراب میشه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ http://eitaa.com/babolharam‌
هدایت شده از Shia Irany
دخترم‌گریه‌نکن / بخش دوم صوت (ع) (ع) کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *همچین که بی‌بی زینب (س) برا امیرالمؤمنین شیر آوردن، پرسیدن برای قاتلم هم بردی؟ (عجب آقاییه؛ نامردی نیست همچین آقایی داشته باشیم بریم به کس دیگه‌ای رو بزنیم؟) بی‌بی زینب ظرف شیر رو برداشت، آورد گذاشت جلوی حجره‌ای که اون ملعون رو زندانی کرده بودن؛ گفت اینو بابام بهم داده که بهت برسونم. ان شالله بابام خوب میشه. تا این حرفو زد یه خنده ای اون ملعون کرد، گفت شمشیری که هزار دِرهم پولشو دادم، هزار درهم هم دادم تیزش کردم، هزار درهم هم دادم زهرآگینش کردن، اگه به دریا بخوره همه ماهیاش از دنیا میرن. به همین خیال باباش که بابات زنده بمونه.... اصلا انگار همه عالم اومدن دل زینبو بشکنن. اصلا انگار به این خانم خوشی نیومده... بی‌بی تا این رو شنید نشست گریه کرد. میدونی یاد کجا افتاد؟ یاد اون روزی که زنهای مدینه اومدن خونه عیادت مادرش. تا از در خونه میخواستن بیرون برن، دید دارن به هم دیگه چیزایی میگن. هی دارن بهم دیگه میگن این خانم دو سه روز دیگه بیشتر زنده نمیمونه. دوون دوون اومد پیش بابا؛ بابا بگو اینا دروغ میگن، نکنه قراره بی مادر بشم! دیگه کسی امشب به بچه‌ها نمیگفت آروم گریه کنید، راحت گریه‌شون رو میکردن؛ کسی هم امشب به شما نمیگه آروم گریه کنید. راحت گریه کنید...* گفت: بازم هم لخته‌ی خون روی سرت می‌بینم من بمیرم چقدر روی شما آشفته‌ست تَرَک روی سرت خوب نشد من چه کنم؟ ازچه روی این همه گیسوی شما آشفته‌ست *حالا امیرالمؤمنین جواب میده. دخترم: دخترم گریه نکن درد من از زخمم نیست پدرت سیّ و سه سال است که دیگر مرده از همان وقت که تابوت به دوشم بردم از همان وقت دگر چشم پیمبر مرده *حالا بی‌بی داره حرف میزنه: قسمت میدهم ای برگ گلم غصه نخور این همه گریه برای غم تو مرهم نیست نفسم حبس شده گریه نکن جان حسن غصه‌های تو زیاد و غم و ماتم کم نیست *اما امیرالمؤمنین صدا زد دخترم: خاطراتی که به جامانده برایم تلخ است قنفذ و خنده‌اش و زخم زبانهایش، آه نیشخندی که مغیره به روی من میزد پهلوی مادرت و قدرت پاهایش، آه *صدا زد باباجان : مادرم روی لبش نام شما را میبرد چادرش سوخت و آتش همه جانش سوزاند پشت در، سینه و میخی که حکایت دارد و جماعت به سرش ریخت و او تنها ماند حالا امیرالمؤمنین؛ دخترم : آه! بس کن که دگر طاقت من سر آمد زینبم جان تو و جان برادرهایت دخترم وعده‌ى دیدار بماند گودال که در آن روز شود مثل قفس دنیایت همه‌ی قافیه با شمر بهم میریزد بدنت را به خدا شمر بهم میریزد خواهرت پیش تو صدبار زمین می‌افتد وسط معرکه تا شمر بهم میریزد ضجه‌ی آه بُنیَّ به هوا می‌خیزد در همان حال و هوا شمر بهم میریزد 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam