📋 جگرم می سوزد
#سبک_روضه (بخش اول صوت)
#روضه_حضرت_عباس (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتی از خیمه و پا تا به سرم میسوزد
دلِ زینب(س)، دلِ زن های حرم میسوزد
گفتم عباس(ع)! فقط مشک و علَم را بردار
بغض کردی و از این غم سپرم میسوزد
با لبِ تشنه، لبِ علقمه رفتی امّا
جرعه ای آب نخوردی! جگرم میسوزد
تیر بر مشک زدند و دلم آشوب شده
گُر گرفتی و تنِ شعله ورم میسوزد
با غضب، تیرِ کجی رفته به خوردِ چشمَت
اشک می ریزم و چشمانِ ترم میسوزد
آسمانم به زمین خورده چه بد! با صورَت!
سر و پیشانیِ قرص قمرم میسوزد
غرقِ خون؛ «أدرک أخا» گفتی و بالای سرت
مینشینم، بدنِ مًحتضَرم میسوزد
بعدِ تو شعله می افتد به ستونِ خیمه
چوبِ گهواره، لباسِ پسرم می سوزد
*شاعر: #مرضیه_عاطفی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 اذن میدان گرفتن حضرت عباس(ع)
#متن_روضه (بخش دوم صوت)
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچین که اومد اجازه بگیره صدا زد حسین جان! سینم به تنگ اومده. دیدم همه رفتند. یکی یکی شاهد رفتن همه بودم؛ دیگه نمیتونم تحمل کنم. آقا بهش جواب داد: «أنتَ صاحبً لوائی» تو صاحب پرچم منی.
تو همین گفت و گوی یک مرتبه این دختر کوچولو با یه مشک وارد خیمه شد. عموجان! میشه یکم آب برا ما بیاری؟ خوشحال شد. (بالاخره یک کاری به ما دادند امروز) . رو چشم عمو جون...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 راضی به تنهائیم نشو داداش
#سبک_روضه (بخش سوم صوت)
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا علمت افتاد زمین، انگار خراب شد آسمون
از دستمون رفتی داداش، چیزی نمونده واسمون
من موندم و این پرسشِ «چی شد عباسمون»؟
کار من افتاده به التماس
پاشو علمدار حرم
خورده گره کار حرم
جز تو کی رو داره حرم؟
عباسم التماس بچههاست
برگرد و اصلا آب نیار
بی عمو آب میخوان چیکار
باباجون و تنها نذار
برگه های قرآنم رو، به روی چشمام میذارم
دست های آب آروم رو، از رو زمین بر میدارم
پناه دنیام ولی، پناه به عباس میارم
پشت و پناه خیمه ی منی
پاشو و بیچارم نکن
بی کس و بی یارم نکن
میدونم شیر خوارم نکن
میشکنم اگه تو بشکنی
با چه رویی خیمه برم؟
تو رو چجوری نبرم؟
کی فکرش و میکرد یه روز، کارم به اینجا بکشه
سقا برا یه قطره آب، منت دریا بکشه
برادرم جلو چشام، روی زمین پا بکشه
هرجوری میتونی، پاشو داداش
پاتو به خیمه برسون
حتی شده کشون کشون
با من بیا با من بمون
راضی به تنهائیم نشو داداش
پاشو نذار که دیر بشه
نذار کسی اسیر بشه
نذار رقیه اسیر بشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 بالای سر تو حضرت زهراس
(بخش چهارم صوت)
#سبک_روضه #متن_روضه
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو علقمه پیچیده بوی یاس
بالای سر تو حضرت زهراس
بهم بگو تا مادر رو دیدی
چی بینتون گذشت داداش عباس
(همچین که اومد کنار عباسش نشست گفت داداش!اینجا عجیب بوی مادر میده. گفت: آره. برا همین صدات زدم داداش. آخه دیدم مادرت داره صدام میزنه پسرم...)
تو گفتی که چی شد توی میدون
کشیدنت تو رو به خاک وخون
یا گفته مادرم که تو کوچه
یه سیلی خورد و حسن شد گریون
تو گفتی از دلت که شد مضطر
از اینکه بی کسه دیگه خواهر
یا گفته مادر از آتیشی که
یه روزی گر گرفته پشت در
اتفاقی نبود، خونه سوخت
اتفاقی نبود، در شکست
اتفاقی نبود، فاطمه، رو زمین نشست
اتفاقا دیدنش، پشت در، کوبیدنش
اتفاقا کشتنش، چهل نفر، رد شدند
📋 تیر رو بین دو زانو قرار داد
#متن_روضه (بخش پنجم صوت)
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
بانوای کربلایی سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هر شخصی میخواد از بلندی بیفته اول دستاشو سپر صورتش میکنه؛ صورتش بدنش آسیب نبینه.
اما دل ها بسوزه برا اون آقایی که، تیر تو چشم فرو رفته؛ از بالای اسب چنان اسب با صورت زمین خورد؛ تا زمین افتاد دیدید این تیر داره اذیتش میکنه؛تیر رو بین دو زانو قرار داد؛ تا سر رو خم کرد؛ کلاه خود از رو سرش زمین افتاد؛
اون نا نجیب اومد جلو؛ گفت:«عباسی که میگن تویی؟ چرا پا نمی شی با من بجنگی».
_نامرد یه موقعی اومدی که دست تو بدن ندارم. گفت تو دست نداری. من که دست دارم. چنان این عمود رو بلند کرد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#بسماللهالرحمنالرحیم
#شب_نهم_محرم99
#سید_رضا_نریمانی
#سبک_روضه
#بسماللهالرحمنالرحیم
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam