هدایت شده از Shia Irany
Mehdi Rasouli - Migan Roze Delmordegi [SevilMusic].mp3
12.4M
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
روضه و توسل ویژۀ ایام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم ماهِ محرم سال 1398 به نفسِ حاج حسن خلج
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
نیمۀ شب شده و خوابِ پریشان دارم
همره خون به لبم، ذکرِ پدر جان دارم
داغِ پی در پی و اندوهِ فراوان دارم
خواب دیدم که سری را روی دامان دارم
دیدم آن سر،سر باباست خدا رحم کند
غرق خون غنچۀ لب هاست خدا رحم کند
شام هرچند پر از سایۀ اهریمن بود
تا که از خواب پریدم همه جا روشن بود
سَرِ نورانیِ بابا به رویِ دامن بود
چشم هایِ پدرم خیره به چَشمِ من بود
*توی هر فرهنگی بری بگردی، تو هر طایفه ای نگاه کنی، بین هر قوم و عشیره ای بری پرس و جو کنی، وقتی یه دختر بچۀ یتیم بهانۀبابا بگیره... معمولی ترین کاری که میکنن آغوش میگیرن،نوازش می کنند...سعی میکنن با یه چیزی حواس بچه رو پرت کنن، مردم شام تنها جماعتی هستند که سَرِ بریدۀ بابا رو گذاشتن جلویِ بچۀ یتیم...حسین...*
تا که چشمم به سر افتاد زبانم وا شد
لیلۀ قَدرم چقدر زیبا شد
"يا أبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي...؟"تربیت شده ی دامانِ زینبِ، این خانوم، خانوم خانومای عالمِ...سه ساله است، ولی آینه ی تمام نمایِ مادرش زهراست... همون جوری که مادرش تو خونه از علی رو گرفت، این خانوم متوجه امامشِ،همه حواسش به حجت خداست ...*
راضیم اینکه نگیری به بغل دختر را
شاهدم خصم جدا کرده سر و پیکر را
بُرده حتی ز تو پیراهن و انگشتر را
می تکانم ز سر سوخته خاکستر را
چقدر رویِ کبود تو به زهرا رفته
بس که چوب از لب و دندان تو بالا رفته
غریب مادرم حسین ......
*عرض کرد: آقای من! مولای من! اون غمی که شما فرمودید اگه اشک چشمم تموم بشه براش خون گریه میکنم کدوم غمِ ؟ غم شهادت عمو جانِ شما،علی اصغرِ؟ فرمود: نه این غم، غمِ بزرگ تری است... عمو جانم علی اصغر هم اگر بود، برایِ این غم گریه میکرد... عرض کرد: آقا جان! غم شهادت عمو جانتون عباسِ؟ فرمود عباسم برایِ این غم گریه میکنه ...فرمود: آقا جان! شهادت جدِّ شما ابی عبدالله است... فرمود: حسینم برایِ این غم گریه میکنه...این چه غمیِ؟ فرمود: شهادت ها حق ماست...شهادت ها ارث ماست، اما قرار نبود زیر این آسمون کسی دستِ عمه هایِ منو ببنده...*
تا که با عمه ی خود وارد بازار شدم
موردِ مرحمتِ خنده ی اغیار شدم
هر کجایی که پدر، سخت گرفتار شدم
متوسّل به عمو جانِ علمدار شدم
من نگویم که چه ها بر سر من آوردند
چادری را که تو برایم خریدی بُردند
*نیمه های دل شب از خواب پرید، جیغ میزنه، داد میزنه ،وای بابا... خانم های خرابه،دورش جمع شدند، هر کاری میکنند آروم نمیشه، این دست های کوچولو رو مشت میکنه هی تو دهن میکوبه... وای بابا!... آقا زین العابدین دید سه ساله دهنش غرق خونه... دوید خواهر رو بغل گرفت به سینه چسبوند... عزیز دلم چرا اینجور میکنی؟ گفت: الان خواب مجلس شام رو دیدم هی با چوب به لب و دهن بابام می زدند....حسین...*
#حاج_حسن_خلج
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
5d07a8c087e0522ec1c0816e_1424558119089947097.mp3
5.37M
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
روضه و توسل ویژۀ ایام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم ماهِ محرم سال 1398 به نفسِ حاج سید مهدی میرداماد
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
خرابه تاریکِ، تو روشنش کردی
*امشب خسته نشو اگه داد میزنی،گریه ی شما با این سه ساله یه فرقش اینه که شماها که گریه می کنید کنار دستیت آرومت میکنه،هی بهت آب میده،هی حواسش هست حالت بد نشه...اصلاً بالاتر از این...حضرت زهرا سلام الله علیها ایستاده کنارت هی اشکات رو پاک میکنه...اما امام سجاد علیه السلام می فرمایند: ما گریه می کردیم با تَهِ نیزه میزدن،ما گریه می کردیم لگد میزدن....اما تو امشب راحت داد بزن...امشب هرکی صداش گرفت بدونه یه ذره شکل رقیه شده...*
خرابه تاریکِ، تو روشنش کردی
*تا خرابه روشن شد یه صحنه ای رو دید...*
تو هم لبت زخمِ، تو هم پُر از دردی
*بابا من که چشام درست نمی بینه،تو منو نگاه کن....*
نگام کن که چجوری پیرم کردن
بی عمو...منو زمین گیرم کردن
نگام کن بابا!
زندگیمُ دادم ولی بابا! عشقتُ نه
گهواره رو دادم ولی غمِ اصغرُ نه
سنگارو میدیم ولی بابا! عمه رو نه
گوشواره ام رو دادم ولی بابا! معجرُ نه
*سر رو انداختن جلوش،تا سر رو انداختن،عقیله ی بنی هاشم و بقیه ی مُخدرات دویدن جلویِ رقیه...شاید سر رو نبینه...میخواستن یه کاری کنن حواسش پرت بشه..اما این بچه از همون اول فهمید چه خبر شده...*
برید کنار میخوام سَرُ ببینم
زخمایِ روزِ آخرُ ببینم
جلوی چشمام رو نگیرید که میخوام
پارگی هایِ حنجرُ ببینم
*سر رو بغل کرد...*
مَنْ ذَا الَّذي أَيتَمَني ...بابایی
دیگه تو آغوشِ منی...بابایی
این همه جا رفتی دلت نیومد
به دخترت سر نزنی...بابایی
زندگیمُ دادم ولی بابا! عشقتُ نه
گهواره رو دادم ولی غمِ اصغرُ نه
سنگارو میدیم ولی بابا! عمه رو نه
گوشواره ام رو دادم ولی بابا! معجرُ نه
*حالا حرفای در گوشی...دختر دارها میدونن...یه حرف هایی رو دخترها جلو همه میزنن...اما یه وقتایی بعضی حرفها،حرفهای درگوشیِ...عمه نباید بشنوهِ...*
کاشکی میشد بازم برام بخندی
پلکای زخمیتُ دیگه نبندی
خیلی تنم درد میکنه،بابایی!
از شبی که پرت شدم از بلندی
ببین لبم داره عجب شکافی
نمیشه مویِ سوختَه رو ببافی
هر دفعه گفتم که بابامُ میخوام
بهم زدن یه سیلیِ حسابی
از کوچه ها نگو
راستی خبر نداری از عمو
بگو اگر دیدیش
سَرِ رقیه سوخته مو به مو
از مجلس شراب چیزی بهش نگو
*بابا چیزی بهش نگو...چی بهش نگم؟...بهش نگو تو جمعیت بودم...دیدم یه نامحرم داره خواهرم رو نشون میده...بابا تا حالا اسمِ کنیز رو نشنیده بودم...بابا دیدم نامحرما به ما بد نگاه میکنن...بابا به عمو چیزی نگو...عموم غیرتُ اللهِ...بهش نگو ریختن رو سَرِ عمه ام...خودش رو انداخت رو بچه ها تا بچه ها رو نزنن...با کعبِ نی و تازیانه و نیزه...حسین...
بابا بهش نگو از بالای ناقه افتادم...بهش نگو موهام رو کشیدن...بهش نگو پابرهنه رو خارها دویدم...بهش نگو لگد خوردم...*
زندگیمُ دادم ولی بابا! عشقتُ نه
گهواره رو دادم ولی غمِ اصغرُ نه
سنگارو میدیم ولی بابا! عمه رو نه
گوشواره ام رو دادم ولی بابا! معجرُ نه
*بیار دستت رو بالا،به رقیه...کلیدِ اربعین دستِ رقیه است...روزیِ اربعین دستِ رقیه است...باب الحسین رقیه است...هر کاری میخوای تو دستگاهِ ابی عبدالله بکنی دستِ رقیه است...ظهور امام زمان دستِ رقیه است...شفا دستِ رقیه است...بلند بگو:یا حسین....*
#سید_مهدی_میرداماد
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
5d07a8c087e0522ec1c0816e_-5586437455687150122.mp3
3.73M
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
سینه زنی زمینه زیبا ویژۀ ایام پیاده روی اربعینِ حضرت سیدالشهدا علیه السلام به نفسِ حاج امیر عباسی
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
دارم میام به سمت کربلایِ تو
دارم میام ، بمیرم از غمایِ تو
دارم میام ، شبیه بچه هایِ تو
دارم میام ...
فصلِ پرکشیدنِ ، فصلِ کوچِ عاشقا
از سراسرِ زمین ، سمتِ شهرِ کربلا ..
پرستویِ مهاجرِ حسینی ام
تو راهِ آسمونِ سرخِ کربلام
تنم فدایِ خستگیِ زینبت
سرم فدایِ داغِ شاهِ سر جدا
دارم میام ، به سمت کربلایِ تو
دارم میام ، بمیرم از غمایِ تو
دارم میام ، شبیه بچه هایِ تو
دارم میام ...
حرمتِ تو واجبِ ، مثلِ خونۀ خدا
با عنایتِ توِ ، استجابتِ دعا
به جز مسیرِ روشنِ تو یا حسین
قدم تو راهِ دیگه ای نمیزارم
تو اینقدر برایِ من مقدسی
که هرکی عاشقِ توِ دوسش دارم
دارم میام ، به سمتِ تو قدم قدم
دارم میام ، با عشق و شور و ذکر و دم
دارم میام ، تا عشقمُ نشون بدم
دارم میام ...
دارم میام ، به سمت کربلایِ تو
دارم میام ، بمیرم از غمایِ تو
دارم میام ، شبیه بچه هایِ تو
دارم میام ..
اشک و شورِ روضه ها اوجِ لذتِ برام
نوکری برایِ تو ، عینِ عزتِ برام
تا روزی که خدا خدایی میکنه
شکوهِ و سربلندیِ تو باقیِ
زمین نمیخوره خدایی پرچمت
تا وقتی بیرقِ تو دستِ ساقیِ
دارم میام ، به اذنِ ساقیِ حرم
دارم میام ، بیوفته زیرِ پات سرم
دارم میام ، که از جوونیم بگذرم
دارم میام ..
دارم میام به سمت کربلایِ تو
دارم میام ، بمیرم از غمایِ تو
دارم میام ، شبیه بچه هایِ تو
دارم میام ...
#حاج_امیر_عباسی
#سینه_زنی
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#اربعین
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
5d07a8c087e0522ec1c0816e_6030764162268374932.mp3
15.9M
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
#روضه و توسل جانسوز ویژۀ هفتم ماه صفر شهادت کریم آل الله امام حسن مجتبی علیه السلام به نفسِ مداحِ روشندل : کربلایی حمید عسکری
┄┅═══••↭••═══┅┄
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
┄┅═══••↭••═══┅┄
از بارِ داغش پشتِ پیغمبر شکسته
تنهاترین سردارِ بی لشگر شکسته
سجاده اش بر غربتِ او گریه کرده
پایِ غریبی اش دلِ منبر شکسته
بخشید آنکَس را که زد نیزه به ساقَش
او دستگیری می کند از هر شکسته
تا زهر را نوشید،فرمود:آه مادر!
راحت شد این آئینه یِ یکسر شکسته
بُغضِ چهل سالِ مرا این زهر بشکست
اما غرورم را کسی دیگر شکسته
یک کوچه ی باریك و دو دیوارِ سنگی
یک راه بُن بست و دو برگ و بر شکسته
فهمید فرزندِ بزرگم، ناسزا گفت
می خواست من باشم ولیکن سر شکسته
گفتم که با رویم بگیرم ضربه اش را
رفتم نبینم حُرمَتِ مادر شکسته
اول مرا زد بعد از آن هم مادرم را
من میزدم بال و پَر و او پر شکسته
*یکی از خصلت های خوبه شیعه،غیرت داشتن رو ناموسشِ،هر چند یک مشت نامردِ بی حیا، می خوان مارو از حجاب و بحث غیرت جدا کنند،نمی تونند،چون ما نونِ حلال خوردیم...این بیت مالِ ما بچه غیرتی هاست...*
از رویِ چادر، پایِ خود را برنمیداشت
پایی که قبل از این جسارت،دَر شکسته
در زیر پاها گوشواره خوردتر شد
خندید وقتی دید نیلوفر شکسته
خون لخته از تیزیِ سنگی بر زمین ریخت
فهمیدم از دیوارِ کوچه،سر شکسته
لایوم کَ یومَک حسینم گریه کم کن
تنها نه من،از گریه ات خواهر شکسته
می بینمت با مادرم بر شیبِ گودال
در لا به لایِ نیزه و خنجر شکسته
ای کاش می شد تا نبینم ساربان هم
انگشت را دنبال انگشتر شکسته
#شاعر_حسن_لطفی
*یک نفر سوال کرد:آقاجان!یا امام حسن!محاسنِ شما خیلی سفید شده...چه حکمتی داره؟داداشِ شما هم تقریباً هم سن و سالِ شماست،یکی دو سه سال کوچیکترِ؟ امام حسن فرمود:هر کسی غیر از من بود،این جریان کوچه رو می دید،اونم مثل من پیر میشد...آخه مادرش فرموده بود:حسن جان! تا من زنده ام به بابات چیزی نگی،قربونت برم...
بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها از مَدبَخ وارد حُجره شدن،دید پیغمبرِ اکرم گوشه ی حجره نشستن،دو تا آقازاده حسن و حسین با هم دارن بازی میکنند،به قول و نقلی دارن کُشتی میگیرن...بی بی نگاه کرد به لب های مبارکِ پیغمبر دید داره یه ذکری میگه...خوب دقت کرد دید پیغمبر زیر لب دارن میگن:ای جانم حسن!...بی بی ناراحت شد فرمود:بابا! قربونتون برم،حسینم کوچیکترِ،چرا اسمِ حسینم رو نمی برید؟فرمود:نگاه کردم به تمام آسمانها،دیدم همه ی آسمان ها دارن میگن:جانم حسین! دیدم حسنم غریبِ...گفتم: من بگم:حسن!...
تا زهر رو نوشید به اون زنِ نانجیبش فرمود: برو حسینم بیاد میکشه تو رو...یه جایی هم دیدن بدن امام حسن به تابوت با تیر دوخته شده بود،اینقدر تیر به بدن امام حسن زدن...
اما رفقا من اینجا میخوام یه حرفی بزنم...اون زمانی که ابی عبدالله کنار بدن امام حسن فرمود:غارت زده به اونی نمیگن که پول و ثروتی از دست داده باشه...غارت زده به من میگن که داداشی مثلِ حسن رو دارم از دست میدم...چشمای امام مجتبی هی باز و بسته میشد،آروم نفس می کشید،فرمود:داداش! امروز کنار من تو هستی،زینبم هست،عباسم هست،بچه هام هستن...هر چند کوچیکن، اما حسینم! "لایوم کیومک یا اباعبدالله" برای اون روزی گریه هات رو نگه دار،که بابام وعده داده،مادرم میدونه،جدم رسول خدا میدونه...کدام روز؟...*
نمیشه باورم که وقتِ رفتنه
تموم این سفر بارش،رو شونه ی منه
کجا میخوای بری؟
چرا...منو نمی بری؟
حسین! این دَمِ آخری
چقدر شبیهِ مادری
*ابی عبدالله فرمود:زینب! پیراهنی که مادرم دوخته و به تو امانت داده بردار بیار عزیزم...دید خواهر داره گریه میکنه...گریه چرا؟ تو باید حواست به خیمه ها باشه...عزیزِ دلم! مادر وقتی این پیراهن رو داشت امانت میداد،فرمود: زینبم! هر وقت حسینم این پیراهن رو طلب کرد بدون لحظات آخرِ...بمیرم برای اون زمانی که زینب باید هم خیمه هارو آروم کنه...و هم هوای امام سجاد رو داشته باشه...یه لحظه نگاه کرد دید گرد و غبار سرزمین کربلا رو فرا گرفته...آمد بالای تَل...دید بدن حسینش پاره پاره...*
#کربلایی_حمیدعسکری
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
5d07a8c087e0522ec1c0816e_66714955914114789.mp3
3.47M
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
#روضه و توسل جانسوز ویژۀ هفتم ماه صفر شهادت کریم آل الله امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده ماهِ صفر سال 1397 به نفسِ حاج محمود کریمی
┄┅═══••↭••═══┅┄
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
┄┅═══••↭••═══┅┄
*زینبم!...*
تو گرفتی با حسین روی دامن سرمُ
من میرم جای شما ببینم مادرمُ
پیشِ مادری که با پرِ زخمی پر کشید
دلیلِ رفتنشو جز خودم کسی ندید
*به هر کی بگم می میره...*
مادری که گیسوهاش مو به مو سفید میشد
ذره ذره آب میشد...روز به روز شهید میشد
*آب شدن مادرمُ دیدم...*
شاهدِ شکستنش کسی غیرِ من نبود
من دیدم که گونه هاش،چه جوری شدن کبود
دست سنگین مثل برق، از رویِ سرم گذشت
دستِ من به روی خاک پیِ گوشواره میگشت
بی صدا گریه میکرد... اسم بابامُ میبرد
تا میخواست بلند بشه دوباره زمین میخورد...
خوبه که دور و برم پرِ از محارمِ
از میونِ همه تون که امشب عازمم
سر من رو دامنِ مهربون، برادرمِ
قاسمم گریه نکن،اِنقده بالاسرم
قاسمم یادت نره تا عمو کنارته
سختیایِ زندگی با عمو بهارته
قاسمم یه روز میاد که عمو تنها میشه
پیشِ چشمِ تو سیاه همه ی دنیا میشه
اون روزه که تو باید،جانشین من بشی
تویِ میدونِ بلا،یه تنه حسن بشی
*حسن شد...یه حسنی...یمن شد...چه عقیق یمنی...همه جاش کبود شد...سر رو برگردوند...*
خواهرم گریه نکن...گریه تو بذار کنار
همه اشکِ چشمتو،برا کربلا بذار
یه روزی تو خاک و خون تنِ بی سر میبینی
*فرمود: حسین جان! من الان چشمم رو میبندم و وا میکنم صورت تو رو میبینم.ای قربونِ صورتت...سرمو برمیگردونم عباسم رو میبینم...ای قربونِ عباست...اما یه روز میاد تو چشمتو باز میکنی جلو چشمات خاکه...سر رو برمیگردونی از روی خاک،میبنی بچه هات دارن خودشونو میزنند...این ور برگردونی چکمه ی شمر کنارته...الان اشک منو شما پاک میکنید...قربون صورت خون آلودت،حسین..*
یه روزی تو خاک و خون تنِ بی سر میبینی
سر یه شیرخواره رو رویِ خنجر میبینی
یه روزی که میبینی اوجِ اشک و ناله رو
در میاری از آتیش دختر سه ساله رو
*یه نگاه به عباس...*
زینبم!
یه روز از رو نیزه ها جلویِ پایِ حرم
میبینی که افتاده سرِ سقایِ حرم...
#حاج_محمود_کریمی
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
5d07a8c087e0522ec1c0816e_-3293047232472249291.mp3
2.69M
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
هدایت شده از Shia Irany
#روضه و توسل جانسوز ویژۀ هفتم ماه صفر شهادت کریم آل الله امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده شبِ نهم ماهِ صفر سال 1397 به نفسِ حاج میثم مطیعی
┄┅═══••↭••═══┅┄
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
┄┅═══••↭••═══┅┄
نشستم گوشهای از سفرهی همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت
به عابرها تعارف میکنی دار و ندارت را
تو آن باغی که میریزد بهشت از رویِ پرچینت
کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفتهایت
حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت
دهان وا میکند عالَم به تشویقِ حسین، امّا
دهانِ خاتمِ پیغمبران واشد به تحسینت
*همه حسین حسین میگفتند...دو نفر حسن حسن زیر لب میگفتند...یکی جدش پیغمبر...یکی هم مادرش فاطمه...(امشب امام حسن برات کربلا میده...اگه نگیری تقصیر خودته...)*
تو دینِ تازهای آوردهای از دیدِ این مردم
که با یک گُل، کنیزی میشود آزاد در دینت
*کنیز براش گل اورد فرمود:آزادت کردم.*
مُعزالمومنین خواندن، مُذل المومنین گفتن
اگر کردند تحسینت، اگر کردند نفرینت
برای تو چه فرقی دارد ای «والتین و الزیتون»
که میچینند مضمونِ آسمانها از مضامینت
بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمیگشتند
*هر چی سفیر میفرستاد،برنمیگشتند. همه میرفتند لشگر معاویه...خیلی غریبی...برادرت فقط یه سفیر فرستاد...بالای دارلاماره گریه میکرد...بهش گفتند:مسلم بَدِه...گریه نکن...گفت:برای خودم گریه نمیکنم...."والله ما لِنَفسی بَکَیتُ و لکن اَبکی لِلحسیَن و آلِ الحسَین..."حسین جان...آقا هر جور حساب میکنم غریب فقط خودتی...غریب فقط خودتی...غریب اونیه که همدم اشک و آهه...دیده که مادرش تو کوچه بی پناهه...حسن...حسن...حسن جان...*
بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمیگشتند
خدا واداشت جبرائیلهایش را به تمکینت
بگو تا آفتاب از مغربِ دنیا برون آید
که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت
بگو تا تیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آیینت
خدا حیرانِ شمشیرِ علی در بدر و خندق بود
علی حیرانِ تیغِ نهروانت، تیغِ صفینت
بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
*اصحابش می آمدند جانماز از زیر پاش میکشیدند...*
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبّینت
تو را پایین کشیدند از سرِ منبر که میگفتند:
چرا پیغمبر از دوشش نمیآورَد پایینت
درونِ خانه هم مَحرَم نمیبینی تحمّل کن
که میخواهند، ای تنهاترین؛ تنهاتر از اینت
تو غمهایِ بزرگی در میانِ کوچهها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت
*چه غم هایی دیدی بین کوچه ها...؟!به هر جا مادری از شوق دست طفلِ خود گیرد/
در این کوچه گرفته طفل،دستِ مادرِ خود را...مادر! داری راه رو اشتباه میری ...*
تو غمهایِ بزرگی در میانِ کوچهها دیدی
*در وسط کوچه تو را میزدند/کاش به جای تو مرا میزدند.../چرا شده گوشه ی چشمت کبود.../به من بگو مگر علی مُرده بود...وای من و وای من و وای من...میخ در و سینه ی زهرای من....*
تو غمهایِ بزرگی در میانِ کوچهها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت
از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی
از آن دستانِ سنگین بیشتر شد داغِ سنگینت
سرِ راهت میآمد آنکه نامش را نخواهم برد
برای آنکه عمری تازه باشد زخمِ دیرینت
*حسن جان....حسن جان....*
برای جاریِ اشکت سراغِ چاره میگردی
که زینب آمده با چادرِ مادر به تسکینت
به تابوتِ تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد
چه میشد مثل مادر نیمهی شب بود تدفینت
*ای کاش شبانه تدفینت میکردند که اینقدر تیر به تابوتت نمیزدند...*
صدایت میزند اینک یتیمت از دلِ خیمه
که او را راهیِ میدان کنی با دست آمینت
هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر
در آغوشِ برادر دست و پا زد جانِ شیرینت
کدامین دست،دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟
"فَاتَّقاهَ الغلام بیَدِه..."دست رو سپر عمو کرد...شمشیر رو به نیت امام حسین پایین آورد "فَاَطنَّها عَلی الجلد... فَاِذا هی المعلَّقَه..."دست به پوست آویزان شد..."وَ نادَی الغلام: یا اُمّاه..."*
کدامین دست،دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟
همان دستی همان دستی که روزی بوده مسکینت
دعا کن زخمِ غمهایت بسوزاند مرا یک عمر
نصیبم کن نمک از سفره ی همواره رنگینت
شاعر_سیدحمیدرضابرقعی#
*اگرچه عازم قبر شهید کربلا هستیم/به هر موکب نمک گیر امام مجتبی هستیم...حسن جانم...حسن جانم...حسن جانم....*
#حاج_میثم_مطیعی
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam