eitaa logo
باب الحرم(متن روضه ،سینه زنی و مولودی)
11.3هزار دنبال‌کننده
59 عکس
240 ویدیو
34 فایل
با سلام خدمت همه بزرگواران ارتباط با ادمین @shiairany در این امر مبلغ ما باشید https://eitaa.com/babolkaram
مشاهده در ایتا
دانلود
امام جواد علیه السلام سید مهدی میرداماد ( با شال عزا زائرا میان،چه خبره مشهد امشب ) با شال عزا زائرا میان،چه خبره مشهد امشب سینه میزنند،روضه میخونن روبه روی گنبد امشب چی میگن؟تو هم با اون زائرا بگو )یا امام رضا به خدا غریب و تنها تو خونه شبیه زهرا جوونتو کشتن آقا)۲ )نبودی بیینی جیگرش،برا یه کم آب میسوزه نبودی ببینی تنش سه روز تو آفتاب می مونه)۲ همیشه دلم توی کاظمین کنار باب المراده۲ یا که زائر مشهدالرضا کنار باب الجواده یا امام رضا مگه چی بوده گناهش؟ میبینه با اشک و آهش که خونشه قتلگاهش .... دو تا امام ما روتو خونشون همسرانشون به شهادت رسوندند، یکی امام حسن،یکی امام جواد؛هر دو به دست همسرانشون مسموم شدن؛اما از بغداد تا مدینه فرق زیاده،امام حسن رو زهر دادن اما امام حسن خواهر داشت تا دید جیگرش داره پاره میشه گفت بگید زینبم بیاد ..." امام حسنم زهر دادند اما امام حسن یه برادر مثل عباس داشت ... یکی مثل حسین داشت ... امام حسن بچه هاش دورش بودند ..." امام امروز امام جواد هی به در و دیوار نگاه کرد،نمیتونست بگه پسرم ..." یه نفر نبود سرش رو بغل بگیره ..." این سفارش انبیا و اولیاء ماست،همشون میگفتن دم جون دادن بگید همه بیان،پیغمبر مگه نبود؟! دستور داد علی بیاد،فاطمه بیاد،حتی حسن و حسین که خودشون رو روی سینه ی پیغمبر انداختن امیرالمومنین خواست بلندشون کنه پیغمبر فرمودند: علی جان اینا رو سینه ی من باشند من راحت جون میدم،بیام جلوتر ؛ مگه مادر ما میخواست بره همه دورش نبودن؟!! زینب یه طرف ،حسن یه طرف حسین ... حتی وقتی کفنش کردند بچه هاش دورش بودند، بیام جلوتر، امیرالمومنین مگه نبود؟خودش گفت همه دورم باشند حتی عباسش رو نذاشت ببرن ، امام حسن همه دورش بودند..." عبدالله و قاسم..." بقیه اهلبیت هم همینطور، امام رضا تو خراسان جون میده امام جواد از مدینه آمد،امام جواد تو بغداد جون میده امام هادی علیه السلام به علم امامت رفت کنار بدن..." همه ی ائمه ی ما گفتن بیاید کنار ما... فقط یه نفر گفت:زینب نیا ... زینب نیا بالای گودال ... اگه بیای میبینی رو سینه ی حسینت نشستن... وای .... زینب آمد بالای تل دید حسین داره میگه : "ارجِعی اُخَیَّ"خواهرم برگرد ... زین العابدین تو خیمه ست ... بچه ها تو خیمه اند ... زینب بر گشت، خیلی طول نکشید دید زمین کربلا داره میلرزه،همه دارند تکبیر میگن...چه خبره؟یه نگاه کرد دید سر حسین بالای ... حسین ... او میدوید و ... بوی حرم میاد ... خیلی نمونده، ۴۰ روز دیگه باید بگی: او میدوید و ... بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔴متن‌ روضه،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam https://eitaa.com/joinchat/3082289152Ce3420f2c1c
و توسل جانسوز ایام شهادت ابن الرضا حضرت جوادالائمه علیه السلام حسی غریب دور و برم را گرفته است آتش حوالی جگرم را گرفته است بغضی هوای چشم ترم را گرفته است غصه به روی شانه، سرم را گرفته است امشب که شمعِ حجلۀ دارالعزا شدم آتش به جانِ روضۀ ابن الرضا شدم *یا امام رضا! مدد آقا،از جگر گوشه ات میخوام بخونم....فرمود:هر وقت کار سخت میشه،یا حاجت مهمی دارید،روبروی گنبد امام رضا که می ایستید،گردن کج کن بگو:آقا! تو رو به جانِ جوادت...* با رنج و غم گذشت همه زندگانی اش خون گشت لحظه لحظه دل آسمانی اش قاتل نشسته فاتحه خوانه جوانی اش له کرده زیر پای حسد مهربانی اش ای نور چشم فاطمه، عالم فدای تو ای حضرت جواد بمیرم برای تو *چرا میگی بمیرم برای تو؟ آخه اگه خوب گوش بدی،از داخل یه حجره ی در بسته،داره صدای ناله اش میاد،مثل جد غریبش هی میگه:آه جگرم...* بی فایده است با تو مدارا نمی کند مظلوم تر از تو که پیدا نمی کند اینقدر در نزن بخدا وا نمی کند شرم و حیا ز حضرت زهرا نمی كند دارند به حال محتظرت خنده می كنند به آه پشت درت خنده می كنند *همه ی کنیزها رو جمع کرده،گفته بیایید پشت در هلهله کنید،دست بزنید،شادی کنید...* جان كندن تو را به تماشا گذاشته بر آیه آیه های دلت پا گذاشته حالا بنای خنده و هورا گذاشته ناخن كشیدنت به زمین جا گذاشته بر پای كوبی است و جوابت نمی دهد خواهش نكن كه جرعه ی آبت نمی دهد از درد دست و پا چقدر جمع می كنی از حجره پاره های جگر جمع می كنی خاكستری كه مانده ز پر جمع می كنی خود را به پیش چشم پسر جمع می كنی جان بر لبت رسیده و دیگر قرار نیست شكر خدا كه دور و برت نیزه دار نیست در آفتاب سایه ی مادر نداشتی دور برت به غیر كبوتر نداشتی زخم سنان و نیزه به پیكر نداشتی چیزی برای غارت لشكر نداشتی نور و حرارتی به خراش تنت نخورد دست كسی به گوشه ی پیراهنت نخورد نقش زمین شدی سرت اما جدا نشد یك بار هم هجای تنت جابجا نشد رأس مطهرت سر سر نیزه ها نشد رزازی از قطار سُم اسب ها نشد بعد از سه روز گریه ی هر مرد و زن شدی در بین بوریا نه، به قرآن كفن شدی *** شبیه جد مظلومت لبِ تو تشنه ی آبِ تنت رو پشت بوما و به زیر نور آفتابِ داری پا میکشی رو خاک، کسی هم بی قرارت نیست بمیرم همسری مثلِ، رباب اما کنارت نیست غریب آقا،غریب آقا... یه حس غریبی تویِ ناله هاتِ یه کرب و بلا غم، تو موجِ صداتِ دوباره تو چشمات خروشِ فراتِ آقایِ غریبم.... کنارت مادرت زهرا،نگاهش غرق آشوبه چقدر خوب که نمی بینه،تنت آقا لگد کوبه غریب آقا،غریب آقا... چقدر خوب سایه میندازن،رو جسم تو کبوترها نمیشه پیکرت زخمی،به پیش چشم خواهرها غریب آقا،غریب آقا... تنت توی گودال کشیده نمیشه با پنجه ی گرگ ها دریده نمیشه دیگه سرت از پشت بریده نمیشه *میون این همه هلهله ها یه وقت اُم فضل دید یه کنیزی یه ظرف آب دستش گرفته،داره نزدیک حجره میشه،با تعجب گفت:کجا؟آب برا چی داری می بری؟ گفت:دارم برا پسر فاطمه می برم،جگرم رو ناله هاش آتیش زده،ببین هی داره میگه آه جگرم...ظرف آب رو گرفت محکم رو زمین زد،گفت:اینجا ایستادم ببینم با لب تشنه جون میده...آی گریه کن ها! کربلا هم انگار فقط یه نفر صدای حسین رو شنید،هلال سپرش رو پر از آب کرده،نزدیک گودال یه وقت دید نانجیب از گودال بیرون اومد،همه بدنش داره میلرزه،سئوال کرد،کجا داری میری؟آب برا کی داری می بری؟گفتم:برای پسر فاطمه می برم،دستارش رو باز کرد،گفت: بیهوده زحمت کشیدی،سر ابی عبدالله رو نشون داد...گفتم:نانجیب تو که کار خودت رو کردی،دیگه چرا بدن نحست داره میلرزه؟گفت:هلال!گوشه ی گودال لحظه ی آخر،هیچ خانومی نبود،اما وقتی خنجر روی گلو گذاشتم،یه وقت دیدم یه صدایی میاد:"بُنیَّ قَتَلوکَ عَطشانا"...حسین..."صلی الله علیک یا سیدناالمظلوم یااباعبدالله..."اشکای چشمت رو روی دست بگیر،دستای التماس و گداییت رو بالا ببر،خدایا به جگر گوشه ی امام رضا،عجل لولیک الفرج... بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔴متن‌ روضه،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam https://eitaa.com/joinchat/3082289152Ce3420f2c1c
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔴متن‌ روضه،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam https://eitaa.com/joinchat/3082289152Ce3420f2c1c پیرمرد بلاکشیده منم پسر شاه سربریده منم روضه خوانی که هرچه می گوید با دو چشم کبود دیده منم آنکه از ناقه دید بانویی پای یک بوسه شد خمیده منم آن امامی که با تنی تب دار عقب ناقه ها دویده منم آنکه وقت فرار از خیمه ناله دختران شنیده منم آن شب که من از ناقه افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی اون شب از روی اون ناقه توی راه بین اون صحرا بازی می کردم افتادم چیزی نیست غصه نخور بابا غصه نخور بابا توی راه بین اون صحرا یکی دستش تو تاریکی به گونه ام خورده چیزی نیست هیچکس نمی دونه بپرس از عمه می دونه یکی از من یه گوشواره امونت برده چیزی نیست آنکه در بین بوریا دل شب پیکر یک امام چیده منم آنکه در گوشه خرابه شام دفن کرده گلی شهیده منم ‏ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔴متن‌ روضه،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam https://eitaa.com/joinchat/3082289152Ce3420f2c1c
اگر دشمن کند نقش زمینم رسد ظلم از یسار و از یمینم به قرآن تا نفس دارم به سینه طرفدار امیرالمومنینم اگرچه کس نکرد از من حمایت حمایت از علی دَین است و دینم شود قربان یک موی امامم هزاران بار طفل نازنینم نگاهم را بگیر ای ابر سیلی که مظلومی حیدر را نبینم همه دشمن، نه یاری نه معینی فقط دیوار شد یار و معینم تنم مجروح شد از تازیانه بزن قنفذ، بزن قنفذ، من اینم الهی بشکند دستت مغیره بزن من دخت ختم المرسلینم غلامرضا سازگار بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔴متن‌ روضه،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam https://eitaa.com/joinchat/3082289152Ce3420f2c1c
بیمار خونه شفا گرفتی دار و ندارم رفتی و جان مرا گرفتی، شفا گرفتی مردم این شهر، با کینه و قهر امروز گذاشتن رو دلم یه داغ تازه همه با نیشخند، اومده بودند مغیره و قنفذ برا تشییع جنازه دیگه من از پا ننشستم دستمال جنگیمو که بستم با غصه همنوایی کردم توی بقیع غوغایی کردم مدینه بی تو صفا نداره رفتی و درد دل غریبم دوا نداره، دوا نداره تو این مدینه، غصه ام همینه که بعد مرگ تو زیاد زنده بمونم من اشک می ریزم، چطور عزیزم پشت سر قاتل تو نماز بخونم طاق شده زهرا صبر حیدر خونه بی تو قبر حیدر زینب تو با دل پر درد چادر خاکی ات به سر کرد بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔴متن‌ روضه،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam https://eitaa.com/joinchat/3082289152Ce3420f2c1c
قسم به گریه ی صاحب عزایِ اُمِّ بَنین من آفریده شدم با دعای اُمِّ بَنین قسم به کعبه که از کعبه حُرمتم بیش است چنان که سوختم از ماجرایِ اُمِّ بَنین پس از ظهور اگر آمدم مدینه رفیق قرارمان دَمِ ایوان طلایِ اُمِّ بَنین به جانِ دستِ قلم،در جزا نمی سوزد دلی که سوخت در نینوایِ اُمِّ بَنین مکان گریه برای حسین اگر حرم است مگو بقیع، بگو کربلایِ اُمِّ بَنین شبیه مشک اباالفضل می چکد اشکم به پای غربتِ بی انتهایِ اُمِّ بَنین اگر چه دست ندارد به تن،ز راه کرم گرفته دستِ مرا،مرتضایِ اُمِّ بَنین به یادِ چادر زهراست،بالِ شان خاکی کبوترانِ حریمِ هوایِ اُمِّ بَنین *می اومد پشت بقیع می نشست،مدینه ای ها می اومدن،کربلایی ها می اومدن،دورِ اُمُّ البَنین حلقه می زدند،شروع می کرد روضه خواندن،یه جمله اُمُّ البَنین می گفت،زینب گریه می کرد،یه جمله زینب می گفت، اُمُّ البَنین گریه می کرد،اما اونی که اون وسط روضه رو به هم می ریخت ناله زدن های سکینه بود،ناله می زد،ناله می زد،می گفت: اُمُّ البَنین منو حلال کن، من مشک رو دادم دستِ عباست* نخورد آب زمانی که روضه می خوانده گرفته بوده یقیناً صدایِ اُمِّ بَنین "محمّدقاسمی" تو زیبا شدی،کوه و دریا شدی یه باغی پُر از عطرِ گُل ها شدی یه همدم تو غم ها برایِ علی یه زهرا ترین بعدِ زهرا شدی تو موندی کنار علی یک تنه تو گفتی که زهرا پناهه منه نذاشتی علی بهت بگه فاطمه نذاشتی که زینب دلش بشکنه *اصرار کرد،علی جان! دیگه منو فاطمه صدا نزن...چرا؟ چون هر وقت میگی:فاطمه! این بچه ها زانوهاشون رو بغل می گیرند،یاد مادرشون می افتند...* نخِ چادُرت دلبری میکنه تو رو فاطمه یاوری میکنه واسه بچه هاش مادری کَردیُ برا بچه هات مادری میکنه چقدر مثل زهرا شده شوکتت چقدر مثل زهرا شده غیرتت ان شاءالله نشه دست و بازوت کبود ان شاءالله که نیلی نشه صورتت ان شاءالله که آتیش نیاد سویِ تو نشینه غلافی رو بازویِ تو بمونی همیشه کنارِ علی نره میخِ در تویِ پهلویِ تو الهی نبینی غمِ حیدر رو نبینی غمِ ساقیِ کوثر رو نداره دلی خوش زدیوار و در امیری که کنده دَرِ خیبر رو می ترسم بخونم برات روضه من فقط اینه دیگه دعام دائماً ان شاءالله توی کوچه عباسِ تو نبینه چیزایی که دیده حسن خدا گر زحکمت ببندد دری زرحمت گشاید دَرِ دیگری خدا محسنُ بُرده پیشِ خودش به جاش داده عباسِ نام آوری *نیمه شب که کاروان از مدینه حرکت کرد،یه خورده که از شهر فاصله گرفت،دو نفر خودشون رو رساندند به قافله،یکی عبدالله بود،دست بچه هاشو گرفته بود رسوند به قافله،اینقدر زینب خوشحال شد،گفت:عبدالله خدا خیرت بده،دستِ خالی نیستم کربلا،قربونی هایِ منو آوردی،نکنه رباب هدیه داشته باشه من نداشته باشم،نکه نجمه هدیه داشته باشه من نداشته باشم،خدا خیرت بده...بچه هارو گرفت برد.. نفر دوم هم،ابی عبدالله نگاه کرد دید یه خانوم بلند قامتی داره خودش رو میرسونه به قافله،نگاه کرد دید اُم البنینِ داره میاد،گفت:عباسم مادرتون داره میاد،با شما کار داره،عباس که برگشت،سریع برگشت داداش هاشو خبر کرد،مادر اومده با ما کار داره،چهار برادر اومدن،دور مادر حلقه زدن،ابی عبدالله داره از دور این منظره رو میبینه،لذت میبره،قند تو دل حسین داره آب میشه،دور مادر که حلقه زدن،گفت:عباسم!عونم،عزیزانم،دارید با حسین می روید کربلا،اگه حسین برگشت حق دارید برگردید،اگه حسین برنگشت حق ندارید برگردید،نکنه شما باشید یه مو از سر حسین کم بشه،پای شما ایستادم برای اینچنین روزی،عباسم! نکنه من شرمنده ی فاطمه بشم،نکنه من خجالت زده بشم،همه دغدغه اش اینه کربلا میرن میتونن روی مادر رو سفید کنند یا نه؟ گذشت،گذشت،حالا از کربلا قافله برگشته،کربلایی ها از این طرف با محوریت زینب،مدینه ای ها از طرف دیگر با محوریت اُم البنین،راه باز کردن این دو مادر شهید رسیدن به هم،دست به گردن هم انداختن،نشستن زمین،ام البنین به زینب سر سلامتی میده،زینب به ام البنین،این دوتا شروع کردن برا هم روضه خواندن،هر کار کرد زینب که از عباس بگه،ام البنین نذاشت،هی می گفت:عباسم رو رها کن،از حسینم چه خبر؟ خیلی که اصرار کرد زینب گفت: بهت بگم ام البنین چه خبر شد؟ فقط بگم خوب شد کربلا نیومدی،برو ببین رباب رو ، چه حال و روزی داره،دیگه از زیر آفتاب نمیآد تو سایه،گفت: بیشتر توضیح بده زینب جان،گفت:آمدم بالای یک بلندی ایستادم دیدم دور حسینم حلقه زدن، نیزه دار با نیزه میزد،شمشیر دار با شمشیر میزد،اونی که شمشیر و نیزه نداشت سنگ میزد،اُم البنین! نگاه کردم دیدم پیرمردها دارن با عصا میزنند،حسین.... بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔴متن‌ روضه،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam https://eitaa.com/joinchat/3082289152Ce3420f2c1c
دگر این کاروان یاسی ندارد *کاروان داره میاد سمت مدینه....ام البنین منتظره....* دگر این کاروان یاسی ندارد که با خود شور و احساسی ندارد بیا ام البنین برگشته زینب *بیا استقبال زینبت...بیا دختر امیرالمومنین رو به آغوش بگیر...مادر برگشته از رسالت انجام داده ام...اونقَدَر به ما سنگ زدند بی بی...بی بی....* بیا ام البنین برگشته زینب ولی افسوس عباسی ندارد.... *حسین جان.....* مزن آتش به جان، ای نورِ عینم مخوان از ماهِ مَـقطُوع الیدَینم *زینب من یه سوال دیگه دارم! * چه شد در کربلا هستیِ زهرا؟ حسینم وا حسینم وا حسینم *یه جواب داده خانم زینب....مادر!ام البنین!* دلم را تا ابد در خون کشیدند حسینم را به مقتل سر بریدند بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔴متن‌ روضه،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam https://eitaa.com/joinchat/3082289152Ce3420f2c1c
السلام علیکِ یا اُمَّ البنین یا زوجَةَ امیرِ المومنین السلام علیکِ یا امَّ اَبی الفضل العباس ... دیگر مرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم .... --------------------------- او ماند و دخترانِ یتیم قبیله اش ام البنینِ بی پسر ؛ ام البنات شد ---------------------------- قدم اگر خمید ، فدای سر حسین جانم به لب رسید ، فدای سر حسین ام البنین سابق این شهر عاقبت شد مادر شهید ، فدای سر حسین از بعد کربلا کسی از مردمان شهر لبخند من ندید ، فدای سر حسین هر جملۀ بشیر مرا پیر کرده است مویم شده سفید ، فدای سر حسین گلچین چهار تا گل گلخانۀ مرا چه وحشیانه چید ، فدای سر حسین هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها اشکم به رخ چکید ، فدای سر حسین هر شب به یاد تشنگی کودک رباب خواب از سرم پرید ، فدای سر حسین *رباب جان من شرمنده ت شدم ... حسین ....* عباس پاسبان حرم شد به جای من دستش اگر برید ، فدای سر حسین گویند جا شده به مزارِ محقری *شنیدم دست و پاتو بریدن ....* گویند جا شده به مزارِ محقری آن قامت رشید ، فدای سر حسین *حسین جان .... حسین جان ... بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔴متن‌ روضه،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam https://eitaa.com/joinchat/3082289152Ce3420f2c1c
حالا سر سال است و من کوچه‌نشین هستم من سائلِ هر سالۀ اُم البنین هستم *گفت چی می خوای ؟ گفت هر ساله میومدم خرجِ سالمو از آقام می گرفتم و میرفتم .. گفت میتونی مشخصاتشُ بگی ؟ گفت دستای مهربون و رشیدی داشت .. نگاهِ نافذی داشت ... گفت اون دستا رو بریدن .. آی خانوم .. میومد تو قبرستانِ بقیع عکسِ چهار قبر می کشید به یادِ بچه هاش گریه می کرد ...* چارتاییشون بویِ علی میدادن خیلی برا فاطمه جون میدادن یادش بخیر دور و برم که بودن همه منو بهم نشون میدادن دلم شکسته میدونم شکسته قدم کمونه گمونم شکسته روزا میام تو آفتاب میشینم از چهار طرف سایبونم شکسته کبوتر مدینه پر نداره خونم ستاره و قمر نداره دیگه منو اُم البَنین نخونید اُم البَنین دیگه پسر نداره اُم البَنین شدن چه دردسر داشت تابوتشو معلوم نشد کی برداشت؟ غریبی امروزشو نبینید اُم البنین یه روز چهار پسر داشت *آی مادرای شهدا ...* دیگه بهم شیرآفرین نمیگن داره منو میکشه این نمیگن اُم البَنین چقدر بهم میومد دیگه بهم اُم البَنین نمیگن کشته شدن ولی خبر نداشتم به هیچ کدومشون نظر نداشتم تا منو می‌بینید بگید حسین جان اصلاً خیال کنید پسر نداشتم همش میگفت برام گلاب نیارید دیگه منو پیشِ رباب نیارید سر مزارِ من اگه اومدید هر چی آوردید ولی آب نیارید ... *هی صدا میزد عروسِ فاطمه ... گیسو سفیدِ این قبیله منم ... رویِ منو نزن ای رباب .. بسه دیگه برو به زیرِ سایه ... ای رباب ای رباب ...* اینجا که میشینی و لالا میگی تا آسمون گریه‌هایِ من میره تو گریه بر بچۀ خود میکنی آبروی بچه‌هایِ من میره .... بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔴متن‌ روضه،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam https://eitaa.com/joinchat/3082289152Ce3420f2c1c
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة بِمُوالاتِکُم عَلَّمَنا اللهُ مَعالِمَ دینِنا وَ أصلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِن دُنیانا یا وَلیَّ الله چقدر خوب می شد الان توی حرمت ، جامعه می خوندیم إنَّ بَینِی وَ بَینَ الله عَزَّوَجَلّ ذُنوباً لا یأتِی عَلَیها إلّا رِضاکُم نوشته اند مثل امروزی بدن امام هادی رو حرکت دادند اونقدر ازدحام جمعیت توی تشییع جنازه بود روز بسیار گرمی هم بود امام حسن عسکری اذیت شدند چجوری اومدن تشییع پدر ... فَخَرَجَ أبومُحَمَّد حاصِراً مَکشوفُ الرَّأس ، مشقوقُ الثِّیاب دیدند گریبان دارد پاره می کند نوشتند گرما ازدحام جمعیت کاری کرد آقا نتوانست ‏حرکت کند. یکی از شیعیان که سوار بر مرکب بود خواهش کرد آقا را سوار مرکب کنه حضرت که خیس ‏عرق بودند اذیت نشه ‏ درستش هم همین است داغ دیده را باید احترام کنند مخصوصا اگر فرزند امام باشد آخ لایَوم کیَومِک یا ‏اباعبدالله حسین..‏.. کربلا هم چجوری احترام کردند؟ زینب کبری تو خیمه ی زین العابدین ایستاده آتش گرفته خیمه بعضی ‏ها گفتند حتی دامن خانوم هم آتش گرفته بود. یک وقت دیدند خولیِ ملعون وارد شد زیر انداز زین ‏العابدین را کشید هم زینب را کتک زد هم امام سجاد حسین...‏ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔴متن‌ روضه،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam https://eitaa.com/joinchat/3082289152Ce3420f2c1c
ای باب حوائجِ الی الله در ملک خدا امام آگاه سلطان اُمم امام قرآن سر تا به قدم تمام قرآن قبر تو چراغ اهل بینش صحن تو بهشت آفرینش کعبه است هماره زیر دِینَت تعظیم کند به کاظمِینَت در حبس، به نُه سپهر ناظم مشهورتر از همه به کاظم زندان تو اشک طور ایمن موسی است به کف گرفته دامن عیسی به فراز چرخ چارُم بر روی تو می زند تبسّم خصم ار چه به گردنت غل انداخت سجّاده زگریه ات گُل انداخت زنجیر تو کائنات را دِین حبس تو مقام قاب قوسین در حبس تو را یکی روز و شب... به علم امامت تشخیص میداد شب و روز رو مطموره ، مدور ، تاریک.... در حبس تو را یکی روز و شب اندام کبود و ساق مرضوض ای روح لطیف رنج دیده هر صبح و مسا شکنجه دیده چون جدّ غریب خود به گودال پرپر زده در دل سیه چال آثار شکنجه در تنت بود زنجیرِ ستم به گردنت بود ای شسته به اشک، تربت تو تشییع تو شرح غربت تو تشییع تو بود مثل مادر... کنایه فهم ها تشییع تو بود مثل مادر (چهار نفر....) تابوت تو گشت تخته ی در هر چند زگوشه ی سیه چال تشییع تو شد به چار حمّال آخر بدنت به اوج غربت تشییع شد ای غریب عترت کردند ز پیکر تو تجلیل می رفت به عرش بانگ تهلیل بس نوحه که در غمت سرودند زنجیر ز گردنت گشودند با آن همه زخم حلقه ی غُل گردید نثار پیکرت ، گُل دیگر نزدند بر تنت سنگ... اونقدر این مسیر رو گلباران کردند هنوز هم توی بغداد ، این منطقه معرفه به « سوق الرَّیاحِین » اونقدر بدن رو گلباران کردند ، درستش هم همینه دیگر نزدند بر تنت سنگ... از خون جبین نشد رخت، رنگ دیگر به سرت نخورد شمشیر دیگر به دلت کسی نزد تیر فَوَقَعَ فی قَلبِ الحُسین وقت گذشته من روضه ام رو توی شعر می خونم دیگر نبرید کـَس سرت را در خون نکشید پیکرت را دیگر سر تو نرفت بر نِی در طشت طلا و مجلس مِی امشب هم با نازدانه اش تموم کنیم بردند به دوش پیکرت را دیگر نزدند دخترت را سلیمان جعفر ، دید یه بدنی رو غریبانه دارند می برند سمت مَقابر(قبرستان) قریش، با خودش گفت اگه قریشی نیست کجا دارند می برندش اگه قریشیه، چرا اینقدر غریبانه دارند می برند اومد جلو دید بدن موسی بن جعفرِ گفت بدن رو برگردونید یه کفن قیمتی آماده کرد نوشته اند، همه ی قرآن روی کفنش نوشته شده بود دوهزار و پانصد دینار ، خرج گل و گلاب کرد، نه تا دختر داشت ، گفت این آقا دختر زیاد داشته ، اما یه دونه اش هم توی بغداد نیست، شماها لباس سیاه بپوشید یه جوری عزاداری کنید که مردم فکر کنند دختران موسی بن جعفرید دختر ، گریه کنه باباس هیچ جا توی عالم ، جلوی گریه ی هیچ دختری رو نگرفتند ، الا کربلا یه بیت تمام گفت بابا یاد آن روز که رخسار همه نیلی بود هرکه می گفت حسین،پاسخ او سیلی بود دل من گریه بر احوال سکینه می کرد عمه ام زیر کتک ، یاد مدینه می‌ کرد این یه بیت هم مالِ خود آقا دعاتون کنم یاد آن روز که ایثار تماشایی بود عمه ام در دل بازار تماشایی بود حسین.... این هم مالِ سردار سلیمانی ، همه مدافعین حرم فیض ببرند نوشته اند سر بریده ، چند جا ، چشماش رو بست یه جا دم دروازه ی شام گفت داداش تو دیگه چشمات رو نبند اونایی که باید چشماشون رو ببندند ، دارند خیره خیره به من نگاه می کنند یه جا توی تشت طلا خدا رحمت کنه مرحوم آیت الله سیبویه می فرمود چشماش رو بست ، اما دیدند ، اشکش هم جاریه سومیشم هم توی بغل رقیه بود یه لحظه دید بابا چشمهاش رو می بنده السلام علیک یا اباعبدالله وجه تشبیه سر من با سر تو این بُود هر دو صورت سوخته ، موها پر از خاکستر است... به حضرت معصومه و به حضرت رقیه سلام الله علیهما به چشم انتظاری این دو دختر تورا وی خوانیم یا الله..... https://eitaa.com/rozehayemirza_matn بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🔴متن‌ روضه،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam https://eitaa.com/joinchat/3082289152Ce3420f2c1c