🔸کتابهای سردار سلیمانی به زبان اسپانیایی ترجمه شود
« رومینا گوادالوپه پرز راموس » سفیر بولیوی در ایران در جریان بازدید از غرفه مکتب حاج قاسم:
🔺سردار سلیمانی در کشورهای اسپانیایی زبان بسیار محبوب است و متاسفانه در اینترنت مطالبی درباره این شخصیت به این زبان موجود نیست.
🔸ضروری است که کتابهای سردار سلیمانی به زبان اسپانیایی ترجمه شود تا مردم در آمریکای لاتین با این شخصیت بیشتر آشنا شوند.
🔺سردار سلیمانی را از صمیم قلب دوست داشتم و تحسین میکنم و پس از شهادت، در مراسم خاکسپاری او شرکت داشتم.
@bache_mahal
لیست شعب اخذ رای منطقه ۱۰
دور دوم انتخابت
جمعه ۱۴۰۳/۲/۲۱
https://eitaa.com/bache_mahal
باسلام واحترام؛
اینجانب پس از مشورت با دوستان متخصص و دلسوز و با توجه به تعهد، توانمندی و کارآمدی، به آقامصطفی سعیدی رای می دهم.
#نشرحداکثری #حامیان
#قرارمون_همین_جمعه
#فرزند_البرز #انتخاب_مردم
#البرز_قوی #مدیر_جوان_انقلابی
عضویت در کانال رسمی مصطفی سعیدی سیرائی 🔰🔰🔰🔰🔰
@mostafa_saeedi_siraiy
هدایت شده از 💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
🍂🍃🍂🍃
📜 #رمان_اعتراض
📌پارت بیستم
تومترو بودم، از دانشگاه به سمت خونه، اکثر زنها بدون روسری بودن و خیلی بد به من نگاه میکردن، حتی تو واگن مخصوص بانوان، کلی آقا اومده بودن.
من دختر کم رویی بودم، از طرفی اوضاع خیلی بدی بود، مردم سره قضیه مهسا، جبهه گرفته بودن نسبت به نـظام و حجاب و...
خدا خدا میکردم زودتر برسم. کلا سرمو انداخته بودم پایین، اما یه لحظه که سرمو بالا میبردم، همه نگاه های طلبکارانه روی من بود، خیلی معذب بودم😔
مسیر هم انگار کش میومد، تموم نمیشد!
زن ها و دخترها بلند بلند درباره این مرگ مشکوک صحبت میکردن، مطمئن بودم مخصوصا دارن بلند صحبت میکنن که به گوش من برسه!
بالاخره زمان هم دلش به حالم سوخت و زمان پیاده شدنم رسید.
مسیر مترو تا خونه ارو میدوییدم. دیگه از موندن تو خیابون میترسیدم.
به خونه رسیدم، نفس نفس زنان وارد پذیرایی شدم، مامان با شنیدن نفسهام از روی مبل بلند شد و نگران به سمتم اومد.
🏠منزل سارا
_ سلام
_ سلام، چی شدی مامان، چرا نفس نفس میزنی؟
_ هیچی، احساس نا امنی میکنم تو خیابون، مترو که افتضاح شده، دوییدم زودتر برسم خونه
_ ترسوندیم دختر، هیچ اتفاقی نمی افته، مملکت امام زمان مگه به این راحتی ها نا امن میشه؟
تو بچه بودی ، یادت نیست ما چه بحرانهایی رو پشت سر گذاشتیم..
لباساتو عوض کن یه شربت آبلیمو برات درست کنم.
_ باش، دستت درد نکنه
به سمت اتاق رفتم و لباسامو عوض کردم.
صدای زنگ خونه اومد...مامان در رو باز کرد، از پنجره اتاقم دیدم باباست.
فوری از اتاق اومدم بیرون...
به استقبالش رفتم، اما مامان زرنگ تر از من😊
بعد از سلام و خسته نباشید.میخواستم از بابا بپرسم این ماجرا ها کی تموم میشه؟ چرا شفاف سازی نمیکنن؟ چرا اوضاع روز به روز داره بدتر میشه؟
بابا جواب داد:
_ این یه برنامه ریزی پیچیده بوده. کار اسرائیل و آمریکاست. مدارکی به دست آوردیم که تایید میکنه. ضمن اینکه خیلی از اغتشاشگرانی که دستگیر شدن، عمله های اسرائیل بودن و اونور آب آموزش دیدن یا توی مجازی بهشون یاددادن. پول هنگفتی هم پای این ماجرا ریختن. خدا بخیر بگذرونه.
همونطور که رهبری هم گفتن؛ مهسا هم پاسوز این جریان شد و اصلا بنا بود مهرماه کشور رو به آشوب بکشن..
حالا هم معضل فرهنگی و سیاسی با هم داریم.. باید مردم رو با پاسخ قانع کننده آروم کرد. نامردا؛ این خواص رومیگم ؛ که با وجود اینکه حقیقت رو میدونن برای مردم روشنگری نمیکنن. بارش افتاده روی دوش یه عده اندک.. به هر حال بنا شده کمک کنن. مهمترین چیز الان تبیین درستی از نظر اسلام در مورد حجابه و اینکه این مسئله مهسا چی بوده و چی شده...
این روزا بیشتر از هر زمان ديگه اخبار میدیدیم، من دیگه واقعا میترسیدم با چادر برم بیرون، سعی میکردم حدالامکان کارامو تلفنی انجام بدم که نیاز نباشه برم بیرون.
فقط برای کارآموزی سه روز در هفته با آژانس میرفتم و برمیگشتم.
یه روز که من و مامان خونه بودیم تصمیم گرفتم سوالاتی که چند روز بود تو ذهنم بود رو ازش بپرسم...
مامان رو مبل نشسته بود و چایی ریختم آوردم تا سره صحبت رو باز کنم...
_ مامان، به نظرت ندیده و نشناخته چجوری آدم باید به طرف مقابلش اعتماد کنه...
خودت ، با بابا چجوری با هم آشنا شدین؟
_ چرا ندیده و نشناخته؟ بابات که پدرش رو میشناخت، البته الانم میشناسه، دیشب که با هم صحبت میکردیم گفت که کلا از اون اعتقادات برگشته، گفت بهت بگم قضیه منتفیه!
_ از کجا معلوم پسره هم مثله باباش باشه، خودش که موجهه!
_ بله؟ نکنه دلت گیر کرده؟
گونه هام سرخ شد...
_ نه بابا، من سر جمع نیم ساعت باهاش هم کلام نشدم.. فقط خواستم ببینم مثلا قبل از خواستگاری آدم با طرف مقابلش کافی شاپی بره، پارکی، جایی برن، بیشتر با هم باشن بهتر نیست؟
_ نه، چه کاریه! هر شازده ای دلش گیر کرد، اول با خونواده اش میاد خواستگاری!بعد بابا تحقیق میکنه، بعد اگر همه چیز خوب بود ، این اجازه ارو دارین که جاهای عمومی برین و صحبت کنین..
حرفهای مامان رو قبول داشتم، اما خب منم دختر بودم و جوون ، دوست داشتم تجربه داشته باشم، ببینم آدم با یه پسر میره بیرون چه جوریه! یه جورایی میخواستم این مجوز رو از مامان بگیرم که نشد😬
ادامه دارد...
📚رمان اختصاصی کانال حوای آدم
کپی فقط با لینک (فوروارد)
#رمضان
#ماه_رمضان
#بندگی_عارفانه_زندگی_عاشقانه
🍂🍃🍂🍃
💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕
❤️ @havayeadam 💚
48.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 نماهنگ جـانخــواهر♡
🎙کاری از گروه فرهنگی هنری بُشری نوش آباد
#دهه_کرامت
📍روز دختر رو به تمامی دختران سرزمینمون تبریک عرض میکنیم💙
@bache_mahal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو این فرصتی که دارید زندگی هم کنید 👌👌صبحتون به خیر؛اول صبح کامتون رو شیرین کنین با ادای انجام وظیفه واول رای بدین بعد برین دنبال بقیه استراحت وتفریح ادینتون😎🤗
https://eitaa.com/bache_mahal