eitaa logo
『بَدیـ؏ُالسَمـآء³¹³』
34 دنبال‌کننده
61 عکس
5 ویدیو
1 فایل
「••بِسِمِ‌رَبَّ‌المَـهدۍ✋🏻」 به‌وقت‌⇦۱۳۹۹/۸/۱٥🗓💕 °•° خوش‌اومدے‌رفیق👀💫 ‌•❖•اَعوذُبااللّٰہ‌مِن‌شَرِّنَفسے🔥کِہ‌⇩ فٰاصِلہ‌اےشُدمیٰان‌مَنوخدا☝️🏻•❖• °•° اطلآعآتـ‌چنلمون‌⇩🛵🍋 ‌|•🍊🧡•| @biu_badeo_sama |•🍊🧡•|
مشاهده در ایتا
دانلود
😉 ❤️ # پارت_اول نویسنده: دوباره مثل همیشه خواب مونده بودم . با عجله با مامان خدا حافظ ی کردم و به سمت ماش ینم دویدم . در خونه رو با ریموت باز کردم و با عجله از حی اط خارج شدم وبه سمت دانشگاه به راه افتادم دوباره چراغ های راهنمایی با من لج کرده بودند تا بهشون م یرسیدم چراغ قرمز میشد و من با حرص لبم رو م یجویدم و به زمین و زمان ناسزا میگفتم . باالخره بعد از ن یم ساعت به دانشگاه رسیدم . ماشین رو باالتر از دانشگاه کنار خ یابون پارک کردم چون مطمئن بودم نه تو پارکینگ و نه جلوی دانشگاه جای پارکی پی دا نخواهم کرد. نگاهی سرسر ی به خودم تو آینه انداختم و بعد از مطمئن شدن از مرتب بودنم از ماش ین پ ی اده شدم و به سمت دانشگاه رفتم . از ترس این که گیر حراست دانشگاه نیفتم کم ی مقنعه ام رو جلو کش یدم و وارد دانشگاه شدم. صدای همهمه دانشجو ها در سالن پ یچ یده بود .هرچی به کالسم نزد یکتر میشدم صدای همهمه بیشتر میشد واین نشون میداد استاد هنوز نی ومده زیر لب گفتم:خدایا دمت گرم از غرغرای استاد در امان ماندم. در کالس رو باز کردم همه بچه ها اومده بودند. به سمت اک یپمون که اخر کالس نشسته بودند رفتم.رو بهشون گفتم : _سالم بر و بچ ,صبح عالی پرتقالی زیباخندید و گفت :روژان بیا اینجا بش ین رفتم کنار زیبا نشستم و کیفم روی میز گذاشتم زیبا الکی اخمی کرد وگفت: _روژان خانوم باز که دی ر اومدی؟ مهسا: _احتماال باز خانوم خواب مونده طبق معمول مثل بچه ها خودمو لوس کردم و گفتم: _اوهوم دقیقا صدایخنده زی با و مهسا بلند شد و نگاه همه به سمت ما چرخید . زیبا با ناراحت ی گفت: _شنیدین استاد این کتاب تغییر کرده بدون اینکه حواسم باشه صدامو بردم باال و گفت : _نهههه واقعا!!!حاال استادش کیه؟ مهسادر حال ی که لبخندش رو کنترل می کرد گفت: _چه خبرته کالس رو گذاشتی رو سرت .همون یه ذره ابروی نداشتمون رو هم بردی . _خب حاال مامان بزرگ غرغرات تموم شد.حاال بنال ببینم استادش کی ه _مامان بزرگ عمته. نم یدونم دقیق ول ی از بچه ها شنیدم که خ یلی معتقد و مذهبیه.از اونا که به چشم دانشجوهای دخترش نگاه نمیکنه و همش زم ین متر میکنه _عزی زم تکلیف رو روشن کن .عمم مامان بزرگمه یا عممه با اتمام حرفم زیبا پق ی زد زیر خنده و سرش رو گذاشت رو میز کم مونده بود از خنده می زو گاز بزنه. مهسا که از دستم کفر ی شده بود و سعی می کرد لبخند نزنه تا مثال من و زیبا پررو نشیم گفت: _کوفته در کالس باز شد به سمت در نگاه کردم استاد جدید وارد شد .زیادی برای استاد بودن جوون بود . به سمت می زش رفت و بعد گذاشتن کیفش روی میز نگاه ی به کالس انداخت و گفت: _سالم علی کم.امیدوارم تعطیالت خوشی را گذرانده باشید وبا انرژ ی مضاعف به تحص یل بپردازید من کیان شمس هستم این ترم به جای استاد علوی درخدمت شما عزیزان هستم.شاید با دیدن ظاهر من پی ش خودتون فکرکرده باشی دکه استاد شمس بد اخالقه.نه اینطور ن یست.من جدیم اما نه به طور ی که کالس رو جوالنگاه انتقام از دانشجو قرار بدم .من به قوانینی که قبال در کالس داشتید احترام میگذارم ودوستانه با رعایت قوان ین استاد علوی در کنارهم به تعل یم و تعلم می پردازیم .چندنکته رو خدمتتون عرض م یکنم یک.سعی کنید در کالس حضور داشته باش ی د تا مطلب رو خوب فرا بگیرید .اگرهم مشکل ی پیش اومد که نمیتونستید تو کالس حضور پیدا کنید باخودم درمیان بگذارید مشکلی ن یست دو.بعداز ورود من به کالس و شروع درس اگر با دقت تمام حواستون رو به من بدید طبیعتا بهتره و اگر هم کسی کار ی داشت با اجازه میتونه انجام بده سه.به محض شروع کالس همگی باهم گوشیهامون رو سایلنت می کنیم برای تمرکز بهتر در کالس چهار.انتهای هر فصل ازتون یه امتحان گرفته میشه که اگه نمره بگیر ید که چه عالی. و اگرهم نه که مجددا امتحان میگیرم خب دوستان کالس رو با یاد خدا و همکار ی شما شروع میکنیم. خب اول از همه بهتره باهم آشنا بشیم. شمس طبق لیست حضور و غی اب رو شروع کرد . موقع حضور و غیاب به دانشجوهای دختر نگاه نمیکرد و با جدیدت برخورد می کرد .حتی به لحن لوس چندتا از دختر ها که سوال میپرسیدن توجه ی نمی کرد . کمی مطالب گذشته رو مرور کرد و در اخر کالس با گفتن خسته نباشید کالس تمومه ,کی فش رو برداشت و از کالس خارج شد صدای همهمه بچه ها بلند شد. یکی میگفت وااای چه استاد جیگر ی بود . اون یکی میگفت چقدر امل بود میترسید نگاهمون کنه نکنه به گناه بیفته. در حال ی که هنوز تو شوک استاد شمس بودم وسایلم رو جمع کردم و با بچه ها از کالس خارج شدیم... ┉┉┉┄┄🎐┄┄┉┉┉ .....💋 ┉┉┉┄┄📮┄┄┉┉┉ اینجـآجایـےبراۍ؏ـاشقیسٺ 『➩• https://eitaa.com/joinchat/179437718C539b5ea6de