eitaa logo
baghdad0120
1.3هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
4هزار ویدیو
25 فایل
#بسم_الله_قاصم_الجبارین ـــ ـ ـ ـــ🍃 مجموعه سایبری فرهنگی #بغداد٠۱۲٠ تاسیس: جمعه، ۱۳ دی ۱۳۹۸ #قاسم_بن_الحسن را در همه پیام رسان ها دنبال کنید #چ۴۵
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزتت، شرفت، شجاعتت بر تمامی نقشه های دشمنان چیره می شود. آنها تو را کشتند، اما نتوانستند به زانو درآورند. و چقدر این قصه آشناست. قصه ی کربلا ...! splus.ir/baghdad0120
بین خودمان بماند فرمانده بحث یافتن نیست ؛ مسئله این است که کسی مانند شما نیست که من پیدایش کنم... t.me/baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ سوره مبارکه فصلت آیه ۳۰ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ. ✨ به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است! @baghdad0120
baghdad0120
🌷🍃 #صلوات بفرست #قاسم_بن_الحسن @baghdad0120
✨ خاطراتی از شهید ــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ✨ ✅ راوی سردار چهارباغی ما در جنوب حلب داشتیم برای عملیات آماده می‌شدیم که ناگهان داعش با هماهنگی مسلحین آمد و جاده «خناصر» به «اثریا» را بست. معنی این حرف این است که همه ما و حاج قاسم و نیروها کامل در محاصره افتادیم. حاج قاسم خودش فرماندهی حلب را به عهده گرفت. ابو احمد هم به حماه رفت. او از آنجا و حاج قاسم در اینجا فرماندهی می‌کردند. 18 روز این محاصره طول کشید. نه مهمات بود، نه سوخت و نه هیچ چیز دیگری می‌آمد. در محاصره باید می‌جنگیدیم و طراحی می‌کردیم و حمله می‌کردیم و خط را هم نگه می‌داشتیم. در این 18 روز، حاج قاسم از حلب تکان نخورد. ایستاد، طراحی و عملیات کرد تا راه خناصر به اثریا باز شد. یک روز بعد از این ماجراها، حاج قاسم با من تماس گرفت و گفت فردا دمشق باش تا باهم به ایران برویم. گفتم حاجی من کار دارم. گفت نه، بیا برویم. کار واجب داریم. باهم به تهران آمدیم. صبح به دفترش رفتم. گفت بیا برویم به دفتر سرلشکر صالحی تا هم فوت خانمش را تسلیت بگوییم و هم تعدادی توپ و مهمات بگیریم. به دفتر سرلشکر صالحی رفتیم. حاج قاسم شروع به صحبت کرد و به ایشان تسلیت گفت. بعد گفت این آقای چهارباغی فرمانده توپخانه ماست. آقای صالحی خودش هم توپچی است. گفتم امیر! ما تعدادی توپ و گلوله می‌خواهیم. چند قبضه توپ 105 در سوریه داریم که خیلی خوب کار می‌کنند؛ زحمت بکشید تعدادی از این توپ‌ها به ما بدهید. گفت همین؟ گفتم بله. امیر صالحی به حاج قاسم گفت من یک شرط دارم؛ حاج قاسم پرسید چه شرطی؟ ایشان هم گفت شرطم این است که به تعداد توپ‌هایی که به شما می‌دهیم، از ما نفر توپچی ببرید تا در آنجا کار کنند که ما هم در این جهاد شریک باشیم. حاج قاسم قبول کرد و گفت حرفی ندارم. حاج محمود نماینده ماست، شما هم یک نماینده معرفی کنید. آقای صالحی هم امیر نعمتی را که فرمانده تیپ 65 نوهد بود و الان جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش هست، به عنوان نماینده معرفی کرد تا کارها را با ایشان هماهنگ کنیم. حاج قاسم از آقای صالحی پرسید چندتا توپ می‌دهید؟ ایشان یک نفر را از بیرون صدا کرد و در گوشی باهم حرف زدند و قرار شد چند قبضه توپ و تعدادی گلوله بدهند که این تعداد برای ما خیلی خوب بود. فردای آن روز به دفتر امیر نعمتی رفتم و با هم ناهاری خوردیم و هماهنگی‌ها انجام شد تا آنها هم نفراتشان را معرفی کنند. توپ‌ها را هم تحویل دادند. به مرور زمان، طی چند دوره، نیروهای ارتش هم آمدند و خیلی کارها یاد دادند و خیلی کارها هم یاد گرفتند. طوری شد که امروز توپخانه نیروی زمینی ارتش تعداد زیادی توپچی جنگ دیده و با تجربه دارد که اینها در سوریه به کمک ما آمدند. خدا به امیر حیدری فرمانده نیروی زمینی ارتش سلامتی بدهد؛ او مدتی به سوریه آمد و مهمان من بود. به همه مناطق و توپچی‌ها هم سر زد. یک روز به من گفت مدیون هستی اگر کاری داشته باشی و به من زنگ نزنی؛ حتی اگر نصفه شب بود. بعد شماره موبایل، منزل، محل کار و آجودانش را داد و گفت هر موقع کار داشتی به من بگو. واقعا هم همین کار را کرد. یادم هست یک بار وسایلی برای تعمیر و نگهداری توپ‌ها می‌خواستیم که فقط ارتش داشت؛ وقتی زنگ زدم، فردای آن روز آتلیه و تجهیزات را بار هواپیما کرد و به دمشق فرستاد و بلافاصله به دست ما رسید. نیروهای خوبی هم فرستاد که کارهای بزرگی کردند. 🔷ادامه دارد ... اللهم عجل لولیک الفرج التماس دعای شهادت @baghdad0120
🍃نذر حضرت علی اصغر ع 🍃 این نذر به منظور تهیه لباس برای کودکان نیازمندوشاد کردن دلهای پاک اونهاست لطفا به نیت شش ماهه کربلا، خادمان خود را در این امر یاری دهید، عزیزان می توانند مبالغ  کمکی خود را جهت کمک به نیازمندان به شماره کارت 6037691571132000 به نام اعظم السادات حسینی حسین آباد واریز نمایند. خیریه قاسم بن الحسن @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لب ماوقصه زلف تو چه توهمی، چه حکایتی تو و سرزدن، زخیال ما چه ترحمی، چه سخاوتی به نمازصبح و شبت سلام وبه نور در نسبت سلام وبه خال کنج لبت سلام که نشسته با، چه ملاحتی @baghdad0120
«واقعاً لذّت دارد تا ما هم از آن همه سختی که خاندان نبوت متحمّل شدند را به قدر ذرّه ای بچشیم و در این راه قدم برداریم ، الحمدللّه.خدایا نمی‌دانم کی ، کجا و چگونه مرا خواهی برد ولی از تو می‌خواهم زمان مرگم ، مرا در راه حفظ و نگهداری از دینت ببری». @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پخت آش نذری در سه شنبه های مهدوی به نیت سلامتی و فـرج امام زمـان ( عج ) سه شنبه / ۲۸ تیر ماه ۱۴٠۱ و این بار در قدم سبزی دیگر بیش از ۲۵٠ ظرف آش نذری توسط جهادگران خیریه قاسـم بن الحسـن پخت و توزیع شد 🍃 شما دوستان هم می توانید در این کارهای خدا پسندانه خیریه قاسم بن الحسن سهیم باشید 🌱 با عضویت در صندوق و پرداخت ماهیانه ۲٠هزار تومان ✨✨✨ شماره کارت: 💳| ۶۰۳۷ ۶۹۱۵ ۷۱۱۳ ۲۰۰۰ اعظم السادات حسینی حسین اباد صندوق خیریه قاسم بن الحسن eitaa.com/baghdad0120
☑️ سنتکام: فروش پهپاد به روسیه توسط ایران نگران کننده است 🔹الکسوس گرینکویچ، فرمانده عملیات نیروی هوایی آمریکا: مذاکرات هسته‌ای بر سر احیای برجام به بن بست رسیده است. 🔹ایران احتمالا حملات به آمریکا و متحدانش در منطقه را از سر بگیرد. 🔹فروش پهپاد به روسیه توسط ایران نگران‌کننده است @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طُ را باید بلند خواند... مثل ڪوھ...🙃🌱. کوہ هـایی که برفِ نوک قله شان را هـیچ آفتابی آب نمیکند... •. چه بغض ها که پای این جمله شکست : عزیزان من بنا به تقدیر الهی امروز از میان شما رفته ام... 💔((: 💔 @baghdad0120
گاهی دلتنگی هایم زیر نقاب سکوت پنهان می شود.. @baghdad0120
01:20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مولای غريبم به یاد مهربانی‌هایتان که می‌افتم به آرزوی دیدن دوران ظهورتان نفس خنکی می‌کشم ، و می‌گویم خدایا فرجش را برسان عج @baghdad0120
پيامبر صلي الله عليه و آله :اَحَبُّكُمْ اِلَى اللّه ِ اَحْسَنُكُمْ اَخْلاقا؛ محبوب ترين شما در نزد خدا، خوش اخلاق ترين شماست. The most beloved of you in the eyes of God is the most polite of you. [مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۸۷] @baghdad0120
baghdad0120
✨ خاطراتی از شهید #حاج_قاسم_سلیمانی #قسمت_پانزدهم ــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ✨ ✅ راوی سردار چ
✨ خاطراتی از شهید ـــــــــــــــــــ ـ ـ ـ ــــــ✨ ✅ راوی سردار چهارباغی حاج قاسم یک بار به تهران آمد و برگشت. گفتند حاج قاسم خواسته تا به شما بگوییم یک مهپا (مرکز هماهنگی و پشتیبانی آتش) در شمال حلب بزنید. با خود گفتم برای چه؟ ما که هنوز کارمان در جنوب حلب تمام نشده؟ معمولا این چیزها را از حاج قاسم نمی‌پرسیدیم و دستوراتی که بود را انجام می‌دادیم. تمام نیروها را هم به شمال حلب کشاندند. در جلسه‌ای به ایشان گفتم حاج قاسم ما مهپا را ایجاد کردیم و از او خواستم بیایید برای نیروها صحبتی کند؛ گفت چشم حاج محمود؛ برویم. آمد و در مهپای ما داخل سوله نشست و نیروها را جمع کرد و من یک گزارش دادم و نیروها هم گزارش دادند و طرح آتش و اینها را گفتند؛ نشست و با حوصله گفت که چگونه در وجب به وجب منطقه آتش بریزند و آتش چطور باشد و اولویت‌ها چه باشد. بعد هم گفت اینها را آماده کنید تا من بروم و برگردم. می‌خواست به ایران برود. همه چیز را آنگونه که حاج قاسم می‌خواست برای نبل و الزهرا آماده کردیم و آتش خیلی خوبی ریختیم و بخشی از کار انجام شد. شب عملیات آزادسازی نبل و الزهرا، در «ریتیان» گیر کرده بودیم و کار خیلی سخت شده بود. مسلحین هم تمام نیروهایشان را آورده بودند که ما از آنجا -که یک روستا بود- عبور نکنیم و به نبل و الزهرا نرسیم. اینجا آخرین جایی بود که اگر آزاد می‌شد راحت می‌توانستیم به نبل و الزهرا برویم. یک آتش سنگین طراحی کردیم تا بعد از آن نیروها به جلو بروند. حاج قاسم خودش می‌رفت و همه جا را کنترل می‌کرد. شب عملیات به محل فرماندهی رسید تا عملیات را هدایت کند. نگاه کردم دیدم چشمانش قرمز شده است. دو سه روز بود که مرتباً برای شناسایی می‌رفت و کم خوابیده بود. به او گفتم چشمانت قرمز شده؛ گفت طوری نیست بعدا وقت برای خواب داریم. بعد پرسید کی می‌خواهی عملیات را شروع کنی؟ گفتم نیم ساعت دیگه. گفت آماده شو. گفتم نیم ساعت برو در اتاق بغلی بخواب؛ نگاهی به من کرد و گفت باشه؛ رفت و در اتاق بغلی خوابید. کمی بعد دیدم موقعی است که باید آتش تهیه بریزم. رفتم بالای سر حاج قاسم دیدم خیلی قشنگ خوابیده؛ دلم نیامد صدایش کنم و برگشتم. ابو احمد آنجا بود. به او گفتم رمز عملیات را شما بگو تا شروع کنیم. گفت حاجی را صدا کن. گفتم بالای سرش رفتم دیدم خیلی قشنگ خوابیده دلم نیامد صدایش کنم. ابو احمد هم قبول کرد و با رمز «یا زینب سلام الله علیها » فرمان آتش را صادر کرد. غرش توپ‌ها و موشک‌ها از اطراف ما به سمت ریتیان رفت. چند دقیقه بعد حاج قاسم بیدار شد. آمد و من را در جمع پیدا کرد و گفت مگر نگفتم منو صدا کن؟ گفتم بالای سرتان آمدم از بس قشنگ خوابیده بودید دلم نیامد بیدارتان کنم، گفتم ابو احمد رمز را گفت و شروع کردیم. گفت نه، باید من را بیدار می‌کردی. نظرش این بود -البته نمی‌گفت ولی ما می‌فهمیدیم- که وقتی من رمز را بگویم، همه نیروها صدای مرا از بیسیم می‌شنوند و روحیه می‌گیرند. دشمن هم استراق سمع می‌کند، اگر صدای مرا بشنود روحیه‌اش تضعیف می‌شود. واقعا هم همین بود. گفتم بیا پشت بیسیم به نیروها خدا قوت بگو. آن شب ریتیان به سختی آزاد شد. چندین مرحله عملیات کرده بودیم و آزاد نشده بود اما این بار به یاری خدا ریتیان آزاد شد. 🔷ادامه دارد ... اللهم عجل لولیک الفرج التماس دعای شهادت @baghdad0120