baghdad0120
✨🌹 سلام بر قامت چون سرو ایستاده و صبورتان✨ «طرح زیبای تکریم مادر شهید» به همت خادمان خیریه قاسم ب
9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🇮🇷
🎥 گزارش تهیه و توزیع اقلام غذایی توسط خیریه قاسم بن الحسن
اقلام توزیع شده شامل: روغن، رب، کنسرو ماهی، ماکارونی، عدس، برنج، سویا و قند در جهار بسته می باشد.
شما خوبان نیز می توانید باعضویت و اهدای مبلغ ۲٠هزار تومان در ماه، در کارهای خدا پسندانهی خیریه قاسم بن الحسن سهیم باشید. 🍃🌸
شماره کارت جهت کمکهای نقدی :
💳 | ۶۰۳۷ ۶۹۱۵ ۷۱۱۳ ۲۰۰۰
به نام اعظم السادات حسینی حسین اباد
خیریه قاسم بن الحسن
#ایران #جانفدا #حاج_قاسم #همدلی #مهربانی #دهه_فجر #عشق #ایرانی #شهدا #شهید_سلیمانی #شهادت #دوستی #عشق #زمستان #کمک_مومنانه #هدیه #صدقه #نذورات #حجاب #برای_ایران #مذهبی #یاحسین #یامهدی #امام_زمان #امام_حسین #یازهرا #یاعلی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #کربلا #نجف #کرمان #یاصاحب_الزمان #لبیک_یا_خامنه_ای #بوی_بهشت
#زینبیه #انتقام #به_سوی_ظهور
#یاران_گمنام_سلیمانی #عفت_زینبی #عهد_با_مهدی #قهرمان_ایرانی #قاسم_بن_الحسن #مجموعه_سایبری_فرهنگی_بغداد0120
eitaa.com/baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_سی_و_پنجم 🔹 ابوالفضل از خستگی نفس کم آورده و دلش از غصه غربت #سوریه میسوخت که
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_سی_و_ششم
🔹 مصطفی در حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بود و صدای تیراندازی از تمام شهر شنیده میشد.
ابوالفضل مرتب تماس میگرفت هر چه سریعتر از #داریا خارج شویم، اما خیابانهای داریا همه میدان جنگ شده و مردم به #حرم حضرت سکینه (علیهاالسلام) پناه میبردند.
🔹 مسیر خانه تا حرم طولانی بود و مصطفی میترسید تا برسد دیر شده باشد که سیدحسن را دنبال ما فرستاد. صورت خندان و مهربان این جوان #شیعه، از وحشت هجوم #تکفیریها به شهر، دیگر نمیخندید و التماسمان میکرد زودتر آماده حرکت شویم.
خیابانهای داریا را به سرعت میپیمود و هر لحظه باید به مصطفی حساب پس میداد چقدر تا حرم مانده و تماس آخر را نیمه رها کرد که در پیچ خیابان، سه نفر مسلّح راهمان را بستند.
🔹 تمام تنم از ترس سِر شده بود، مادر مصطفی دستم را محکم گرفته و به خدا التماس میکرد این #امانت را حفظ کند.
سیدحسن به سرعت دنده عقب گرفت و آنها نمیخواستند این طعمه به همین راحتی از دستشان برود که هر چهار چرخ را به #گلوله بستند. ماشین به ضرب کف آسفالت خیابان خورد و قلب من از جا کنده شد که دیگر پای فرارمان بسته شده بود.
🔹 چشمم به مردان مسلّحی که به سمتمان میآمدند، مانده و فقط ناله مادر مصطفی را میشنیدم که خدا را صدا میزد و سیدحسن وحشتزده سفارش میکرد :«خواهرم! فقط صحبت نکنید، از لهجهتون میفهمن #سوری نیستید!»
و دیگر فرصت نشد وصیتش را تمام کند که یکی با اسلحه به شیشه سمت سیدحسن کوبید و دیگری وحشیانه در را باز کرد. نگاه مهربانش از آینه التماسم میکرد حرفی نزنم و آنها طوری پیراهنش را کشیدند که تا روی شانه پاره شده و با صورت زمین خورد.
🔹 دیگر او را نمیدیدم و فقط لگد وحشیانه #تکفیریها را میدیدم که به پیکرش میکوبیدند و او حتی به اندازه یک نفس، ناله نمیزد.
من در آغوش مادر مصطفی نفسم بند آمده و رحمی به دل این حیوانات نبود که با عربده درِ عقب را باز کردند، بازویش را با تمام قدرت کشیدند و نمیدیدند زانوانش حریف سرعت آنها نمیشود که روی زمین بدن سنگینش را میکشیدند و او از درد و #وحشت ضجه میزد.
🔹 کار دلم از وحشت گذشته بود که #مرگم را به چشم میدیدم و حس میکردم قلبم از شدت تپش در حال متلاشی شدن است.
وحشتزده خودم را به سمت دیگر ماشین میکشیدم و باورم نمیشد اسیر این #تروریستها شده باشم که تمام تنم به رعشه افتاده و فقط #خدا را صدا میزدم بلکه #معجزهای شود که هیولای تکفیری در قاب در پیدا شد و چشمانش به صورتم چسبید.
🔹 اسلحه را به سمتم گرفته و نعره میزد تا پیاده شوم و من مثل جنازهای به صندلی چسبیده بودم که دستش را به سمتم بلند کرد.
با پنجههای درشتش سرشانه مانتو و شالم را با هم گرفت و با قدرت بدنم را از ماشین بیرون کشید که دیدم سیدحسن زیر لگد این وحشیها روی زمین نفسنفس میزند و با همان نفس بریده چشمش دنبال من بود.
🔹 خودش هم #شیعه بود و میدانست سوری بودنش شیعه بودنش را پنهان میکند و نگاهش برای من میلرزید مبادا زبانم سرم را به باد دهد.
مادر مصطفی گوشه خیابان افتاده و فقط ناله #یاالله جانسوزش بلند بود و به هر زبانی التماسشان میکرد دست سر از ما بردارند.
🔹 یکیشان به صورتم خیره مانده بود و نمیدانستم در این رنگ پریده و چشمان وحشتزده چه میبیند که دیگری را صدا زد. عکسی را روی موبایل نشانش داد و انگار شک کرده بود که سرم فریاد کشید :«اهل کجایی؟»
لب و دندانم از ترس به هم میخورد و سیدحسن فهمیده بود چه خبر شده که از همان روی خاک صدای ضعیفش را بلند کرد :«خاله و دختر خالهام هستن. لاله، نمیتونه حرف بزنه!»
🔹 چشمانم تا صورتش دوید و او همچنان میگفت :«داشتم میبردمشون دکتر، خالهام مریضه.» و نمیدانم چه عکسی در موبایلش میدید که دوباره مثل سگ بو کشید :«#ایرانی هستی؟»
یکی با اسلحه بالای سر سیدحسن مراقبش بود و دو نفر، تن و بدن لرزانم را به صلّابه کشیده بودند و من حقیقتاً از ترس لال شده بودم که با ضربان نفسهایم به گریه افتادم.
🔹 مادر مصطفی خودش را روی زمین به سمت پایشان کشید و مادرانه التماس کرد :«دخترم لاله! اگه بترسه، تشنج میکنه! بهش رحم کنید!» و رحم از #روح پلیدشان فرار کرده بود که به سرعت برگشت و با همان ضرب به سرش لگدی کوبید که از پشت به زمین خورد.
بهنظرم استخوان سینه سیدحسن شکسته بود که به سختی نفس میکشید و با همان نفس شکسته برایم سنگ تمام گذاشت :«بذارید خاله و دخترخالهام برن خونه، من میمونم!» که #اسلحه را روی پیشانیاش فشار داد و وحشیانه نعره زد :«این دختر ایرانیه؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✨🦋
@baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_چهل_و_دوم 🔹 از اینهمه دستپاچگی، مادرش خندید و ابوالفضل دیگر دلیلی برای پنهانک
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_چهل_و_سوم
🔹 مرد میانسالی از کارمندان دفتر، گوشی را از دستش کشید و حرفی زد که دنیا روی سرم شد :«یا اینجا همهمون رو سر میبرن یا #اسیر میکنن! یه کاری کنید!»
دستم در دست مادر مصطفی لرزید و نه تنها دستم که تمام تنم تکان خورد و حال مصطفی را بههم ریخت که رو به همان مرد نهیب زد :«نمیبینی زن و مادرم چه حالی دارن؟ چرا بیشتر تنشون رو میلرزونی؟»
🔹 ابوالفضل تلاش میکرد با موبایلش با کسی تماس بگیرد و کارمند دفتر اختیار از دستش رفته بود که در برابر نهیب مصطفی گوشی را سر جایش کوبید و فریاد کشید :«فکر میکنی سه ماه پیش چجوری ۴۸ تا زائر #ایرانی رو تو مسیر زینبیه دزدیدن؟ هنوزم هیچکس ازشون خبر نداره!»
ابوالفضل موبایل را از کنار گوشش پایین آورد و بیتوجه به ترسی که به دل این مرد افتاده بود، رو به مصطفی صدا رساند :«بچهها تا سر خیابون رسیدن، ولی میگن جلوتر نمیتونن بیان، با تک تیرانداز میزنن.»
🔹 مصطفی از حال خرابم انگار تب کرده بود که کتش را از تنش بیرون کشید و روی صندی انداخت، چند قدم بین اتاق رژه رفت و ابوالفضل ردّ تیرها را با نگاهش زده بود که مردّد نتیجه گرفت :«بنظرم طبقه سوم همین خونه روبرویی هستن.»
و مصطفی فکرش را خوانده بود که در جا ایستاد، به سمتش چرخید و سینه سپر کرد :«اگه یه آرپیجی باشه، خودم میزنم!»
🔹 انگار مچ دستان #مردانهاش در آستین تنگ پیراهن گیر افتاده بود که هر دو دکمه سردست را با هم باز کرد و تنها یک جمله گفت :«من میرم آرپیجی رو ازشون بگیرم.»
روحانی دفتر محو مصطفی مانده و دل من و مادرش از نفس افتاد که جوانی از کارمندان ناامیدانه نظر داد :«در ساختمون رو باز کنی، تک تیرانداز میزنه!»
🔹 و ابوالفضل موافق رفتن بود که به سمت همان جوان رفت و محکم حرف زد :«شما کلتت رو بده من پوشش میدم!»
تیرها مثل تگرگ به قاب فلزی پنجرهها و دیوار ساختمان میخورد و این رگبار گلوله هرلحظه شدیدتر میشد که جوان اسلحه را کف دست ابوالفضل قرار داد.
🔹 مصطفی با گامهای بلندش تا پشت در رفت و طنین طپش قلب عاشقم را میشنید که به سمتم چرخید، آسمان چشمان روشنش از #عشق ستاره باران شده بود و با همان ستارهها به رویم چشمک میزد.
تنها به اندازه یک نفس نگاهم کرد و ندید نفسم برایش به شماره افتاده که از در بیرون رفت و دلم را با خودش برد. یک اسلحه برای ابوالفضل کم بود که به سمت نفر بعدی رفت و او بیآنکه تقاضا کند، کلتش را تحویل داد.
🔹 دلم را مصطفی با خودش برده و دیگر با دلی که برایم نمانده بود برای ابوالفضل بال بال میزدم که او هم از دست چشمانم رفت.
پوشیده در پیراهن و شال سپیدم همانجا پای دیوار زانو زدم و نمیخواستم مقابل اینهمه غریبه گریه کنم که اشکهایم همه #خون میشد و در گلو میریخت، چند دقیقه بیشتر از مَحرم شدنمان نگذشته و دامادم به #قتلگاه رفته بود.
🔹 کتش هنوز مقابل چشمانم مانده و عطر شیرین لباسش در تمام اتاق طنازی میکرد که کولاک گلوله قلبم را از جا کَند.
ندیده تصور میکردم مصطفی از ساختمان خارج شده و نمیدانستم چند نفر او را هدف گرفتهاند که کاسه #صبرم شکست و همه خون دلم از چشمم فواره زد.
🔹 مادرش سرم را در آغوشش گرفته و حساب گلولهها از دستم رفته بود که میان گریه به #حضرت_زینب (علیهاالسلام) التماس میکردم برادر و همسرم را به من برگرداند.
صدای بعضی گلولهها تک تک شنیده میشد که یکی از کارمندان دفتر از گوشه پنجره سرک کشید و از هنرنمایی ابوالفضل با دو اسلحه به وجد آمد :«ماشاءالله! کورشون کرده!»
🔹 با گریه نگاهش میکردم بلکه خبری از مصطفی بگوید و ظاهراً مصطفی در میدان دیدش نبود که بهسرعت زیر پنجره نشست و وحشتزده زمزمه کرد :«خونه نیس، لونه زنبوره!»
خط گلولهها دوباره دیوار و پنجره ساختمان را هدف گرفته و حس میکردم کار مصطفی را ساختهاند که باز به جان دفتر #رهبری افتادهاند و هنوز جانم به گلو نرسیده، مصطفی از در وارد شد.
🔹 هوا گرم نبود و از گرمای جنگ، از میان مو تا روی پیشانیاش عرق میرفت، گوشهای از پیراهن سفیدش از کمربند بیرون آمده و سراسیمه نفسنفس میزد.
یک دستش آرپیجی بود و یک سمت لباسش همه غرق خاک که خمیده به سمت پنجره رفت. باورم نمیشد دوباره قامت بلندش را میبینم، اشکم از هیجان در چشمانم بند آمده و او بیتوجه به حیرت ما، با چند متر فاصله از پنجره روی زمین زانو زد.
🔹 آرپیجی روی شانهاش بود، با دقت هدفگیری میکرد و فعلاً نمیخواست ماشه را بکشد که رو به پنجره صدا بلند کرد :«برید بیرون!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✨🦋
@baghdad0120
baghdad0120
✨🇮🇷 🎥 گزارش تهیه و توزیع اقلام غذایی توسط خیریه قاسم بن الحسن اقلام توزیع شده شامل: روغن، رب، کن
13.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🇮🇷
🎥 عملیات اهدای بسته غذایی در یکی از روستاهای تبریز
بایاری خدا و اهلبیت و کمکهای شما خوبان
و همت خادمین خیریه قاسـم بن الحســن
در قدم سبزی دیگر، توفیق یاری رساندن به
اندازه وسع صندوق، در قالب پنج بسته ی
غذایی تقدیم پنج خانوار نیازمند شد.
اقلام اهدایی در پنج بسته شامل؛
عدس، ماکارونی، رب، روغن، قند،
مرغ، دستمال کاغذی و تن ماهی
شما خوبان نیز می توانید باعضویت و اهدای مبلغ ۲٠هزار تومان در ماه، در کارهای خدا پسندانهی خیریه قاسم بن الحسن سهیم باشید. 🍃🌸
شماره کارت جهت کمکهای نقدی :
💳 | ۶۰۳۷ ۶۹۱۵ ۷۱۱۳ ۲۰۰۰
به نام اعظم السادات حسینی حسین اباد
خیریه قاسم بن الحسن
#ایران #جانفدا #حاج_قاسم #همدلی #مهربانی #ایرانی #شهدا #شهید_سلیمانی #شهادت #دوستی #عشق #زمستان #کمک_مومنانه #هدیه #صدقه #نذورات #حجاب #دلار #جنگ_اقتصادی #برای_ایران #مذهبی #یاحسین #یامهدی #امام_زمان #امام_حسین #یازهرا #یاعلی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #کربلا #نجف #کرمان #یاصاحب_الزمان #لبیک_یا_خامنه_ای #بوی_بهشت
#زینبیه #انتقام #به_سوی_ظهور
#یاران_گمنام_سلیمانی #عفت_زینبی #عهد_با_مهدی #قهرمان_ایرانی #قاسم_بن_الحسن #مجموعه_سایبری_فرهنگی_بغداد0120
eitaa.com/baghdad0120
✨🇮🇷
اینجا شمال استان #لاذقیه است، نیروها آماده میشوند تا #عملیات خود در #منطقه برای پاکسازی ارتفاعات #صعب_العبور کسب تا کنسبا را شروع کنند. این #عکس را به این دلیل گذاشتم که تعدادی از #بچه های حاضر در این عکس #شهید شدند و #جالب آن که هر کدام از این نیروها از جایی آمده بودند اما #فرمانده یکی بود؛ نوشتم که #حاج_قاسم_فرمانده_جهانی_بود و سربازانی از دهها کشور زیر فرمان خود داشت، سربازانی که نه او را دیده بودند و نه از نزدیک با او برخورد داشتند بلکه برای هدفی که او تعیین کرده بود در #پیچیده ترین #کوه ها، در دورافتادهترین #جنگل ،ها، خشکترین #بیابان ها و ... میجنگیدند.
_ او برای #ایران ارتشی بزرگ و #قدرتمند متکی بر اراده #ملت ها تشکیل داد و بدون انکه سربازی #ایرانی به جایی برود #عشق_ایرانی را به خانههای مردمانی از #سرزمین های گوناگون برد همانگونه که #ایرانیان اسلام را در #شرق آسیا و جزایر #اقیانوس هند با تجارت و #اندیشه_ایرانی گسترش دادند #رستم_ایرانشهر مانیز با همین اندیشه میلیونها میلیون #قلب_عاشق ایران و #اسلام را جذب کرد کسانی که حاضر بودند بدون چشمداشتی جان #شیرین را تقدیم کنند، #هنر ی که فقط او داشت...
#جانفدا
#جان_فدا
#جانفدا۰۱۲۰
#ساعت_عاشقی
#قاسم_ابن_حسن
#قاسم_بن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
#hero
#baghdad0120
eitaa.com/baghdad0120
baghdad0120
⭐این صدقه دادن های اول صبح... صبح را با صدقه آغاز کنید✨🌸 🔺️امام صادق علیه السلام فرمودند: مَنْ تَ
21.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🌸
برگزاری جشن نیمه شعبان در دبستان دخترانه شهید رجایی در یزد بهمراه اجرای برنامه و مولودی با همت خادمان مجموعه بغداد۰۱۲۰
این برنامه های فرهنگی باهدف آشنایی نسل کودک و نوجوان با امام مهدی (عج) و انتشار تفکر مهدویت انجام میشه شما هم میتونید تو این کارهای قشنگ سهیم باشید.
شما خوبان نیز می توانید باعضویت و اهدای مبلغ ۲٠هزار تومان در ماه، در کارهای خدا پسندانهی خیریه قاسم بن الحسن سهیم باشید. 🍃🌸
شماره کارت جهت کمکهای نقدی :
💳 | ۶۰۳۷ ۶۹۱۵ ۷۱۱۳ ۲۰۰۰
به نام اعظم السادات حسینی حسین اباد
خیریه قاسم بن الحسن
#ایران #جانفدا #حاج_قاسم #همدلی #مهربانی #ایرانی #شهدا #شهید_سلیمانی #شهادت #دوستی #عشق #زمستان #کمک_مومنانه #هدیه #صدقه #نذورات #حجاب #دلار #جنگ_اقتصادی #برای_ایران #مذهبی #یاحسین #یامهدی #امام_زمان #امام_حسین #یازهرا #یاعلی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #کربلا #نجف #کرمان #یاصاحب_الزمان #لبیک_یا_خامنه_ای #بوی_بهشت
#زینبیه #انتقام #به_سوی_ظهور
#یاران_گمنام_سلیمانی #عفت_زینبی #عهد_با_مهدی #قهرمان_ایرانی #قاسم_بن_الحسن #مجموعه_سایبری_فرهنگی_بغداد0120
eitaa.com/baghdad0120
✨🇮🇷
اینجا شمال استان #لاذقیه است، نیروها آماده میشوند تا #عملیات خود در #منطقه برای پاکسازی ارتفاعات #صعب_العبور کسب تا کنسبا را شروع کنند. این #عکس را به این دلیل گذاشتم که تعدادی از #بچه های حاضر در این عکس #شهید شدند و #جالب آن که هر کدام از این نیروها از جایی آمده بودند اما #فرمانده یکی بود؛ نوشتم که #حاج_قاسم_فرمانده_جهانی_بود و سربازانی از دهها کشور زیر فرمان خود داشت، سربازانی که نه او را دیده بودند و نه از نزدیک با او برخورد داشتند بلکه برای هدفی که او تعیین کرده بود در #پیچیده ترین #کوه ها، در دورافتادهترین #جنگل ،ها، خشکترین #بیابان ها و ... میجنگیدند.
_ او برای #ایران ارتشی بزرگ و #قدرتمند متکی بر اراده #ملت ها تشکیل داد و بدون انکه سربازی #ایرانی به جایی برود #عشق_ایرانی را به خانههای مردمانی از #سرزمین های گوناگون برد همانگونه که #ایرانیان اسلام را در #شرق آسیا و جزایر #اقیانوس هند با تجارت و #اندیشه_ایرانی گسترش دادند #رستم_ایرانشهر مانیز با همین اندیشه میلیونها میلیون #قلب_عاشق ایران و #اسلام را جذب کرد کسانی که حاضر بودند بدون چشمداشتی جان #شیرین را تقدیم کنند، #هنر ی که فقط او داشت...
#جانفدا
#جان_فدا
#جانفدا۰۱۲۰
#قاسم_ابن_حسن
#قاسم_بن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
eitaa.com/baghdad0120
☑️خاطرهگویی مادورو از #شهید_سلیمانی در یادمان بولیوار/ به زودی سردیس «سردار سلیمانی» در مقبره «سیمون بولیوار» نصب میشود
🔺رئیس جمهور #ونزوئلا در مذاکرات دوجانبه با هیات #ایرانی ، ضمن تجلیل از سردار سلیمانی گفت:
🔹 #ژنرال_سلیمانی مرد بزرگی بود و از خدماتی که او کرده خیلی ها خبر ندارند.
➕به عنوان مثال چند سال پیش که به برخی زیرساختهای ونزوئلا از طرف آمریکا حمله سایبری وحشیانهای شده بود، ژنرال سلیمانی به کمک ما آمد و هیأتی را مامور شناسایی و برخورد با این حمله کرد.
🔹من به او ادای احترام میکنم و بهزودی سردیس او را در مقبره سیمون بولیوار نصب و رونمایی میکنیم.
#قاسم_بن_الحسن
1.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰فن تماشایی #کشتیگیر نوجوان #ایرانی در مسابقات قهرمانی جهان
فن زیبای «پیام احمدی» در مسابقات کشتی فرنگی نوجوانان قهرمانی جهان توسط اتحادیه جهانی کشتی بازتاب داده شد
عالی بود عاالی ✨🇮🇷
#ایران_قوی
#قاسم_بن_الحسن
#قهرمان_ایرانی
baghdad0120
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماشاءالله #امیرحسین_زارع
پرچم رو بردی بالا
پرچمت همیشه بالا باشه ...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷۴۴
#ایران_قوی #ایران #ایرانی #ایرانیان
✨🇮🇷
اینجا شمال استان #لاذقیه است، نیروها آماده میشوند تا #عملیات خود در #منطقه برای پاکسازی ارتفاعات #صعب_العبور کسب تا کنسبا را شروع کنند. این #عکس را به این دلیل گذاشتم که تعدادی از #بچه های حاضر در این عکس #شهید شدند و #جالب آن که هر کدام از این نیروها از جایی آمده بودند اما #فرمانده یکی بود؛ نوشتم که #حاج_قاسم_فرمانده_جهانی_بود و سربازانی از دهها کشور زیر فرمان خود داشت، سربازانی که نه او را دیده بودند و نه از نزدیک با او برخورد داشتند بلکه برای هدفی که او تعیین کرده بود در #پیچیده ترین #کوه ها، در دورافتادهترین #جنگل ،ها، خشکترین #بیابان ها و ... میجنگیدند.
_ او برای #ایران ارتشی بزرگ و #قدرتمند متکی بر اراده #ملت ها تشکیل داد و بدون انکه سربازی #ایرانی به جایی برود #عشق_ایرانی را به خانههای مردمانی از #سرزمین های گوناگون برد همانگونه که #ایرانیان اسلام را در #شرق آسیا و جزایر #اقیانوس هند با تجارت و #اندیشه_ایرانی گسترش دادند #رستم_ایرانشهر مانیز با همین اندیشه میلیونها میلیون #قلب_عاشق ایران و #اسلام را جذب کرد کسانی که حاضر بودند بدون چشمداشتی جان #شیرین را تقدیم کنند، #هنر ی که فقط او داشت...
#جانفدا
#جان_فدا
#جانفدا۰۱۲۰
#قاسم_ابن_حسن
#قاسم_بن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
eitaa.com/baghdad0120