eitaa logo
baghdad0120
1.3هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
25 فایل
#بسم_الله_قاصم_الجبارین ـــ ـ ـ ـــ🍃 مجموعه سایبری فرهنگی #بغداد٠۱۲٠ تاسیس: جمعه، ۱۳ دی ۱۳۹۸ #قاسم_بن_الحسن را در همه پیام رسان ها دنبال کنید #چ۴۵
مشاهده در ایتا
دانلود
✨️🇮🇷 📅تقویم اسفندماه @baghdad0120
✨️🇮🇷 🔴تفاوت فرزندان مکتب علی و مکتب شیطان 🔺یمنی ها در حالی به زلزله زدگان سوریه کمک کردند که خودشان نان برای خوردن نداشتند. 🔺اسرائیل زمانی به خانه های مردم سوریه حمله ی نظامی کرد که آنها زیر آوار زلزله بودند. @baghdad0120
✨️🇮🇷 🔰وظیفه دولت‌ها در قبال تدین مردم 🔹نمی‌شود گفت دولت به ایمان مردم کاری ندارد؛ نه. مدتی این را ترویج کردند؛ اما این غلط است. 🔸دولت وظیفه دار است. چطور وزارت بهداشت با دارو فروش‌های مصنوعی ناصرخسرو مبارزه می‌کند؛ اما وزارت ارشاد با مخدر فروش‌های فرهنگی مبارزه نکند!؟ با سم پراکنان فرهنگی مبارزه نکند!؟ این وظیفه دولت است‌. 📆۸۵/۰۳/۲۹ @baghdad0120
🔹 در تنهایی از درد دلتنگی به خودم می‌پیچیدم، ثانیه‌ها را می‌شمردم بلکه زودتر برگردند و به‌جای همسر و برادرم، با بمب به جان زینبیه افتادند که یک لحظه تمام خانه لرزید و جیغم در گلو شکست. از اتاق بیرون دویدم و دیدم مادر مصطفی گوشه آشپزخانه از ترس زمین خورده و دیگر نمی‌تواند برخیزد. 🔹 خودم را بالای سرش رساندم، دلهره حال ابوالفضل و مصطفی جانم را گرفته بود و می‌خواستم به او دلداری دهم که مرتب زمزمه می‌کردم :«حتماً دوباره بوده!» به کمک دستان من و به زحمت از روی زمین خودش را بلند کرد، تا مبل کنار اتاق پاهایش را به سختی کشید و می‌دیدم قلب نگاهش برای مصطفی می‌لرزد که موبایلم زنگ خورد. 🔹 از فقط صدای مصطفی را می‌خواستم و آرزویم برآورده شد که لحن نگرانش در گوشم نشست و پیش از آنکه او حرفی بزند، با دلواپسی پاپیچش شدم :«چه خبر شده مصطفی؟ حالتون خوبه؟ ابوالفضل خوبه؟» و نمی‌دانستم این انفجار تنها رمز شروع عملیات بوده و تکفیری‌ها به کوچه‌های حمله کرده‌اند که پشت تلفن به نفس‌نفس افتاد :«الان ما از اومدیم بیرون، ۲۰۰ متری حرم یه ماشین منفجر شده، تکفیری‌ها به درمانگاه و بیمارستان زینبیه حمله کردن!» 🔹 ترس تنهایی ما نفسش را گرفته بود و انگار می‌ترسید دیگر دستش به من نرسد که التماسم می‌کرد :«زینب جان! هر کسی در زد، در رو باز نکنید! یا من یا ابوالفضل الان میایم خونه!» ضربان صدایش جام را در جانم پیمانه کرد و دلم می‌خواست هر چه زودتر به خانه برگردد که من دیگر تحمل ترس و تنهایی رو نداشتم. 🔹 کنار مادرش روی مبل کز کرده بودم، نمی‌خواستم به او حرفی بزنم و می‌شنیدم رگبار گلوله هر لحظه به خانه نزدیک‌تر می‌شود که شالم را به سرم پیچیدم و برای او بهانه آوردم :«شاید الان مصطفی بیاد بخوایم بریم !» و به همین بهانه روسری بلندش را برایش آوردم تا اگر تکفیری‌ها وارد خانه شدند کامل باشد که دلم نمی‌خواست حتی سر بریده‌ام بی‌حجاب به دست‌شان بیفتد! 🔹 دیگر نه فقط قلبم که تمام بدنم از ترس می‌تپید و از همین راه دور تپش قلب مصطفی و ابوالفضل را حس می‌کردم که کسی با لگد به در خانه زد و دنیا را برایم به آخر رساند. فریادشان را از پشت در می‌شنیدم که می‌کردند در را باز کنیم، بدنم رعشه گرفته و راهی برای فرار نبود که زیر لب اشهدم را خواندم. 🔹 دست پیرزن را گرفتم و می‌کشیدم بلکه در اتاقی پنهان شویم و نانجیب امان نمی‌داد که دیگر نه با لگد بلکه در فلزی خانه را به گلوله بست و قفل را از جا کَند. ما میان اتاق خشک‌مان زده و آن‌ها وحشیانه به داخل خانه حمله کردند که فقط فرصت کردیم کنج اتاق به تن سرد دیوار پناه ببریم و تنها از ترس جیغ می‌زدیم. 🔹 چشمانم طوری سیاهی می‌رفت که نمی‌دیدم چند نفر هستند و فقط می‌دیدم مثل حیوان به سمت‌مان حمله می‌کنند که دیگر به راضی شدم. مادر مصطفی بی‌اختیار ضجه می‌زد تا کسی نجات‌مان دهد و این گریه‌ها به گوش کسی نمی‌رسید که صدای تیراندازی از خانه‌های اطراف همه شنیده می‌شد و آتش به دامن همه مردم افتاده بود. 🔹 دیگر روح از بدنم رفته بود، تنم یخ کرده و انگار قلبم در سینه مصطفی می‌تپید که ترسم را حس کرد و دوباره زنگ زد. نام و تصویر زیبایش را که روی گوشی دیدم، دلم برای گرمای آغوشش پرید و مقابل نگاه نجس آن‌ها به گریه افتادم. 🔹 چند نفرشان دور خانه حلقه زده و یکی با قدم‌هایی که در زمین فرو می‌رفت تا بالای سرم آمد، برای گرفتن موبایل طوری به انگشتانم چنگ زد که دستم خراش افتاد. یک لحظه به صفحه گوشی خیره ماند، تلفن را وصل کرد و دل مصطفی برایم بال‌بال می‌زد که بی‌خبر از اینهمه گوش به فدایم رفت :«قربونت بشم زینب جان! ما اطراف درگیر شدیم! ابوالفضل داره خودش رو می‌رسونه خونه!» 🔹 لحن گرم مصطفی دلم را طوری سوزاند که از داغ نبودنش تا مغز استخوانم آتش گرفت و با اشک‌هایم به ابوالفضل التماس می‌کردم دیگر به این خانه نیاید که نمی‌توانستم سر او را مثل سیدحسن بریده ببینم. مصطفی از سکوت این سمت خط ساکت شد و همین یک جمله کافی بود تا بفهمند مردان این خانه از هستند و به خون‌مان تشنه‌تر شوند. 🔹 گوشی را مقابلم گرفت و طوری با کف پوتنیش به صورتم کوبید که خون بینی و دهانم با هم روی چانه‌ام پاشید. از شدت درد ضجه زدم و نمی‌دانم این ضجه با جان مصطفی چه کرد که فقط نبض نفس‌هایش را می‌شنیدم و ندیده می‌دیدم به پای ضجه‌ام جان می‌دهد... ✍️نویسنده: ✨🦋 @baghdad0120
✨️🇮🇷 🔴تو‌‌قیف شناور حامل ‌سلاح ‌آمریکا‌یی در خلیج فارس گودرزی فرمانده ی مرزبانی فراجا : یک شناور در استان بوشهر حامل قاچاق با بیش از پنج هزار سلاح قمه و شمشیر کشف شد و این سلاح‌ها ساخت کشور آمریکا به گونه‌ای است که هر قدر خون به آنها اصابت کند برنده‌‌تر می‌شود. سیگار الکترونیکی و سیستم‌های گوناگون مضر کشف شده ساخت آمریکاست . بیش از سه هزار قبضه سلاح جنگی با هدف رسیدن به دست اغتشاشگران و اراذل و اوباش که تعداد آنان محدود است ، کشف شده است. @baghdad0120
✨️🇮🇷 🔴 سرکرده ی گروه تروریستی تندر در انتظار طناب دار دادگستری کل استان تهران اعلام کرد: دادگاه انقلاب تهران پس از اتمام رسیدگی به پرونده و انجام تحقیقات ، جمشید شارمهد سرکرده گروه تروریستی تندر را به اتهام افساد فی‌الارض از طریق طراحی و هدایت اقدامات تروریستی به اعدام محکوم کرد. @baghdad0120
✨️🇮🇷 ارتباط قوی با کشور چین از دستاوردهای دیگر دولت آقای رییسی است💥 💠 به بگویید عصبانی باش و از عصبانیت خود بمیر. ملت ما همین است که می بینی و می‌شناسی. @baghdad0120
✨️🇮🇷 ❌وقتی رئیسی دست تو لونه زنبور می کنه و مخالفان نظام برای عدم موفقیت دولت،دلار رو بالا و پایین میبرن،حیله ای که دیگر اثر ندارد 🔶دلار زدایی علت نگرانی جهانی از  سفر ‎رئیسی به چین✌️ کاظم جلالی (سفیر ایران در روسیه) گفت: 🔷از آنجا که تاکنون ۶۰٪ مبادلات تجاری روسیه - ایران،  به ریال و روبل انجام میشود، دولت مصمم است که در سال آتی،  سهم ٤٠ درصدی دلار  را به صفر برساند و این یعنی ضربه محکم به پیکره ی دشمن و کمک عظیم به اقتصاد ایران. 🔶ایالات متحده آمریکا میدونه که اگر دولت مردمی آیت الله رئیسی به این مسیر ادامه بده، روبل به جای دلار،  ارز اصلی مبادله‌ای در میان کشورهای اتحادیه اوراسیا خواهد شد و در سازمان شانگهای درکنار ارز یوآن چین، از روبل و ریال استفاده خواهد شد✌️✌️ 🔷با توجه به تاکید دکتر رئیسی به اجرای قرارداد مهم و پُر از منفعتِ ۲۵ ساله با ‎چین در این سفر، آمریکا نگران حذف سریع و ۱۰۰٪ ‎دلار ازمبادلات ایران - چین و جایگزینی ارزهای ملی برای خنثی سازی نقش دلار در منطقه،جهان و سپس افزایش ارزش پول ایران میباشد که سبب ضربه مهلک به آمریکا و بهبود اوضاع اقتصادی ایران خواهد شد پ.ن : پس یواش یواش ارزش پول ملی ایران بالا میره و آروم آروم اوضاع اقتصادی ایران که نتیجه خرابه ایست که روحانی تحویل داد ،بهبود خواهد یافت و اقتصاد ایران، جان دوباره خواهد گرفت پس اصلا نگران نباشید فقط کمی صبور باشید.. ضمن آنکه دولت مردمی را دعاکنید که بتواند خرابه های چهل ساله ای که از اصلاح طلبان تحویل گرفته را آرام آرام،آباد کند @baghdad0120
✨️🇮🇷 🔵واکنش‌های کاربران عربستانی به طرح ساخت کعبه جدید 🔹ساخت یک سازه مکعبی شکل بزرگ در ریاض پایتخت عربستان سعودی که به بنای کعبه شباهت دارد با عصبانیت و واکنش مردم این کشور بویژه در شبکه‌های اجتماعی روبه رو شده است. @baghdad0120
✨🇮🇷 لزوم رعایت حجاب و پاسداری از مرزهای عفت و حیا، یکی از مسلّمات و واجبات بلكه از ضروريّات دين‏ اسلام است. در زمان ما همه كسانى كه با مسلمانان معاشرت دارند فهميده اند كه يكى از برنامه هاى تمام فِرَق مسلمين حجاب است كه كم كم به يك شعار تبديل شده و به آن پايبند هستند. منشأ این موضوع توصیه ها و تأکیدها و دستورهایی است که در متون مقدس اسلامی درباره «حجاب و عفاف» بیان شده است. @baghdad0120
✨ «نام و نشان، سنگینی‌هایی است که سالکین طریق خدا از آن دو می‌گریزند و اگر هم کسی از خود سخنی می‌گوید هیچ رنگ و شائبه‌ای از عُجب در آن دیده نمی‌شود.» شهید سید مرتضی آوینی @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم سلیمانی: وقتی انسانی به خدا وصل شد، همه‌اش می‌شود مغناطیس الهی، جذب می‌کند، این شهید است. @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می رسد لحظه ی موعود به امید خدا... @baghdad0120
✨️🇮🇷 از حضرات معصومین خواستارم که نسل و ذریه ام ، ولایت مدار و ادامه دهنده ی راه این حقیر باشند.مطمئنم پسرانم متدین ، ولایتی و مفید برای نشر احکام دین و دخترم با عفت و حجاب خود با چادر ، دل حضرت زهرا سلام الله علیها را شاد می کند. بدان که برای این چادر که هدیه حضرت زهرا سلام الله علیها است ، خون دلها خورده شده و خونهای بسیاری برای حفظ آن بر زمین ریخته است. @baghdad0120
🔴سبک جدید جمع اوری ژن ایرانی‌ها ؛ آنجلینا جولی استوری گذاشته تا براش از تار موی دختران ایرانی نمونه ارسال کنن. 🔺این حرکت کثیف رو چندسال پیش گلشیفته فراهانی و بهرام رادان برای غربی‌ها انجام دادن تا روی ژنتیک ایرانی تحقیق کنن و بر علیه‌ش ویروس بسازن! @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🇮🇷 ▪️سفر بایدن به اوکراین و حمایت بیش از حدش از اوکراین باعث شده که پسر دونالد ترامپ بگه؛ ایالت اوهایوی آمریکا به امید دریافت کمک از طرف دولت بایدن، خود را بخشی از اوکراین اعلام می‌کنه دو هفته‌ای هست که آب و هوای این منطقه با مواد شیمیائی سرطان‌زا آلوده شده و دولت حمایتی از مردم نکرده 💬 شیوا تقی نژاد @baghdad0120
✨️🇮🇷 🔴سردار حاجی‌زاده: بزودی موضوع جدیدی رو می‌شود که اولویت اول مقابله دشمن می‌شود 🔹 فرمانده نیروی هوافضای سپاه: زمانی مسئله هسته‌ای اولویت اول دشمن بود بعد موشک نقطه زن مسئله اول آنها شد و بعد دیدند پهپاد خطرناکتر است و اولویت آنها پهپاد شد و تا چند وقت دیگر موضوع جدیدی رو می‌شود که تبدیل به اولویت اول مقابله دشمن می‌شود. @baghdad0120
🔹 گوشی را روی زمین پرت کرد و فقط می‌کردم خاموش کرده باشد تا دیگر مصطفی ناله‌هایم را نشنود. نمی‌دانستم باز صورتم را شناختند یا همین صدای مصطفی برای مدرک جرم‌مان کافی بود که بی‌امان سرم عربده می‌کشید و بین هر عربده با لگد یا دسته اسلحه به سر و شانه من و این پیرزن می‌کوبید. 🔹 دندان‌هایم را روی هم فشار می‌دادم، لب‌هایم را قفل هم کرده بودم تا دیگر ناله‌ام از گلو بالا نیاید و بیش از این عذاب نکشد، ولی لگد آخر را طوری به قفسه سینه‌ام کوبید که دلم از حال رفت، از ضرب لگدش کمرم در دیوار خرد شد و ناله‌ام در همان سینه شکست. با نگاه بی‌حالم دنبال مادر مصطفی می‌گشتم و دیدم یکی بازویش را گرفته و دنبال خودش می‌کشد. پیرزن دیگر ناله‌ای هم برایش نمانده بود که با نفس ضعیفی فقط را صدا می‌زد. 🔹 کنج این خانه در گردابی از درد دست و پا می‌زدم که با دستان کثیفش ساعدم را کشید و بی‌رحمانه از جا بلندم کرد. بدنم طوری سِر شده بود که فقط دنبالش کشیده می‌شدم و خدا را به همه (علیهم-السلام) قسم می‌دادم پای مصطفی و ابوالفضل را به این مسلخ نکشاند. 🔹 از فشار انگشتان درشتش دستم بی‌حس شده بود، دعا می‌کردم زودتر خلاصم کند و پیش از آنکه ابوالفضل به خانه برسد، از اینجا بروند تا دیگر حنجر برادرم زیر خنجرشان نیفتد. خیال می‌کردم می‌خواهند ما را از خانه بیرون ببرند و نمی‌دانستم برای زجرکش کردن زنان وحشی‌گری را به نهایت رسانده‌اند که از راه‌پله باریک خانه ما را مثل جنازه‌ای بالا می‌کشیدند. 🔹 مادر مصطفی مقابلم روی پله زمین خورد و همچنان او را می‌کشیدند که با صورت و تمام بدنش روی هر پله کوبیده می‌شد و به گمانم دیگر جانی به تنش نبود که نفسی هم نمی‌زد. ردّ از گوشه دهانم تا روی شال سپیدم جاری بود، هنوز عطر دستان مصطفی روی صورتم مانده بود و نمی‌توانستم تصور کنم از دیدن جنازه‌ام چه زجری می‌کشد که این قطره اشک نه از درد و ترس که به همسرم از گوشه چشمم چکید. 🔹 به بام خانه رسیده بودیم و تازه از آنجا دیدم محشر شده است. دود انفجار انتحاریِ دقایقی پیش هنوز در آسمان بالا می‌رفت و صدای تیراندازی و جیغ زنان از خانه‌های اطراف شنیده می‌شد. چشمم روی آشوب کوچه‌های اطراف می‌چرخید و می‌دیدم حرم (علیهاالسلام) بین دود و آتش گرفتار شده که فریاد حیوان گوشم را کر کرد. 🔹 مادر مصطفی را تا لب بام برده بود، پیرزن تمام تنش می‌لرزید و او نعره می‌کشید تا بگوید مردان این خانه کجا هستند و می‌شنیدم او به جای جواب، را می‌خواند که قلبم از هم پاره شد. می‌دانستم نباید لب از لب باز کنم تا نفهمند و تنها با ضجه‌هایم التماس می‌کردم او را رها کنند. 🔹 مقابل پایشان به زمین افتاده بودم، با هر دو دستم به تن سنگ زمین چنگ انداخته و طوری جیغ می‌زدم که گلویم خراش افتاد و طعم را در دهانم حس می‌کردم. از شدت گریه پلک‌هایم در هم فرو رفته بود و با همین چشمان کورم دیدم دو نفرشان شانه‌های مادر مصطفی را گرفتند و از لبه بام پرتش کردند که دیگر اختیار زبانم از دستم رفت و با همان نایی که به گلویم نمانده بوده، رو به گنبد ضجه زدم :«!» 🔹 با دستانم خودم را روی زمین تا لب بام کشاندم، به دیوار چنگ انداختم تا کف کوچه را ببینم و پیش از آنکه پیکر غرق به خون مادر مصطفی را ببینم چند نفری طوری از پشت شانه‌ام را کشیدند که حس کردم کتفم از جا کنده شد. با همین یک کلمه، ایرانی و بودنم را با هم فهمیده بودند و نمی‌دانستند با این غنیمت قیمتی چه کنند که دورم له له می‌زدند. 🔹 بین پاها و پوتین‌هایشان در خودم مچاله شده و همچنان (علیهاالسلام) را با ناله صدا می‌زدم، دلم می‌خواست زودتر جانم را بگیرند و آن‌ها تازه طعمه ابوجعده را پیدا کرده بودند که دوباره عکسی را در موبایل به هم نشان می‌دادند و یکی خرناس کشید :«ابوجعده چقدر براش میده؟» و دیگری اعتراض کرد :«برا چی بدیمش دست ابوجعده؟ می‌دونی میشه باهاش چندتا مبادله کرد؟» و او برای تحویل من به ابوجعده کیسه دوخته بود که اعتراض رفیقش را به تمسخر گرفت :«بابام اسیره یا برادرم که فکر مبادله باشم؟ خودش می‌دونه با اون ۴۸ تا ایرانی چجوری آدماشو مبادله کنه!» 🔹 به سمت صورتم خم شد، چانه‌ام خیسِ اشک و خون شده بود و از ترس و غصه می‌لرزید که نیشخندی نشانم داد و تحقیرم کرد :«فکر نمی‌کردم جاسوس زن داشته باشه!»... ✍️نویسنده: ✨🦋 @baghdad0120