eitaa logo
♥️ باغ تماشای خدا ♥️
2.8هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
291 فایل
😊 خداوند فرمود : هیچ نترسید که من با شمایم سوره طه شادی روح اهل بیت (ع) ؛ شهیدان و اموات صلوات از مطالب مذهبی و آموزشی کانال باغ تماشای خدا بهره مند شوید تبلیغات @Fatemeh13540 کانال دوم ما https://eitaa.com/joinchat/3999465605Cbb1b1d2c19
مشاهده در ایتا
دانلود
#دلنوشته آغاز می‌کنیم به نامِ ألا بذکر الله تطمئن القلوب .... که آرامش ، سهمِ دلهایی است که، تو در سلول به سلولِ جانشان، نفوذ کرده‌ای ! نه آنان که به ا‌َدا، داشتنت را فریاد می‌زنند! آغاز می‌کنیم به نامِ نامیِ تو ؛ که دلها آرام میگیرند فقط به یادِ خودت ... نه به ادعایِ داشتنت! بِسْمِ الله، لاحَوْلَ و لاقوّه الّا بالله http://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9
🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋🦋🦋🦋🦋 به کانال آموزشی مابپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9
مهربان ترین پدرِ عالـم سـلام... حتمـا خوب مرا میشناسے... من همانـم که سرِکلاس انتظارت زیاد غایب میشـود همانے که حواسش پرتِ منظره ی بیرونِ کلاس میشـود و یادش میـرود به حرف هایت گوش کنـد 😔 تو هم همان امام مهربانے ... همانے که بازیگوشی هایـم را به رویم نیاورد همانی که به جای اخـم و گلایه دستانش را روی سرم می کشیـد.. همانے که تا پشیمانے ام را می دیـد چشـم به خطاهایـم می پوشیـد.. و آرام کنارِ گوشم زمزمه می کرد از نو شروع کن.. آقا جان دیگرمیخواهـم سربازت شـوم.. نگاهم کن ..... http://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9
سلام حضرت مولا ، مهدی جان برای سائلی چون من ، چه مولایی کریم تر از تو ؟ ... برای بیماری چون من ، چه طبیبی حاذق تر از تو ؟ ... برای درمانده ای چون من ، چه گره گشایی مهربان تر از تو ؟ ... ... تو آن کریم ترینی برای بینوایان و آن دلسوزترینی برای واماندگان و آن رفیق ترینی برای بی کسان ... آن کس که تو را ندارد ، چه دارد ؟ ... 😔
♥️گرچه' امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در نظرها ظاهر نیستند ، اما فراموش نکنیم ؛ که' امام,حاضر ' است و بر همه امور ما ناظر ❔اگر واقعا " ظهور " نزدیک باشد❕ ☄کجای این واقعه بزرگ قرار داریم ؟! 🌼حضور امام زمان عجل الله تعالی را باور كنيم 🍃 امام,حی در بين ما هستند🍃 ⚡️اگر قبول نداريد میتوانيد مشغول كارهای دنيایی و بازی های آن شويد⚡️ 💫 و اگر قبول داريد ؛! حضرت ولی عصر عجل الله تعالی پرهیزکاران را دوست دارند 💫 🌹 لذا شبها دو زانو بنشين با امام زمانت سخن بگو ♥️مولاجان ؛ دوستت دارم دلم می خواهد شما را با تمام وجود درک کنم 💫 ' امام,حاضر' درکنار توست تو هم به او نزدیک شو 💫 🌤ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـل لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌤
داشتم به خودم فکر میکردم این روز ها و شب ها فرصت خوبی شد برای یافتن خود گمشده ام آخر من که اول این نبودم خودم سبب شدم که از خودم جدا شدم 😔 بیچاره گی ام سبب شد، فکر کنم راه را بلدم ، خودم میدانم کجا بروم و چگونه بروم، دستم را از دستان گرمش کشیدم ، هنوز یادم نرفته گرمی دستش بمن آرامش میداد وقتی دستم را میکشیدم دستانش با قدرت انگشتانم را رها نمیکرد طنین صدایش در گوشم آواز تلخ لحظات جدایی را یاداوری میکند ... واینک که تاریکی ها ی وحشت آور و سایه و سیمای تلخ بیماری با نام مرگ زندگی را هولناک کرده ...حس میکنم که از تو یعنی خودم جدا شدم و آنچه مرا دوباره میبرد تا به دوست دیرین منتظر در وجودم برساند ... تنها یاد آوری عیوب و بدی های خودم هست تا با صدای بلند زنگ درونم را بصدا در بیاورم و بگویم از ماست که بر ماست .... ما اصاب من مصیبه فمن نفسک ..... (دلنوشته های مریم) 🌼✨🌼✨🌼 ڪانال باغ تماشای خدا أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ @Baghetamashyekhoda 🌼✨🌼✨🌼
بزرگی‌ات همین بس که نمرود هم حسابمان نکردی که قاتلمان پشه‌ای باشد. ویروسی بسمان بود. ما مگر غیر از تسلیم و رضا چاره‌ای هم داریم... این شبها بوی الکل دست‌هایمان وقت قنوت فرشته‌هایت را اذیت نمی‌کند؟ کیف آخر نمازمان همان دستی بود که به صورت میکشیدیم و حالا نباید بکشیم... 😔 عشق است، ما را چه به این غلط‌ها که از تو بپرسیم چرا؟ خودمان یک‌جایی یک دسته‌‌گلی آب داده‌ایم چوبش را هم داریم می‌خوریم، خانه را خلوت کرده‌ای نکند مهمان وی‌آی پی داری؟ نکند خبری باشد؟ بنده را چه به این پرسش‌ها؟ رعیت گیوه سوخته را چه به این ‌پرسش‌ها؟ ما نه نمرودیم که خلیل در آتش انداخته باشیم، نه شریعه بر عزیزکرده‌ات بستیم، خاکمان به سر که گناهمان هم در حد عفو تو نیست، آدم که یک برگ چک حرام نمیکند برای بیست هزارتومن... راحتت کنم ما سرمان توی گوشی‌ست و وقت‌هایی هم که نیست غم نان و معاش نمیگذارد برویم تو را بخوانیم و بفهمیم... ما کتاب تورا کم خوانده‌ایم... از یک جاهایی امتحان بگیر که قبلا درس داده‌ای... دل ما را هم قرنطینه کن... چهارتا فرشته، بفرست ضدعفونی‌اش کنند، بعد بنشینیم توی یک حسینیه‌ای معطرش کنیم و دیگر هیچکس را راه ندهیم اصلا کلیدش دست خودت، اتفاقا خوب کاری کردی. فقط یک چیزی... لطفا به محرّم آینده برسیم ... تنها امید ما همان چند قطره اشک بر حسین توست ، آن را از ما دریغ نکن.... خدایا العفو العفو جسارت کردم .... 😭😭😭😭😭😭 🦋🦋🦋🦋🦋 ڪانال باغ تماشای خدا أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ @Baghetamashyekhoda
در پاسخ به مطلب عزیزی که بمن گفت من بخشیدم شما هم ببخشید 👇 سلام علیکم روزتون بخیر خیلی نیست که به خودم هم درس دادم بگذار غیبتت را بکنند گرچه ممکن بود قبلا ناراحت میشدم ولی ‌دیگر هیچ چیز برایم جز ظهور حضرت دوست معنا ندارد همه در صفحه وجود من یک رنگ دارند من حتی خودم را بخشیدم ....بخشیدم تا سیاهی باقی نباشد تا لکه ای در عالم نماند بیخود نیست این روزها باید با سفید کننده ها در دیوار و سطوح را گند زدایی کنیم من باید پیش از این میدانستم من ان گند بزرگ هستم اصلا فهمیدم تا بحال به همه‌چیز گند زدم به خودم ، به وقتم ، به زمان به بود و نبودم ، به باید هام و الان است که از عمق وجودم فریاد برمیاورم که خدا دیگر بس است بخاطر اشتباهات من خوبها را نسوزان و به درد دچارشان نکن .. ما در ماه رجب دچار شدیم که ماه اعتراف هست بگوییم ان کودک بی پناه تاوان من بی ادب را چرا باید بدهد 😔 خدا من معترفم به گناهانی که نعمت ها و نیکی ها را سوزاند و همانند درخت خشکی بی ثمر در زمین برهوتش کرد اه اینک با سوز دل و غمی جانکاه اعتراف میکنم من از بودنم و از بودنت از نعمت حضورت و ....هزاران حرف ناگفته دیگر ....لذت و طعمی نبردم لذتم در میان گله های روزگار پیچیده شده و در صندوقخانه دلم جای گرفت و انجا را به جایگاه عشق خودش و انسان کامل بود پر از تیرگی و ضعفم شد خدا من معترفم به بدبختی های وجودم و عملم خدا اینک با سری خمیده دلی پر زشور به درگاهمت امده ام با حالی زار ودلی نزار خدا مرا ببخش و بخاطر من ...ما را بی وجود هادی و امام رهایمان مکن من میدانم اینکه در خانه ماندیم تا میان غار های خانه مان خانه هایی که تزیینش کردیم و با سخن شیطان عاشق زیورهایش شدیم و همانند بت پرستان عصر جاهلیت ستایششان کردیم ....و در واقع ...با دستان خودم خدا ساختم و به ستایشش نشستم ...حال ....بگو چه کنم حرف از اینها بیشتر است و موضوی دل بیچاره ام از اینها خرابتر ...‌ من در خرابه های تاریک دلم هرروز در میان سنگینی های بار ...غم مردم له میشوم ....‌اگر بدادم نرسی .‌‌‌ پس تو بگو چه کسی باید بداد دل خرابم برسد .... اینک تمنای دل خانه خرابم تویی وبس که با یک نظرت عالم دگر باره اباد میشود ببین دلم خراب شده تا تو با نظرکنی فرمان دهی اعلام بس را بر غیبتش بنمایی دلم در این بهار، صدای پای امدنش را میخواهد بیا و یکبار دیگر جلوه اسماء الحسنای خود را تجلی کن وبا نام ناجی همه عالم را به نور منجی عالم منور بگران . خدای من تو خود حضرات موسی ع و عیسی و یوسف ع یونس ع را گرفتار کردی و زمانی که به خود امدند و نجات و ناجی طلبیدند و ظلم واقع شده را از خود دانستند( رب انی ظلمت نفسی )و طلب نجات کردند ( رب نجنی) تو خود فرمودی کذلک نجیناه ما بودیم که نجات دادیم پس خدایا اینک ما طلب نجات خود از تو داریم با طلوع ناجی عالم مارا هم نجات بده .. دلنوشته هایی که با اشک نگاشته شد آخرین چهارشنبه سال ۱۳۹۸ @Baghetamashyekhoda
🌧 خداحافظ آسمان رجب 😔 آنقدر بی صدا باریدی و تطهیرمان کردی؛ که خودمان هم، سابقه ی خرابمان، فراموشمان شد! ✨آنقدر دامنت را برای پروازمان باز کردی؛ که زخمی بالانی چو ما نیز، جرأت بال زدن یافتیم! دیگر سفره ات آهسته آهسته جمع می شود .... و ما دوباره دلمان برای نوای "یا من أرجوا" برای "سبحان الله و أتوب إلیه" و برای عاشقانه‌ترین ترانه‌ی "لااله الا الله" تنگ می‌شود! ✨آمدی، تطهیرمان کردی، تا در نیمه‌ی شعبان، برای زیباترین جشنِ زمین، آماده شویم.... تا زیر سایه ی تنها باقیمانده ی خدا، آشتی کنانی راه بیندازیم و در ضیافت رمضان، غریبگی نکنیم! دست مریزاد بر آسمان تـو ؛ که ندیده خرید ... و چشم بسته بارید. خداحافظ ماهِ استغفار 😔 برای دیدنِ دوباره ات، باز منتظر می مانیم! 💐💐💐💐💐 ڪانال باغ تماشای خدا أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ @Baghetamashyekhoda
🌹بنا م خدا ...خدای ناجی .... خدای منجی ... خدای نجات دهنده هستی ....خدای نجات دهنده بشریت ... امروز صبح که چشمانم را گشودم حس دلتنگی عجیبی سراسر وجودم را گرفته بود ... دیگر آن شور شبهای میلادت که در سالهای پیشین صرف تزیین کوچه و خیابان و دادن نقل و شیرینی و نوشیدنی ...و اثار ان .... در همان لحظه راه بندان در خیابان برای یک لیوان شربت ولحظه ای بعد لیوان هایی که زیر پاهایمان خرد میشدند و برکف خیابان .... چهره نازیبایی به شهر میبخشید و در ذهن کودک و بزرگ تصویر سازی نازیبا از شب میلادت را در ذهن میساخت ... رفتن به خیابان با بچه هایمان با ان اب و روغن قیافه های زنان برای دیدن چراغانی شب میلاد ت و جلب نگاه نامحرم و مکث نگاه مرد بیگانه و اثار شهوت برانگیز این نگاه در قلب مردان و اثار زشت و شوم ان در روزهای بعد در زندگی و کنار زن و بچه های خانواده .... وااای چه جنگ هایی که بدست خود .... ووقتی زن با ان چهره و ارایش و لباس در میان میان مردان ظاهر میشد دیگر سلامت روح و نفس و عمل برایش باقی نمی ماند ... .... وخدایم چه زیبا فرمود: 👇 🌹 در سوره نساء ما خطا رفتیم و فکر و وجود و دل و اعضاء مان خطا رفت به تاراج رفت و شیطان داشته هایمان را ازما به یغما برد و چنان ما را خام کرد که در خواب عمیق هزاران ساله رفتیم و اینجا خدای من 🌹 ای خداااای ناجی بشریت تو به تلخی دست بکار شدی .... ومارا در اندیشه ای عمیق بردی که ای انسان چه کردی با خودت و داشته هایت و سرمایه هایت ...‌ حال بزبان مسیح میگویم 🌹ای پدر .....ای خدایم .....وای پسر ....ای صاحبم وای امام زمانم شرم دارم تا بدیهایی که با عنوان شب میلاد و روز میلادتان بگویم .... و قطعا شرم اور تر انگاه که بخواهم از بدیهای خودم بگویم .... نه اینبار برای خودم شمشیرم را تیز تیز کرده ام نشان نفسم میدهم دیگر نمیخواهم در خواب خوش تعریف ها و تمجید ها بروم و در رختخواب مستی عجب غوطه ور شوم ..... دیشب خودم را که محاسبه میکردم ...اول ترازوی سنگینی با وزنه های بزرگ اوردم بعد که امدم تک تک خوبیهایم را در کفه ترازو بگذارم برعکس از اب در امد همه اش بدی شد .... خجالت میکشم ...مولایم .... پدر عزیز تر از جانم سرم را بزیر انداخته ....‌ صورتم رابر دو دستم گرفته ..... صورت نه ...دلم را بر دو دستم میگیرم و به او نهیب میزنم ... .واااای برمن .....اشک امانم نمیدهد ..... انقدر شرمنده ام ..... مولای من ....چیزی نداشتم تا برایتان بیاورم و ..... نشانتان دهم .... به نقطه اخر که رسیدم امدم مایوس شوم بناگاه صدای قهقه های مستانه اش اینبار وجودم را تکه تکه کرد بخود امدم 🌹 لا تقنطوا من رحمه الله .... ای عزیز کرده من وااای بنده من نرو ...‌‌حال که امدی .‌‌‌‌....بیا ....نرو من تو را با همه سیاهی های پرونده ات میخرم ..... در درونت یک نقطه .... یک ستاره کوچک محبت بمن و نشان کرده هایم ستاره های هدایت و علم ها روشن است ..... دلم گرم شد ولی انتهای این خوشی غم جهل موج میزد جهل به امامم ومن چه بد کردم بزبان امام را امام زمان میخواندم ولی نمی دانستم زمان با تمام وسعتش از ابتدای هرچه هست و بوده وتا انتها هم هست و زمان به پشت امام قرار گرفت پس دایره عملکرد امامم در ذره ذره تمامی کائنات نیازمند به زمان نقش افرینی میکند در اثر گذاریشان در قدرشان در قضاء شان ..... وااای اقا اینجا فهمیدم بیشتر خجالت زده شدم اقا جان شما وااااااقعا اقایی شما پسر کریم ابن الکریم اخ الکریمی و اااا ی اقای من واینبار حقمان است برای اینکه ترا بفهمیم ودرکت کنیم وبرای اینکه دست از جشن های مسخره بکشیم ( حال فهمیدم در بپا کردن جشن هایمان هم خطا رفتیم ) و عمل سوء منافی عفت و قیافه های مسخره بزک کرده و دلهای بی سامان سراغ داشته های مردم و کبرها و فرعونیتهاو نخوت ها و بدخواهی ها و تکبر ها و ناشکری ها و ناسپاسی ها و هزاران هزار بدی دور شود خدا تنبیهمان کرد ........ و مارا در خانه هایمان نشاند .... وحال من نسبت بهمین حال شاکرم .... و در این قبرهای خانه دانه های تسبیح عشق خدا و ائمه را نخ میکنم و بامید 🌹 یخرجهم من الظلمات الی النور تارهای محبت را بهم میبافم تا روپوش وجودم شود در روزهای نیاز ان را بپوشم ......بامید زمانی که با جلوه اسماء الحسنای ناجی همه مارا از قبرهایمان بدر اوری ..... 🌹دلنوشته استاد کانال باغ تماشای خدا ، در روز میلاد منجی بشریت سال ۱۳۹۹ ➖➖➖➖➖➖ أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ @Baghetamashyekhoda
😭😭امروز هم گذشت باز نیامدی نمیخواهم به نیامدنت عادت کنم که اگر ان روز در امدنت بودم نپذیرمت نمیخواهم با امدنت بی اعتناء باشم میخواهم حتی قبل امدنت سلولهای بدنم پر شوند و لحظه لحظه امدنت پر پر شوند پرواز کنم دارم لحظه امدنت را در ذهنم به تصویر میکشم .... اما دوست ندارم ذهنگرا باشم .... شکوه و تجلی حضورت را به باور بکشانم اما ترمز خیالم را میکشم مباد که خیالگرا شوم چون طائر خیال بی مهابا پرواز میکند تا کهشکشانها را در مینوردد وانگاه ممکن است تو را در خیالم گم کنم .... اینک در این لحظات بامنی کنارمی در وجودمی و در قلبم جای داری واین جاست که خیالم کمی راحت میشود نفسی عمیق از نهادم بلند میشود پردها از دلم کنار زده ... و حقیقت درونم جلوه گری میکند میبینم که تو علم قلبم میشوی ، تو تجلی باور ها و اندیشه های منی تو ستاره روشن شب های تیره و تار منی تو نشانه ای، ستاره ای، خورشیدی، ماه منی، نمی خواهم اینها را بگویم و کلام را به اطاله بکشانم و از سخنم باز بمانم وباز تو ، در وجودم گم شوی واصلا بری ودیگر نیایی اگر تو را در عمق وجودم بیابم حتی اگر روزی در زمان حیاتم نیایی ،تو را یافته ام شایدکسی بپرسد پس یافتن همان دیدن است، یا بیابیم دیگر نمیخواهد ببینیمش ..... اری بیابی او خود بدیدارت میاید هر روز میاید در دلت را میزند و تو اگر فرصت باز کردنش را نیابی درب وجودت را گشوده و داخل میشود او خود کلید همه درب های بسته است و او هم کلید است و هم کلیددار خانه دل توست ... راستش را بخواهی باید ببینی دلت تا بحال بدست چه کسانی بوده و کلید دارش که بوده ... یا اینکه دل نبوده خرابه و جایگاه مزبله بوده دل که باشد ضرب دارد برایش بصدا در میاید امدنش را ضرب میگیرد پای میکوبد و سرمستی و شور و غوغا میکند و نیامدنش ... بیصدا میشود دل میمیرد 🌹(ایه ۱۲۰ سوره انعام ) میشود جای غم خاموش وبیصدا میشود باز شاید بپرسند انها که شور دارندپس چی ؟؟؟!!! ولی دلشان مال دیگریست ... ایا ..میگویم راه را به اشتباه رفتی دل که صاحب داشت ، صاحب به دل خط میدهد ربط میدهد برنامه و دفتر میدهد دل که مال همه شد چه خطی چه ربطی همه ، خط خطی شد دل دل بیچاره چه کند .. ( مولایم تو در قلب💓 منی ) (تو کلید و فاتح قلب💓 منی )... دلنوشته های استاد کانال باغ تماشای خدا @Baghetamashyekhoda
🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ❣دیشب که رضا باز بیخود شروع کرد باهام دعوا کردن اولش خیلی جدی نگرفتم اما وقتی دیگه حرفهای گذشته رو از تو ذره ذره اجرها میکشید و داد و خط و نشون ها 😡 مثل همیشه رفتم تو اشپزخونه با ظرف 🍴 شستن دل داغون شرحه شرحه ام که هر گوشه اش یک زخمی بود رو اروم کنم 🌹با هر ظرفی که میشستم تو دلم با صدای بلند داد 😩 میزدم به خدا میگفتم ❣انت بالمنظر الاعلی و بالافق المبین ... میگفتم و اشک 😭 میریختم 🌹خدا تو از جایگاه بالا داری نظاره میکنی ... تو همین حال و هوا بودم و اروم اروم ظرفها را با اسکاچ نوازش میدادم گویا اینجوری میخواستم دل چنگک کشیده ام رو نوازش کنم ... ❣یکهو سکوت خونه توجه ام رو جلب کرد که راستی چی شد چرا دیگه صدایی از رضا 🤦‍♂ نمیاد ... تو همین فکر بودم که پیداش شد 🌹 انگار موهاش رو اتیش زدند اما یه ساک 🧳 تو دستش. مونده بودم میخواد کجا بره از وسط اتاق ساک رو پرت کرد تو اشپزخونه همیچین انداخت که ساک پاره شد😔 گفت برو ...برو ...(حرف زشت ) برو بیرون نمیخوام یک دقیقه اضافه تر اینجا وایسی .... ❣گفتم کجا برم نمیدونم .. 😭 تا الان فکر میکردم مثل همیشه حالش خراب شده و تموم میشه جدی نگرفتم اما الان با این ساک و این حرفها ... گفتم حقم رو بده باشه .... 🌹حق.... تو حقی داری ؟ بگرد ببین چیزی تو این خونه داری که برای تو باشه ....‌‌ با این حرفهاش دلم بیشتر شکست ... 😔 ❣گفتم باشه میرم اما دیگه نمیام گفت زود زود به درک بفرما کسی دنبالت نمیاد .. (.انقدر از این رفتار ها داشت اما اینبار خیلی جدی بود ) 🌹منم نمیفهمیدم چیکار میکنم یه مانتو تنم کردم و چادرم رو انداختم سرم ... جورابهای 🧦 لنگه به لنگه و ...کیفم 👜 رو برداشتم .. پشت سرم داد زد ساک 🧳 رو هم بردار برو دیگه هم پیدات نشه ❣ اومدم برم برگشتم یه نگاهی به خونه و یه نگاهی بهش کردم زدم زیر گریه 😭 و های های گریه ام تو راهرو میپچید در و بستم رفتم 🌹نمیفهمیدم کوچه های اطراف خیابونمون رو تند تند طی کردم به خیابون اصلی رسیدم به فلکه اب 💦 رسیدم خیابون رو می دویدم از جایی که چشمم به گنبد🕌 اقا افتاد ضربان قلبم شمارش نداشت قلبم 💓 داشت از دهنم میزد بیرون ... میدویدم ..میدویدم .. نفهمیدم چه جوری مقابل در باب الجواد رسیدم ❣ یه سلام کوتاه کردم بقیه اش رو داد 😩 میزدم اقا جون از بچگی بما یاد دادن در امام رضا 🕌 بروی همه بازه امام رضا مهمون نوازه ما همیشه در باز شما رو دیدیم ما ندیدیم شما کسی رو راه ندی 🌹اما حالا اقا ...من بیچاره درمونده از خونه رونده چه کنم من به عشق شما شهرمو ول کردم اومدم اینجا که سایه تون درتون بروم ❣بازه هروقت دلم بگیره میرم حرم ولی اقا جونم ... اینجوری مهمون نوازی کردی من غریب و درت که بسته اس تو که مثل رضا نیستی اون درخونم رو بروم بست و بیرونم کرد منم کسی رو تو این شهر ندارم غریبم و تو غریب نوازی یادم نبود مرض کوفتی افتاده بجون دین و دنیا و زندگیمون رو فلج کرده 😔 🌹 هروقت تو این شهر دلم میگرفت میومدم حرمت سایه وجودت دل دیونم رو اروم میکرد حالا بگو کجا بردم اوهم رضاست بیرون کرد تو هم رضا راه بحرم ندارم .... من بی پناهم پناهم بده ❣که یکی از پشت سر شروع بخوندن کردن 🌹 امده ام شاه پناهم بده خط امانی ز گناهم بده ... ❣ انقدر صداش سوز داشت که از سوز صداش دلم مالش میرفت و دیگه جیزی نفهمیدم غش کردم و افتادم .... .🌹نمیدونم جقدر وقت بود که گذشته بود دیدم خدام ها و چند تا خانم بالای سرم ....گفتم چی شده من کجام .. گفتند دو ساعتی میشه از هوش رفتی مشکلی داری ...‌با این حرف گریه ام گرفت .... از روی سکو بلند شدم ولی نمیدونستم چیکار کنم کجا برم ... ❣ اومدم راه بیفتم برم اما کجا کجا برم کی دارم که برم جز شما امام رضا من کسی رو نمیشناسم تلفنم 📞زنگ خورد بابای رضا 🤦‍♂ بود....گوشی رو جواب دادم بله ..بفرمایید 🌹 بدون سلام گفت بابا جون کجایی ...اومدم من و من کنان طفره برم گفت همونجا دم در باب الجواد وایسا اومدم ❣گفتم اقا جون شما ... از کجا با گریه 😭 گفت امام رضاس دیگه ... هی پرسیدم چی شده گفت حالا بذار بیام میگم 🌹دلنوشته ❣شعبان المعظم ۱۴۴۱ مصادف با اردیبهشت ۱۳۹۹ ❣🌹❣🌹❣ 🌹باغ تماشای خدا أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ @Baghetamashyekhoda
سلام ولی نعمت ما ، مهدی جان🌹 🌺طنین دلنشین دعای " ربنا " و های و ناب سحرگاهان و انتظار افطار و حال و هوای ناب و زیبای رمضان به پایان رسید ...😭 🌺 خدا تمام شد ...❕ 🌺اما ... ای صاحب و ای کریم ترین و ای مهربان ترین ... ما هنوز بر سر سفره ات هستیم ...✨ 🌺... عمری است که خوار خوان کرامت توایم و چه رزقی از این پربرکت تر ...♥️ 🌺خداوند ما را حتی لحظه ای از دور نسازد ..‌.🤲 🌺اللہم_عجل_لولیڪ_الفرج
مهدےجان❤️ دلنگرانی ام بابٺ تأخیر تو نیسٺ! میدانم می آیی.... یوسف زهرا (س)💚 دلم شور میزند برای خودم …! براے ثانیہ اے ڪہ قرار میشود بیایی و من هنوز با تو ها،فاصلہ دارم ... اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
... 🌹و نمیدانم تو میزبانی یا مهمان ما هر کدام هستی من رضا هستم. اما من مهمان تو ام! 🌹رضا هستم به اینکه امام منی و من مهمان محرم دل منی مقصد جان منی 🌹و نمیدانم چقدر شکر کنم مولی را بابت داشتن تو! و تو «سریع الرضا» یی زود راضی می‌شوی به اندک شکر 🌹ای رئوف دل ای کریم جان تو مگیر از منِ دلخسته «رضا» گفتن را @Baghetamashyekhoda
سلام 🌼دوستم در لحظات خستگی ام برای دل خودم وخودت نوشتم https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9 🥀از پنجره های زندان به بیرون نگاه میکرد و چیزی جز دیوار های بلند سیمانی سیاه چیزی نمیدید 🌼اما یک لحظه هم امیدش را از دست نمیداد در گوشه گوشه زندانی هیچوقت نمی امد چگونه دیوار بلند سیمانی زندان در جزیره دور وسط دل اقیانوس بیکران بر روی صخره ها 🥀او وارانه به این دیوارها نگاه میکرد هیچکس از او سوال نکرده بود چرااز این دیوارها را برنمیداری پاسخی نمیداد فقط با نگاهش به دیوار های بلندحرف انها را بر میگرداند 🌼در یک روز سرد پاییزی که سعی داشت خودش را در حیاط زندان کند و باد فرصت تلاش را از خورشید گرفته بود و با، تمام وزیدن را اغاز کرده بود و ابرهای سهمگین را با شدت جابجا میکرد 🥀بناگاه صدایی سهمگین و بدنبال ان غرش و ریزش دیوار ها ی بلند و صدای جیغ وفریاد و بلند و نگاه زندانی بازهم دنبال ذره های اجر و سنگ ها وسیمان دیوار بود 🌼هر زندانی با دیدن لحظاتی باز شدن زندان تلاش میکرد که خود را به بیرون زندان برساند ولی دریغ زندان بر روی تخته سنگ بر روی موج های پر شتاب و عصبانی اقیانوس قرار داشت 🥀با دیدن این زندانی به خود امد واینبار به سخن باز کرد 🌼من با با با با وبا دیوارها را نشاندم 🥀ولی ما در دیگری زندانی هستیم وکاری نمیتوانیم کنیم و این ماست هر روز و هر لحظه و هر کدام و هرمکان در در دور افتاده بر روی سنگ ها ییم م.عبدلی فرد ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9 ✅ کانال باغ تماشای خدا
با عرض سلام و احترام ، دیشب به زندگی نامه دلها را در اینترنت جستجو می کردم دلم گرفت .نوشته بود تحصیلی دیپلم . 🌷 عزیز ، به تو خوردم که تو با این عظمت و جایگاه هیچ وقت دنبال مدرک و و مدرک دکترا و ... نبودی . هرگز دنبال نام و عنوان نبودی . هرگز به فکر استراحت نبودی . مثل برخی ها آب کش هم نبودی . وسط از بچه یتیم گل و برگ گل گرفتی و هرگز به خاطرت رسوخ نکرد که شاید نمازم باطل شده باشد ، شاید فکر کردی این نزد حق محبوب تراست و بلافاصله بعداز نماز یتیمی را که به تو داده بود غرق بوسه کردی . 🌷 عزیز ، این قدر خاکی بودی که بجز در مراسم رسمی درجه هایت را نصب نمیکردی ، سبزت یا تنت نبود یا اگر بود بود و گلی بود . 🌷خانه ات ساده بود . وسایل خانه ات چقدر معمولی و حیاط منزلت چقدر و خودمانی و از خواستی که بر سنگ قبرت بنویسند : قاسم سلیمانی و بدون نام و عنوان . 🌷اگر به ما بود برایت درست میکردیم یک با چندین گنبد و گلدسته درحد یک الگو و ، اما چه کنیم که خودت پیش دستی کردی و طور دیگری وصیت کردی شاید تو ما را بهتر شناخته بودی ای کرارِ همیشه در سفر ، سفر بخیر و سلامت . 🌷وقتی در سایت ها دنبالت می گشتم ، دیدم نوشته به جز تاریخ تولد و محل تولد اطلاعات بیشتری در دسترس نیست . فهمیدم که ما واقعا تو را نمی شناختیم 😭 حتی این عکس پشت میز از تو ندیدیم . 🌷 تو از بودی نه در خط . اهل بودی نه اهل . 🌷مرد بودی و نه مرد . دارای مقام بودی نه صاحب عنوان و مقام . 🌷خوشا بحالت که نظام بودی و نه مثل ماها نظام .😔 🌷تو ایران بودی نه ایران . 🌷تو به ایستاده بودی نه به نشسته . 🌷تو سوار بر بودی نه سرمایه دار . 🌷نمی دانم تو چندمین بودی از 313 تن یار زمان عج . 🌷تو مردم بودی و در مشکلات همیشه پشت مردم بودی ، هر جا که عازم بودی حتما آنجا لازم بودی چه در چه حلب چه و چه و یا اربیل . 🌷و در آخر ، در سرزمین کوفه به رسیدی و بدن هم باز به رفت کربلا ، کاظمین ، نجف ، قم ، مشهد و آن وقت در آرام گرفتی تا بر افلاک قدم بگذاری . سردار مبارک ... 🌷 عزیز : مارا ببخش که تو را نشناختیم و البته مهم هم نیست چون که صد البته تو را بهتر می شناسند .. 🌷سردار عزیز : ببخش که ای نظامی بالاتر از نداریم که بردوش و یا بر ات بگذاریم. 🌷سردار عزیز : ما تا بحال فکر میکردیم که تو الفتوح کردی ولی جنازه ات به ما فهماند که تو فتح القلوب کردی. 🌷سردار دلها : برای ما کن که به دعایت سخت . 🌷خداوندا در راه را نصیبم کن آمین یا رب العالمین ❣کانال باغ تماشای خدا ↪️ https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9
🌺 چقدر دنیا هیچ است و ما برای هیچ چه ها که نکردیم . https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9
🍃کاش آنقدر قلبامون بزرگ بشه که از خوشبختی بقیه هم خوشحال بشیم . @Baghetamashyekhoda
ای برای ... می دانی سید ، دلم خیلی برایت تنگ شد.😭😭 حتی شاید بیشتر از حاج قاسم . اون روز ها ته ته ته دل مان خبر داشت که بالاخره یک روز صبح از خواب بیدار می شویم و خبر سردار مان را از تلویزیون خواهیم شنید. اما تو فرق داشتی. اینقدر به بودنت عادت کرده بودیم که حتی فکرش را هم نمی کردیم که یک روز صبح قرار است ما از خواب بیدار شویم و ما برای همیشه بیدار نشود😭😭. برای همین است که رفتن حاج قاسم را باور کردم ولی رفتن تو را نه😭😭. او زندگی اش حماسه بود و حماسی رفت. تو اما مظلوم بودی. مظلومانه هم رفتی😭😭 یک جای دور، خیلی دور ، در هوایی مه گرفته با خودت خلوت کردی تا مزد اخلاصت را بگیری. به دور از هیاهوی مقام و شلوغ کاری میز و صندلی ریاست. فکر ما را نکردی با معرفت؟ نگفتی بعد سال ها داریم از دیدن رئیس جمهورمان کیف می کنیم؟ تو شوق ما را وقتی کنار آقایمان می نشستی ندیدی؟ شعف صدای آقا را وقتی از شما تعریف می کرد نشنیدی؟😭😭 معرفت ات را شکر سید. ما را درگیر خودت کردی و خودت را رها از ما؟ واقعیت اش را بخواهی هنوز رفتنت را باور نمیکنم. هنوز منتظرم فردا در خبر ها بشنوم " ریاست محترم جمهور حجه الاسلام رئیسی در دیداری صمیمانه پای صحبت کارگران معدن فلان نقطه دور افتاده نشست" . . اما باید بپذیرم. سید و بی تکلف ما، از پیش ما رفته است. برای همیشه.😭😭 دلم برایت تنگ می شود سید😭😭😭😭😭😭😭. خیلی زیاد. برای لبخند مهربانت.😭😭😭😭😭 برای اضطرابی که در لحظه تنفیذ در چهره ات موج می زد که همان اضطراب دل ما را قرص کرد که کار به دست مرد خدا افتاده. دلم برای تقوایت در مناظره تنگ می شود.😭😭😭 آن جا که به تو گفتند سندرم پست بیقرار داری و تو جواب ندادی. چرا به آنها نگفتی سید؟ چرا نگفتی که پست بعدی ات معراجِ شهدای تبریز است؟ کاش جواب می دادی تا دلمان برای جواب ندادنت این همه تنگ نمی شد. وقتی نگرانی ات برای خوردن کارگران را تمسخر کردند، تو دنیای کوچک شان را به روی شان نیاوردی. مثل همیشه لبخند زدی و از کنارشان گذشتی . تو با خدا عهدی داشتی و خدا امروز عزیزت کرد. عزیز ایران.😭😭😭 بیش از این خسته ات نکنم سید جان. می دانم خسته ای. چند سال است درست نخوابیده ای. حالا دیگر استراحت کن. بی آن که نگران فردا باشی. برای ما هم دعا کن. دوری ات سخت است. ما سید خوش اخلاقِ صبور خودمان را می خواهیم اما چه کنیم که خدای ما هم خوش سلیقه است و تو را برای خودش خواسته. . سلام ما را به امام امت برسان. @Baghetamashyekhoda