eitaa logo
پایگاه جامع شناخت بهائیت
142 دنبال‌کننده
58 عکس
9 ویدیو
6 فایل
ارتباط با ما: @Parhizgar
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ اعتراف بهاءالله به حقوق‌بگیری ازدولت روسیه ♨️به گزارش روشنگر به نقل از نقد بهائیت/ بهائیان در حالی سعی بر انکار ارتباط پیامبرخوانده‌ی با استعمار روس‌تزار دارند که وی صراحتاً، به حقوق‌بگیری خود از امپراطوری روس‌تزار اعتراف کرده است. ♦️ همچنان که می‌خوانیم: «قسم به جمال قدم که اول ضرّی که بر این غلام وارد شد، این بود که قبول شهریه از دولت نموده و اگر این نفوس (بهائیان) همراه نبودند، البته قبول نمی‌کردم».[1] ✍️ اما در این نوشته، هرچند پیامبرخوانده‌ی اسمی از امپراطوری روس نیاورده و تنها اعتراف به حقوق‌بگیری از "دولت" نموده، اما از آن‌جایی که با او دشمن بوده و او را و کرده و گروهی از هم‌مسلکانش را اعدام نمود؛ معلوم می‌شود که مراد او از مواجب بگیری دولت، دولت روس‌تزار بوده است. چرا که تنها امپراطوری روس بود که با پیامبرخوانده‌ی بهائی موافق بود و حمایتش می‌کرد و معلوم می‌شود که مرادش از دولت، بوده است. ⚠️ با این حال، چگونه یک مواجب‌بگیری امپراطوری_ظالم، ستمگر و غاصب می‌تواند پیامبری الهی باشد؛ حال آن‌که خدای تعالی صراحتاً فرموده است: «وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ [هود/113]؛ و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب می‌شود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت؛ و یاری نمی‌شوید» 📚پی‌نوشت: 📕[1]. حسینعلی_نوری، مجموعه الواح مبارکه، ص 159-158.
فاحشه بابی، نماد آزادی خواهی زن بهائی بهائيت، طاهره قره العين را نماد تجدد طلبي و آزادي خواهي معرفي مي كند و گفتار و رفتار او را سرمشق و الگوي زنان بهائي قرار مي دهد. اين جريان بر خلاف شعارهاي تساوي حقوق زن و مرد و …، جاذبه هاي جنسي زن را مي خواهد، نه خودش را. زنان بهائي اين سخن را با گوشت و پوست و استخوان خود درك كرده اند. حسينعلي نوري (بها) از تقدم مردان بر زنان سخن می‌راند: «هر چند نساء با رجال در استعداد و قواء شريکند؛ ولي شبهه‌اي نيست که رجال اقدمند و اقوي. حتی درحیواناتمانند کبوتران وطاووسان و امثال آنان هم این امتیاز مشهود».(۱) و پسرش عباس افندی (عبدالبها) زنان را بی‌استعداد، بی‌لیاقت و هیچ می‌‌خواند: «اي کنيزان عزيز الهي نظر  به استعداد و لياقت خود نکنيد، بلکه اعتماد بر الطاف و عنايات جمال مبارک داشته باشيد، زيرا آن فيض ابدي گياه را شجره مبارکه نمايد و سراب را بارد و شراب کند، ذرّه‌ مفقود را جوهر وجود نمايد و نمله معدوم را اديب دبستان علوم فرمايد. از خار گُل بروياند و از خاک سياه رياحين معطّر پر بها انبات نمايد؛ سنگ را لعل بدخشان کند و صدف دريا را مملو از گوهر تابان فرمايد».(۲) با توجه به آنچه گذشت، زن به خودي خود در بهائيت ارزشي ندارد؛ پس چه شد كه زن جواني همچون فاطمه زرين تاج، القابي همچون طاهره و قره العين گرفت و نماد زن تجدد طلب و آزادي خواه بهائيت شد؟ پاسخ را در گزارش واقعه بدشت بيابيد: فاطمه زرين‌تاج (قره العين) حجاب خود را برداشت و با آرايش پشت پرده‌اي آمد که پيش از آن براي بابيان سخنراني مي‌کرد.(۲) او درباره نسخ شريعت اسلام گفت: «اي احباب گوش کنيد، اي اغيار بدانيد: احکام شريعت محمّدي اکنون بواسطه ظهور باب منسوخ کشته، احکام شريعت جديد باب هنوز به ما نرسيده و اکنون اشتغال شما به نماز و روزه و زکات و ساير آنچه را که محمّد آورده است، همه اعمالي لغو و افعالي باطل است و بدانها کسي جز غافلان و نادانان عمل نمي‌کند. به زودي مولاي ما، باب بلاد را فتح مي‌کند، عباد را مسخر مي‌سازد؛ به زودي اقاليم هفت‌گانه مسکون روي زمين در مقابل وي تسليم مي‌شوند و او تمام اديان موجود روي زمين را يکي مي‌سازد تا ديني جز يک دين بر روي زمين باقي نماند و آن دين حق جديد باب و شريعت تازه اوست که هنوز جز اندکي از آن به دست ما نرسيده است؛ پس اکنون من به شما مي‌گويم و گفته من حق است: امروز امر و تکليف و نهي و تضييقي وجود ندارد و اکنون ما در زمان فترت واقعيم، پس از حالت تنهايي به حال اجتماع بيرون بياييد و اين حجابي را که ميان شما و زنان مانع از استفاده و استمتاع است، پاره کنيد؛  آنان را در کارهاي خودتان شريک سازيد و کارها را در ميان خودتان و زنان بعد از آن که کام دل از آن‌ها برداشتيد، تقسيم کنيد؛ با آن‌ها آميزش داشته باشيد، آن‌ها را از خانه‌ها به انجمن‌ها ببريد، زنان گل‌هاي زندگي دنيا مي‌باشند، گل را بايد از شاخ بچينيد و ببوئيد، زيرا گل براي چيدن و بوئيدن آفريده شده و شايسته نيست که آن را آماده بداريد و بدان نيک نظر نداريد، آن‌ها را با لذت تمام ببوييد، گل و شکوفه را بايد چيد و براي دوستان به ارمغان فرستاد... زنان خود را از دوستانتان دريغ مداريد، زيرا اکنون رادع و مانع و حد و تکليفي وجود ندارد و کسي نمي‌تواند جلو کسي را بگيرد، پس حظ و نصيب خود را از اين حيات و زندگي برداريد».(۳) اين سخنراني قره العين، كشف حجاب در بدشت و روابطي كه با مردان بابي از جمله حسين علي نوري و محمد علي بارفروشي داشت، او را نماد زن آزادي خواه و تجدد طلب كرد و سپس شاخصه زن بهائيت ساخت. آيا حقيقتاً اين جايگاهي است كه هر زني مي خواهد به آن برسد؟ آيا اين شخصيتي است كه بهائيان مي خواهند به زن بدهند؟ آيا اين جملات و اين نگاه به زن، جز نگاهي ابزاري به جاذبه هاي جنسي زن است؟ چرا بهائيت به خود اجازه مي دهد كه حقيقت زن را تحريف كرده و او را ابزاري براي هوسراني تعريف كند كه بايد ميان مردان دست به دست شود؟ غير از اين است كه زن هم يك انسان است مي تواند به كمال حقيقي و هدف خلقت خود برسد؟ جالب است بدانيد بابيان در ابتداي دعوت خود، فاطمه زرين تاج (قره العين) را رجعت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) معرفي مي كردند و مردم مذهبي را به وسيله او به عنوان حضرت زهرا (س) و حسينعلي نوري به عنوان رجعت حسيني به سوي بابيت دعوت مي كردند كه در مقاله جداگانه اي به آن مي پردازيم. پانوشت ۱.گلزار تعاليم بهايي، ص ۲۸۸. ۲.مکاتيب عبد البهاء، ج ۷، ص ۱۳۵ ـ ۱۳۶. ۳. مطالع الانوار، ص ۲۶۲ ـ ۲۶۴. ۴. مفتاح باب الابواب، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۴. منبع: پایگاه جامع شناخت بهائیت
قره العین کیست و برای بهائیت چه کرد؟ در شهر قزوین، چهار برادر فاضل بودند که دو برادر بزرگتر، از فقهای برجسته بشمار می آمدند. در سال ۱۲۳۰، خداوند دختری به برادر دوم داد که نامش را (طاهره یا ام سلمه و یا زرین تاج) گذاشت. طاهره، دختری زیبا و با استعداد بود. هنگام ازدواج، به عقد پسر عمویش -ملا محمد- در آمد و صاحب سه فرزند شد. نزد پدر و عموی بزرگش (شهید ثالث، آیت الله محمد تقی برغانی) دانش آموزی می کرد.  در این میان طاهره، بوسیله عموی کوچکش (او از شاگردان شیخ احمد احسایی بود و به سید کاظم رشتی ابراز ارادت می کرد) با شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی آشنا شد، کتاب های آنها را می خواند و با سید کاظم به نامه نگاری نشست. در پی این نامه نگاری ها بود که سید کاظم رشتی او را قره العین یعنی نورچشمی خواند. پس از مدتی در سال ۱۲۵۹ مشتاق دیدار او شد؛ از همسر و فرزندانش دست کشید و راهی عتبات شد. در این هنگام، سید کاظم فوت کرد و طاهره او را ندید. به امید دیدار جانشین، در کربلا ماند و بوسیله چند تن از ارادتمندان باب (حروف حی)، با سید باب آشنا شد و به نامه نگاری پرداخت. سید در پی این نامه نگاری ها، علاقه ویژه ای به پیدا کرد، چرا که در کتاب احسن القصص، آیاتی را به او اختصاص داده است که به چند نمونه از آن اشاره می کنیم: -یا قره العین قل انّ الله قره العین، عقل منفصل سید باب بود، خدمات شایان و فعالیتهای قابل توجهی در ترویج مسلک سید باب نمود. سید باب نیز به پاس خدمات او، در جای جای تفسیر سوره یوسف آیاتی را به او اختصاص داده و در باره او نازل کرده است. علاقه سید باب به قره العین را اگر به جاهای دیگر مرتبط نکنیم، مسلما به پاس زیرکی و هوشیاریهایی است که در خدمت به آیین او ارایه کرده است. صدای او که در نسخ احکام و عقاید بلند شده بود از عراق آغاز شد و در وقایع قزوین، تهران و خصوصا بدشت ایران به اوج رسید. چرا که او در ابتدای ظهور باب، در کربلا و بغداد بود و در سال ۱۲۶۳ به ایران آمد. نقل شده است قدوس (حاج محمد علی بار فروشی) که به همراه ملا حسین بشروئی در قلعه طبرسی متحصن شده بود، در اوقات نماز، سجاده انداخته و به نمازهای فریضه و نافله مشغول بود، ناگهان قره العین شمشیر برهنه در دست آمد و گفت: در هم پیچ، دوران وردها و سجاده گذشته است و باید به میدان عشق و فدا آماده شد. در روزی از روزها، لباس ترمه ای که بها به او هدیه کرده بود بر تن کرد و بی حجاب با شمشیر برهنه بر اسب نشست و دایم می گفت: این سعید العلما و اتباعه؟ حاضرین می گفتند: کلهم ماتوا. باز می گفت: أین شقیُّ الأشقیاء و اشیاعه؟ و آنان می گفتند: کُلُّهم فاتوا. ۱ همچنین سید باب در باره طاهره می گوید: آنچه از قره العین می پرسید: بدانید که او به خدایش ایمان آورد و با نفس خود مخالفت کرد، از عدل خدا ترسان است و از روز دیدار رب رعایت می کند. آن چه از آیات و خبرها و آثار بیان می کند، از سوی ماست. دوست ندارم کسی او را انکار کند، اگر چه سخن های او از عقل شما دور باشد.۲ این کلام سید، بیانگر تام الاختیار بودن طاهره است به این معنا که: شخص باب به او اجازه داده است تا با آسودگی خاطر و آزادی عمل -هر گونه بخواهد- در مسلک باب تصرف کند. پانوشت: ۱. ظهور حق، ج۳، ص۳۲۵- ۳۲۹. ۲. ظهور حق، ج۳، ص۳۳۱. ر.ک: پایگاه جامع شناخت بهائیت
طاهره قره العین در بدشت در پي ديدارهاي علي‌محمّد شيرازي (باب) با پيروانش،(۱) آنان دستورها و نقشه‌هايي را به اسم علي‌محمّد اجرا مي‌کردند. پيروان نزديک علي‌محمّد به سرکردگي حسين‌علي نوري (بهاء)، فاطمه زرين‌تاج (طاهره قره‌العين) و ملامحمّد علي بارفروشي (قدوس) در اواخر رجب و اوايل شعبان سال ۱۲۶۴ق، گروهي ۸۱ نفره را در بدشت جمع کردند که چهار راه ارتباطي بابيان بود و ۲۲ روز در آنجا ماندند.(۲) اهداف بدشت اين اجتماع سه هدف را پيگيري مي‌کرد: ۱. نجات علي‌محمّد شيرازي از زندان ماکو بود؛ ۲. تعيين تکليف بابيت؛ ۳. اعلام مخالفت و جدايي صريح از اسلام. بابيان درحالي گرد هم آمدند که هنوز مهدويت و قائميت علي‌محمّد شيرازي اعلام نشده بود(۳) و علي‌محمّد نيز جز ابراز محبت، پيامي براي پيروان خود در اين گردهمايي نفرستاده بود.(۴) بابيان درباره آزادي علي‌محمّد به اين نتيجه رسيدند که او را نجات داده و در برابر دولت بايستند؛ اگر موفق نشدند او را به روسيه ببرند.(۵) درباره جدايي بابيان از اسلام نيز که فاطمه زرين‌تاج (قره‌العين) اصرار بسياري بر آن داشت، بنا بر آن شد که قره‌العين نسخ اسلام و تعطيلي احکامي چون حجاب، نماز، روزه و… را اعلام کند، اگر بابيان پذيرفتند که به خواسته خود رسيده‌اند؛ اگر نپذيرفتند، بر اساس مذهب اسلام، او را که يک زن است به زندان اندازند تا قدوس درباره او قضاوت کند. نسخ اسلام و كشف حجاب در بدشت فاطمه زرين‌تاج (قره العين) حجاب خود را برداشت و با آرايش پشت پرده‌اي آمد که پيش از آن براي بابيان سخنراني مي‌کرد.(۶) او درباره نسخ شريعت اسلام گفت: «اي احباب گوش کنيد، اي اغيار بدانيد: احکام شريعت محمّدي اکنون بواسطه ظهور باب منسوخ کشته، احکام شريعت جديد باب هنوز به ما نرسيده و اکنون اشتغال شما به نماز و روزه و زکات و ساير آنچه را که محمّد آورده است، همه اعمالي لغو و افعالي باطل است و بدانها کسي جز غافلان و نادانان عمل نمي‌کند. به زودي مولاي ما، باب بلاد را فتح مي‌کند، عباد را مسخر مي‌سازد؛ به زودي اقاليم هفت‌گانه مسکون روي زمين در مقابل وي تسليم مي‌شوند و او تمام اديان موجود روي زمين را يکي مي‌سازد تا ديني جز يک دين بر روي زمين باقي نماند و آن دين حق جديد باب و شريعت تازه اوست که هنوز جز اندکي از آن به دست ما نرسيده است؛ پس اکنون من به شما مي‌گويم و گفته من حق است: امروز امر و تکليف و نهي و تضييقي وجود ندارد و اکنون ما در زمان فترت واقعيم، پس از حالت تنهايي به حال اجتماع بيرون بياييد و اين حجابي را که ميان شما و زنان مانع از استفاده و استمتاع است، پاره کنيد؛ آنان را در کارهاي خودتان شريک سازيد و کارها را در ميان خودتان و زنان بعد از آن که کام دل از آن‌ها برداشتيد، تقسيم کنيد؛ با آن‌ها آميزش داشته باشيد، آن‌ها را از خانه‌ها به انجمن‌ها ببريد، زنان گل‌هاي زندگي دنيا مي‌باشند، گل را بايد از شاخ بچينيد و ببوئيد، زيرا گل براي چيدن و بوئيدن آفريده شده و شايسته نيست که آن را آماده بداريد و بدان نيک نظر نداريد، آن‌ها را با لذت تمام ببوييد، گل و شکوفه را بايد چيد و براي دوستان به ارمغان فرستاد… زنان خود را از دستانتان دريغ مداريد، زيرا اکنون رادع و مانع و حد و تکليفي وجود ندارد و کسي نمي‌تواند جلو کسي را بگيرد، پس حظ و نصيب خود را از اين حيات و زندگي برداريد».(۷) فاطمه زرين‌تاج بي‌حجابي خود را از عراق آغاز کرد(۸) و با مردان نامحرم رفت و آمد داشت(۹) و اين عمل‌کرد او سبب شده بود که او را از عراق به ايران تبعيد کنند. وي پيش از کشف حجاب بدشت نيز بي‌حجاب نزد بهاء رفته بود. شوقي افندي در گزارش اين ديدار مي‌نويسد: «يک روز هنگامي که هيكل مبارک به علّت نقاهت ملازم بستر بودند، جناب طاهره که در نظر بابيان مظهر عفّت و عصمت و در تقوي و طهارت رجعت حضرت فاطمه سلام الله عليها محسوب مي‌گرديد، ناگهان بي‌ستر و حجاب در محضر مبارک در مقابل اصحاب ظاهر شد».(۱۰) او پس از گردهمايي بدشت، با محمّد علي بارفروشي در يک محمل نشست و سارباني که مهار شتر را گرفته بود، آن‌قدر شعرهاي شاد خواند که در يکي از روستاهاي هزار جريب قره‌العين و قدوس به حمام رفته و هم‌خواب شدند».(۱۱) فضاحت بدشت به‌اندازه‌اي بود که ملاحسين بشرويه گفته بود: «من بدشتي‌ها را حد مي‌زنم».(۱۲) پانوشت ۱. مطالع الانوار، ص ۲۱۹ ـ ۲۲۰. ۲. همان، ص ۲۶۱ ـ ۲۶۵؛ نك: پايگاه جامع شناخت بهائيت. ۳. قرن بديع، ص ۹۳. ۴. مطالع الانوار، ص ۲۲۲. ۵. فتنه باب، ص ۱۷۸. ۶. مطالع الانوار، ص ۲۶۲ ـ ۲۶۴. ۷. مفتاح باب الابواب، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۴. ۸. ظهور الحق، ص ۳۲۵. ۹. کشف الغطا، ص ۹۶. ۱۰. قرن بديع، ص ۹۴. ۱۱. نقطه الکاف، ص ۱۵۴. ۱۲. همان. نك: پايگاه جامع شناخت بهائيت.
الفت و محبت یکی از تعالیم بهائیت است. پايگاه جامع شناخت بهائیت bahaiat.com t.me/bahaiat_com eitaa.com/bahaiat sapp.ir/bahaiat.com instagram.com/bahaiat
اقدام دولتمردان قطر در اخراج بهاییان تصمیم استراتژیک قطر برای مقابله با تحرکات کلاستری و اجرای پروتکل هفتگانه شوقی آفندی بهاییان جهت کسب قدرت و حاکمیت در این کشور البته امیدواریم این کشور بتواند در برابر فشارهای نهاد های قدرت در جهان و ابزارهای فشار بهاییان در عرصه جهانی استقامت بورزد. پايگاه جامع شناخت بهائیت bahaiat.com t.me/bahaiat_com eitaa.com/bahaiat sapp.ir/bahaiat.com instagram.com/bahaiat
💠 تقريباً ابتداي سال ۱۳۹۸ بود كه حجت الاسلام بر منبر از آگاه‌سازي جوانان نسبت به انحرافات اعتقادي سخن گفت و شهرت حرز را مصداق اين انحراف‌ها دانست. وي حكاكي اين حرز در ۱۹ فروردين ماه را با تقدس عدد #۱۹ نزد و تطبيق كرد و سعي داشت اين حرز را به اين دو جريان انحرافي نسبت دهد و اينگونه مصداق انحراف نفوذ كرده در مردم را براي مخاطب بيان كند. اين تطبيق كه دقايقي از وقت مخاطب را گرفت، به سرعت با عناويني همچون «رابطه شرف شمس با بهائيت» در منتشر شد و بسياري گمان كردند كه به راستي اين حرز ساخته و پرداخته بهائيت است. برخي از متخصصان و اهل فن، همان دوران واكنش نشان داده و اين تطبيق را باطل خواندند؛ ليكن چون طرح شبهه و خراب كردن غالباً آسان‌تر است و بيشتر از پاسخ در اذهان عمومي باقي مي‌ماند، پاسخ اين سوء برداشت، آنگونه كه بايد منتشر نشد و اين شبهه در اذهان عمومي باقي ماند. جالب‌تر آنكه، نه تنها هدف اصلي اين سخنراني (هشدار نسبت به نفوذ انحرافات) محقق نشد، بلكه برعكس، اين تطبيق ذوقي، ناخواسته سبب تبليغ و برجسته شدن نماد اصلي دو جريان انحرافي، يعني عدد ۱۹ و معرفي آن به كساني شد كه حتي پيش از اين نام اين جريان را نيز نشنيده بودند. در اين ميان، برخي بهائيت را مبدع اين تطبيق دانستند؛ ولي آنچه از اسناد و مدارك برمي‌آيد، آن است كه اين تطبيق اشتباه، برخاسته از سوء برداشت ذوقي همان سخنران است كه متأسفانه ناخواسته موجي از تبليغات را براي بهائيت به همراه داشت. بهائيت كه به هر بهانه و از هر راهي در پي خودنمايي و تبليغ است، پس از طرح اين مطلب از سوي يك روحاني، موقعيت را براي تبليغ به نفع خود مناسب ديد و از اين‌رو به تكثير اين كليپ پرداخت و با سر زبان انداختن نام بهائيت، خود را معرفي كرد و به تعبيري از آب گل آلود، ماهي گرفت و دقيقاً نقض غرض آن سخنران شد و همان چيزي اتفاق افتاد كه سخنران در پي جلوگيري از آن بود. 🔹حقيقت شرف شمس حقيقت شرف شمس با آنچه در ميان عموم متداول است و به باور عمومي تبديل شده، متفاوت است. برخي از مردم گمان مي‌كنند كه مراد از شرف شمس، همان نگين (سنگ) زرد رنگ است و بعضي ديگر آن علائم و نقوشي حكاكي شده بر سنگ را شرف شمس مي‌دانند، در حالي كه در حقيقت شرف شمس نه آن سنگ است و نه آن نقوش، بلكه شرف شمس زمان مخصوصي است كه بر اساس علم ، خورشيد در اوج قدرت خود قرار مي‌گيرد؛ يعني ساعت خاصي از ۱۹ برج حمل (= فروردين ماه) (1) كه اين زمان در مقابل هبوط شمس است؛ همانگونه كه هر يك از كواكب، شرف و هبوط خاص خود را دارند. از نگاه برخي بزرگ معاصر ، حرز شرف شمس، اعتبار ندارد(2) و از نگاه برخی، با حسن نظر و از باب رجاء و امید ثواب استفاده از آن بي‌اشكال است.(3) بايد توجه داشت انتساب اين نقوش و مباحث پيراموني آن به (ع) آن چنان كه بايد قابل پذيرش نيست، زيرا آن حضرت با سفارش نجومي يكي از يارانش به هنگام حركت به سوي خوارج به شدت برخورد مي‌كند؛(4) جداي از آن كه رواياتي كه در اين باره وارد شده است نيز حدود ۷ قرن با آن حضرت فاصله زماني دارد كه معلوم نيست تا آن زمان كجا بوده است. فارق از اختلافات بسياري كه درباره صحت و سقم اعتبار اصل حرز حك شده بر روي نگين (سنگ) زرد رنگ انگشتر‌ها وجود دارد، نكته بسيار مهمي هست كه قالب خريداران اين انگشترها از آن غافل هستند و آن حك كردن آن حرز بر روي سنگ فوق در زمان دقيق شرف شمس است، نه زمان ديگر و به جهت همين اهميت است كه نام اين حرز و انگشتر را شرف شمس (بر اساس زمان حك) گذاشته‌اند و بسياري از فرصت طلبان كه امروز به تبليغ انگشترهاي موسوم به شرف شمس مي‌پردازند نه زمان را رعايت مي‌كنند و نه نقوش اين حرز را به درستي حك مي‌كنند. پانوشت 1. ر.ک: سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ج ۲، ص ۱۰۵۳؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۴، ص ۲۲۷. 2. استفتائات آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله سید علی سیستانی. 3. آیت الله میرزا جواد تبریزی، صراط النجاة، ج ۱۰، ص ۴۲۶؛ استفتائات آیت الله صافی گلپایگانی و… . 4. نهج البلاغه، خطبه ۷۹. نك: پايگاه جامع شناخت بهائیت bahaiat.com t.me/bahaiat_com eitaa.com/bahaiat sapp.ir/bahaiat.com instagram.com/bahaiat
⁦♦️⁩ دستاويزهاي تطبيق با نمادهاي بابيت و بهائيت 🔹 برخي با تطبيق برخي از نمادهاي بابيت با حرز و انگشتر موسوم به شرف شمس، در پي انتساب اين حرز به بابيت و علي محمد شيرازي (باب) به عنوان سركرده اين جريان انحرافي هستند. ايشان از يك سو به عدد ۱۹ (عدد تقديس شده پيروان بابيت و بهائيت) استناد مي‌كنند و آن را با ۱۹ فروردين ماه، يعني زمان حك حرز منتسب به شرف شمس تطبيق مي‌كنند و از سوي ديگر ستاره پنج پَر منقوش بر نگين انگشترهاي معروف به شرف شمس را با ستاره پنج پري تطبيق مي‌كنند كه علي محمد شيرازي در يكي از نوشته‌هاي خود ترسيم كرده است و بر پايه اين دو تطبيق، توهم اين هماني را مطرح مي‌كنند. در بررسي اين تشابه‌ها و تطبيق آن‌ها بايد توجه داشت كه: ۱. شرف شمس يك رخداد نجومي و تكويني است و ارتباطي به آموزه‌هاي ديني و به اصطلاح شريعت و اديان ندارد. ۲. عمر انحراف بابيت، دويست سال است و رواياتي كه درباره حرز انگشتر‌هاي موسوم به شرف شمس بيان شده است، فارق از صحت و سقم اعتبار آن‌ها به قرن ۷ هجري باز مي‌گردد؛ يعني حدود ۵۰۰ سال پيش از پيدايش جريان‌هاي و . ۳. هر تشابهي دلالت بر ارتباط ندارد، زيرا اين ستاره ۵ پَر، به ستاره حضرت داود (ع) نيز شهرت دارد و در ميان يهوديان نيز متداول است كه اگر بخواهيد از باب گِرد بودن، آن را گردو بناميم، بايد آن را برخاسته از يهود بدانيم نه بابيت و بهائيت. در مورد عدد ۱۹ نيز همين گونه است و با مباحث بي ارتباط بسياري قابل تطبيق است. ۴. غالب جريان‌هاي انحرافي از علوم غريبه بهره مي‌بردند، از اين‌رو حروف و اعداد را به كار مي‌گرفتند. علي‌محمد شيرازي از اين قاعده مستثني نبود و به اين جهت او را سيد ذكر مي‌ناميدند كه در آفتاب سوزان تابستان بوشهر بر فراز پشت بام مي‌رفت(۱) و ذكر و ورد و مي‌خواند(۲) و ادعاهاي خود را با كاربست اعداد مطرح مي‌‌كرد؛ مثل عدد ۱۹ كه از جمع ۱ + ۱۸ حاصل مي‌شود؛ يعني نخستين پيروانش علي محمد شيرازي به همراه خودش اشاره دارد و عدد ۱۵۱۱ يا ۲۰۰۱ كه سال ظهور بابيت است يا شهادتي كه به دستور او در اذان نماز جمعه شيراز اضافه مي‌شود: «اشهد ان علياً قبل نبيل باب بقيه الله» كه نبيل بر اساس حروف ابجد برابر با محمد است و او با اين ترفند در پي فرار از مجازات ادعاي بابيت بود. بنابراين سران فرق انحرافي از اين علوم غريبه براي دستيابي به اهداف خود بهره مي‌بردند و اين چيز جديد نبود و اين يعني آنان از اين مباحث استفاده مي‌كردند، نه اين كه اين مباحث ابداعات آنان باشد. ۵. بر اساس شواهد بسياري كه در مقالات گوناگون به چاپ رسيده،(۳) غالب آموزه‌هاي بابيت و بهائيت الگو گرفته از جريان‌هاي پيش از ايشان است و اينان تقريباً هيچ حرف تازه‌اي مطرح نكرده‌اند؛ بر اين اساس ستاره ۵ پر و عدد ۱۹ نيز نمي‌تواند از اين قاعده مستثنا باشد و بي‌شك بر اساس انگيزه‌هايي كه علي محمد شيرازي در سر داشته است، آن‌ها را انتخاب كرده است. آنچه بايد مورد توجه قرار گيرد، اين نكته است كه: هر تطبيقي بايد بر اساس شواهد، اسناد و مدارك درست، نه ذوقيات و ظنيات كه حقايق بطلان آن‌ها را ثابت مي‌كند. پانوشت: ۱.مطالع الانوار، ص ۶۲ – ۶۴. ۲. مقالات بسياري از محمد علي پرهيزگار در اين باره تحقيق و تأليف شده است. نك: فصلنامه مشرق موعود، ش۴۳ و ش ۴۷ و فصلنامه انتظار موعود، ش ۵۳ و ش ۵۶ و ش ۵۸. به ويژه مقاله: «پيشينه شناسي و نقد گرايش‌هاي باطني بابيت و بهائيت»، فصلنامه مشرق موعود، شماره ۴۳، ص ۱۵۱ ـ ۱۷۰. ۳. الکواکب الدريه، ص ۳۴. نک: پايگاه جامع bahaiat.com t.me/bahaiat_com eitaa.com/bahaiat sapp.ir/bahaiat.com instagram.com/bahaiat
بيش از نبوت، از خدايي خود سخن گفته است: «لا اله الا انا المسجون الفريد» «ولد من لم يلد و لم يولد». به راستي است يا ؟ نک: پايگاه جامع bahaiat.com t.me/bahaiat_com eitaa.com/bahaiat sapp.ir/bahaiat.com instagram.com/bahaiat