💠نقدى از نظرگاه تشيع(۱)
آنچه مسلم است، از نظر شيعه از جانب حضرت حجة بن الحسن عسكرى عليه السلام، در دو توقيع مبارك به موضوع بابيت و تكليف شيعيان در عصر غيبت كبرى اشارۀ صريح و روشن شده است:
١ - توقيع امام عليه السلام در جواب سؤالات «اسحاق بن يعقوب» كه توسط «محمد بن عثمان عمروى» رحمة اللّٰه عليه، تقديم پيشگاه مبارك شده بود. و اين توقيع در كتاب:
«الغيبة»، «شيخ الطائفه ابوجعفر محمد طوسى» از «ابن قولويه» و «ابوغالب زرارى» از كلينى، از «اسحاق بن يعقوب» نقل شده است و «شيخ صدوق» در كتاب: «اكمال الدين» از «ابن عصام»، از «كلينى» روايت كرده است، و «شيخ طبرسى» در كتاب: «احتجاج» از «كلينى»، و او از اسحاق بن يعقوب روايت كرده است، كه حضرت عليه السلام در پاسخ سؤالم از تكليف شيعيان در غيبت كبرى چنين مرقوم فرموده بودند.
«و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة حديثنا. فإنّهم حجّتى عليكم، و أنا حجة اللّٰه عليهم».
(و اما حوادثى كه براى شما پيش مىآيد، رجوع كنيد به راويان حديث ما، زيرا آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان مىباشم.)
📗بهائیان،نجفی، محمد باقر،ناشر: مشعر
محل و سال نشر: تهران - ایران ؛ ۱۳۸۳،ص۱۴۲
#نقدی_از_نظرگاه_تشیع
#نقد_بهائیت
💀@bahaiyat💀
🔹نقدى از نظرگاه تشيع(۲)
۲- توقيع امام عليه السلام به چهارمين نائب خود «ابوالحسن على بن محمد سمرى» در آستانۀ مرگ اوست. كه از «شيخ صدوق» (١ ) روايت نمودند كه «حسن ابن احمد» مكتب گفت: در سالى كه ابوالحسن على بن محمد سمرى وفات يافت، من در بغداد بودم. چند روز پيش از رحلتش بخدمت وى رسيدم. ايشان توقيعى كه از ناحيۀ مقدسه صادر شده بود براى مردم چنين خواند:
بسم اللّٰه الرّحمن الرّحيم
(اى على بن محمد سمرى! خداوند پاداش برادرانت را در مرگ تو بزرگ گرداند؛ چرا كه تو تا شش روز ديگر خواهى مرد. پس به كارهاى خود رسيدگى كن و به هيچ كس به عنوان جانشين خود وصيت منما كه غيبت كامل واقع شده است. من آشكار نمىشوم مگر بعد از اجازۀ پروردگار عالم و اين بعد از گذشت زمانها و قساوت دلها و پر شدن زمين از ستم خواهد بودو عن قريب در ميان شيعيان كسانى پيدا مىشوند كه ادعا مىكنند مرا ديدهاند. آگاه باش كه هر كس پيش از خروج سفيانى و صيحۀ آسمانى ادعا كند كه مرا ديده است، دروغگو است و افترا مىبندد. و لا حول و لا قوة إلاّ باللّٰه العليّ العظيم.)
حسن بن احمد بن مكتب گويد، از روى اين توقيع نسخهها نوشتيم و از نزد وى بيرون آمديم؛ چون روز ششم شد، نزد وى باز گشتيم، ديديم در حال جان دادن است، به او گفتند: جانشين شما كيست؟ گفت: خدا را امرى است كه خود رسانندۀ آن است، و جان داد.
«مجلسى» در كتاب: «بحار الأنوار» ذيل اين توقيع، عقيدۀ شيعۀ اماميه را چنين نگاشته است: «لعلّه محمول على من يدّعى المشاهدة مع النيابة و إيصال الأخبار من جانبه عليه السلام إلى الشيعة، على مثال السّفراء لئلّا ينافي الأخبار التى مضت وسيأتي فيمن رآه عليه السلام - و اللّٰه يعلم» (۲) اينكه مىفرمايد كسانى پيدا مىشوند و ادّعا مىكنند مرا ديدهاند شايد مقصود از روايت فوق كسانى باشند كه ادعا مىكنند حضرت را ديده و از جانب وى نيابت دارند، و مىخواهند مانند سفراء اخبار آن حضرت را به شيعيان برسانند.
تا بدين ترتيب با اخبارى كه سابقاً گذشت كه افراد زيادى حضرت را ديدهاند، منافات نداشته باشد، عنقريب هم در باب كسانى كه آن حضرت را در زمانهاى متأخر ديدهاند بازخواهد آمد و خداى داند.
و از «شيخ محمد بن محمد نعمان» و «حسين بن عبيداله غضايرى» در كتاب «غيبت» شيخ طوسى، روايت شده است: هنگامى كه وفات ابوالحسن سمرى فرا رسيد، شيعيان نزد وى اجتماع نمودند و من از او پرسيدم: وكيل بعد از شما كيست و چه كسى بايد جانشين شما باشد؟ او سخنى در اين باره اظهار نداشت و گفت: «انّه لم يؤمربأن يوصى إلى أحد بعده في هذا الشأن» (۳) من مأمور نيستم كه كسى را بعد از خود به عنوان نايب امام به مردم معرفى كنم. و «امام صادق عليه السلام » فرمودند:
«يغيب الباب الثانى عشر بغيبة الإمام الثانى عشر» غايب مىشود باب ثانى عشر به غيبت امام دوازدهم. (۴) بدين مبادى و اصول، در غيبت كبرى، مقام بابيت مسدود، و رجوع به «علماء»در امر دين مفتوح گرديد.
با اين اعتقاد و با اينكه مشايخ شيخيه، احاديث مذكور را كراراً مورد تأكيد خاص قرار دادهاند و بىآنكه آن احاديث را تأويل و يا تعبير و تفسيرى كنند، يكباره از اصل موضوع بريده و عنوان بابيت مىكنند؟!
📗(۱)تحفۀ قدسى در علائم ظهور مهدى موعود عليه السلام ، ص ٢٣١، «بحار الانوار»، ج ۵٣، ص١٨١
📗(۲)بحار الانوار، ج۵٢، ص١۵١، و ترجمهى فارسى آن توسط آقاى دوانى، ص٩٢٩
📗(۳)تحفۀ قدسى ترجمۀ «غيبت»، شيخ طوسى، ص ٣١٠، و «بحار الانوار» ج ۵١، ص ٣۶٠.
📗(۴)«تكريم الاولياء»، ص١۴١
📗بهائیان،نجفی، محمد باقر،ناشر: مشعر
محل و سال نشر: تهران - ایران ؛ ۱۳۸۳،ص۱۴۲
#نقدی_از_نظرگاه_تشیع
#نقد_بهائیت
💀@bahaiyat💀
🔹نقدى از نظرگاه تشيع(۳)
براى توجه بيشتر و تأييد مطلبی که قبلاً ذکر شد، نگاه مجددى به مطالب مندرج در آثار شيخيه كه مذكور افتاد مىاندازيم؛ تا نمونههائى از اين تضاد را در نظرات شيخيه بشناسانيم.
«سركار آقا ابوالقاسم خان ابراهيمى» تصريح مىكند: «و به على بن محمد اجازه نفرمودند كه نص بر نايبى نمايد. و امر على الظاهر راجع به علما و فقهاء شيعه است كه رجوع به ايشان بايد بكنيم». (١) «...تا به على بن محمد سمرى رسيد كه نايب چهارم آن حضرت بود. توقيع به نام او صادر شد كه تا شش روز ديگر از دنيا مىروى، وصيت به سوى احدى مكن» (٢) : «و در توقيع ديگر در جواب شيعيان نوشت:
«أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة حديثنا، و امر راجع به روات اخبار شد». (٣) و «حاجى محمد كريمخان كرمانى» تصريح مىكند:
«من امروز بابى مخصوص ميان «امام» و «خلق» نمىدانم و از دين من نيست. و مدعى را كذاب و مفترى مىدانم. و مرجع در زمان غيبت همين علما هستند و در اخبار نديدهام واحدى از علما روايت نكرده است كه بابى در زمان غيبت خواهد آمد». (۴) «ادعاى نيابت خاصه در زمان غيبت امام عليه السلام خلاف طريقه و سيرت شيعه است. ابداً در آثار اهل بيت يافت نشده است كه نايب خاصى در زمان غيبت خواهد آمد.». (۵) «ابداً» در آثار اهلبيت ديدهنشده است كه درزمان غيبتنايب خاصى خواهد آمد». (۶) تا جائى كه «حاج محمد كريم خان» صريحاً مىنويسد: «ابداً در آثار اهل بيت ديده نشده است كه در زمان غيبت نايب خاصى خواهد آمد». (٧) پس از اين بيان، سخن آقا» را چگونه بايد فهميد كه مىنويسد: «خلاصه مطلب ايشان (مشايخ و علماى شيخيه) اثبات وجود چنين كسى در هر زمان فرمودهاند. و براى حضرت امام زمان عجل اللّٰه فرجه الشريف توجه يك همچو نوكر مقربى كه تمام امر و اراده و قدرت خود را در جميع آنچه كه خداوند محول به او فرموده، به وسيلۀ آن نوكر اجراء مىفرمايند». (۸) ولى «حاج محمد كريم خان كرمانى» در رد ادعاى بابيت على محمد باب مىنويسد: «اگر جاهلى بگويد كه اين نايب خاص است و اين را امام به جهاد فرستادهاند، اولاً كه نايب خاص نص خاص مىخواهد... اما طريق بخصوص براى اينكه اين مرد نايب است كه در زمان غيبت ممكن نيست؛ به جهت اينكه هيچ كس به خدمت امام نمىرسد». (۹) و در عين حال مشايخ مىنويسند و تأكيد مىكنند: «ابواب و نواب تشريف دارند» (۱۰) «امام بىنايب نمىشود. و خانه بدون باب معنى ندارد»(۱۱) «محال است زمين از وجود آنها (ابواب و نواب) خالى شود» (۱۲) «بلى اگر عللى صاحب علم و عمل و كمال و صاحب تصرف در ملك باشد و همان صفاتى كه براى نايت خاص امام فرمودهاند يك وقتى در كسى ديديم و ادعا هم كرد و شكى بر ما باقى نماند البته از او قبول مىكنيم و چرا نبايد قبول كنيم». (۱۳) و «حاج عبد الرضا ابراهيمى» تصريح مىكند:
«اين بود آنچه كه در اين اوراق از حالات نواب خاصه امام عليه السلام كه معروف و مشهور بودند، خواستم براى مزيد بصيرت شما بنويسم و هميشه امثال اين بزرگواران تا ظهور حضرت قائم عجل اللّٰه فرجه در ميانۀ خلق هستند». (۱۴)
📗(١)(۲)(۳)«فهرست»، ص١١٠، ۱۱۷
📗(۴)«رسالۀ سى فصل»، ص٣٧
📗(۵)(۶)(۷)«تير شهاب در راندن باب خسران مآب»، ص ١٩۵،ص ۹۵
📗(۸) «فهرست»،ص ١٢٨.
📗(۹) «تير شهاب در راندن باب خسران مآب»،ص ١٩۶.
📗(۱۰) (۱۱)(۱۲) (۱۳) «فهرست»،ص ١١٧،ص۱۳۸
📗(۱۴)«تكريم الأولياء» ص ١٣٩.
📗بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص۱۴۳-۱۴۴
#نقدی_از_نظرگاه_تشیع
#نقد_بهائیت
💀@bahaiyat💀
🕸نقدى از نظرگاه تشيع(۴)
ولى على رغم نظريۀ مؤلف اين كتاب، شيخيّه و حاج محمد كريم خان، اين دو عقيده را متناقض يا متضاد يكديگر نمىدانند.
و اگر چه در اين خصوص اشارۀ صريحى نكردهاند، ولى از بررسى دقيق در آثار آنان چنين برمىآيد كه حلقههاى متصل كنندهاى بين دو عقيدۀ مذكور، در نظر آنان خطور كرده است كه مىبايست جهت دستيابى با تحليلى نهائى از تداوم بابيت در عصر غيبت كبرى، آنها را مورد تحقيق قرار بدهيم:
١ - اشاره و استناد به رواياتى است كه در آن وجود ابواب امام را در همۀ زمانها از ابتداء تا ظهور حضرت مهدى عليه السلام تصريح مىكنند مانند:
«و لابد من باب مع كل امام فى كل عهد و زمان من عهد آدم الى ظهور المهدى». در هر روزگار و زمان از خلقت آدم تا ظهور مهدى با هر يك از امامان بابى ضرورى است. و حديث:
«لكلّ زمان سلمان» براى هر زمانى سلمانى است.
اگر در اين احاديث، مراد از كلمۀ «باب» و «سلمان» را به معناى بابى در نظر آوريم كه ابواب اربعه بودند، البته با توقيع امام به نائب چهارم متضاد خواهد بود. و در اين تناقض ملزم به پذيرش يك جانب از آن هستيم. و اگر بخواهيم يك تلفيق اصولى به وجود آوريم، بايد منظور از سلمان و يا باب در احاديث مذكور، علماى واقعى و راويان حديث در نظر آيد. كه از يك سوى رابطۀ خلق و احكام هستند و از سوى ديگر واسطۀ فيض. چنانچه در حديث منقول از امامحسن عسكرى عليه السلام است كه پدر بزرگوارش فرمود:
«لو لا من يبقى بعد غيبة قائمنا عليه السلام من العلماء الدّاعين إليه، و الدّالّين عليه، و الذابّين عن دينه بحجح اللّٰه و المنقذين لضعفاء عباد اللّٰه من شباك إبليس ومردته، ومن فخاخ النواصب، لما بقى أحد إلّاارتدّ عن دين اللّٰه ولكنّهم الّذين يمسكّون أزمّة قلوب لضعفاء الشيعة كما يمسك صاحب السفينة سكّانها، أولئك هم الأفضلون عند اللّٰه عزّوجلّ». ١
و در اين حديث اشارۀ صريح به علما است و در حقيقت به علمايى است كه از حيث مراتب كمال، در مقام فيض و نشر معارف دين به عقل و به روح هستند، نه به معنى ابوابى كه مستقيماً به حضور امام شرفياب مىشوند و فرمايش امام را مستقيماً به مردم مىرسانند و در اين مورد هيچ اختلافى بين علماى شيعه نيست.
📗١) . بحار ج٢، ص۶، ح١٢، باب٨
📗بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص۱۴۴_۱۴۵
#نقدی_از_نظرگاه_تشیع
#نقد_بهائیت
💀@bahaiyat💀
🕸نقدى از نظرگاه تشيع(۵)
٢ - در منابع مهم شيخيه، كلمۀ «كاملين»، «نقباء» و «نجباء» مرادف ابواب و نواب آمده است و احاديثى كه اشارۀ صريح به رجوع مردم به جهت اكتساب حقايق عاليۀ دين، به بزرگان تقوى و علم دين شده است، مستمسكى براى اثبات مقام بابيت و نائبى آنان شده است. از آن جمله:
«يا جابر أوَ تدرى ما المعرفة المعرفة إثبات التوحيد اوّلاً، ثمّ معرفة الإيمان ثانياً، ثم معرفة الأبواب ثالثاً، ثم معرفة إلامام رابعاً، ثم معرفة الأركان خامساً، ثم معرفة النقباء سادساً، ثم معرفة النجباء سابعاً.»
نقباء در نظر شيخيه كسانى هستند كه: «بعد از قطع اين اسفار (اسفار چهارگانه و مشاهدۀ اين ديار خلقيت خود را فانى نمايد و هستى خود را نيست كند، و از مقام فؤاد بگذرد، و در جميع مراتب اسم خدا شود. (١) ولى نجيب كسى است كه سفرهاى چهارگانه را نموده باشد. پس از مقام خلق به سوى حق سفر كرده باشد و مزاج او معتدل شده باشد.
و طريقۀ او درست شده باشد و از اضداد اين دنيا جدا باشد و از زمينها مهاجرت كرده باشد و به آسمانها شارك شده باشد...». (٢ ) بدين خاطر نجبا در مراتب پائينترى از نقبا قرار دارند. و نقبا و نجبا، در اصطلاح شيخيه «كاملين» هستند و «لفظ ناطق درباۀ بعضى شيعيان هم يعنى كمّلين و بزرگان ايشان مانند حضرت سلمان رضوان اللّٰه عليه يا امّتان آن بزرگان هم كه آئينۀ سرتا پا نماى امام عليه السلام هستند و مبلغ و مؤدى از جانب او و باب امام عليه السلام هستند، اطلاق مىشود». (٣) بنابراين شخص اول اين كاملين: «باب اعظم امام عليه السلام است. او ناطق حقيقى شيعيانى است كه دون درجۀ اويند، زيرا بلاواسطه از امام عليه السلام مىگيرد، و به ديگران مىرساند». (۴) در اين مرتبه از تحليل موضوع مورد نظر، بايد اذعان داشت كه از نظر عقيدۀ دينى شيعيان، اسلام، در هر زمان و عصرى، افرادى كه صاحب درجات عاليۀ سير و سلوك بوده و به مقام والاى ايمان نائل شدهاند، امرى واضح و روشن مىباشد، و به هيچ وجه من الوجوه يك مبحث يا توجهى جديد بشمار نمىرود و شيخيه و كتابهاى مشايخ آنان، بيش از يك ذره در برابر امواج خروشان از هزاران كتب و رساله و حكايتها نمىباشد.
📗(١)(۲) «رجوم الشياطين»، ترجمۀ: ابوالقاسم خان ابراهيمى، ص ٩۴، ص۸۳
📗(٣)«فهرست»، ص١٢۴
📗(۴)فهرست، ص ١٢۵ - حاج محمد كريم خان تصريح مىكند كه: «اين زمان، زمان اظهار امر نجابت و نقابت نيست» - مراجعه شود به رسالۀ: «تير شهاب در ردّ باب» مندرج در كتاب: «مجمع الرسائل فارسى»، ص ٢٣٠ - همچنين براى بررسى بيشتر پيرامون نقبا و نجبا، از ديدگاه شيخيه بررسى شود: كتاب «رسالۀ سى فصل»، ص ١٠٢ و رسالۀ: «ازهاق الباطل فى ردّ بابيه» و: «رسالهاى در جواب سؤالات آقاى مهندس موسى ژام» مندرج در كتاب: «دو رساله»، ص ۱۶
📗بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص۱۴۴_۱۴۵
#نقدی_از_نظرگاه_تشیع
#نقد_بهائیت
💀@bahaiyat💀
🕸نقدى از نظرگاه تشيع(۶)
نكتۀ قابل تأمل و مميز عقيدۀ اماميه در عرض سيزده قرن پس از هجرت محمدى، با شيخيه در يك امر بيشتر نيست. و آن نقبا و نجبا (چه آشكار و چه پنهان) ابواب امام زمان در عصر غيبت كبرى نيستند، زيرا بنا به نص، اين باب در عصر غيبت مسدود شده است. و اكابر علماى اماميه از كلينى تا مقدس اردبيلى، و از مجلسى تا اكابر علماى قرن حاضر، با ايمان و اعتقاد به ارتقاء مؤمنان تا مقام نجبائى و نقبايى (البته كم و بيش با اختلاف نظر در تفسير چنين مقاماتى)، و حتى ملاصدرا كه خود روشنگر مراتب اسفار است، ارتقاى مقام معنوى حتى تا تشرّف به حضور امام را به عنوان بابيت، به معناى مورد نظر بادرايت در روايات، قلمداد نكرده و نمىكنند. و با تصديق و تأييد چنين درجاتى از مقامات معنوى را نه مؤلفان كتب اربعۀ شيعه و تدوين كنندگان فقه و مباحث اصول عقيده و نه محدثان و اهل عرفان و متكلمين شيعه. آن را دين خواندهاند و مسلم چنين ادعائى آنهم با تعبيرها و تفسيرهاى متناقض، نمىتواند مستند به منابع عقايد شيعه تلقى شود. تعمق در احوالات كسانى كه در غيبت كبرى مشرف به حضور امام شدهاند و مجلسى در بحار الأنوار به آن تصريح فرمودهاند (۱) مبين اين است كه آنان با وجود دستيابى به مقام والاى ايمان و تشرّف به حضور امام، نه از بابيت امام در عصر غيبت دم زدهاند و نه از اينكه معرفت نوعى چنين افرادى از اصول دين است. حال چگونه شيخ احمد، و يا سيد كاظم رشتى، و ديگر مشايخ كه حتى ادعاى نجبائى نكردهاند و به اعتراف تمام آثار شيخيه به مقامات پائينتر از آن نائل نشدهاند، چگونه كاشف اين معانى گشتهاند؟!
٣ - در مورد دوستى دوستان، و دشمنى دشمنان، كه در اصطلاح مذهب اماميه به «تولّى و تبرّى» ناميده شده است، مسلماً يكى از موارد مهم ايمان به امامت و ولايت است كه نه تنها با بابيت امام تفاوت اساسى دارد، بلكه از فروع امامت بوده و از مذهب ما نيست كه آن را از اصول دين بشماريم و معاد را از فروع نبوت.(۲)
📗۱) «بحار الانوار»، ج ۵٣، صص٢٠٠ - ٣٣۶
📗۲)اينكه از نظرگاه شيخيه معاد جسمانى از فروع نبوت است: «رسالۀ فلسفيه»، ص١٨٧، و... لازم به ياد آورى است كه كتاب: «فلسفيّة» به قلم سركار آقا در جواب سؤالات جناب آقاى فلسفى واعظ، طبع و نشر شده است. آقاى فلسفى ٢۵ سؤال در مورد فرقۀ شيخيه عنوان كرده بودند كه در صورت تطبيق جوابها، با عقايد حقۀ اثنى عشرى و تصديق حضرت آية اللّٰه بروجردى، از طرف شيخيه موافقت شود كه ديگر شيخيه خوانده نشوند. و اين سخن كه موهم جدائى و بوى خلاف و اختلاف مىدهد از ميان فرقۀ ناجيۀ اثنى عشريه برداشته شود. (تاريخ نامه ١٣٢٨/١١/٢٧). سركارآقا پاسخها را مرقوم كرد كه بعدها (در سال ١٣۵٠) همراه با سؤالات از طرف مدرسۀ ابراهيميه چاپ و منتشر شد. مؤلف اين كتاب ديدار با جناب آقاى فلسفى موضوع را مورد مذاكره قرار دادم ايشان به دو نكته اشاره فرمودند: ١ - قرار نبود كه پاسخ و نامه مرا چاپ كنند و اين كار برخلاف مذاكره از طرف شيخيه صورت پذيرفت. ٢ - مرحوم آية اللّٰه بروجردى پس از آنكه حضورشان شرفياب شدم و پاسخ را به عرضشان رساندم. فرمودند: «پاسخها سست است و نمىتوان در مورد رفع اختلاف نظر داد».
📗بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص۱۴۸_۱۴۹
#نقدی_از_نظرگاه_تشیع
#نقد_بهائیت
💀@bahaiyat💀
🕸نقدى از نظرگاه تشيع(۷)
۴ - در اين خصوص كه مسدود شدن نايب منصوص، دليل آن نمىشود كه مقام نيابت و بابيت مسدود باشد، بايد به اطلاع رسانيد كه البته در توقيعهاى مباركه، مسدود شدن بابيت و رجوع به علما و راويان حديث، بطور اعم ذكر شده است، كه هم منصوص را در بر مىگيرد و هم غير منصوص را و شيخ صدوق در «اعتقادات» فرمودهاند كه اين ضرورى دين اماميه است. (۱) آنچه مسلم است شيخ احمد احسائى، در سير و سلوك بوده مردى متقى متشرع، سرشار از ذوق و استعداد، صاحب مقامات معنوى، و مؤلف اين كتاب هيچ جاى شكى ندارد كه شيخ از زاهدان و عالمان تشيع است اما آيا توانسته است، حفظ اسرار سلوك و رموز فيض را تا آنجائى بنمايد كه به تصديق ضمنى سالكان متشرع، اعتدال در شناخت و كشف را از كف ننهد وداعيۀ بيشاز مراتبسيرش نداشته باشد، مسلماً از ظواهر امر چنين برمىآيد كه نه و تفصيل چنين مطلبى در اين مقام و مكان نيست. خدايش رحمت كند.
۵ - و اما در مورد داعيۀ بابيت و معصوميت شيخ، كه اگر چه مشايخ شيخيه صريحاً چنين ادعائى را تكذيب مىكنند، و چنانچه گذشت براى او، حتى مقام نجبائى را اثبات نمىكنند، امانكاتى موردنظر مؤلفاين كتاب قرار گرفته كه به ذكر آن خود را ملزم مىدانم:
اولاً: سيد كاظم رشتى در كتاب «دليل المتحيرين» دربارۀ مقام شيخ، تصريح مىكند:
«وحيد عصر و يگانۀ دهر بود، اخذ كرده علوم را از معدنش، و برداشته است از سرچشمهاش، كه از ائمۀ طاهرين است و اين علوم در خوابهاى صادق و نومهاى صالح از ائمه عليهم السلام به شيخ مىرسيد... پس اوّلاً جناب امام حسن عليه السلام را در خواب ديد و از طرف حضرت مؤيد و توجه شده فيوضات كامله شامل حالشان گشت». (۲) مشايخ شيخيه در اين خصوص، پيرامون علم شيخ (۳) قلم فرسائىها كردهاند. و شيخ، خود در: «رسالۀ رشتيه» (۴) ضمن شرح صفات ابواب امام زمان، يا به تعبير او: قريۀ ظاهره، تلويحاً و در پرده، خود را صاحب منصب چنين مقامى خوانده، و سيد كاظم در رسالۀ:
«شرح آية الكرسى» (۵) شيخ را «قريۀ ظاهره» به شمار آورده است. و از اين جا است كه مىيابيم، اعتراضات علماى اماميه سر منشأ جدى بخود گرفته، و پس از چنين اعتراضاتى است كه شيخ و سيد، و بعدها مشايخ شيخيه، در صدد پاسخ و رفع اتهام، به طرح روپوشى بر آمدهاند. (۶)
۱) . ترجمۀ: «العقائد»، شيخ صدوق
۲) . ترجمۀ العقائد، رسالۀ «شيخ عبد اللّٰه»، و قصص العلماء، ص ٣٧
۳) . مراجعه كنيد به «رساله در جواب مسائل»، حاج محمد خان كرمانى، مندرج در «مجمع الرسائل فارسى»،ص٢۴١
۴) . جوامع الكلم، در جواب ملا على رشتى.
۵) . رساله در تفسير آيه مباركه آية الكرسى، « مٰا فِي السَّمٰاوٰاتِ وَ مٰا فِي الْأَرْضِ » .
۶) . به عقيده حقير، قسمت اعظم كتب مشايخ شيخيه، پس از شيخ احمد احسائى، پاسخ به ايرادات، و تعبير جملات، و تفسير نكات مورد ايراد اهل علم مىباشد و اين رويه، صورت مورثى بالنسبه به شيخ ما قبل خود، مداوم و مستمر است. و از اين لحاظ بيشترين رسالهها و كتب طائفۀ شيخيه به صورت تكرار مكررات، و سعى در تصحيح اشتباهات گذشته در آمده است، كه اگر از جمع آنها جدا شود، تأليفات مشايخ شيخيه به يك دهم از آنچه هست اختصاص مىيابد.
📗بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص۱۴۸_۱۴۹
#نقدی_از_نظرگاه_تشیع
#نقد_بهائیت
💀@bahaiyat💀
🕸نقدى از نظرگاه تشيع(۸)
مؤلفاينكتاب، اگر چه بهدلائل وتعبيرها، بىاطميناننيست، ولى ملاحظۀ يك شيوۀ مستمر ومداوم درطايفۀشيخيه، تاحدودى اعتقادش را در مورد رفع انتقادات سست مىكند.
از ملاحظۀ بيش از ۴٠٠ كتاب مستند شيخيه، ملاحظه كردم، مشايخ شيخيه از پذيرفتن كوچكترين تا بزرگترين ايراد و انتقادى كه به رويه و يا عقائد شيخ احمد شده است، ابا كردهاند و كاملاً در نپذيرفتن هر نوعى از آن اصرار و تعصب خاصى ابراز مىدارند و به هيچ وجه به نكتهاى برنخوردهام كه تأييد كنند، يك انسان ممكن است خطا كند و خطاى شيخ فلان و بهمان بوده است، به هيچ وجه چنين شيوه و موضعى مستمر و مستحكم (اگر چه بظاهر بگويند: ما مدعى نيستيم شيخ مرحوم مقام بابيت و يا نقبائى را داشتهاند) مستقيماً مبين اين واقعيت است كه در پس انديشه و باورهاى مشايخ و طائفۀ شيخيه، اين اصل، اصلى مسلم و اجتنابناپذير ايمان شيخى است كه شيخ هيچ خطائى نكرده، و هر چه گفته است: «از معدن علم ائمه»و خطاى او، خطاى ائمه، و خطاى خداست. (چنانچه شواهدى را در بررسى نظريۀ اجماع علما به حجيت شيخ يادآورى كرديم). وآيا چنين باورى، معرف اعتقاد به نوعى معصوميت، و به هر حال بابيت نيست؟!
ثانياً: در اين خصوص كه سيد مىنويسد كه: «اين علوم در خوابهاى صادق و نومهاى صالح از ائمۀ هدى عليهم السلام به شيخ مىرسيد»، يك نكته بس ظريف وجود دارد كه مىبايست به آن توجه اساسى نمود.
با توجه به پژوهشهاى مؤلف نسبت به «خوابهاى الهامى»، كه آن را ناشى از تفضل الهى و مواهب ربانى مىدانند، از لحاظ «علم اصول» و علماى اصولى، قول يا فعل يا تقرير معصوم در خواب، نظر به اصل و عدم حجيت ظن مطلق، حجت نيست، و قولى از اهل اسلام كه حاكى از حجيت فعل و تقرير معصوم در خواب باشد، وقوف حاصل نشده است و اين از اصول مسلم علماى اماميه اصولى است و ضروريات اصول است و شيخيۀ حاج محمد كريم خانى، به استناد رويۀ اصولى شيخ و سيد، و بر خلاف بعضى از تصورات، و حتى رديه نويسان، مبنى بر اخبارى دانستن طائفۀ شيخيه، كاملاً اصولى مشرب مىباشند، تا آنجا كه حاج محمد كريم خان كرمانى، صريحاً اذعان و اعتراف مىكند كه: «كتب علما و استدلالشان و احاديث و قرآن فهميده نمىشود، مگر به علم اصول و اگر در بعضى مسائل ما با بعض ايشان مخالفت داشتهايم، با بعضى ديگر موافقت داريم، و خود علماى اصوليين كثّر اللّٰه امثالهم هم با يكديگر در مسائل اصول اختلاف دارند. حتى آنكه مسئلۀ جزئى پيدا نمىشود كه محل اختلاف نباشد و جميعاً در جميع مسائل اختلاف دارند. مگر بعضى ضروريات كه اختلاف نمىشود... و خود سيد مرحوم و شيخ مرحوم و حقير سراپا تقصير اصولى هستيم نه اخبارى». (١) «واگر چنانچه نظريۀ بعضى از محققان را در مورد اخبارى بودن شيخيه پذيرا شويم، و چنانچه مشايخ ما اعلى اللّٰه مقامهم بيشتر ساعى شدهاند و اعتقادمان اين است كه بايد در جزئى و كلى پيروى ايشان كرد، و از خود مصلحت بينى ننمود...» (٢) بنابراين، اين كوشش مرحوم شيخ احمد كه به تصريح حاج محمد خان كرمانى: «جميع مسائل عقليه را از ادلۀ نقليه استنباط نمود» (٣)، چگونه تعبير، و متأسفانه بايد بگويم: «دوباره سازى» مىشود!
📗١) . رسالۀ سى فصل
📗٢).«فهرست»، ص٣٩
📗٣). «هداية المسترشد»، حاج محمد خان كرمانى، ص ۵
📗بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص۱۵۰_۱۵۱
#نقدی_از_نظرگاه_تشیع
#نقد_بهائیت
💀@bahaiyat💀