eitaa logo
بهانه
347 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
496 ویدیو
42 فایل
حوزه باید انقلابی بماند. همه در این باره مسئولیم و باید از قلم، زبان و نفس خود برای آن هزینه کنیم. و لا تأخذه فی الله لومة لائم @aliahmadimehr
مشاهده در ایتا
دانلود
حسین کوهی زِ غصه داشت ولیکن رباب داشت ... اما حسن .. تنها میانِ خانه و تنها میانِ شهر زخم زبانِ همسر و زخم زبانِ شهر @bahaneee
مگه یادم میره من بودم و یه گل پرپر
کاش بگیم یک میلیارد دلار مقابله با کرونا دست بلکه یه صدایی از جریان عدالتخواه درآد. راسخ @bahaneee
هدایت شده از بهانه
ما باید برای رسیدن به آن روز، خودمان را و جامعه مان را و ابزار کارمان را و پای رفتنمان را آماده کنیم؛ و تا ما آماده نشویم، ولیّ عصر ظهور نخواهد کرد. امام خامنه ای کتاب ولایت و حکومت ، ص 278 @bahaneee
هدایت شده از میگما
مرزها بسته است مرز مال زمین است کاش پر داشتم کمی آسمان را می‌شناختم دلم تنگ است دلم سنگ است به شب قدر جامانده ها می گویند عرفه من که قدر و عرفه خواب بودم، منتظر اربعین بودم ۷سال کم است برای دلبستگی، برای وابستگی، برای از خود رستگی، برای از همه چیز بریدن؟ شکوه می‌کنم به تو گریه می‌کنم به تو فرار می‌کنم به تو حسین😭
🔴 بیایید دست‌به‌عصا کنیم! (مواردی که خیلی زود به احساس تکلیف منجر شد و جا داشت بیشتر در آنها تأمل شود) خوب است از اینجا شروع کنیم: 🔸تشکلی بزرگ از اساتید حوزه علمیه تاسیس کنیم و در عرض و تضعیف این نهاد مهم و اساسی، احساس تکلیف کنیم. 🔸 تقسیمی‌ها و واریزهایی برای اساتید سطوح عالی، آن‌هم با ضمیمه ی پیامکِ هم لابد خودش نوعی احساس دَین و تکلیف شرعی‌ست. 🔸بعدش هم مصاحبه کنیم که : ما در مجموعه این هنر را داشتیم که به احترام بزرگان و که الان هستند، از نشست اساتید، یک هم بیرون نیامده؛ نه به احترام! ما به این عمل کردیم. نمیدانیم چه می‌شود که دیگر ضرورت احترام به پیرمردها عن تفقهٍ و با احساس تکلیف (!) از بین میرود و ناگهان رویه حوزوی می‌شود و رساله‌ای چاپ و منتشر می‌شود. 🔸در همان گیر و دار همان فرد صاحب رساله کاملا بر خلاف سیره علمای سلف و مقدسین حوزه که اصل را بر میگذاشتند، مصاحبه میکند که : «مرجعیت در شیعه آزاد است. یعنی هر کسی خودش را دارای صلاحیت می‌داند ورود پیدا می‌کند...» حال آنکه اصالتهای حوزوی در تاریخ روحانیت شیعه، به گونه‌ای دیگر بود. مرجعیت گریزی، تلاش برای مطرح کردن دیگران بجای تمهید مقدمات مرجعیت شخصی، خط ممتد مرجعیت عامه و زعامت و رئاست دینیه در ادوار مختلفه، ظرفیت نقد پذیری و تلاش برای جبران، حفظ اقتدار مرجعیت شیعه با پرهیز از تشتت و انشقاق، پرهیز از هر نوع تزاحم راهبردی با فقیه حاکم و زعیم و حتی مرجع عام شیعه، برخی از این اصالت هاست. 🔸 از هیئت‌ها و سبکهای عزاداری که قم به راه افتاده هم که بگذریم. برهنگی در عزاداری در شبستان اصلی (در ایام قبل از کرونا) و دعوت از برخی مداحان بنام با جهت‌گیری‌های خاص، همه و همه نوعی احساس تکلیف شرعی‌ست. اصلا همان سبکهای زننده برخی از این مداحان در مسجدی که تولیت آن را بر عهده داریم هم، احساس تکلیف است. (ایجاد طرفدارانی از قشر هیئتی هم همینطور) 🔸 رفته رفته با آزادی بیشتری آراء شاذی را فریاد میزنیم. مثلا مجددا شبهات مربوط به مسلمانان و حمله به ایران را مطرح کنیم. همان مواردی که سالهای سال است در کتب مختلف از جمله «خدمات متقابل اسلام و ایران» شهید مطهری پاسخ داده شده. 🔸در این میان رسانه‌های بیگانه همچون تعریف و تمجیدهای خوبی همچون «فقیه روشن‌اندیش» و «تحت فشار و مضیقه حکومت» از ما داشته باشد و چپ گراهای داخلی هم مدام موضع‌گیریهایمان را تیتر کنند و سخنان‌مان خوراک پستهای فضای مجازیِ این جماعت باشد. اما دریغ از سخنی علیه این رسانه‌چی‌های دروغگو و ضد اسلام. 🔹حالا این سیر به نفی کامل اقتصاد اسلامی رسیده. مقابل دوربین یک نشریه نئولیبرال نشسته و سخنمان این باشد که ، تا فرمایشاتمان دستاویزی شود برای دمیدن در سکولاریسم و زدن ریشه تفقه اقتصادی در دین و در نتیجه تحمیل ذهنیات پوچ و باطل امثال میلتون فریدمن به اقتصاد ما. ✅ پ.ن: حوزه مقدسه شیعی یک نهاد است که تربیت انسان‌های از بزرگترین کارکردهای آن است اما از یاد نبریم که در تشخیص وظیفه برای پذیرش مسئولیت های خطیر چون مرجعیت، همواره با وسواس و احتیاطی عجیب قرین بوده است. لذا بزرگان شیعه اولا خود را از معرض ریاست دینیه دور نگه می داشتند، ثانیا بدون تعاضد قرائن و حجج متکثره، هرگز به تکلیف نمی رسیدند! جدا از موارد صرف تکلیف برای ورود به عرصه مرجعیت منطق ندارد و منطبق با سیره بزرگان تشیع نیست. @bahaneee
بهشت معصومه بودم به همراه یک دوست بخاطر محدودیتهای کرونایی از همان ابتدا، راهِ ماشینها را بسته بودند و مردم همه پیاده بر سر مزار امواتشان میرفتند. ما هم ناچارا مسیر تا مزار شهدا را پیاده طی کردیم. عصر پنج شنبه‌های آنجا همیشه برایم ویژه بوده، آن هم بخاطر حضور خانواده و هم‌رزمان شهدا در کنار قبور مطهر است. امروز اما فرق میکرد... . دیگر خبری از بازی نوجوانان و نذری تعارف کردن کودکان و فرزندان شهدا نبود. اولش احساس غربتی داشتم چند قدم که جلوتر رفتم و فردی که کنار شهدای گمنام قرآن میخواند را دیدم و احساس قبلی‌ام کاهش پیدا کرد. از آن گوشه قطعه شهدا، انگار هر هفته دستی میکِشدَم نمیدانم سرّش چیست و چرا اینگونه است که بین همه شهدا، معمولا برای گفتگو و ذکر توسل مزار یک شهید را انتخاب میکنم نشستم . اینجایش را تندتر رد میشوم و نمی‌نویسم. فقط در همین حد که کارد که به استخوان میرسد، برای نگاهِ بیشتر، برای عنایت بیشتر، برای بیشتر از آنکه به نگاهش مضطرم، ابتدا میخوانم و بعد هر چه بلد باشم و هر چه یادم بیاید. حالم حالِ دست و پا زدن بود. به امید گوشه چشمی و رهایی از ... بلند شدیم و خواستیم برگردیم. جوان افغانی را بر سر یکی از قبور دیدم. بغض داشت و نگاهش آبم میکرد. مجموع افرادی که در آن قطعه بودیم، از انگشتان یک دست بیشتر نبود. ناخودآگاه دلیل حالِ نزارش را پرسیدم میگفت با (نام شهید) با هم رفته بودیم منطقه من دو سه سالی سوریه بودم و بعد از تأهل دیگر نتوانستم بروم. از اینجا به بعد بغضش بیشتر می‌شد... میگفت این شهدا خیلی . اینها پرچم اسلام رو همه جا بردن. چند شبی بود که خواب رضا را میدید و اینجا صدای گریه اش بلند شد و اشکهایش مثل یک چشمه به راه افتاد. با همان حال دو سه جمله گفت و گریه امانش نداد. حالَش همه روزمرگیهای دنیا را بر سرم خراب میکرد. میگفت رضا تو خواب بهم گفته : حسین! بی معرفت... پس چرا نمیای؟ بیا دیگه... معتقدم زیارت شهدا و همرزم‌شان، این هفته‌ام بود. پ.ن: خودتان میدانید که نگاه و دعایتان را چقدر نیاز دارد. شب جمعه در حرم سیدالشهدا یادم کنید. سرِ سفره ارباب هنوز امید به اصلاح دارم... @bahaneee
این اولین است که نیستی ببین چطور گره به کار‌مان افتاد... @bahaneee
لَاخَلَّفَنِيَ اللّٰهُ عَنْكُمْ بِذُنوُبِي خداوند به‌خاطر گناهانم مرا از شما محروم نکند. (فرازی از صلوات بر حضرت ) بحار الأنوار؛ ج‏98؛ ص226 @bahaneee
زندگی بافتن یک قالیست نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی نقشه را اوست که تعیین کرده تو در این بین فقط می بافی نقشه را خوب ببین نکند آخر کار قالی زندگی ات را نخرند ! @bahaneee
موکب انقلاب1.mp3
2.77M
🏴موکب انقلاب🏴 🔊کوتاه‌گویه‌هایی از سیره ، در تعظیم شعائر حسینی بخش نخست ▫️زندگی فرزند رشید امام خمینی قدس سره الشریف جذابیت‌های فراوانی داشت. ایشان به گواه یاران و همراهان زندگی خود را بر پایه اسلام ناب محمدی پایه گذاشته بود. ▪️در آستانه اربعین حسینی خوانش سیره ایشان در تعظیم شعائر حسینی و پیاده‌روی به کربلای معلا ما را با ابعاد تازه‌ای از زندگی مجتهد انقلاب اسلامی، آیت‌الله سیدمصطفی خمینی آشنا خواهد نمود. ▫️آیت‌الله شب‌زنده‌دار در این راستا می‌فرمایند: «واقعاً زندگی حاج آقا مصطفی، زندگی علمی ایشان و حتی زندگی معنوی ایشان، [الگوست؛] ایشان از کسانی است که ولاءاش نسبت به ائمه و سیدالشهدا سلام‌الله‌علیه [مثال‌زدنی‌ است] که پیاده مشرف شدن به کربلا از سیره ایشان است. ▪️آقای می‌گفتند که در مقطع‌هایی سالی چند بار کاروان راه می‌انداختند از نجف به کربلای معلی. آن وقت در این مسیر هم بحث‌های علمی می‌کردند. «لا يشغله شان عن شان» این اظهار ولاء به اهل بیت(ع)، التزام به تشرف به زیارت کربلا در مقاطع مختلف، اینها روحیات بسیار بلندی است که ما طلبه‌ها باید [در این جهات] به ایشان اقتدا بکنیم؛ هم در جهت معنویت و هم در جهت تلاش علمی. ان‌شاءالله» ⚫️در آستانه اربعین حسینی دعوتید به 🔻کاری از از بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی🔻 @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
فمعکم معکم لا مع عدوّکم
ارباب شدی که رو به هر کس نزنم
موکب انقلاب2.mp3
4.31M
🏴موکب انقلاب🏴 🔊کوتاه‌گویه‌هایی از سیره ، در تعظیم شعائر حسینی بخش دوم ▫️ارادت توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام اجمعین یکی از جلوه‌های بارز زندگی آیت‌الله سیدمصطفی خمینی داشت به گونه‌ای که این ارادت قلبی در نوشته‌های علمی ایشان نیز نمود برجسته‌ای داشت. حجت‌الاسلام و المسلمین سجادی در این رابطه می‌گوید: ▪️در کتاب تفسیر ، خطاب به سیدالشهدا علیه‌السلام چنین می‌نویسد: ای اباعبدالله و ای سرور شهیدان! روح من و همه عالمیان فدای تو باد. پروردگارا اگر آنچه که در پیرامون کتاب الهی (قرآن کریم) می‌نگارم و ضبط می‌کنم، چیزی از ثواب و جزای خیر برای من دارد، آن را هدیه می‌کنم به سیدالشهدا(ع) و امیدوارم که حضرتش آن را از روی تفضل قبول فرماید و بر من محتاج به شفاعت منت نهاده، رد نفرمایند. 🔻ایشان یک علاقه خاصی به کربلا و به سیدالشهدا(ع) داشتند؛ سالی چند مرتبه ایشان در پیاده‌روی به کربلا شرکت می‌کردند، با 40، 50 نفر از طلاب. ما هم در خدمتشان بودیم. گاهی هم بنده‌خدا پابرهنه می‌آمد و پایش زخم می‌شد... ⚫️در اربعین حسینی دعوتید به 🔻کاری از از بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی🔻 @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
گُمَت کرده‌ام کاری بکن رحمی اشاره‌ای
آن روز هم در دوره‌ی قبل از انقلاب کسانی بودند که مبارزین را میداشتند امّا خودشان دست به هیچ بخشی از مبارزه نمیزدند؛ اصلاً هیچ ، اصلاً نزدیک میدان مبارزه هم نمیشدند؛ امّا [آن را] دوست میداشتند و از مبارزین خوششان می‌آمد... امروز هم همان‌جور؛ همچنان‌که آن روز مبارزه لازم بود و کنار نشستن و مبارزین را دوست داشتن ، امروز هم مبارزه لازم است؛ نشستن و مبارزین را مدح کردن و تمجید کردن، کافی نیست؛ باید وارد شد. البتّه مبارزه‌ی امروز با مبارزه‌ی آن روز تفاوت ماهوی دارد؛ لکن مبارزه، است؛ تلاش است، مجاهدت است. راه این مبارزه را باید پیدا کنید. امام خامنه‌ای 6 شهریور 96 @bahaneee
أَنَّا قَد طَهُرنا بِوِلايَتِهِم یادِ شما، دلهای ما را پاک میکند، کارهای ما، دل شما را غمگین... @bahaneee
از شام بلا شهید آوردند... به هوای پاکتان نیاز داریم
اَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّد؟! حرفشان این بود که پیامبرخدا(ص) دیگر رفته است و او رها شده!!!
هدایت شده از سائحون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب (پنجشنبه 24مهر) ساعت 20:20 از شبکه استانی قم. مستندی از خانواده آخرین متنی که در صفحه شخصی نوشته ام (کرامة شهید) درباره همین شهید است. 🆔@seyyed_mohammad_zainolabedin https://www.instagram.com/p/CGDWB4whemV/?igshid=1c7dlbzvn7k2u
هدایت شده از سائحون
✍️کرامت شهید 🔹 پسرخاله ام است. بعدها دامادمان هم شد. ارتباطمان خیلی نزدیک بود. اگر درددلی بود به او میگفتم. الان چهار سال است شهید شده. بعضی اوقات خوابش را میبینم. پدرم میگفت: اینها خواب نیست، است. چون پيوند با واقع دارد. کمکهایی میکند که قبل از ازاو برنمیآمد. 🔹شش ماه بود او را ازدست داده بودیم. آن روزها خانواده اش یک مشکل بزرگی داشتند. روند اداریشان گره خورده بود. صهیب پنج سال تلاش کرد تا اثبات نسب کند. پدربزرگش شناسنامه ایرانی داشت؛ اما صهیب به سبب زندگی پرفراز و نشیبش، خودش و بچه هایش شناسنامه نداشتند. بعداز اینکه شهید شد، جواب نامه از تهران آمد! باید میرفت و شناسنامه اش را از ثبت احوال میگرفت. اما.. به هر دری میزدیم جواب نمیداد. کلافه شده بودم. تعطیلات نوروز نزدیک بود. کم کم داشت چراغ امیدم خاموش میشد. خوابش را دیدم. پوشه آبی رنگ دستم بود. با صدای بلند به او گفتم: «نمیشه..نمیشه.. ده بار رفتیم. کار گره خورده». صهیب خندید. تعجب کردم. فکر کردم شاید این کار برایش سخت نیست. پرونده را از دستم گرفت. وارد اداره شد و بعداز مدتی برگشت. گفت: «بیا این پرونده را بگیر. حل شد! فقط برو مدارک را تحویل بگیر»! خواستم بپرسم چطوری؟! از خواب بیدار شدم. 🔹چند روز بعد با خواهرم رفتیم کار انجام شده بود. آقای ، مدیر کل ثبت احوال استان میگفت: اولین باری است که چنین نامه ای را امضا میکنم، بااینکه غیرقانونی نیست؛ اما تا کنون از هیچ مسئول ثبت احوالی نشنیده ام چنین کاری بکند. اما حس میکردم ندای درونم اصرار دارد این را امضا کنم! 🆔@seyyed_mohammad_zainolabedin
معرفی و شناخت و شخصیت‌های بارز حوزوی کمک بسیار مهمی به حوزه میکند. یکی از آن شخصیت‌ها، شهید والا مقام و بلند مرتبه ست. شناخت و مطالعه زندگانی او و همچنین کتب علمی و مباحث اخلاقی او ما را در رسیدن به اهداف طلبگی بیش از پیش جلو می‌برد. بعونِ الله و توفیقه. پ.ن: در آستانه سالروز شهادت ایشان، پرونده را در کانال بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بخوانید. @bonyadtarikh @bahaneee
فقط مولای ما در بستر مرگ نبی خوابید و ثابت کرد تنها او برای مصطفی است
مادرت گفت «بُنَیّ» دل ما ریخت به هم بردن نام تو غوغاست اباعبدالله...