بسم الله الرحمن الرحیم
*«إنَا أعْطَينَاكَ الكَوثَر»*
🔹 در تفسیر معنای *کوثر* بیان شد که این لفظ، تنها اسم صریح حضرت صديقه کبري (سلام الله علیها) در قرآن کریم و به معنای *«خیر کثیر»* می باشد.
🔹 سپس بر اساس معنای "خیر"، به تدبّر در آِیات قرآن کریم و روایات ذیل پرداختیم:
⚜️ «بَقِيَّةُ اللهَ خَيرٌ لَّکُم إن کُنتُم مُّؤمنين»؛ یعنی فاطمی بودن حضرت حجة بن الحسن المهدی (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء).
⚜️ «نَحْنُ اَصْلُ کُلِّ خَيرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا کُلُّ بِرٍّ و مِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ...»؛ شناسنامه اهل بیت (علیهم السلام) نیز خیر می باشد.
⚜️ «أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة»؛ اشاره به أمّیّت حضرت مادر برای أمت دارد.
⚜️ «حَي عَلَي خَيرِالْعَمَل»؛ یعنی محبت به فاطمه (سلام الله علیها) و فرزندانش بهترین عمل است.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍊 @baharnarenj251
✨💫✨💫
🔴 #زندگی_با_برکت
🔰چه کنیم زندگی با برکتی داشته باشیم؟
🔶امام رضا علیه السلام می فرماید:
خداوند متعال به یکی از پیامبران وحی فرستاد که: « هرگاه من اطاعت شوم، راضی می گردم و آن گاه که رضایت داشتم، برکت می دهم و برکت من هم بی پایان است».
📚میزان الحکمة، ج1، ح1700
#استاد_رفیعے
🍊 @baharnarenj251
#ترک_ارتباط_بانامحرم😔
#عاقبت_بد_ارتباط_بانامحرم😔
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#قسمت_چهارم
یه روز با دوستام قرار داشتم👭
#تا_اونموقع عکسمو ندیده بود
#تا_بهش_گفتم میخوام برم گفت :
#میشه_یه_عکس_ازخودت_بفرستی؟📷
منم با #حجاب_کامل و چادر و البته ماسک😷 یه عکس براش فرستادم
هیچی نگفت،یعنی حتی نگفت چراماسک زدی
منم هیچی نگفتم.
رسیدم سرقرار.دوستام هنوزنیومده بودن
گفتم بهش.داشت باهام شوخی میکردکه #من_میتونم_کاری_کنم که از وقتی دوستات میان تا وقتی ازشون جداشی ،نتونی به غیر از من به کس دیگه فکر کنی😏🤯
گفتم نمیتونی .من مدتهاست که دوستامو ندیدم
یکیشون که بیاد دیگه فراموشت میکنم تاااااا وقتی ازشون جدابشم
گفت ولی من میتونم 💪
گفتم چجوری؟🤔
.
تا اونموقع هیچ حرفی از علاقه وعشق و ازدواج نگفته بود.💗💞
گفت یه چیزی رومیخوام بهت بگم ولی روم نمیشده🥴😣😅.ولی بنظرم الان دیگه وقتشه که بهت بگم
گفتم چی؟🙁
گفت:
#حس_میکنم
دارم
بهت
#علاقه_مند❤
میشم😅
.
انگاریه پارچ آب سرد ریختن رو سرم🤦🏻♀️
حالمو نمی فهمیدم، نمیدونستم کجام چیکار میکنم اصلا من کی هستم؟🤷♀️
اینترنتو بدون جواب دادن بهش خاموش کردم
ولی سبحان کارشو کرده بود
بچه ها اومدن ولی من هیچی نمیفهمیدم از حرفاشون.
خونه رسیدم🏠 ولباس🧥👖👟 عوض کردم ولی اینترنتو روشن نکردم
ساعت۱۲شب 🕛وقتی همه خوابیدن اینترنتو روشن کردم
یه عالمه پیام ازسبحان که :
ببخشید رضوانه
#نمیخواستم_ناراحتت_کنم 😖🙁
کاش نمیگفتم☹
#توروخدا_جواب_بده 😰🥺😭
و......
ولی حرف سبحان کار خودش رو کرده بود و حال دل من رو خراب کرده بود
#ادامه_دارد...
🍊 @baharnarenj251
#ترک_ارتباط_بانامحرم😔
#عاقبت_بد_ارتباط_بانامحرم😔
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#قسمت_پنجم
دستم نه سمت #بلاک میرفت🚫(چون وابسته شده بودم ) نه سمت جواب
که دیدم #آنلاینه و برام نوشت:
#عزیزم❤ کجابودی میدونی چقدر #نگرانت_شدم😰؟
#توروخدامنوببخش☹
#نمیخواستم ناراحتت کنم 😞
ولی #حرف_دلم بود😢
#منو ببخش گلم😔
تا خود صبح حرف زد و منو راضی کرد که به پیشنهادش فکر کنم.
و ساعت ۷ صبح 🕖 ازش خداحافظی کردم، بعد ۷ ،۸ ساعت #چت_کردن.
هر دفعه باخودم فکر میکردم میگفتم من اینجوری نبودم .چرا اینطور شد. ولی هر دفعه نفسم👹 میگفت کاری نمیکنی که ، #ملت_بدترازایناشومیکنن.
مگه #حضوری دارین حرف میزنین؟
#مگه بهش دست زدی ؟ یا.....
#دوباره رابطه خوب شد با زبون ریختن های سبحان
#دیگه_حالم_بد_نمیشد اگه منو خانمم👰🏻 و #عشقم 💝 #صدا_میکرد
حتی #دیگه_ناراحت_نمیشدم و باهاش دعوا نمیکردم اگه باهام #حرفای_مثبت۱۸ میگفت😞🔞
#انگارواقعاشوهرم بود💑
#کم_کم منم اومدم توکار .
نه به اندازه اون ولی دیگه وقتی صدام میکرد #میگفتم_جانم🧡.عزیزم 💞و فدات شم😘 و بعضی #استیکر💋و #ایموجی ها😍رو میفرستادم.
شده بودم #مثل_همون_بعضیایی که #هیچوقت_فکرشوهم_نمیکردم که این کارا روبکنم.😟
.
یه شب بهم گفت قراره فردا بره مرکز تحصیلش تا کاراشو بکنه.
ولی قبلش باید میرفت یه جایی تایه کاری رو انجام بده.
ساعت۱۰شب 🕙 تصمیم گرفتم بدون اینکه بهش بگم برم همانجایی که قراره بره و #غافلگیرش_کنم.
#ادامه_دارد
🍊 @baharnarenj251
۱۲بهمن ماه سالروز ورود امام خمینی(ره) به میهن اسلامی و فرا رسیدن دهه فجر بر ملت ایران گرامی باد
🍊 @baharnarenj251
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨🍃
✿↶ #حـــسآرامـــشنـــــابــــــ ↷✿
❀✵نـیــایـــش بــا خــ♡ــدا✵❀
🌸 خـدایـا
تنهـا تکیـهگاه مـن
چه کسی گفته تـو بر فراز آسمانها نشستهای
مانند اربابی سختگیر فرمانروایی میکنی
چرا ما را از تـو ترساندهاند؟
🌸 معبــودا
تـو در همـه حضـور داری
آنجا که پای خیـر و زیبـائی است
و بہ موجودات طراوت و زندگی میبخشی
گلها و درختهای زیبا و صحرای پر از
لاله و سوسن، ماه و ستاره و دشت و دریا
همـه و همـه بـوی تـو میدهـد
🌸 مهـربـانـا
تـو در آواز سوزناکی هستی که
از عشـق میخوانـد
در تبسـم پـاک کودکی هستی که
با امیـد میخنـدد
تـو در دل قـدردان فرزنـدی هستی که
مـادر پیرش را هر هفتـه برای درمـان
بہ بیمارستـان میبـرد
🌸 محبـوب مـن
تـو در اراده نیرومنـدی هستـی که
از عـدالت سخـن میگویـد
و عـادلانـه تصمیـم میگیـرد
و حـقالنـاس میشنـاسـد
🌸 پس ای عـزیـزتـریـن
یـاریم کن همه جا
با تـو کنار تـو و برای تـو قـدم بردارم
و زنـدگیام را بر مبنـای
نگاه رضـایت تـو قـرار دهـم
#آمیـنیـاربالـعـالـمیـن
─┅─═इई🌸🌺🌸ईइ═─┅─
🍊 @baharnarenj251
#خاطره_از_شهید_ذوالفقاری
🌹
#طلبه_لوله_کش
هادی بعد از برطرف شدن مشکل مسکن در نجف🇮🇶، به سختی مشغول درس📖 خواندن شده بود. کتابهای📔 معارف و عرفانی را نیز مطالعه می کرد. هیچ مشغله ای به جز مطالعه📖 نداشت. هر روز ساعتها مشغول مباحثه با طلبه های عراقی🇮🇶 می شد.
او در کنار درس📖 خواندن، برای طلبه ها صحبت می کرد و شرایط روز عراق و موقعیت آمریکا و دشمنی این کشور را با مسلمانان اشاره می کرد. حالا دیگر زبان عربی را به خوبی تکلم می کرد.
خیلی از طلبه ها #عاشق هادی شده بودند. او با درآمد شخصی خودش بارها دوستان را به خانه🏠 خودش دعوت می کرد و برای آنها غذا درست می کرد.
منزل🏠 هادی محل رفت و آمد دوستان ایرانی نیز شده بود. در ایام اربعین، خانه را برای اسکان زائرین آماده می کرد و خودش مشغول پخت و پز و پذیرایی از زائران 🌹اباعبدالله الحسین (ع)🌹 می شد.
برخی از دوستان عراقی🇮🇶 هادی می گفتند: تو نمی ترسی که در این خانه بزرگ و قدیمی و ترسناک، تک و تنها زندگی می کنی؟
هادی هم می گفت: اگر مثل من مدتها کنار خیابان خوابیده بودید قدر این خانه🏠 را می دانستید!
بعد از آن، رفت و آمد هادی با منازل🏡 دوستان طلبه اش بیشتر شد. در این رفت و آمدها متوجه شد که بیشتر دوستان طلبه، از خانواده های مستضعف نجف هستند. بسیاری از این خانواده ها در منازلی🏠 زندگی می کنند که از نیازهای اولیه محروم است.
این خانه ها آب💧 لوله کشی نداشت. با اینکه آب💧 لوله کشی تا مقابل درب خانه آمده بود، اما آنها بضاعت مالی💴 برای لوله کشی نداشتند.
این موضوع بسیار او را رنج می داد. برای همین به تهران🇮🇷 آمد و به سراغ دوستانش رفت. دستگاه های مربوط به لوله کشی را خرید و چند روزی در مغازه یکی از دوستانش ماند تا نحوه لوله کشی با لوله های جدید پلاستیکی را یاد بگیرد.
هرچه لازم داشت را تهیه کرد و راهی نجف 🇮🇶شد. حالا صبح تا عصر در کلاس درس مشغول بود و بعداز ظهرها لوله تهیه می کرد و به خانه طلبه های نجف می رفت.
از خود طلبه ها کمک می گرفت و منازل🏠 مردم مستضعف، ولی مومن نجف را لوله کشی آب می کرد.
خستگی برای این جوان معنا نداشت. از صبح زود تا ظهر سرکلاس🏢 بود. بعد هم کمی غذا می خورد و سوار بر دوچرخه ای🚲 که تازه خریده بود راهی می شد و در خانه های مردم مشغول به کار می شد.
برخی از دوستان هادی نمی فهمیدند! یعنی نمی توانستند تصور کنند که یک طلبه که قرار است لباس روحانی بپوشد چرا این کارها را انجام می دهد؟! برخی فکر می کردند که لباس روحانیت یعنی آهسته قدم برداشتن و ذکر گفتن و دعا کردن و...
برای همین به او ایراد می گرفتند. حتی برخی ها به اینکه او با دوچرخه🚲 به حوزه ی آید ایراد می گرفتند!
اما آنها که با روحیات هادی آشنا بودند می فهمیدند که او اسلام واقعی را شناخته. هادی اعتقاد داشت که لباس روحانیت یعنی لباس خدمت به اسلام و مسلمین به هر نحو ممکن.
با اینکه فقط دو سال از حضور هادی در نجف🇮🇶 می گذشت اما دوستان زیادی پیدا کرده بود. برخی جوانان طلبه، که کاری جز مطالعه📖 و درس و بحث نداشتند، باتعجب به کارهای هادی نگاه می کردند. او در هر کاری که وارد می شد به بهترین نحو عمل می کرد.
کم کم خیلی ها فهمیدند که هادی، در کنار درس📖 مشغول لوله کشی آب برای خانه های مردم محروم شده. هادی با این کار که بیشتر مخفیانه انجام می شد خدمت بزرگی با خانواده های طلاب می کرد.
اخلاص و تقوا و ایمان هادی اثر خود را گذاشته بود. او هرجا می رفت می خواست گمنام🌺 باشد. هیچگاه از خودش حرفی نمی زد. هرگز ندیدیم که به خاطر پول💵 کاری را انجام دهد. اما خدا محبت او را به دل همه انداخته بود. بعد از شهادت، همه از اخلاص او می گفتند.
چندین نفر را می شناختم که در تشییع هادی شرکت کردند و می گفتند: ما مدیون این جوان هستیم و بعد به لوله کشی آب منزلشان اشاره می کردند.
هادی غیر از حوزه در هر جای دیگر هم که وارد می شد بهترین نظرات را ارائه می کرد. در مسائل امنیتی به خاطر تجربه بسیج و فتنه 88 بسیار مسلط بود. از طرفی دیدگاه های فرهنگی او به جهت تجربه فعالیت در مسجد🕌 بسیار موثر بود.
شاید به همین خاطر بود که مسئولین حشدالشعبی به این طلبه ایرانی بسیار علاقه پیدا کردند.
رفت و آمد هادی با نیروهای مردمی زیاد شده بود. او به کار هنری و ساخت فیلم علاقه داشت و این روند را در بین نیروهای حشدالشعبی گسترش داد.
#پسرک_فلافل_فروش
#هادی_ذوالفقاری
#معرفی_کتاب_رمان
#بریده_کتاب
#تا_حالا_اینطوری_عاشق_شدی؟
🍊 @baharnarenj251