eitaa logo
بهار نارنج🌼
174 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
736 ویدیو
8 فایل
🌹اینجا لحظه هایت را... با عطر بهارنارنج به دست بهار بسپار🌹 وعده ی دیدار ما: ملک شهر . خیابان بهارستان غربی. خ پاسداران .بوستان قدس. فرهنگسرای قدس😊 ارتباط با ما👇👇 @zeitooon @Toranj_14
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم *«إنَا أعْطَينَاكَ الكَوثَر»* 🔹 در تفسیر معنای *کوثر* بیان شد که این لفظ، تنها اسم صریح حضرت صديقه کبري (سلام الله علیها) در قرآن کریم و به معنای *«خیر کثیر»* می باشد. 🔹 سپس بر اساس معنای "خیر"، به تدبّر در آِیات قرآن کریم و روایات ذیل پرداختیم: ⚜️ «بَقِيَّةُ اللهَ خَيرٌ لَّکُم إن کُنتُم مُّؤمنين»؛ یعنی فاطمی بودن حضرت حجة بن الحسن المهدی (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء). ⚜️ «نَحْنُ اَصْلُ کُلِّ خَيرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا کُلُّ بِرٍّ و مِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ...»؛ شناسنامه اهل بیت (علیهم السلام) نیز خیر می باشد. ⚜️ «أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة»؛ اشاره به أمّیّت حضرت مادر برای أمت دارد. ⚜️ «حَي عَلَي خَيرِالْعَمَل»؛ یعنی محبت به فاطمه (سلام الله علیها) و فرزندانش بهترین عمل است. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍊 @baharnarenj251
✨💫✨💫 🔴 🔰چه کنیم زندگی با برکتی داشته باشیم؟ 🔶امام رضا علیه السلام می فرماید: خداوند متعال به یکی از پیامبران وحی فرستاد که: « هرگاه من اطاعت شوم، راضی می گردم و آن گاه که رضایت داشتم، برکت می دهم و برکت من هم بی پایان است». 📚میزان الحکمة، ج1، ح1700 🍊 @baharnarenj251
😔 😔 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 یه روز با دوستام قرار داشتم👭 عکسمو ندیده بود میخوام برم گفت : ؟📷 منم با و چادر و البته ماسک😷 یه عکس براش فرستادم هیچی نگفت،یعنی حتی نگفت چراماسک زدی منم هیچی نگفتم. رسیدم سرقرار.دوستام هنوزنیومده بودن گفتم بهش.داشت باهام شوخی میکردکه که از وقتی دوستات میان تا وقتی ازشون جداشی ،نتونی به غیر از من به کس دیگه فکر کنی😏🤯 گفتم نمیتونی .من مدتهاست که دوستامو ندیدم یکیشون که بیاد دیگه فراموشت میکنم تاااااا وقتی ازشون جدابشم گفت ولی من میتونم 💪 گفتم چجوری؟🤔 . تا اونموقع هیچ حرفی از علاقه وعشق و ازدواج نگفته بود.💗💞 گفت یه چیزی رومیخوام بهت بگم ولی روم نمیشده🥴😣😅.ولی بنظرم الان دیگه وقتشه که بهت بگم گفتم چی؟🙁 گفت: دارم بهت ❤ میشم😅 . انگاریه پارچ آب سرد ریختن رو سرم🤦🏻‍♀️ حالمو نمی فهمیدم، نمیدونستم کجام چیکار میکنم اصلا من کی هستم؟🤷‍♀️ اینترنتو بدون جواب دادن بهش خاموش کردم ولی سبحان کارشو کرده بود بچه ها اومدن ولی من هیچی نمیفهمیدم از حرفاشون. خونه رسیدم🏠 ولباس🧥👖👟 عوض کردم ولی اینترنتو روشن نکردم ساعت۱۲شب 🕛وقتی همه خوابیدن اینترنتو روشن کردم یه عالمه پیام ازسبحان که : ببخشید رضوانه 😖🙁 کاش نمیگفتم☹ 😰🥺😭 و...... ولی حرف سبحان کار خودش رو کرده بود و حال دل من رو خراب کرده بود ... 🍊 @baharnarenj251
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ عاقبت به خیر شدن 🍊 @baharnarenj251
😔 😔 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 دستم نه سمت میرفت🚫(چون وابسته شده بودم ) نه سمت جواب که دیدم و برام نوشت: ❤ کجابودی میدونی چقدر 😰؟ ناراحتت کنم 😞 ولی بود😢 ببخش گلم😔 تا خود صبح حرف زد و منو راضی کرد که به پیشنهادش فکر کنم. و ساعت ۷ صبح 🕖 ازش خداحافظی کردم، بعد ۷ ،۸ ساعت . هر دفعه باخودم فکر میکردم میگفتم من اینجوری نبودم .چرا اینطور شد. ولی هر دفعه نفسم👹 میگفت کاری نمیکنی که ، . مگه دارین حرف میزنین؟ بهش دست زدی ؟ یا..... رابطه خوب شد با زبون ریختن های سبحان اگه منو خانمم👰🏻 و 💝 حتی و باهاش دعوا نمیکردم اگه باهام ۱۸ میگفت😞🔞 بود💑 منم اومدم توکار . نه به اندازه اون ولی دیگه وقتی صدام می‌کرد 🧡.عزیزم 💞و فدات شم😘 و بعضی 💋و ها😍رو می‌فرستادم. شده بودم که که این کارا روبکنم.😟 . یه شب بهم گفت قراره فردا بره مرکز تحصیلش تا کاراشو بکنه. ولی قبلش باید میرفت یه جایی تایه کاری رو انجام بده. ساعت۱۰شب 🕙 تصمیم گرفتم بدون اینکه بهش بگم برم همانجایی که قراره بره و . 🍊 @baharnarenj251
۱۲بهمن ماه سالروز ورود امام خمینی(ره) به میهن اسلامی و فرا رسیدن دهه فجر بر ملت ایران گرامی باد 🍊 @baharnarenj251
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨🍃   ✿↶ ↷✿      ❀✵نـیــایـــش بــا خــ♡ــدا✵❀ 🌸 خـدایـا تنهـا تکیـه‌گاه مـن چه کسی گفته تـو‌ بر فراز آسمان‌ها نشسته‌ای مانند اربابی سخت‌گیر فرمانروایی می‌کنی چرا ما را از تـو ترسانده‌اند؟ 🌸 معبــودا تـو در همـه حضـور داری آنجا که پای خیـر و زیبـائی است و بہ موجودات طراوت و زندگی می‌بخشی گل‌ها و درخت‌های زیبا و صحرای پر از لاله و سوسن، ماه و ستاره و دشت و دریا همـه و همـه بـوی تـو می‌دهـد 🌸 مهـربـانـا تـو در آواز سوزناکی هستی که از عشـق می‌خوانـد در تبسـم پـاک کودکی هستی که با امیـد می‌خنـدد تـو در دل قـدردان فرزنـدی هستی که مـادر پیرش را هر هفتـه برای درمـان بہ بیمارستـان می‌بـرد 🌸 محبـوب مـن تـو در اراده نیرومنـدی هستـی که از عـدالت سخـن می‌گویـد و عـادلانـه تصمیـم می‌گیـرد و حـق‌النـاس می‌شنـاسـد 🌸 پس ای عـزیـزتـریـن یـاری‌م کن همه جا با تـو کنار تـو و برای تـو قـدم بردارم و زنـدگی‌ام را بر مبنـای نگاه رضـایت تـو قـرار دهـم ─┅─═इई🌸🌺🌸ईइ═─┅─ 🍊 @baharnarenj251
🌹 هادی بعد از برطرف شدن مشکل مسکن در نجف🇮🇶، به سختی مشغول درس📖 خواندن شده بود. کتابهای📔 معارف و عرفانی را نیز مطالعه می کرد. هیچ مشغله ای به جز مطالعه📖 نداشت. هر روز ساعتها مشغول مباحثه با طلبه های عراقی🇮🇶 می شد. او در کنار درس📖 خواندن، برای طلبه ها صحبت می کرد و شرایط روز عراق و موقعیت آمریکا و دشمنی این کشور را با مسلمانان اشاره می کرد. حالا دیگر زبان عربی را به خوبی تکلم می کرد. خیلی از طلبه ها هادی شده بودند. او با درآمد شخصی خودش بارها دوستان را به خانه🏠 خودش دعوت می کرد و برای آنها غذا درست می کرد. منزل🏠 هادی محل رفت و آمد دوستان ایرانی نیز شده بود. در ایام اربعین، خانه را برای اسکان زائرین آماده می کرد و خودش مشغول پخت و پز و پذیرایی از زائران 🌹اباعبدالله الحسین (ع)🌹 می شد. برخی از دوستان عراقی🇮🇶 هادی می گفتند: تو نمی ترسی که در این خانه بزرگ و قدیمی و ترسناک، تک و تنها زندگی می کنی؟ هادی هم می گفت: اگر مثل من مدتها کنار خیابان خوابیده بودید قدر این خانه🏠 را می دانستید! بعد از آن، رفت و آمد هادی با منازل🏡 دوستان طلبه اش بیشتر شد. در این رفت و آمدها متوجه شد که بیشتر دوستان طلبه، از خانواده های مستضعف نجف هستند. بسیاری از این خانواده ها در منازلی🏠 زندگی می کنند که از نیازهای اولیه محروم است. این خانه ها آب💧 لوله کشی نداشت. با اینکه آب💧 لوله کشی تا مقابل درب خانه آمده بود، اما آنها بضاعت مالی💴 برای لوله کشی نداشتند. این موضوع بسیار او را رنج می داد. برای همین به تهران🇮🇷 آمد و به سراغ دوستانش رفت. دستگاه های مربوط به لوله کشی را خرید و چند روزی در مغازه یکی از دوستانش ماند تا نحوه لوله کشی با لوله های جدید پلاستیکی را یاد بگیرد. هرچه لازم داشت را تهیه کرد و راهی نجف 🇮🇶شد. حالا صبح تا عصر در کلاس درس مشغول بود و بعداز ظهرها لوله تهیه می کرد و به خانه طلبه های نجف می رفت. از خود طلبه ها کمک می گرفت و منازل🏠 مردم مستضعف، ولی مومن نجف را لوله کشی آب می کرد. خستگی برای این جوان معنا نداشت. از صبح زود تا ظهر سرکلاس🏢 بود. بعد هم کمی غذا می خورد و سوار بر دوچرخه ای🚲 که تازه خریده بود راهی می شد و در خانه های مردم مشغول به کار می شد. برخی از دوستان هادی نمی فهمیدند! یعنی نمی توانستند تصور کنند که یک طلبه که قرار است لباس روحانی بپوشد چرا این کارها را انجام می دهد؟! برخی فکر می کردند که لباس روحانیت یعنی آهسته قدم برداشتن و ذکر گفتن و دعا کردن و... برای همین به او ایراد می گرفتند. حتی برخی ها به اینکه او با دوچرخه🚲 به حوزه ی آید ایراد می گرفتند! اما آنها که با روحیات هادی آشنا بودند می فهمیدند که او اسلام واقعی را شناخته. هادی اعتقاد داشت که لباس روحانیت یعنی لباس خدمت به اسلام و مسلمین به هر نحو ممکن. با اینکه فقط دو سال از حضور هادی در نجف🇮🇶 می گذشت اما دوستان زیادی پیدا کرده بود. برخی جوانان طلبه، که کاری جز مطالعه📖 و درس و بحث نداشتند، باتعجب به کارهای هادی نگاه می کردند. او در هر کاری که وارد می شد به بهترین نحو عمل می کرد. کم کم خیلی ها فهمیدند که هادی، در کنار درس📖 مشغول لوله کشی آب برای خانه های مردم محروم شده. هادی با این کار که بیشتر مخفیانه انجام می شد خدمت بزرگی با خانواده های طلاب می کرد. اخلاص و تقوا و ایمان هادی اثر خود را گذاشته بود. او هرجا می رفت می خواست گمنام🌺 باشد. هیچگاه از خودش حرفی نمی زد. هرگز ندیدیم که به خاطر پول💵 کاری را انجام دهد. اما خدا محبت او را به دل همه انداخته بود. بعد از شهادت، همه از اخلاص او می گفتند. چندین نفر را می شناختم که در تشییع هادی شرکت کردند و می گفتند: ما مدیون این جوان هستیم و بعد به لوله کشی آب منزلشان اشاره می کردند. هادی غیر از حوزه در هر جای دیگر هم که وارد می شد بهترین نظرات را ارائه می کرد. در مسائل امنیتی به خاطر تجربه بسیج و فتنه 88 بسیار مسلط بود. از طرفی دیدگاه های فرهنگی او به جهت تجربه فعالیت در مسجد🕌 بسیار موثر بود. شاید به همین خاطر بود که مسئولین حشدالشعبی به این طلبه ایرانی بسیار علاقه پیدا کردند. رفت و آمد هادی با نیروهای مردمی زیاد شده بود. او به کار هنری و ساخت فیلم علاقه داشت و این روند را در بین نیروهای حشدالشعبی گسترش داد. ؟ 🍊 @baharnarenj251
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا