eitaa logo
بچہ‌ شـ𓂆ـیعہ | كَلِمَةُ ٱللَّهِ
487 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
34 فایل
﷽ برا‌ امام زمان، سربـاز‌ باشیم نه سربـار؛ اگر می‌خواهید در این دوران پر آشوب گمراه نشوید، گوشتان به سخنان ولایت مطلقه فقیه باشد.. شرایط کپے↯ روزی‌ یکے ! خاکریز ؛ @khakriiiiz
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌گفت:اگه با رلم کات کنم ناراحت می‌شه .. دلش می‌شکنه چیکار‌کنم؟... +ببینیم امام‌حسین(ع)مون ‌در‌این‌باره، چی‌‌امر‌می‌کنن . . . هوم؟! امام‌حسین‌'؏'فرموده اند: «هیچ‌وقت خوشنودی آدم‌ها رو به .. خـوشنـودی خــــدا ترجیح نده»... نذار ابلیس با جمله‌ی"دلش میشکنه . وگناه داره"تو مرداب کثیفــِ‌ گناه نگهت داره! یادت‌باشه‌ ..خوشایندِ خـدا .. مهم تره، دلِ امـام زمان مهم تره (: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انتظار فرج یعنی انتظار شهادت❤️ .
بچہ‌ شـ𓂆ـیعہ | كَلِمَةُ ٱللَّهِ
انتظار فرج یعنی انتظار شهادت❤️ .
میگفت: ظاهر‌شهیدانه‌داشتن هنربزرگی‌نیست اگه‌مردی‌باطنت‌رو‌مثل‌شهدا‌کن...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
..".. الـٰہی؛ همانی که میدانی..
بسم رب الحسین❤️‍🩹
بچہ‌ شـ𓂆ـیعہ | كَلِمَةُ ٱللَّهِ
🤍
وقمتُ‌اُناجیکَ‌یامَن تَری‌خفایا‌القلوبِ‌ولَسنا‌نَراک؛ وباتورازونیاز‌می‌کنم، ای‌که‌اسرارِقلب‌هارا‌ می‌بینی،اما‌من‌تورا‌نمی‌بینم!..
بچہ‌ شـ𓂆ـیعہ | كَلِمَةُ ٱللَّهِ
از صفحه گوشیت شات بگیر، یه صلوات به نیتش بفرست .. 🌱🤍
Ali-Fani-Ziyarat-Ashoura.mp3
11.65M
روز ³ چله ❤️‍🩹 السلام علیک یا اباعبدالله 🥀
♡شبتون شهدایی ...♡ •آیه آخر سوره کهف رو بخونید... •تجربه کردم، •آدم رو برا نماز شب هم بیدار میکنه...🥹 •چه برسه نماز صبح... ✨ •پس بخون و نیت کن صبح پاشی... فعلا، یاعلی
بسم خیࢪ حبيب🤍
💥... یک دزد است... و هیچ دزدی خانه خالی را سرقت نمی کند... اگر شیطان زیاد مزاحمتان می شود... بدانید... درقلبتان گنجینه‌ای است... که ارزش دزدی را دارد... پس از آن درست نگهداری کنید... و آن گنجینه *""ایمان""* است.
‌ 🔴🟡🟠🔴🟠🟡 💥 . 🔴🟠🟡🔴🟡 خونریزیام خیره میشوم و رو به پسر بزرگم عبدالرحمان میگویم: - باید هرچه سریعتر بریم. حاج قاسم منتظر ماست، اون میتونه کمکمون کنه به کرکوک برسیم. لبانش به خنده وا میشود و لب میزند: - حاج قاسم؟ تعریفش رو زیاد شنیدم. دستی روی بازوی خراش برداشتهاش میکشم و جواب میدهم: - حاج قاسم سلیمانی فقط حرف نیست پسرم! اون مردِ عملِ، مردِ میدون. عبدالکریم، فرشتهی دومم مداخله میکند: - باید بریم. اینجا زیاد امن نیست؛ تونل که کشف بشه مثل مور و ملخ میریزن سرمون. و دوباره سیل استرس و نگرانی به روح و جانم هجوم میآورد. اینبار عبدالکریم به همراه عبدالرحمان زیر بازوی حسینم را میگیرند و من تن نحیف و خستهام را به دنبالشان میکشم... . خورشید وسط آسمان به دهن کجی ایستاده و قصد کوتاه آمدن هم ندارد! دستی روی پیشانی خیس از عرقم میکشم و به روبهرو مینگرم. پاهایم دیگر نا ندارد و همانجا روی شنهای نرم بیابان کوبیده میشوم. پسرها دست از حرکت برمیدارند و عبدالحسن با کالشینکفش کنارم زانو میزند. - چیشد مادر؟ تحمل کن خیلی نمونده. لب زخمی و خشک شدهام را به دندان میکشم و با کمکش دوباره برمیخیزم. نباید کم بیاورم؛ کم که بیاورم امید را از دل ۴ شیر مردم میربایم! عزمم را جزم میکنم و اخم درهم میکشم، گامهایم را محکمتر و استوارتر برمیدارم تا هرچه زودتر از این جهنم خالصی یابیم. عبدالحسن که به دنبال خبری تا مسیری را دویده بود کنارمان میآید و نفس نفسزنان روی زانو خم میشود. کمی که حالش جا میآید در چشمانم مینگرد و با ذوق پچ میزند: - رسیدیم، بهخدا رسیدیم. فقط چند متر اونورتر حاج قاسم و نیروهاش سنگر زدن بیاختیار لبخندی روی لبانم جا خوش میکند و قدمهایم را تندتر میکنم. از تپه که پایین میرویم برادران ایرانی به سمتمان هجوم میآورند و کمک میکنند تا خود را به چادرهای برپا شده برسانیم. در چادر که اسکان میگیریم به درمان پسرم میپردازند و برایمان آب و غدا میآورند. همچون قحطیزدهها به غذاها حملهور میشویم و گرسنگی چند روزهیمان را تالفی میکنیم. با صدایی که به گوشم میرسد دست از غذا میکشم و سر بلند میکنم. با دیدناش ذوقی وافر تمام وجودم را فرا میگیرد و استرس و ترس این چند روزه از دلم کوچ میکند. به احترامش برمیخیزیم و سالم میدهیم، با خوشرویی جوابگو میشود و با دست به نشستن مجدد دعوتمان میکند. دوباره مینشینیم و اون با لبخند مهرباناش کناری مینشیند. با صدای گیرایاش بانگ سر میدهد: - راحت رسیدی خواهرم؟ نگاهم روی پای پانسمان شدهی حسین مینشیند ولی برخالف تمام سختیهای راه میگویم:...