زاهد از کوچهٔ رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبتِ بدنامی چند
خواجه حافظ
یار اگر پرسید نشان منزل مارا بگو
عاشقان کی خانه دارند جز دل دیوانهای...
مولانا
عقلِ بےمقدار اگر فرزانہ مےخواهد مرا
عشـق لاکردار هم دیوانہ مےخواهد مـرا
عقل مےگوید کہ در پیلہ بمان بیرون مرو
عشق تا پر سوختن پروانہ مےخواهد مرا
هر کہ شیرین عقل شد،دیوانہ مےخوانند خلق
یار شیرین کارِ من، دردانہ مےخواهد مرا
دانہ دانہ اشک، تسبیحے شود در دست صبح
آن بہار آهنگ اگر، صد دانہ مےخواهد مرا
مےشوم افسانہ از افسون چشمش بعد از این
چونکہ افسونکارِ من، افسانہ مےخواهد مرا
@bahr_asheghi🌿
در شهر غریب و بی نشان می گردم
دلخسته و گیج و ناتوان، می گردم
این شهر و تمام مردمانش لالند
دنبال دو چشم همزبان می گردم!
#امید_صباغ_نو
سلاااام
صبح بخیر🌺🌺
@bahr_asheghi🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️صبح زیباست....
اگر غصه خرابش نکند
فکر هجران کسی
نقش برآبش نکند،
☀️صبح زیباست و این جمله
حقیقت دارد
اگر اندوه دلت همچو
سرابش نکند...
@bahr_asheghi🌿
برف میبارد و من چشم بہ راهت هستم
درپے آتشے از برق نگاهت هستم
قهوہ و چایے و نسڪافہ مرا گرم نڪرد
چون بہ دنبال همان شال سیاهت هستم
شب و تنهایے و سیگار ولے فندڪ نیست
من فقط منتظر شعلہ ے آهت هستم
میڪشم نقش تورا با قلم خاطرہ ها
چون ڪہ تصویرگر صورت ماهت هستم
بغض و فریاد شدم بازمرا نشنیدی
مثل یڪ گمشدہ اے در تہ چاهت هستم
عازم دورترین نقطہ ے دنیا ڪہ شوی
باهمہفاصلہهاپشتوپناهتهستم
@bahr_asheghi🌿
برف
ترانه ای غمگین است
وقتی تو نیستی...❄️
#شرایع_تکلیف...🕊🔖
@bahr_asheghi🌿
سحر کرشمهی صبحم بشارتی خوش داد!
که کس همیشه گرفتار غم نخواهد ماند...
#پگاهتون_نیک😊♥️
@bahr_asheghi🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- 𝒅𝒐𝒏𝒚𝒂𝒚𝒆 𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉♡
زیباترین چشم انداز تندیس نگاه توست
و قشنگترین لحظه لحظه روییدن توست
۱۸ بهمن🌙 تولدت مبارک🥺
@bahr_asheghi🌿
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
روزهای تیره هریک شبتر از دیروز تار
در میان دخمهای سر شد ولی نفرین نکرد
هرچه آن صیادها را صید خود کرد این شکار
روزیاش یک دام دیگر شد ولی نفرین نکرد
روزهٔ غم، سجدهٔ غم، شکر غم، افطار غم
زندگی با غم برابر شد ولی نفرین نکرد
وای اگر نفرین کند دنیا جهنم میشود
از جهنم وضع بدتر شد ولی نفرین نکرد
وقت افطار آمد و دیدم که خرماها چطور
یک به یک در سینه خنجر شد ولی نفرین نکرد
آن دم بیبازدم چون آتشی رفت و سپس
آنچه باید میشد آخر شد ولی نفرین نکرد
#انسیهسادات_هاشمی
@bahr_asheghi🌿