عاشقان را به جز از درد نباشد درمان
دردی درد به دست آر و دوا باز گذار!
#خواجوی_کرمانی
در دم بجان رسید
و طبیبم پدید نیست
دارو فروش خسته دلانرا
دکان کجاست
در وادی فراق
بجز چشمهای ما
روشن بگو که چشمهٔ
آب روان کجاست
#خواجوی_کرمانی
دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت
ما را چون دود بر سر آتش نشاند و رفت
مخمور بادهٔ طرب انگیز شوق را
جامی نداد و زهر جدائی چشاند و رفت
#خواجوی_کرمانی
در دم بجان رسید
و طبیبم پدید نیست
دارو فروش خسته دلانرا
دکان کجاست
در وادی فراق
بجز چشمهای ما
روشن بگو که چشمهٔ
آب روان کجاست
#خواجوی_کرمانی
✨
مرا زمانه ز بی مهری از تو دور افکند
زهی زمانهی بد مهر و چرخ کژ رفتار
#خواجوی_کرمانی
هرکس که گرفتار نگردد به کمندی
در قیدِ غمت حالِ گرفتار ندارند...
#خواجوی_کرمانی
چه شود گر به عیادت قدمی رنجه کنی
که فغانم همه شب تا سحر از بیماریست
من پرستار دو چشم خوش بیمار توام
گرچه بیمار پرستی بتر از بیماریست
تا دلم فتنهٔ آن نرگس بیمار تو شد
بر من این واقعه نوعی دگر از بیماریست
عیب خواجو نتوان کردن اگر بیمارست
هر کسی را که تو بینی گذر از بیماریست
همه بیماری او روز و شب از نرگس تست
ورنه پیوسته مر او را حذر از بیماریست
#خواجوی_کرمانی