به سوی توست اگر این نگاه، دستِ خودم نیست
صبوری از دل تنگم نخواه، دست خودم نیست
نخوان به گوشِ منِ دلسپرده، پند، که این عشق
اگر درست، اگر اشتباه، دست خودم نیست
همین که پلک گشودی به ناز... پَر زد و دیدم
دلی که دست خودم بود، آه، دست خودم نیست
مرا ببخش که میخواهمت اگرچه بعیدی
که من پلنگم و رویای ماه دست خودم نیست
برای از تو نوشتن، ردیف شد کلماتم
که اختیار غزل، هیچ گاه دست خودم نیست
#سجاد_رشیدیپور
در چشم تو دیدم غم پنهان شدهات را
پنهان نکن احساس نمایان شدهات را
یا دست بر این قلب پریشان شده بگذار
یا جمع کن آن موی پریشان شدهات را
جز شانه پرمهر تو کو شاخه امنی؟
گنجشک ِ- کم و بیش - هراسان شدهات را
گاهی به نگاهی شده یک پنجره وا کن
این عاشق پابند خیابان شدهات را
از هرچه به جز چشم تو کافر شده این مرد
آغوش گشا تازه مسلمان شدهات را..
#سجاد_رشیدیپور
همین دلی که پر است از شکایت و گله دارد
برای از تو شنیدن، هنوز حوصله دارد...
#سجاد_رشیدیپور
از یار داغ دیدم و از روزگار هم
چشمی به روزگار ندارم.. به یار هم...
با خنده گفت و رفت که: "بختت بلند باد!"
کوتاه شد حکایت من.. گریه دار هم...
#سجاد_رشیدیپور
در چشم تو دیدم غم پنهان شدهات را
پنهان نکن احساس نمایان شدهات را
یا دست بر این قلب پریشان شده بگذار
یا جمع کن آن موی پریشان شدهات را
جز شانه پرمهر تو کو شاخه امنی؟
گنجشکِ -کم و بیش- هراسان شدهات را
گاهی به نگاهی شده یک پنجره وا کن
این عاشق پابند خیابان شدهات را
از هرچه به جز چشم تو کافر شده این مرد
آغوش گشا تازه مسلمان شدهات را...
#سجاد_رشیدیپور