InShot_20230702_223021083.mp3
2.4M
ـــــــــ ـ کہ از پسِ خودم برمیام . .
🥲🕯
دزدکی از لای درزِ در نگاهت می کنم
با دو چشم مات و ناباور نگاهت می کنم
چشم در چشم تو یعنی طرح رویای محال
از همین جا راحتم، بهتر نگاهت می کنم
چشم های مردم دنیا به سمت توست باز
من ولی از منظری دیگر نگاهت می کنم
مثل باران، چشمه ی جوشان احساسی ولی
من فقط با چشم های تر نگاهت می کنم
باز نزدیک منی و از همیشه دورتر
از پسِ این حسّ درد آور نگاهت می کنم
فکر اندوه من و چشمان غمگینم نباش
همچنان بگذر... نگاهت می کنم
صحنه ی شهر دلم وقف شکوهِ جلوه ات
بر مدارِ چرخ بازیگر نگاهت می کنم
می درخشی تا بسوزانی مرا خورشیدوار
بی شکایت تا دم آخر نگاهت می کنم...
┄┅┅┄┅✽♥️✼┅┄┅┅┄
┄┅┅┄┅✽♥️✼┅┄┅┅┄
نشستیم و قسم خوردیم رو در رو به جانِ هم!
اگــرچــه زهــر می ریزیــم تــــوی استکانِ هم!
همه با یک زبانِ مشترک از درد می نالیم
ولی فرسنگ ها دوریم از لحن و زبانِ هم
هــوای شــام آخــــر دارم و بدجـور دلتنگم
که گَردِ درد می پاشند مردُم روی نانِ هم!
بلاتکلیف، پای تخته، فکر زنگِ بی تفریح
فقط پاپــوش می دوزیم بر پای زیانِ هم!
قلم موهای خیس از خون به جای رنگِ روغن را
چــه آسان می کشیم این روزها بر آسمانِ هم
چـه قانــونِ عجیبـــی دارد این جنگِ اساطیری
که شاد از مرگِ سهرابیم بینِ هفت خوانِ هم
برادر خوانده ایم و دستِ هم را خوانده ایم انگار!
کــه گاهـی می دهیم از دور، دندانی نشانِ هم
سگِ ولگرد هـــم گاهــی -بلانسبت- شَرَف دارد
به ما که چشم می دوزیم سوی استخوان هم!
گرفته شهر رنگِ گورهای دسته جمعی را
چنـــان ارواح ، در حالِ عبوریم از میانِ هم!
#امید_صباغ_نو
┄┅┅┄┅✽♥️✼┅┄┅┅┄
┄┅┅┄┅✽♥️✼┅┄┅┅┄
عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود
نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود✍️
میخواید کسی رو بشناسید ببینید پشت تلفن با پدر و مادرش با چه ادبیاتی صحبت میکنه.
┄┅┄ ※•°
از دورے ات مجنونم اے دیوانه باور ڪن
بشڪن سڪوتت را بزن حرفے لبے تر ڪن
اصلا بیا از ریشه خشڪم ڪن نمے رنجم
گُل هاے باغم را بڪَن از ریشه پر پر ڪن
چون بیش از اندازه به تو مشتاق و حساسم
ڪم پیش من تعریف و وصف ِیارِ دیگر ڪن
جز تو نمے خواهم صدایے بشنوم اے دوست
سیلے بزن بر صورتم گوش ِ مرا ڪر ڪن
از ڪلبه ے بے روزن و تاریک بیزارم
با تیشه ے فرهاد خود دیوار را در ڪن
آشفته مے سازد مرا زلفِ پریشانت
بر حالِ من رحمے بفرما روسرے سر ڪن
این نسخه ے دورے به درمانم نمے سازد
حالِ مرا با دورے ات ڪم بد و بد تر نکن
#علی_عبدالحسینی
كلمات را با دقت خرج كنيم:
کلمه میتواند تو را مشتاق کند مثل:
"دوستت دارم"
تو را ویران کند مثل: "از تو بیزارم"
تو را تلخ کند مثل: "خسته ام"
تو را سبز کند مثل: "خوشحالم"
تو را زیبا کند مثل: "سپاسگزارم"
تو را سست کند مثل: "نمیتوانم"
تو را پیش ببرد مثل: "ایمان دارم"
تو را خاموش کند مثل: "شانس ندارم"
کلمه میتواند تو را آغاز کند مثل:
از همین لحظه شروع میکنم
از همین نقطه تغییر میکنم
از همین دم یک طرح نو میزنم
می توانم می خواهم می شود✍️
💔