eitaa logo
مجله روستای بلان🇮🇷
911 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.1هزار ویدیو
46 فایل
🇮🇷اصفهان ،شهرستان ورزنه ،بخش مرکزی ،دهستان گاوخونی جنوبی ،روستای بلان مجله روستای بلان🇮🇷 با رویکرد اطلاع رسانی وقایع فرهنگی،سیاسی،ورزشی......،مراسمات ملی ومذهبی پیشنهاد،انتقاد،ارسال مطلب وراه ارتباطی از طریق👇 @showra1400
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ نحوه پرداخت تسهیلات ویژه به زائران اربعین حسینی @balaan365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد دانشگاهی به من گفت حاج آقا نمیشه این مسله حجاب را یه کم بیخالش بشید..... @balaan365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشه ای از حضور نوجوانان و جوانان در کمک به پخت نذری ظهر عاشورا ۱۴۴۵_۱۴۰۲ @balaan365
🔹اربعینی‌ها گذرنامه ۵ ساله ۵۰ هزار تومانی دریافت کنند. 🔸اعتبار گذرنامه‌های زیارتی مانند دیگر گذرنامه‌ها ۵ ساله و صرفاً برای سفر به عتبات عالیات در ماه‌های محرم و صفر است. 🔸 هزینه صدور گذرنامه حدود ۵۰ هزار تومان است که حدود یک هشتم قیمت گذرنامه عادی است. 🔸 صدور گذرنامه زیارتی از زمان درخواست تا تحویل به متقاضی در درب منزل ۳ تا ۵ روز کاری زمان می‌برد. 🔸 فرایند درخواست گذرنامه زیارتی صرفاً از طریق اپلیکیشن «پلیس من» انجام می‌شود. ◻️ زائران اربعین باید در سامانه سماح به آدرس samah.haj.ir اقدام به ثبت نام کنند. 🔸اتباع خارجی مقیم ایران هم باید با مراجعه به دفاتر کفالت در سراسر کشور، درخواست خود را برای صدور مدرک مسافرتیِ زیارت عتبات عالیات ثبت کنند. 🔸مرز چذابه برای تردد اتباع بیگانه مقیم ایران در نظر گرفته شده است. @balaan365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥فیلم سگ شدن مرد ژاپنی ! 👤مرد ژاپنی بالاخره توانست به آرزوی دیرین خود برسد و سگ شود 🐶 🔻به گزارش نیویورک پست، یک مرد ژاپنی که بیش از ۲۰۰۰۰ دلار برای سگ شدن خرج کرده بود، سرانجام اولین قدم زدن خود در را انجام داد و حتی چند دوست سگ پیدا کرد. 🔺این مرد که تنها با نام توکو شناخته می‌شود، دو میلیون ین را برای یک لباس بسیار ویژه هزینه کرد تا به رویای همیشگی خود یعنی «سگ شدن» جامه عمل بپوشاند. 🔻در ویدیویی که در کانال یوتیوب توکو با عنوان «من می‌خواهم یک حیوان باشم» منتشر شده، وی با یک افسار برای قدم زدن بیرون آمده است، سگ‌های دیگر را در پارک بو می‌کشد و روی زمین غلت می‌زند. ⬇️➖⏬➖⏬➖⏬➖⬇️ 📩آدرس کانال سهران. 🔎 📝🔸 در ایتا... 🛰 〰️ 📡 https://eitaa.com/Rosta_sohran 📤 💠 📤 💠 📤 ۱۴۴۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله روستای بلان🇮🇷
#مجله_ادبی #رمان_جانم_میرود #قسمت_سی_وسوم مهیا دو قدم برداشت تا از اتاق خارج شود ولی پشیمون شد با
شروع ڪرد تایپ ڪردن ـــ شما برای زهرا هم پیامی فرستاد ڪه فردا ڪلاس ساعت چند شروع میشہ بعد از چند دقیقه زهرا جواب پیامش را داد گوشیش را ڪنار گذاشت یاد طراحی هایش افتاد ڪه باید فردا تحویل استاد صولتی مے داد زیر لب ڪلی غر زد لب تاپش را روشن ڪرد و شروع ڪرد به طراحے ڪش و قوسے بہ ڪمرش داد همزمان صدای اذان از مسجد محله بلند شد هوا تاریڪ شده بود ـــ واے ڪی شب شد مثل همیشه پنجره ی اتاقش را بست و دوباره مشغول طراحي شد ـــ همینجا پیاده میشم پول تاڪسی را حساب ڪرد و پیاده شد روبه روی دانشگاه ایستاد خودش را برای یڪ دعواے حسابے با نازی آماده ڪرده بود مغنعه اش را جلو آورد تا حراست دوباره به او گیر ندهد از حراست ڪه گذشت مغنعه اش را عقب ڪشید با دیدن نازی و زهرا ڪه به طرفش می آمدند برگشت و مسیرش را عوض ڪرد ــــ و ایسا ببینم ڪجا داری فرار مے ڪنی ـــ بیخیالش شو نازی ـــ تو خفه زهرا مهیا با خنده قدم هایش را تند ڪرد ـــ بگیرمت میڪشمت مهیا وایسا * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا * ... * @balaan365
مجله روستای بلان🇮🇷
#مجله_ادبی #رمان_جانم_میرود #قسمت_سی_‌وچهارم شروع ڪرد تایپ ڪردن ـــ شما برای زهرا هم پیامی فرستا
مهیا سرش را برگرداند و چشمڪی برای نازی زد تا برگشت به شخصی بر خورد ڪرد و افتاد ــــ واے مهیا دخترا به طرفش دویدن وڪنارش ایستادن مهیا سر جایش ایستاد ـــ وای مهیا پیشونیت زخمی شده مهیا با احساس سوزشی روی پیشونیش دستش را روی زخم ڪشید ـــ چیزی نیست با دیدن جزوه هایش در دستان مردونه ای سرش را بلند ڪرد پسر جوانی بود ڪه جزوه هایش را از زمین بلند ڪرده مهیا نگاهی به پسره انداخت اولین چیزی ڪه به ذهنش رسید مرموز بودنش بود ــــ شرمنده حواسم نبود خانم....ِ نازی زود گفت ـــ مهیا .مهیا رضایی مهیا اخم وحشتناڪی به نازی ڪرد ـــ خواهش میڪنم ولی از این بعد حواستونو جمع ڪنید مهیا تا خواست جزوه را از دستش بکشد دستش را عقب ڪشید لبخند مرموزی زد و دستش را جلو آورد ـــ صولتی هستم مهران صولتی مهیا نگاهی به دستانش انداخت با اخم بهش نگاهی ڪرد و غافلگیرانه جزوه را از دستش ڪشید و به طرف ساختمان رفت نازی و زهرا تند تند پشت سرش دویدند تا نازی خواست چیزی بگوید مهیا با عصبانیت گفت ـــ تو چته چرا اسم و فامیلمو گفتی ها ـــ باشه خو چی شد مگه ولی چه جیگری بود * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا * ... * @balaan365
مجله روستای بلان🇮🇷
#مجله_ادبی #رمان_جانم_میرود #قسمت_سی_وپنجم مهیا سرش را برگرداند و چشمڪی برای نازی زد تا برگشت به
ــــ بس کن دیگه حالت بهم نمی خوره همچین حرفایی بزنی زهرا برای آروم ڪردن اوضاع چشم غره ای به نازی رفت دست مهیا را گرفت ـــ نازی تو برو کلاس ما بریم یه چسب بزنیم رو زخم مهیا میایم و به سمت سرویس بهداشتی رفتن ــــ آخ آخ زهرا زخمو فشار نده ـــ باشه دیوونه بیا تموم شد نگاهی به خودش در آینه انداخت به قیافه ے خودش دهن کجی زد به طرف ڪلاس رفت تقه ای به در زد ـــ اجازه هست استاد استاد صولتی با لبخند اجازه داد مهیا تا می خواست سر جایش بشیند با دیدن مهران صولتی اخمی ڪرد و سرجایش نشست همزمان نازی در گوش شروع به صحبت کرد ــ وای این پسره مهران برادر استاد صولتیه ـــ مهران ڪیه ـــ چقدر خنگے تو همین که بهت زد مهیا با این حرف یاد زخمش افتاد دستی به زخمش کشید ـــ دستش بشکنه چیکارکرد پیشونیمو با شروع درس ساڪت شدند ــــ خسته نباشید همه از جایشان بلند شدند مهیا وسایلش را تند تند جمع ڪرد و همراه نازی و زهرا به سمت بیرون رفتند ــــ دخترا آرایشم خوبه ?? * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خـــدا * ... * @balaan365
🪜 | راه رفتن با ربات پوشیدنی ویژه معلولان حرکتی @balaan365
📸برنامه امتحان نهایی نوبت شهریورماه1402 دانش‌آموزان اعلام شد @balaan365
📸برنامه امتحانات استانی پایه نهم در مرداد و شهریورماه سال 1402 اعلام شد @balaan365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥افشاگری مدیرعامل خانه «ای بی» در مورد بلوکه کردن پول بیماران پروانه‌ای توسط فاطمه هاشمی دختر هاشمی رفسنجانی! ‼️آقای قوه‌قضائیه، پیگیری کنید ببینید چرا پول بیماران این خانه توسط دختر هاشمی بلوکه شده است. @balaan365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ویدیو رو برای کسانی بفرستید که از کودکانشان عکس و فیلم منتشر می‌کنند 🔹فیلم بچه‌های خردسالشون رو منتشر می‌کنند، از بزرگ شدنشون، خوشحالیشون... 🔹ولی اطلاع ندارند که بچه‌ها هم حریم خصوصی دارند و کلاه‌برداران به راحتی به کمک تکنولوژی آیندشون رو تهدید می‌کنند. 🔹این دو دقیقه ارزش وقت گذاشتن داره. @balaan365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حکومت آذربایجان با ۸۵ درصد شیعه مانع ورود سه دختر خردسال به مجلس عزاداری شام غریبان شدند! آنها هم برای عزاداری به درب مسجد چسبیده و مرثیه حضرت ابوالفضل (ع) خواندند. 🔹رژیم باکو ورود کودکان و نوجوانان به مجلس امام حسین(ع) را ممنوع کرده است. این در حالی است که مرکز فحشا و کنسرت‌های هیچ محدودیت سنی ندارند. @balaan365
📱فرار از تشعشعات تلفن همراه! @balaan365
"طِرِمّاح بن عَدِی الطائی (زنده در ۶۰ق) از یاران امام علی(ع) و امام حسین(ع) و از شاعران شیعه. وی از کوفیانی بود که در عذیب الهجانات با امام حسین (ع) دیدار کرد و شهادت قیس بن مسهر را گزارش داد و پیشنهاد توقف را مطرح کرد که پذیرفته نشد. طرماح سپس با اجازه امام به سوی خانواده‌اش رفت تا آذوقه‌ای به آنان برساند، اما هنگامی که برگشت در همین منزلگاه خبر شهادت سیدالشهداء را شنید" @balaan365
مژده. مژده ابزار آلات مدرن با انواع ابزار فنی و کاری در خدمت شما قبل از خرید یک بار دیدن کنید روستای فارفان جنب مسجد جامع ۰۹۱۳۷۲۸۸۹۸۲ ۰۹۱۳۸۹۶۶۹۸۵ داستانی. کانال👇 👉🆔 @abzarmodernfarfan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌺🍃🌸🍃✙═══✨﷽ إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنِينَ خَصِيماً «105» همانا ما اين‌كتاب را بحقّ بر تو فروفرستاديم تا ميان مردم به آنچه خدا (از طريق وحى) تو را آموخته ونشان داده، داورى كنى وبه نفع خيانت‌كاران به مخاصمت برنخيز. وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً «106» و از خداوند طلب آمرزش كن كه همانا خداوند آمرزنده مهربان است. 🔻نکــــته‌ها 1- قرآن، پايه‌ى قضاوت و عدالت ميان مردم است. «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ» 2- قاضى بايد از قانونِ قرآن، آگاهى كامل داشته باشد. «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ‌ لِتَحْكُمَ» 3- فراگيرى قرآن و سنّت شرط قاضى شدن است. «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ‌ ... لِتَحْكُمَ‌ ... أَراكَ اللَّهُ» 4- چون نزول قرآن بر اساس حقّ است، قضاوت‌ها هم بايد بر مبناى حقّ باشد، نه وابستگى‌هاى حزبى، گروهى، منطقه‌اى و نژادى. «بِما أَراكَ اللَّهُ» 5- رفتار به عدالت، حتّى نسبت به غير مسلمانان هم ضرورى است. (با توجّه به شأن نزول دوّم) لِتَحْكُمَ‌ ... بِما أَراكَ اللَّهُ‌ 6- قضاوت، از شئون انبياست. تنها ابلاغ احكام كافى نيست، اجراى احكام نيز وظيفه است. «لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ 7.- كفر اشخاص، دليل تهمت به آنان نمى‌شود. (با توجّه به شأن نزول) 8- پيامبر، علاوه بر قانون و كتاب، از امدادهاى الهى برخوردار است. «أَراكَ اللَّهُ» 9.خداوند، پيامبرش راحفظ مى‌كند و توطئه‌ها و صحنه‌سازى‌ها را فاش مى‌سازد. «أَراكَ اللَّهُ» @balaan365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 موشن گرافیک احکام: استخاره کن! 🔸 احکامی که باید بدانیم ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ @balaan365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صفحه اینستاگرام گینس ویدئویی از یدالله غلامی، پارکور کار ۲۳ ساله اهل نورآباد لرستان را منتشر کرده که با پرش ۱۳۵ سانتی‌متری رکورد بلندترین پرش عمودی روی سکو با یک پا را در گینس ثبت کرده است. یدالله غلامی‌ذالی که بر اثر تصادف یکی از پاهای خود را از دست داده است توانست در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ این رکورد را انجام دهد و امروز در صفحه اینستاگرام گینس منتشر شده است. @balaan365
🖍 هیئت سکولار 📝 صحنه به دار کشیدن ۹ آزادیخواه تبریزی در شهر تبریز بدست لشگر قزاق روس به سال ۱۲۹۰ روز عاشورا هنگامی که روس ها در حال بدار کشیدن آزادیخواهان و دلاوران تبریز در روز عاشورای سال ۱۲۹۰ بودند صدای طبل و سنج از کوچه پسکوچه های تبریز شنیده میشد عده ای زنجیر زن،عده ای سینه زن فرمانده روس اینگونه گفت: میترسیدم که آن جمعیت عظیم عزادار حسینی به آزادیخواهان مبارز تبریزی بپیوندند و در آن صورت چه بر سر ما میآمد !! اما جمعیت عظیم! مردم شیعه (سکولار)! عزادار فقط عزاداری و گریه کردند زنجیر و سینه زدند به اعدام ۹ دلاور آزادیخواه خود توجهی نکردند. اری این است نتیجه اسلام سکولار،این که شیعه انگلیسی به شدت به دنبال ان است و برای ان میلیاردی هزینه میکند. براستی در هیئتی که دغدغه مبارزه با طاغوت نباشد،امربه معروف ونهی از منکر نکنند ابن زیاد سینه میزند، شمر اشک میریزد و یزید ضجه میزند... اری این است نتیجه بی بصیرتی و هیئت سکولار @balaan365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله روستای بلان🇮🇷
#مجله_ادبی #رمان_جانم_میرود #قسمت_سی_وششم ــــ بس کن دیگه حالت بهم نمی خوره همچین حرفایی بزنی زهر
_دخترا آرایشم خوبه؟؟ مهیا نگاهي به صورت نازی انداخت _خوبه، میخوای برے جایي؟؟ زهرا تنه ای به نازی زد _ڪلڪ کجا دارے میری؟؟ _اه چته زهرا تیپمو بهم ریختی من رفتم مهیا و زهرا به رفتن نازی نگاه می کردند _واه مهیا این چش شد _بیخیال ولش ڪن بریم _مهیا جانِ من بیا بریم کافی شاپ ـــ باشه بریم پاتوق همیشگی مهیا و دوستانش کافی شاپی ڪه رو به روی دانشگاه بود وارد کافی شاپ شدن و روی صندلی در گوشه ڪافی شاپ نشستند گارسون به طرفشان آمد و سفارش را گرفت صدای گوشیش بلند شد بعد ڪلی گشتن گوشی را از کیف درآورد پیام داشت .همان شماره ناشناس بود جواب پیام را داده بود _یڪ دوست مهیا پیامش را پاک کرد و بیخیال تو کیف انداخت _بی مزه بازیش گرفته _با ڪی صحبت مي کني تو _هیچی بابا مزاحمه بیخی شروع ڪردن به خوردن ڪیڪ بعد از ربع ساعت از جایشان بلند شدند مهیا به طرف صندوق رفت تا حساب ڪند _چقدر میشه _حساب شده خانم مهیا با تعجب سرش را بالا آورد _اشتباه شده حتما من حساب نڪردم _نه خانم اشتباه نشده اون آقا میز شمارو حساب کرد مهیا به جایی ڪه گارسون اشاره ڪرد نگاه ڪرد با دیدن مهران صولتی و آن لبخند و نگاه مرموزش اخم وحشتناڪی به او انداخت و زود پول را از ڪیف پولش در آورد و روی پیشخوان گذاشت و از کافی شاپ خارج شد _پسره عوضی _باز چته غر میزنی _هیچی بابا بیا بریم دستی برای تاڪسی تکان داد با ایستادن اولین تاڪسی سوار شدند _مهیا _جونم _یه سوال بپرسم راستشو بهم میگی _من کی بهت دروغ گفتم بپرس _اون دو سه روزی ڪه جواب گوشیتو نمی دادی ڪجا بودی مهیا پوفی ڪرد دوست نداشت چیزی را از زهرا مخفی ڪند _بهت میگم ولی واویلا اگه فهمیدم نازی یا کس دیگه ای فهمیده _باشه باشه بگو... * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خـــدا * ... * @balaan365
مجله روستای بلان🇮🇷
#مجله_ادبی #رمان_جانَم_میرَوَد #قسمت_سی_وهفتم _دخترا آرایشم خوبه؟؟ مهیا نگاهي به صورت نازی انداخ
_جان من مهیا همه این اتفاقات افتادن؟ _جان تو _وای خدا باورم نمیشه _باورت بشه _نازی بفهمه... مهیا اخمی به او کرد _قرار نیست بفهمه خودت میدونی با این جماعت مشڪل داره دیگہ به خانه رسیده بودند بعد از خداحافظی به سمت در خانه شان رفت در را باز کرد و تند تند از پله ها بالا رفت _سلام مادرش که در حال بافتن بود وسایلش را کنار گذاشت _سلام به روی ماهت تا تو بری لباسهات روعوض کنی ناهارتو آماده میکنم مهیا بدون اینڪه چیزی بگوید به سمت اتاقش رفت و بعد از عوض کردن لباسش و شستن دست و صورتش به طرف آشپزخانه رفت... و شروع کرد به خوردن تمام که کرد ظرفش را بلند کرد و در سینک گذاشت _مهیا مهیا به سمت هال رفت _بله _دختر آقای مهدوی رو تو بازار دیدم گفت بهت بگم امروز بری پایگاشون غروبی _باشه تو اتاقش برگشت خیلی خسته بود چراغ را خاموش ڪرد و خود را روی تخت پرت ڪرد موهایش را مرتب کرد وسایل مخصوص طراحی اش را برداشت و به سمت پایگاه رفت... بعد نماز رفت چون دوست نداشت در شلوغی آنجا دیده شود حوصله ی نگاه های مردم را نداشت به سمت پایگاه رفت بعد از در زدن وارد شد چند دختر جوان نشسته در حال بسته بندی بودن با تعجب به مهیا نگاه می کردند _به به مهیا خانم مهیا با دیدن مریم لبخندی زد _سلام مریم جان ــ سلام گلم خوش اومدی بیا بشین اینجا مهیا روی صندلی نشست مریم برایش چایی ریخت _بفرما _ممنون * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خـــدا * ... * @balaan365