eitaa logo
مجله روستای بلان🇮🇷
1.1هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
7.4هزار ویدیو
58 فایل
🇮🇷اصفهان ،شهرستان ورزنه ،بخش مرکزی ،دهستان گاوخونی جنوبی ،روستای بلان مجله روستای بلان🇮🇷 با رویکرد اطلاع رسانی وقایع فرهنگی،سیاسی،ورزشی......،مراسمات ملی ومذهبی پیشنهاد،انتقاد،ارسال مطلب وراه ارتباطی از طریق👇 @showra1400
مشاهده در ایتا
دانلود
مجله روستای بلان🇮🇷
#مجله_ادبی #رمان_جانَم_میرَوَد #قسمت_سی_وهشتم _جان من مهیا همه این اتفاقات افتادن؟ _جان تو _وای
همزمان سارا و نرجس وارد شدند سارا با دیدن مهیا خرماها را روی زمین گذاشت و به طرف مهیا آمد محکم بغلش کرد _سلام مهیا جونم خوبی _خوبم سارا جون تو خوبی وبرای نرجس سری تڪان داد که نرجس با اخم رفت و گوشه ای نشست _خب مریم جان پوسترو ڪی می خوای _واقعیتش مهیا جان ما برناممون پس فرداس یعنی فردا باید پوسترارو بزنیم به دیوار _فردا؟؟ _آره میدونم وقت نیست ولی دیگه سعی خودتو بکن توروخدا سارا از جایش پرید و به سمت میز رفت و فلشی اورد مریم با دیدنش گفت _نگا داشت یادم می رفت شهاب خودش یه مقدارشو طراحی کرده بود گفت بزنم رو فلش بدم بهت تا بتونی زودتر آمادشون ڪنی مهیا فلش را از دست سارا گرفت _اینطوری میتونم تا فردا به دستت برسونم _مرسی عزیزم _خب دیگه من برم _کجا تازه اومدی _نه دیگه برم تا کارمو شروع کنم _باشه گلم _راستی حال سید چطوره همه با تعجب به مهیا خیره شدند مریم با لبخند روبه مهیا گفت _خوبه مرخص شد الان تو خونه داره استراحت میکنه مهیا سرش را تکان داد بعد از خداحافظی با سارا همراه مریم به سمت در رفت _مریم چرا همه از حرفم تعجب کردن مریم ریز خندید _آخه داداش بنده یکم زیادی جذبه داره کسی سید صداش نمیکنه همه خانما «آقای مهدوی» صداش میکنن تو اینو گفتی تعجب کردند _اها خب من برم _بسلامت گلم مهیا سریع از آنجا دور شد خداروشڪر همانطور ڪه برنامه ریزی ڪرده بود قبل از شروع مراسم به خانه رفته بود وارد خانه ڪه شد... پدرش در حال نماز خواندن بود به آشپزخونه رفت و مقداری خوراڪی برداشت و به اتاقش رفت... لباس راحتی تن خود ڪرد و لب تاپ خودش را روشن ڪرد روی تخت نشست فلش مشڪی را در دست گرفت یڪ آویز فیروزه ای داشت فلش را وصل ڪرد و مشغول بررسی طرح ها شد وقت نداشت باید دست به کار می شد دوست داشت طرح هایش بی نقص باشد دست بہ ڪار شد گوشیش را خاموش ڪرد دوست نداشت ڪسی مزاحم ڪارش باشد... * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خـــدا * ... * @balaan365