eitaa logo
بلد طیّب/منان رئیسی
12.9هزار دنبال‌کننده
300 عکس
261 ویدیو
17 فایل
کانال دکتر منان رئیسی نماینده مردم شریف استان قم در مجلس شورای اسلامی عضو هیات علمی و دانشیار معماری دانشگاه قم مدیر پژوهشکده شهرسازی اسلامی عضو سابق شورای معاونین شهرداری تهران و رئیس سابق مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران ارتباط: m.raeesi@qom.ac.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشاهده این دو دقیقه را به همه فعالان فرهنگی جبهه انقلاب و به ویژه مدیران و سیاستگذاران شهری پیشنهاد می‌دهم. @baladetayyeb
از حیات خانه تا حیاط لانه به موقعیت حوض در حیاط خانه‌های سنتی دقت کرده‌اید؟ در این نوع خانه‌ها حیاط در مرکز خانه بود و حوض هم در مرکز حیاط بود؛ به نحوی که معمولا در مرکز هندسی خانه جای می‌گرفت. این نوع جایابی حوض آب را می‌توان استعاره‌ای از این مفهوم دانست که آب، منشاء حیات است و همه چیز با مرکزیت و محوریت آب شروع می‌شود: "و جعلنا من الماء کل شیء حی" (انبیا/۳۰). سریال پدرسالار را به یاد دارید؟ سریالی نوستالژیک برای ما دهه شصتی‌ها که قصه خانواده‌ای را روایت می‌کرد که در خانه‌ای سنتی زیست می‌کردند؛ از همان خانه‌های گسترده‌ای که در دل حیاطش، حوض آبی داشت که صفا را در دل خانه می‌دمید. اما در ادامه، پدر این خانواده مجبور شد تا تصمیم به جایگزینی آپارتمانی چندطبقه با این خانه باصفا بگیرد و در ادامه، شد آنچه که نباید می‌شد. این سریال، یکی از بهترین روایتهای جایگزینی خانه با لانه است. اما فرق این دو چیست؟ در خانه، حیاط صرفا فضای رهاشده و مازادی نیست که در کنار ساختمان قرار دارد، بلکه حیاط به دلیل مجرا بودن برای جریان آب و درخت و زندگی، منشاء حیات است؛ و بدیهی است که در چنین حیاطی، حیات جریان دارد. اما در حیاط آپارتمان‌های معاصر، غالبا نه از حوض آب خبری است و نه از درخت و نه از جریان زندگی. چنین حیاطی، صرفا فضایی مازاد بر ساختمان است که کارکردش نهایتا پارکینگ ماشین است. چنین حیاطی که خالی از عناصر طبیعی‌ است دیگر مجرای حیات نیست. این نوع آپارتمان بی‌روح که حیاطش فاقد حیات است، بیش از آنکه خانه باشد، لانه است. لانه‌ای که محصول نگاه صرفا اقتصادی به شهر و خانه است. @baladetayyeb
معماری حکمت‌آمیز: با حروف ابجد چقدر آشنایی دارید؟ علم حروف در عرفان اسلامی اهمیت بسیاری داشته و آثاری نیز در این خصوص تالیف شده است مانند رساله "الدر المکنون فی علم‏ الحروف" از محی الدین عربی. اما جالب آنکه بر اساس حروف ابجد، برخی از آیات قرآن کریم دارای ضرب‌آهنگهای خاصی هستند که ترجمان کالبدی آنها را می‌توان در معماری اسلامی مشاهده نمود. مثلا به این عبارت که کاملا متقارن است (یعنی از ابتدا به انتها و بالعکس، یکسان خوانده می‌شود) عنایت بفرمایید: "ربّک فکبّر: پروردگارت را بزرگ بدار" (مدثر/۳). طبق ارزش عددی حروف ابجد، اعداد معادل با حروف تشکیل دهنده این آیه به این شرح هستند: ر: ۲۰۰ ، ب: ۲، ک: ۲۰، ف: ۸۰ حال اگر اعداد معادل این حروف را تبدیل به یک نمودار گرافیکی نماییم در کمال شگفتی، شکلی که حاصل می‌شود دقیقا تداعی کننده شکل گنبد و گلدسته‌های طرفینش است! اما موضوع آنگاه جالبتر می شود که به معنای آیه نیز توجه کنیم: "پروردگارت را بزرگ بدار"؛ معنایی که دقیقا متناسب با معنای ترفیع گنبد و گلدسته است: فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ (نور/۳۶). اکنون با دقت در تصویر فوق بنگرید که چقدر بین فرم گنبد و گلدسته‌های طرفینش با عبارت قرآنی «ربّک فکبّر» همسانی وجود دارد! معماری اسلامی پر است از این رموز و حکمتهای نابی که متاسفانه در معماری بی‌روح معاصر مغفول واقع شده است. @baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا با تداوم اشتباهات گذشته، نهضت ملی مسکن به باتلاقی برای مردم و پیمانکاران تبدیل خواهد شد؟! توضیحات دکتر منان رئیسی را مشاهده بفرمایید. @baladetayyeb
انتظار مفهومی است عجین با فرهنگ شیعی؛ اما تاکنون کمتر درباره رابطه این مفهوم با معنای حریم سخن گفته شده است. منتظِر، کسی است که انتظار می‌کشد اما تا حریم منتظَر (کسی که انتظارش را می‌کشد) را به درستی رعایت نکند، حق انتظار را تمام و کمال ادا نکرده است. حریم انتظار، زمان و یا مکانی است که منتظِر در آن زمان و یا مکان، در انتظار وصال منتظَر است تا اذن وصال به او داده شود: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ (احزاب/۵۳). و آنگاه که اذن داده شود، حریم انتظار به سر می‌آید تا درب گشوده شود و فراق به وصال تبدیل شود. در مقال مثال، شبیه به حریمی است که در معماریِ درب ورودی خانه‌های سنتی داشتیم و مهمانی که منتظِر گشودن درب خانه از طرف میزبان بود، برای وصال او، در آن حریم، انتظار دریافت اذن ورود را می‌کشید. ای کاش رعایت حرمت همه حریم‌ها و ماهیت انتظار همه منتظِران به سادگی همین مثال بود. مَتَی تَرَانَا و نَراک ... @baladetayyeb
سکوهای واقع در حریم ورودی خانه‌های سنتی را دیده‌اید؟ نام این سکوها پیرنشین است و از کارکردهای مهمش این بود که اگر انتظار مهمان (به ویژه مهمان پیر و سالخورده) برای ملاقات با میزبان طولانی می‌شد می‌توانست در حریم ورودی خانه که به نوعی فضای انتظار بود، روی این سکوها بنشیند و استراحت کند تا انتظارش برای گشوده شدن درب و وصال میزبان به سر آید. رحمت خدا بر مرحوم کافی که با سوز دل خطاب به میزبان حقیقی همه عالم چنین می‌گفت که جوانان ما پیر شدند و پیران ما مُردند، نیامدی آقا... ضَيْفُكَ بِبَابِكَ؛ سالهاست که در آرزوی وصالت، سکونشین حریم انتظارت هستیم، این انتظار را پایانی نیست؟ منتظران را به لب آمد نفس ای شه خوبان تو به فریاد رس @baladetayyeb
تصویری عجیب از برج سلطنتی ابراج البیت در کنار خانه خدا أيْنَ هادِمُ أَبنِيَةِ الشِّرکِ و النِّفاق: کجاست ویران کننده ابنیه شرک و نفاق؟ اللهم عجل لولیک الفرج @baladetayyeb
درباره پروژه نفوذ در فرهنگ و معماری این تصویری است از بیمارستان هزار تختخوابی حضرت مهدی (عج) که اخیرا افتتاح شد؛ بیمارستانی با بیش از ۱۰۰ هزار مترمربع و صرف بودجه کلان که به نوعی بزرگترین پروژه نظام سلامت در تاریخ انقلاب اسلامی بوده است. ضمن تشکر از دولتهای محترم سابق و فعلی برای تکمیل این پروژه بزرگ، بعد از دیدن تصاویر این بیمارستان داشتم فکر می‌کردم که حالا که نام مبارک حضرت مهدی(عج) را روی این بیمارستان گذاشته‌ایم چه اشکالی داشت که طراحی این بیمارستان با این وسعت و اهمیت، به ابزاری برای ترویج فرهنگ مهدویت و تمدن بومی ما تبدیل شود؟ مگر معماری و شهرسازی یکی از مهمترین بسترهای تمدن‌سازی نیست؟ با این نوع معماری‌های بی‌ربط با فرهنگ بومی چقدر محتمل است که بتوانیم مجددا تمدن‌سازی کنیم؟ به نظرتان چقدر احتمال دارد که مثلا اگر دولت آلمان یا فرانسه قصد احداث بیمارستانی با این وسعت را در پایتخت خود داشته باشند اجازه دهند که مهندسان پروژه، از ایده‌های شرقی و یا اسلامی ایرانی استفاده کنند؟! خب اگر آنها اینقدر روی فرهنگ و تمدن خودشان حساس هستند چرا ما به راحتی اجازه می‌دهیم که چنین پروژه‌های بزرگی با بودجه‌های کلان از بیت المال، به ابزاری برای ترویج معماری و فرهنگ غربی و تضعیف فرهنگ بومی ما تبدیل شود؟ کاش متوجه باشیم که نفوذ فقط در مجموعه‌های امنیتی نیست و چه بسا نفوذ در ارکان فرهنگی یک کشور، به مراتب خسارت‌بارتر از نفوذ در مجموعه‌های امنیتی است. @baladetayyeb
پیرو یادداشت قبلی در نقد بی‌توجهی به معماری و فرهنگ بومی در طراحی بیمارستان حضرت مهدی(عج) که اخیرا افتتاح شد، یکی از بزرگوارانی که خیلی برایم عزیز هست پیام داده که چرا اینقدر پروژه‌های مختلف و سیاستهای جاری شهرسازی را نقد می‌کنی و به اصطلاح تندروی می‌کنی؟! این عزیز و سایر عزیزانی که همچون ایشان می‌اندیشند را دعوت به ملاحظه سند خیلی محرمانه ساواک به شرح تصویر فوق می‌نمایم. این فقط یک نمونه از اسناد متعددی هست که تاکنون افشا شده و ببینید که غربی‌ها از چند دهه قبل، چطور برای تغییر سبک لباس و سبک معماری و استحاله فرهنگی ما نسخه می‌پیچیدند! به قسمتی که با رنگ زرد متمایز شده دقت بفرمایید: "از آمریکا و لندن صریحا دستور داریم در این مملکت مد لباس و یا ساختمانها و ... و بی‌حجابی را رونق دهیم". حالا آیا این تندروی هست که ما بپرسیم که آیا مدیران دولتی در کشورهایی نظیر آلمان و فرانسه و انگلیس هم اجازه می‌دهند که در قلب پایتختشان از ایده‌های شرقی و یا اسلامی ایرانی برای ساختمانهای بزرگ دولتی استفاده شود؟! اگر نه، پس چرا ما با وجود چنین اسناد محرمانه‌ای، هنوز و در دهه پنجم انقلاب اسلامی اینقدر نسبت به ایده‌های غربی و نسخه‌هایی که از سالها قبل برای استحاله فرهنگی ما پیچیده‌اند بی‌خیالیم؟ البته به مدد الهی، این نوع سرزنش‌ها و ملامتهایی که گاها از جانب دوست و آشنا و غریبه به بنده اعلام می‌شود سبب سستی و کاهلی امثال حقیر نخواهد شد و انشالله با دعای خیر دوستان، راه تحقق منویات رهبری در عرصه شهر اسلامی ایرانی را با قوت ادامه خواهیم داد؛ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ (مائده/۵۴). @baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهردار محترم تهران مجددا برای چندمین بار طی ما‌ه‌های اخیر چنین فرموده‌اند که در تهران حتی یک سانتی‌متر هم تراکم فروشی نکرده‌ایم. تردید داشتم که در این خصوص چیزی بنویسم اما امروز که این ویدئوی پروفسور درخشان را دیدم به لحاظ اخلاقی و وجدانی قانع شدم که چند سطر بنویسم: ظاهرا تصور شهردار محترم این است که تراکم فروشی صرفا وقتی محقق می‌شود که رسما تابلو دست بگیریم و با صدای بلند فریاد بزنیم که داریم تراکم مازاد می‌فروشیم! اما خدمت برادر عزیزمان عرض می‌شود که هر روشی اعم از غیرقانونی و حتی به ظاهر قانونی که منتج به بارگذاری فراتر از طرح تفصیلی شود معنایی جز تراکم فروشی ندارد. مصداق واضحش انبوه پرونده‌هایی است که طی ماه‌های گذشته در کمیسیون ماده ۵ مطرح و صدور رای شده است و خیلی از این مصوبات، صرفا با چهار امضا از هفت امضا ابلاغ شده است! متاسفانه حجم مصوبات کمیسیون ماده ۵ در این دوره آنقدر زیاد است که چندصد درصد نسبت به برخی دوره‌های مشابه قبل رشد داشته است! وضعیت به نحوی است که حتی برخی اراضی ذخیره شهری که قرار بوده برای تامین سرانه‌های شهری در آینده مورد استفاده قرار گیرد اکنون با استفاده از بسترهایی نظیر کمیسیون ماده ۵، مشمول بارگذاری مازاد و تراکم فروشی و یا کاربری فروشی شده است. اینکه برای تهران که همین الان از شدت تراکم در حال انفجار است در آینده با این حجم از تراکم فروشی چه اتفاقی خواهد افتاد را الله اعلم ولی انتظار این است که مدیران شهری، اگر تراکم می‌فروشند حداقل در رسانه‌ها با مردم صادق باشند. والعاقبه للمتقین زمان ویدئو: ۵۷ ثانیه @baladetayyeb
"کودک و آرمان‌شهر" شام‌گاه نیمه‌ی شعبان، شبکه پویا، یکی از جذاب‌ترین انیمیشین‌های متاخر شرکت والت‌دیزنی را پخش می‌کرد. Zootopia یا شهر وحش، نام پویانمایی شدیدا جذابی بود که نه بچه‌ها، بلکه والدین را هم میخکوب می‌کرد. دخترک خرگوش روستایی برای تحقق آرزویش که پلیس‌شدن شهر بود، به آن‌جا مهاجرت کرد. او که ابتدا از جانب اطرافیان طرد شده بود، با کمک گرفتن از یک روباه نر، به دنبال یک پرونده‌ی مشکوک، تلاش می‌کرد تا توانمندی خود را به رئیس پلیس اثبات نماید. ۷۵درصد داستان، بدون هیچ قضاوت و هنجاری، صرفا به توصیف کاملا خیره‌کننده ی این وضعیت رقم خورد. اما در باقی داستان، که اوج داستان نیز بود، تمام تلاش داستان‌نویس بر این موضوع شد تا ثابت کند حتی در مورد حیوانات نیز هیچ امر تکوینی و ثابتی در خلقت این موجودات رقم نخورده و هرگونه تصور ثابت، مثلا در نظر گرفتن توحش برای حیوانات وحشی، 《احمقانه، غیرمسئولانه و کوته‌بینانه》 است و «زن»، محور و مدار این شهر است. زوتوپیا، شهر حیوانی آرمانی است که «طبیعت»، آن هم در سیال‌ترین و متکثرترین حالتش، هر نوع ثباتِ نه روحمندِ مبتنی بر فضیلت را، بلکه ثباتِ بدنمند را نیز نفی می‌کند. به عبارتی، حتی زیست‌شناسی به یک "گفتمان زمانمند" تقلیل می‌یابد که صرفا، به دلیل اجماع عده‌ای یک سری داده‌ها موضوعیت یافته‌اند و ممکن است بعد از گذر زمان، داده‌های متفاوت و بلکه متناقضی عیان شوند. وقتی دخترم لحظه‌ای چشمش را از صفحه‌ی تلویزیون شبکه‌ی پویا برنمی‌چید، یک نگاهم خیره به او و یک نگاهم خیره به تلویزیونی بود که در گوشه‌اش مدام "یامهدی" به چشم میخورد. روزی که بناست از جامعه‌ای سخن بگوییم که در آن، خَلق و خُلق به وحدت می‌رسد و تکوین و تشریع و تقنین همسو می‌شود، جامعه‌ای جلوی چشمان او ترسیم می‌شد که نه تنها اصل بر حیوانیت است و هر آرمان شهر انسانی، با جایگزینی زوتوپیا با اتوپیا نفی می‌شود، بلکه خبری هم از نظام احسن نیست، خبری از طبیعت و بدنی که اگر او را بر هم بزنی او با تو مکر می‌کند، هستی‌ات را بر باد می‌دهد و امکان زندگی را از تو سلب می‌کند نیست، و نه تنها خیر و فضیلتی فراتر از امر بدنی و زیستی یافت نمی شود، بلکه امر بدنی و زیستی هم کاملا در فضایی برآمده از سیالیت و بی‌ثباتی، روز به روز امکان تغییر می‌یابد. با خود فکر می کردم آیا به این دختر، می‌توان از «مناسبات بدنمند در چارچوب» سخن گفت؟ آیا اساسا جز "بدنِ در لحظه‌" ی او، چارچوبی برایش متصور خواهد بود؟! و دختران، در این تصویر زوتوپیایی، منجی اند... ای کاش قدری بیشتر فلسفه می‌دانستیم تا قدری بر این انبوه تناقضات فائق می‌آمدیم... @azmanegasht @baladetayyeb
لزوم تربیت حکیم مهندس زمان لازم برای مطالعه: ۲ دقیقه رحمت خدا بر حکیم فرزانه مرحوم آیت الله حائری شیرازی؛ پاییز ۹۵ که در نگارستان اشراق، حکمت هنر می‌گفتند چنین می‌فرمودند: "محتوای فاخر جز در فرم فاخر تجلی نمی‌کند، محتوا هر چه سنگین‌تر باشد وادار می‌کند که بسته‌بندی سنگین‌تر شود؛ همانطور که کادو متناسب با محتوای آن است، محتوای فاخر باید ظرفی فاخر داشته باشد". چرا در شهرهای معاصر ما محتواهای فاخر و معنوی کمتر دیده می‌شود؟ آیا میان این کمبود مظروف و محتواهای فاخر از یک سو، و کمبود معماری فاخر به عنوان ظرف زندگی از سوی دیگر، رابطه معناداری برقرار نیست؟ اگر بله، چرا این روزها مهندسان و معماران ما کمتر می‌توانند ظرف و فرم فاخر بیافرینند؟ یکی از تفاوتهای ماهوی نظام علم در نگاه‌های سنتی و مدرن، تفاوت در نحوه کسب معرفت است. در نظام سنتی، معرفت وجوه مختلفی دارد که علم رایج صرفاً بخش کوچکی از آن است: "وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلا" (اسرا/۸۵). در چنین نظامی، حکمت و معارفی که از بالا به پایین نازل می‌شود سهم بسیار پررنگی دارد. حکمت دادنی است و علم گرفتنی و از آنجایی که دادنی‌ها از جنس رزق هستند، روش بَردار نیستند (به معنای روشهای رایج و مرسوم علمی). بارها پیش آمده که مجلات علمی که غالبا پارادایم آنها در نظام علمی مدرن تعریف شده است، مقاله‌های حِکمی را فاقد صلاحیت برای انتشار می‌دانند چون متوجه نیستند که حکمت اساساً در چارچوب و پارادایم دیگری تعریف می‌شود و با متدولوژی‌های رایج علمی قابل داوری نیست. بعد از سالها کار پژوهشی، اجرایی و حرفه‌ای در زمینه معماری و شهرسازی، چالش بزرگ امروزمان را ضعف نظام علمی مدرن در تربیت حکیم مهندس و حکیم معمار می‌دانم. طرح چنان مهندسانی، مملو از رموزی است که می‌تواند حلقه‌ای باشد برای پیوند دادن نظام تکوین و نظام تشریع در سلسله مراتبی طولی و به تبعش تحقق بلد طیب و آرمانشهر اسلامی. برخلاف طرح مهندسانی که محصول نظام علمی مدرن هستند و چون غالباً از حکمت بی‌بهره‌اند، آنچه ارائه می‌کنند صرفاً در عرض عالم تکوین است و بر عمق و طول معرفت مخاطب نمی‌افزاید و بدیهی است که محصول چنین مهندس بی‌بهره از حکمتی نمی‌تواند منتج به فرم و ظرف فاخر برای محتوا و مظروف سبک زندگی اسلامی ایرانی شود. پس شرط مهم اصلاح وضعیت فعلی شهرهایمان، بازنگری در نهاد علم کشور در راستای تربیت حکیم مهندس است. يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَاب: حکمت را به هر کس بخواهد می‌دهد، و آنکه به او حکمت داده شود، بی تردید او را خیر فراوانی داده‌اند، و جز صاحبان خرد، کسی متذکّر نمی‌شود (بقره/۲۶۹). @baladetayyeb
"لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ" (یس/۴۰). به عبارت "کل فی فلک" در این آیه دقت کرده‌اید؟ از هر طرف (ابتدا به انتها و بالعکس) یکسان خوانده می‌شود. حالا به معنای آیه عنایت بفرمایید: "هر کدام در مداری شناورند". آیا بین این آیه با این تصویر مشابهتی نمی‌بینید؟! هریک از اجزای این گنبد بر مداری شناورند و از هر سو (ابتدا به انتها و بالعکس) نیز یکسان دیده می‌شود: كُلٌّ فِي فَلَك معماری اسلامی ایرانی مملو است از این رموز حکیمانه، چون حکیم معمار ایرانی به خوبی می‌دانسته است که محتوای فاخر جز در فرم فاخر تجلی نمی‌یابد. @baladetayyeb
اسلام مالی ممنوع! رحمت خدا بر آیت الله حائری شیرازی که چنین فرمود: "اگر میخواهید در علوم انسانی کارهایی را انجام دهید و مثل بانکداریِ اسلامی کنید، بهتر آن است که وارد این کار نشوید؛ بانکداری را ابتدا بدون قرض کردیم و سپس آن را بدون ربا اعلام کردیم و در ادامه آن را حلال کردیم؛ ما دو گناه انجام دادیم، آن موقع که ربا حرام بود، نمی‌گفتیم که خدا گفته، اما اکنون می‌گوییم که این حکم، حکم خداست و خدا پذیرفته، لکن خدا نخواهد بخشید؛ ما هم گناه ربا و هم بُهتان حلال بودن آن را داریم". ایشان حتی تا روزهای آخر و روی تخت بیمارستان هم نگران همین بازی کردن با اسلام و اسلامی و به تعبیر خودشان، اسلام‌ مالیِ امور بودند. حالا این نامه معاون محترم شهرسازی وزارت راه را ملاحظه کنید. ایشان شبیه همین نامه و برخلاف ابلاغ رسمی رئیس جمهور و مصوبه شورای عالی مسکن، به همه استانها ابلاغ کرده‌اند که فقط در شهرهایی که تراکم غالب آنها ویلایی است (یعنی فقط شهرهای زیر ۲۵ هزارنفر) اجازه ساخت مسکن ویلایی می‌دهند و جالب آنکه جمعیت این شهرها، فقط حدود ۱۰ درصد از جمعیت کشور است! این در حالی است که مدیران مربوطه دائما در مصاحبه‌ها اعلام می‌کنند که نهضت ملی مسکن را با الگوی ویلایی و مسکن اسلامی ایرانی می‌سازند. آیا آن مصاحبه‌ها در کنار این نامه‌ها اسلام مالیِ امور نیست؟! کاری به کارشکنی معاون وزیر علیه ابلاغ رسمی رئیس‌جمهور ندارم فقط سوال این است که اگر قرار است همان آپارتمانهای سابق را بسازیم بهتر نیست که دائما با واژه مسکن اسلامی بازی نکنیم و سرمایه‌های اجتماعی را به باد ندهیم؟! @baladetayyeb
لزوم تغییر زمین بازی دقت کرده‌اید که چرا خیلی از تلاشها حتی تلاشهای مدیران متعهد و دلسوزمان جواب عکس می‌دهد؟ چون زمین بازی را درست انتخاب نکرده‌ایم. وقتی در زمین دشمن بازی کنیم، گل هم که بزنیم درواقع گل خورده‌ایم، چون با بازی در زمینش، عملا او را به رسمیت شناخته‌ایم و آقایی‌اش را پذیرفته‌ایم. چند مثال: مثلا در عرصه اقتصاد، به قصد کنترل نرخ ارز، بازارساز عرضه دلار در بازار را زیاد می‌کند، ولی نتیجه عکس می‌دهد و هرچه عرضه می‌کند را می‌خرند و یک ماه بعدش هم نرخ دلار سی درصد بالاتر از امروز هست، چرا؟! چون وقتی آقایی دلار را پذیرفتیم، هرچه کنیم عملا بازی در زمین اقتصادی دشمن است و حتی وقتی که فکر می‌کنیم که با عرضه دلار در حال گل زدن هستیم، عملا در حال گل خوردنیم. یا اینکه مثلا در عرصه فرهنگ، به قصد شادی و سرگرمی مردم، شروع می‌کنیم به چهره‌سازی از هنرمندان و ورزشکاران در برنامه‌های مختلف رسانه ملی، ولی اغلب همینها، سر بزنگاه با موضع‌گیریهای اشتباه جوری حال دولت و ملت را با هم می‌گیرند که مدیران رسانه ملی تصورش را هم نمی‌کردند؛ چرا؟! چون دقت نداشتند که سلبریتی پروری حتی به قصد سرگرمی مردم عملا بازی در زمین فرهنگی دشمن و پذیرفتن قواعد فرهنگ غربی است. در عرصه معماری و شهرسازی هم قصه همین است؛ تا وقتی که مبتنی بر مبانی بومی و آیینی خودمان زمین بازی را مجدد و از نو تعریف نکنیم، هرچه بسازیم عملا پذیرفتن آقایی تمدن رقیب است، فکر می‌کنیم که با انبوه‌سازی در حال خدمت به مردم هستیم و خانه می‌سازیم، اما عملا داریم لانه می‌سازیم، لانه‌ای که کمترین تطبیقی با مولفه‌های مسکن اسلامی ایرانی ندارد و نتیجه‌اش می‌شود انبوه معضلات اجتماعی و فرهنگی و ... در این نوع پروژه‌های انبوه سازی. فکر می‌کنیم که با ساختن مالها و سیتی‌سنترها در حال تامین سرانه‌های تجاری شهر هستیم در حالی که عملا در حال تقویت و تحکیم نظام سرمایه‌داری هستیم. فکر می‌کنیم که با ساختن فرهنگسرا در حال خدمت به مردم هستیم در حالی که عملا در حال بسترسازی برای شکل گیری ضدهنجارهای فرهنگی هستیم. اشتباه نکنید، اصلا منظورم این نیست که خانه و مراکز تجاری و فرهنگی و ... نسازیم، اینها همه‌اش در جای خود می‌تواند خوب و موثر باشد به شرط آنکه زمین بازی را درست تعریف کنیم و بدانیم که ایرانیِ مسلمان، نیازها و اقتضائاتی دارد که با هیچ کدام از مانیفستها و استانداردهای غربی تطبیق ندارد. یک حرف بد بزنم؟ وقتی در زمین دشمن بازی می‌کنیم حتی مسجد ساختن‌مان هم معلوم نیست که چقدر اولویت داشته باشد، چرا؟ چون آن مسجد دیگر "لمسجد اسّس علی التقوی"(توبه/۱۰۸) نیست، بلکه لمسجد اسّس علی سکولاریسم است. سکولاریسمی که قاعده اصلیِ پذیرفتن بازی در زمین دشمن است و باعث شده تا با تهی شدن مسجد از همه کارکردهای سابقش، به چهار دیواری‌هایی فروکاهیده شود که به جای آنکه قلب تپنده محله‌ و شهرمان باشد، محل مصرفش فقط و فقط نماز خواندن جمعی از افراد سالخورده باشد. اینکه می‌فرماید "لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا"(نساء/۱۴۱) یعنی اینکه اساسا زمین بازی دشمن را نپذیریم، چون پذیرفتن زمین بازی او، یعنی باز کردن سبیل تسلط او. پی‌نوشت: بررسی بفرمایید که اکنون در دهه پنجم انقلاب، طرحهای توسعه شهری ما بر اساس چه مبانی تهیه ‌می‌شود و سرانه‌ها و استانداردها را چطور تعریف می‌کنند؟! آیا وقتش نرسیده که در گام دوم انقلاب، فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم؟ بلد طیب/کانال رسمی دکتر منان رئیسی https://eitaa.com/baladetayyeb
معماری خانه و تعادل مزاج برخلاف طب مدرن که درمان محور است، طب سنتی پیشگیری محور بود و پایه این پیشگیری از بیماری، تعادل مزاج بود و معماری نیز بخش مهمی از نقشه راه برای ایجاد تعادل مزاج بود. این تصویری از یک خانه اسلامی ایرانی است؛ در این خانه‌ها با جانمایی حیاط در دل خانه، هر چهار جبهه خانه از نور و باد طبیعی بهره‌مند می‌شد و امکان جابجایی فصلی در داخل خانه و تعادل مزاج برای ساکنین فراهم می‌شد. به این نحو که در چنین خانه‌‌هایی که مشهور به خانه چهار فصل است، ساکنین خانه در فصول سرد در جبهه شمالی خانه (یعنی زمستان نشین) مستقر می‌شدند زیرا این جبهه، نور جنوب را دریافت می‌کرد و گرمای بیشتری داشت و لذا به تعادل مزاج در سرمای زمستان کمک می‌کرد. اما در فصول گرمتر به جبهه جنوبی (تابستان نشین) جابجا می‌شدند چون این جبهه، نور شمال را دریافت می‌کرد که نور ضعیفتری بود و لذا این جبهه، خنک‌تر بود. جابجایی فصلی علاوه بر جابجایی‌های افقی، به صورت عمودی نیز انجام می‌شد که مثال مشهورش، جابجایی به سرداب بود که چون در دل خاک بود، در فصول سرد و گرم، نقش نوعی عایق حرارتی را ایفا می‌کرد. به دلیل همین جابجایی‌های فصلی، اسم فضاها در خانه‌های اسلامی ایرانی، مبتنی بر عملکرد فضا نبود زیرا اساسا عملکرد فضاها در چنین خانه‌ای، منعطف و مبتنی بر فصول مختلف بود نظیر سه دری، پنج دری و غیره؛ برخلاف آپارتمانهای معاصر که عملکرد فضاهایشان نظیر اتاق خواب، نشیمن و غیره در تمام فصول کاملا ثابت است و هیچ نوع انعطاف پذیری و جابجایی فصلی را میسر نمی‌کنند. بلد طیب/کانال رسمی دکتر منان رئیسی https://eitaa.com/baladetayyeb
مهار تورم، رشد تولید و مسئله مسکن زمان لازم برای مطالعه، ۳ دقیقه: در شرایطی که سال جدید سال مهار تورم و رشد تولید نامگذاری شده است بایستی به نقش اساسی مسکن در تحقق این شعار توجه ویژه شود زیرا هم ‌اکنون مسکن بیشترین سهم در تورم کشور را دارد به نحوی که در برخی مناطق شهری، سهم مسکن از سبد هزینه‌های خانوار حتی تا ۷۰ درصد را شامل می‌شود. تولید مسکن از معدود راهکارهایی است که می‌تواند علاوه بر افزایش تولید و به تبعش رشد اقتصادی، همزمان زمینه کاهش تورم را نیز فراهم کند البته به یک شرط مهم که آن هم عرضه گسترده زمین است تا بتوان علاوه بر رساندن سهم هزینه زمین به عدد صفر، زمینه مردمی سازی را نیز میسر نمود. هم اکنون در کلانشهرها بیش از ۵۰ درصد از هزینه تولید مسکن مربوط به هزینه زمین است که عرضه گسترده زمین به مردم، علاوه بر حذف این هزینه کلان، چند فایده مهم دارد: - اولا: در صورت عدم عرضه گسترده زمین، تولید مسکن نمی‌تواند منتج به کاهش تورم شود زیرا طبق پژوهش‌های معتبر، روشهای قبلی یعنی بارگذاری‌های مازاد و اعطای تراکم مازاد ساختمانی در داخل شهرهای بزرگ و کلانشهرها برای مسکن سازی، با توجه به ارزش افزوده‌‌‌ای که به دنبال دارد، زمینه‌‌‌ساز تورم زمین و افزایش بیشتر قیمتها می‌شود. به این معنا که برخلاف تصور اولیه، افزایش عرضه مسکن در دهه‌های گذشته در محدوده پایتخت و سایر کلانشهرها، نه تنها به کنترل قیمت مسکن کمک نکرده است بلکه تاثیر معکوس بر قیمت مسکن داشته است (هم در پایتخت و هم به تبعش در سایر شهرهای کشور) و به افزایش قیمت مسکن و افزایش نرخ تورم دامن زده است. جالب آنکه طبق آمار موجود، طی دهه‌های اخیر بیشترین افزایش تورم مسکن در مناطقی از کلانشهرها اتفاق افتاده است که بیشترین تراکم فروشی و عرضه مسکن در همانها اتفاق افتاده است و این یعنی لزوم تجدید نظر در روشهای اشتباه قبلی‌. - ثانیا: در صورت عرضه گسترده زمین، امکان مردمی سازی و مشارکت مردمی در تولید مسکن میسر می‌شود. این نوع مردمی سازی می‌تواند منتج به مهار نقدینگی و جمع آوری بخش قابل توجهی از نقدینگی جامعه برای ساخت مسکن توسط خود مردم شود که قاعدتا تاثیر به سزایی در کاهش نرخ تورم خواهد شد. اما روشهای فعلی و عرضه‌ قطره چکانی زمین سبب شده است تولید مسکن غالبا با الگوی توسعه عمودی و انبوه سازی میسر باشد و بدیهی است که این مسیر علاوه بر تعارض با سبک زندگی اسلامی ایرانی، در تعارض با مردمی سازی نیز می‌باشد؛ لیکن اگر زمین به صورت گسترده عرضه شود تا امکان ساخت مسکن ویلایی برای مردم میسر شود، خود مردم وارد عرصه ساخت خواهند شد و در چنین صورتی علاوه بر اثر مثبت در کنترل تورم، هم حس تعلق بیشتری به مسکن‌های جدید الاحداث ایجاد خواهد شد (زیرا محور کار خود مردم خواهند بود) و هم شاهد تطبیق بیشتر الگوی ساخت با سبک زندگی اسلامی ایرانی خواهیم بود؛ در چنین صورتی مسکن صرفا کالایی اقتصادی نخواهد بود بلکه به دلیل ارزش افزوده‌ای که در زمینه افزایش حس تعلق و تقویت سبک زندگی اسلامی ایجاد می‌کند، به پدیده‌ای فرهنگی ارتقاء می‌یابد. - ثالثا: در صورت عدم عرضه گسترده زمین توسط دولت، عمودی‌سازی‌ها و انبوه سازی‌های قبلی تداوم خواهد یافت که این روش تاثیر قابل توجهی بر افت تولید مسکن دارد زیرا در این روش، لازمه تولید مسکن در بلوکهای چند خانواری و پرجمعیت، مشارکت همه آنها در تامین مالی پروژه و پرداخت اقساط است و عدم پرداخت اقساط توسط برخی از آنها می‌تواند منتج به توقف پروژه و تاخیر در تکمیل پروژه شود (شبیه به اتفاقی که در برخی پروژه‌های مسکن مهر شاهد بودیم و برخی بلوکها بعد از سالها هنوز تکمیل نشده‌اند)؛ لذا این روش می‌تواند منتج به کاهش تولید شود که در تعارض با شعار امسال است. عنایت بفرمایید که اینجا فقط بحث خود مسکن نیست زیرا ده‌ها رسته شغلی مختلف، وابسته به رونق تولید مسکن هستند و لذا افت تولید مسکن، بر کاهش تولید در همه این مشاغل تاثیرگذار است. - یادداشت را با بخشی از سخنرانی نوروزی امسال رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر رضوی به پایان می‌برم که چنین فرمودند: "بزرگترین نقطه ضعف کشور، اقتصاد آن است و بزرگترین مشکل اقتصادی، تصدی‌گری افراطی دولت است. دولت تصدی‌گری و دخالت را باید کم کند و نظارت را باید زیاد کند؛ ... من به تمام علاقه‌مندان به سرنوشت کشور توصیه می‌کنم برای ورود مردم به عرصه اقتصاد چاره‌اندیشی کنند، هر جا مردم وارد صحنه شدند ما پیروز شدیم. باید نقشه ورود مردم در حوزه اقتصادی را به آنها نشان داد". با توجه به این فرمایش ایشان جا دارد مدیران مربوطه بیاندیشند که نسبت عمودی سازی‌ها و انبوه سازی‌ها با مردمی سازی چیست؟ و آیا تداوم سیاستهای اشتباه قبلی در عرصه مسکن و شهرسازی می‌تواند سبب تحقق شعار امسال مبنی بر مهار تورم و رشد تولید شود؟ @baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش حیرت انگیز پرندگان ۷ ثانیه قبل از وقوع زلزله اخیر ترکیه. گرچه با پیشرفتهای علمی، دستگاه‌های مختلفی برای هشدار زلزله لحظاتی قبل از شروع زلزله ابداع شده است اما بشر با این همه ادعا هنوز نمی‌تواند به دقت این پرندگان اینطور هشدار زلزله را صادر کند. "وَ مَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا" (اسرا/۸۵). @baladetayyeb
آزادی خود یا آزادی از خود؟! این جملات حکیمانه مرحوم آیت الله حائری را ملاحظه بفرمایید. مفهوم آزادی و لیبرالیسم، مفهوم مرکزی تمدن معاصر غرب است که در زیرشاخه‌های مختلفی نظیر لیبرال سرمایه داری، لیبرال دموکراسی و غیره امتداد یافته است. اما تا به حال به امتداد این مفهوم در معماری اندیشیده‌اید؟ لوکوربوزیه (معمار مشهور فرانسوی و پدر معماری مدرن) پنج اصل را برای معماری مدرن تجویز نمود که دو تای آنها مستقیما متاثر از مفهوم لیبرالیسم بود: پلان آزاد و نمای آزاد. او با پلان آزاد، مرز بین فضاهای داخل خانه را برداشت که مثال واضحش، آشپزخانه‌های اپن است. با نمای آزاد هم مرز بین فضای بیرون و درون را شکست که نتیجه‌اش تبدیل خانه‌‌های عفیف و درونگرا به آپارتمانهای عریان و برونگرا بود. به دنبال این تدابیر، مسکن اسلامی ایرانی که تا قبل از این، بستری بود برای سکن و آرامش، تبدیل شد به فضایی عریان که دیگر نه در داخلش حریمها رعایت می‌شود و نه حتی مرزبندی مشخصی با معابر و فضای بیرون دارد و هرلحظه، امکان نقض حریم بصری آن از خیابان و بلوکهای روبرو است. حالا به ترجمان تعبیر حکیمانه مرحوم حائری در معماری بیندیشیم: آزادی خود یا آزادی از خود؟! آپارتمان معاصر با معماری عریان و بدون حریم، دیگر نه مسکن و محل سکن است و نه حتی خانه، بلکه لانه‌ است. لانه‌ای که با سرکوب نیازهای روحی انسان، در واقع همان گلدانی است که به درخت گردوی وجود انسان، اجازه رشد و تعالی نمی‌دهد؛ چنین لانه‌ای صرفا سرپناهی است برای آزادی خود و نه کانونی برای آزادی از خود. رمضان، ماه بهار بندگی و آزادی از خود مبارک @baladetayyeb
نُورٌ عَلَىٰ نُور از خاک تا افلاک به هندسه مساجد دقت کرده‌اید؟ در تمدن اسلامی، شبستان بسیاری از مساجد دارای هندسه مربع شکل است اما وقتی پلان مربع شکل به سقف می‌رسد، هندسه چهار گوش آن با گوشه سازی‌های هنرمندانه به هندسه مدوّر تبدیل می‌شود. در هنر اسلامی مربع نماد زمین و دایره نماد آسمان است. لذا شبستان با هندسه مربع شکلش، نمادی است برای خاک و محل حضور انسانی که از خاک آفریده شده است: "هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْض" (هود/۶۱). اما هندسه مدوّر گنبد که با دَوَران بی پایانش نقطه اول و آخر آن یکی است نمادی است برای آسمان و افلاک: "هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِر" (حدید/۳). این تبدیل هندسه از مربع به دایره، یادآور تعالی انسان از خاک تا افلاک است. اکنون به جایگاه نور در این تصویر و چگونگی هدایت آن دقت بفرمایید، نوری که از هر سوی گنبد (افلاک) بر شبستان (خاک) می‌تابد و شرقی و غربی ندارد: "اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْض مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ ... لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ: خداوند نور آسمانها و زمین است، مثل نور او همانند مشکاتی است که ... نه شرقی است و نه غربی" (نور/۳۵)؛ نورهایی که از روزن‌های متعدد هندسه دوّار گنبد در هم آمیخته شده و نمادی است برای "نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ" (نور/۳۵). معماری اسلامی مملو است از این نشانه‌های حکیمانه برای آنان که اهلش باشند: "إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون" (نحل/۱۱). @baladetayyeb
بلد طیّب/منان رئیسی
نُورٌ عَلَىٰ نُور از خاک تا افلاک به هندسه مساجد دقت کرده‌اید؟ در تمدن اسلامی، شبستان بسیاری از مسا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی دیگر از بهر‌ه گیری‌‌های حیرت‌آور معمار ایرانی از نور را در این ویدئو ملاحظه بفرمایید و ببینید که داشته‌های تمدنی ما چقدر قابل افتخار است. @baladetayyeb
پنجره‌ای از معماری ایرانی به زن، زندگی آزادی پنجره واژه‌ای است مرکب از دو واژه پن (به معمای بستن) و جره (به معنای دارای قرینگی). بر این اساس، پنجره‌ در معماری اسلامی ایرانی غالبا دارای قرینگی بود اما چون در این سبک، خانه‌ با الگوی درونگرا ساخته می‌شد، پنجره‌ها و اُرسی‌ها به سمت حیاطی که در دل خانه بود باز می‌شدند (و نه به سمت معبر). لذا حریم خانه رعایت می‌شد و نیازی به پوشاندن پنجره با پرده و ... نبود و چون پنجره پوشانده نمی‌شد ساکنین خانه، هم از مواهب طبیعی نظیر نور و باد طبیعی بهره بیشتری می‌بردند و هم از قرینگیِ پنجره به عنوان ابزاری برای زیبایی هرچه بیشتر اتاق‌‌ها بهره می‌بردند. چنین پنجره‌ای (نظیر همین تصویر) روزن زندگی بود. اما در سبک زندگی معاصر، زن عفیف ایرانی چاره‌ای ندارد جز آنکه پنجره‌ را به دلیل برونگراییِ خانه‌، با پرده بپوشاند و لذا نه امکان بهره‌مندی از مواهب طبیعی را می‌یابد و نه برخلاف خانه‌ سنتی، به زیبایی پنجره توجه چندانی می‌کند؛ زیرا از داخل خانه هیچ دید و منظری به فرم چنین پنجره‌ای وجود ندارد. چنین پنجره‌ای که از اغلب کارکردهای سابقش ساقط شده و حتی به ابزاری برای نقض حریم بصری تبدیل شده است بیش از آنکه روزن زندگی باشد دریچه ییهودگی است؛ اینکه با پوشاندن پنجره دقیقا کارکردهایی که به خاطر آنها طراحی شده است را نقض کنیم اگر مصداق بیهودگی نیست پس چیست؟! اگر با بازنگری در الگوی معماری خانه، پنجره دوباره به روزن زندگی تبدیل شود، زن ایرانی در خانه خود، آزادی بیشتری خواهد داشت، آزادی که نتیجه حفظ حریمش از مجرای روزن‌های زندگی است. @baladetayyeb
مفهوم شهر عبودیت در کلام علامه طباطبایی خطاب به هانری کربن استاد دانشگاه پاریس: "در دين مقدّس اسلام تمام زمين‌ها و امكنه بدون استثناء محلّ‌ عبادت است. اگر فردى بخواهد نماز بخواند يا قرآن بخواند يا سجده كند يا دعا كند در هرجا كه هست مى‌تواند اين اعمال را انجام دهد و رسول الله فرموده است: "جُعِلَتْ‌ لى الأرضُ‌ مَسْجِدًا و طَهورًا"؛ ولى در دين مسيح چنين نيست، عبادات بايد فقط‍‌ در كليسا انجام گيرد و در موقع معيّن، عبادات، در غير كليسا باطل است. بنابراين اگر فردى از مسيحيان در وقتى از اوقات حالى پيدا كرد (مثلاً در نيمه شب، در خوابگاه منزل خود) و خواست خدا را بخواند چه كند؟ او بايد صبر كند تا روز يكشنبه بيايد و كليسا را باز كنند و براى دعا در آنجا حضور پيدا كند؟ اين معنى قطع رابطۀ بنده است با خدا". پی‌نوشت: این فرمایش مرحوم علامه طباطبایی، تاییدی است بر مفهوم شهر عبودیت در تمدن اسلامی. بر خلاف شهرهای معاصر که به دلیل تاثیرپذیری از تمدن معاصر غرب و نظام سرمایه‌داری، مصداق شهر‌ ثروت هستند و گرچه مسجد و ابنیه مذهبی هم دارند اما اینها رکن شهر نیستند و با نگاهی سکولار و فروکاهنده، در حاشیه مناسبات شهری هستند حتی اگر به ظاهر در مرکز شهر باشند. اما در شهر سنتی، همه مناسبات، حتی مناسبات اقتصادی که مادی‌ترین مناسبات شهر است، حول محور عبودیت شکل می‌گرفت و مذهب در متن شهر بود و نه در حاشیه. دقت کرده‌اید که چرا در شهر سنتی، معماری همه فضاها حتی معماریِ مادی‌ترین اجزای شهر نظیر بازارها، متاثر از معماری مساجد و موتیف‌های مذهبی بود؟! فلسفه این تاثیرپذیری، همین مفهومِ شهر عبودیت بود. به این معنا که در چنین شهری، همه چیز حتی بازار و مناسبات اقتصادی هم بر مدار عبودیت شکل می‌گرفت و این، یعنی تبدیل بازار به نابازار در تمدن اسلامی؛ نابازاری که بیش از آنکه فرهنگش اقتصادی باشد اقتصادش فرهنگی است. در چنین شهری، هر سوی شهر حتی بازار (نابازار) هم بستری است برای بندگی و یاد خدا: "فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه: پس به هر سو رو کنید آنجا روی خداست" (بقره/۱۱۵). بلد طیب/کانال رسمی دکتر منان رئیسی https://eitaa.com/baladetayyeb