به بهانه داغ الداغیها
🔹پرسهزن (به زبان فرانسوی فلانور: Flâneur) مفهومی است برگرفته از تمدن معاصر غرب. به علت استفاده اندیشمندانی نظیر بودلر، زیمل و ...، پرسهزن مفهومی مهم در شهر مدرن شد تا جایی که دریچههای جدید اما کثیفی در شهرسازی معاصر گشود. شخصیت پرسهزن که موجودی زیستنده در شهر مدرن است با یک هرچه بادا باد میزید، زیستی که ریشه معرفتیاش در بنیان سست بیمعرفتی است. اما چقدر به شبکههای تو در توی پرورش چنین زیستندههایی توجه داریم؟ شبکههایی که محصول شهر و بلکه شرّ مدرنی هستند که با حریمزدایی از ساختار شهرهایمان، پلکیدن را نه تنها مذموم که مطلوب میآرایند تا در این وارونگی، برای پرسهزن هرچه پیش آید خوش آید حتی اگر آن پیشآمد، ریختن خون یک بیگناه باشد!
🔹 آنچه داغ الداغیها را بر دلمان مینشاند بیش از آنکه چاقوی تیز پرسهزن باشد، تیزی و هاری شهری است که نظام کالبدی آن، بر بنیان شرّ مدرنیتهای بنا شده که مفاهیمی همچون عفت و غیرت، برایش بیمعناست؛ در چنین شهر عریانی که با شکستن حریمها، محلههایش را در هم میشکند، غیرت و عفت از محالات است مگر برای الداغیهایی که داغی عشق عباس(ع) آنقدر در وجوشان جاری باشد که بر سستی شرّ مدرنیته غلبه کنند؛ و راز تداوم غیرت در داغی خون الداغیها را باید روضههای روزانه و شبانه همین غایت غیرت بدانیم که جور شرهای شهرهایمان را به دوش میکشد. چند داغ دیگر بایستی بر دل مادران الداغیها بنشیند تا بفهمیم که این چیز بیدر و پیکر و عریانی که به تقلید از مدرنیته اسمش را شهر گذاشتهایم شرّ است؟!
@baladetayyeb
بلد طیّب/منان رئیسی
درسهایی مهم از مدارس ابتدایی ژاپن سه مفهوم اساسی در نظام آموزشی ژاپن عبارت است از: تأکید بر زندگی ا
22.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 از نکات مهم دیدار اخیر رهبر معظم انقلاب با معلمان، تذکر ایشان درباره مسیر فعلی آموزش و پرورش بود که دانش آموزان را الزاما به سمت دانشگاه هدایت میکند. در این ویدئو (که از خروجیهای طرح پژوهشی با موضوع معماری مدارس ابتدایی ژاپن است) ملاحظه بفرمایید که در ژاپن چطور به بچهها از همان سنین کودکی، مهارتهای مختلف زندگی را از سرو غذا و اداره کلاس گرفته تا پلیس مدرسه و حتی نظافت کامل مدرسه میآموزند تا هیچ دانش آموزی به اشتباه تصور نکند که حتما مقصدش بایستی دانشگاه باشد. این ویدئو مربوط به یکی از مدارس دولتی ژاپن است اما خوب است بدانیم که اغلب قریب به اتفاق مدارس ابتدایی ژاپن، دولتی هستند و همین سبک از تربیت کودکان در سایر مدارس ژاپن نیز قابل مشاهده است. به انعطاف بالای فضاهای آموزشی و مبلمان آنها عنایت بفرمایید که چطور ظرف چند دقیقه و توسط خود بچهها، یک کلاس درس تبدیل به یک رستوران میشود!
🔹 نکته دیگر مورد تاکید رهبر انقلاب، لزوم طراحی نقشه راه برای تحقق سند تحول بنیادین آموزش و پروش بود. آیا تاکنون به سهم فضا و معماری مدارس در تحقق این سند مهم اندیشیدهایم؟ فضای کالبدی مدارس موجود ما تا چه حد میتواند بستر مناسبی برای محتوای این سند و تحقق اصول آن باشد؟ اگر هر نوع آموزشی، فضای متناسب با خود را میطلبد آیا لازمه تحقق سند تحول، تحول در معماری مدارس ما برای ایجاد تناسب میان ظرف و مظروف در نظام آموزشی مدارس ما نیست؟
@baladetayyeb
بلد طیّب/منان رئیسی
معماری حکمتآمیز: با حروف ابجد چقدر آشنایی دارید؟ علم حروف در عرفان اسلامی اهمیت بسیاری داشته و آثا
8.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از موضوعات مطرح در عرفان اسلامی، علم حروف است که در زیرشاخههای مختلف هنرهای اسلامی تداوم یافته است. در برخی یادداشتهای قبلی، به ارتباط حروف ابجد با معماری اسلامی اشاراتی شد. حالا در این ویدئوی دیدنی، راز ماندگاری موسیقی سریال امام علی(ع) و نقش حروف ابجد در آن را از زبان سازنده آن (استاد فرهاد فخرالدینی) بشنوید. ملاحظه بفرمایید که ایشان چطور این موسیقی فاخر را مبتنی بر نت نویسی عبدالقادر مراغهای (شاعر و موسیقیدان قرن نهم هجری) و برپایه شعری که متعلق به زمان حضرت رسول(ص) بوده ارائه کرده است.
@baladetayyeb
از "هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا" تا "كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِه" در مسئله عفاف و حجاب
🔹 واکنش اغلب ما به هنگام دیدن تصاویری همچون دو تصویر راست و چپ، از نوع "هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا" (زمر/۲۹) است به این معنا که با درک عدم تساوی میان این دو نوع پوشش، حجاب را تمجید و بدحجابی و بیحجابی را تقبیح میکنیم؛ اما چقدر در ورای "هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا"، به "كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِه" و رابطه زمینه هر تصویر با پوشش موجود در آن تصویر نیز توجه داریم؟
🔹 دلالت شهرسازانه "كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِه" (اسرا/۸۴) این است که در هم شکستن حریم محلات و لگدمال کردن حرمت خانهها با انواع سیاستهای حریمزدا، همچون کاشت بادی است که محصولش، درو کردن طوفان حیازدایی است. حالا هم تا دیرتر نشده بایستی بدانیم که از شروط مهم بسامان کردن وضعیت عفاف و حجاب، اصلاح تدریجی نظام کالبدی شهرهایمان است؛ چراکه اگر عمیقتر بنگریم در پس "هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا"، "كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِه" را هم میبینیم؛ همان شاکلهای که به ما میفهماند که بیحجابیها و بیعفتیهای امروز، چیزی نیست جز تراوش شوریِ شرّی که نطفهاش را دیروز در کوزه شور شهرهایمان کاشته بودیم.
@baladetayyeb
اسلام آمریکایی یعنی در همان حالی که عدهای از هموطنانت در ایران محتاج حداقلهای زندگی هستند خانه لاکچریات در کانادا پر از قابهای آیات قرآن و کتب مذهبی و نام مبارک علی(ع) باشد. به تصاویر فوق دقت بفرمایید. این هموطن، خانهاش را با قیمت ناقابل ۹.۵ میلیون دلار برای فروش گذاشته است، علی برکت الله! البته حق دارد چون خانهای که ۸ اتاق خواب و ۱۲ حمام دارد بیش از اینها میارزد!
از این نوع خانههای لاکچری در ایران هم کم نداریم، خانههایی که در و دیوارش پر از قاب علی ولی الله است، همان علی(ع) که شبها انبان به دوش میکشید تا مبادا در همسایگیاش مسلمانی گرسنه بخوابد؛ اما ساکنان چنین خانههایی از علی(ع) اسمش را یاد گرفتهاند و نه رسمش را. چون اسلام علی(ع) به تعبیر مرحوم امام خمینی اسلام ناب محمدی(ص) بود و نه اسلام رفاه و تجمل، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد، اسلام مقدسنماها، اسلام نکبت و ذلت، اسلام پول و زور و در یک کلام اسلام امریکایی. خدایا پناه میبرم به تو از این نوع مسلمانی؛ الهی لا تکلنی الی نفسی طـرفه عین ابدا.
@baladetayyeb
17.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هم ۷۰۰ میلیون تومان برای یک واحد ۷۰-۸۰ متری بیشتر بدهیم و هم وضعیت فرهنگی و سبک زندگیمان را نابود کنند! لطفا این ۴ دقیقه از برنامه میز اقتصاد شبکه خبر (مورخ ۱۶ اردیبهشت) را مشاهده بفرمایید تا معنای معامله باخت باخت را با عمق جان بفهمید.
@baladetayyeb
تحلیلی شهرسازانه بر مسئله عفاف و حجاب: تبرّج و تنآرایی در تلاطم بیوطنی
🔹 ازجاکندگی از مهمترین مفاهیم شهرسازی معاصر است که مصداقش را در جابجاییهای شدید جمعیتی (هم از روستاها به سمت کلانشهرها و هم در داخل خود کلانشهرها) میبینیم. این از جاکندگی، از نتایج نگاه صرفا اقتصادی به شهر است؛ آنگاه که فضای شهر از یک پدیدار فرهنگی به یک کالای اقتصادی تنزل یابد، مرغوبیت مادی آن برای ساکنانش اصل میشود. به این معنا که آنکس که مستاجر است دائما در حال تکاپو برای جابجایی به یک منطقه مرغوبتر است و آنکس که مالک هست نیز در فکر تملک خانهای در محلهای بالاتر است.
🔹 اما برای شهروندی که در این جبر پنهان اقتصادی، دائما در فکر جابجایی است چه حس و حالی به جز حس بیوطنی باقی میماند؟ آیا برای چنین کسی که دائم در فکر جابجایی به محله و منطقهای بهتر است، هیچ حس تعلقی به محلهاش (به عنوان وطن کوچکش) باقی میماند؟ در این شدتِ از جاکندگی، آرام و قرار چقدر محتمل است؟ این نوع زندگی بیدوام و بیقرار در شهری که فضاهایش محصول شجره خبیثه نظام سرمایهداری است، یادآور این تعبیر قرآنی نیست؟ : "كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَار: مانند درخت ناپاکی است که از زمین ریشه کن شده و هیچ قرار و ثباتی ندارد" (ابراهیم/۲۶).
🔹 آنچه جای تامل دارد این است که آنگاه که نگاه سرمایهمحور، به مهمترین خطکش برای سنجش هر پدیده و پدیداری بدل گشت، آیا تن و تنآرایی در تلاطم بیوطنی اصالت نمییابد؟ اگر خیر، پس چرا در مقایسه با شهرهای کوچکتر، تبرّج و تنآرایی در کلانشهرهایی که ازجاکندگیهای جمعیتی در آنها شدیدتر است به مراتب نمود بیشتری دارد؟ آری، میان ازجاکندگی و بیوطنی از یک سو و تبرّج و تنآرایی از سوی دیگر، رابطه معناداری وجود دارد زیرا هرچه ازجاکندگی بیشتر، تعرّف و ارتباطات همسایگی و محلی کمتر، و هرچه ارتباطات محلی کمتر، وارونگی روابط انسانی و آسیبهای اجتماعی بیشتر، و هرچه وارونگی روابط انسانی بیشتر، تبرّج و تنآراییِ غریزی بیشتر؛ زیرا در این نوع نسیان روابط انسانی، این امیال غریزی هستند که اصالت مییابند؛ مگر برای آن دسته از شهروندانی که اراده و فهم خود را بر مناسبات پنهان محیطشان غلبه دهند تا بتوانند با عبور از مفهوم بیوطن از بند تن رها شوند.
@baladetayyeb
رضاشاه روحت شاد!
🔹 مستشارالدوله سفير كبير ايران در تركيه در دوره رضاشاه چنین میگوید: "شبی پس از پايان ضيافت رسمی باشكوه وقتی رضاشاه به عمارت حزب خلق كه محل اقامت او در آنكارا بود مراجعت كرد تا پاسی از شب نخوابيد و در تالار بزرگ خانه ملت قدم میزد و فكر میكرد و گاه گاه بلند میگفت: عجب! عجب! وقتی چشمان شاه متوجه من شد كه در گوشه تالار ايستاده بودم، فرمود: صادق، من تصور نمیكردم تركها تا اين اندازه ترقی كرده و در اخذ تمدن اروپا جلو رفته باشند. حالا میبينم كه ما خيلی عقب هستيم مخصوصاً در قسمت تربيت دختران و بانوان؛ ... فوراً بايد با تمام قوا به پيشرفت سريع مردم مخصوصاً زنان اقدام كنيم".
🔹 رضاشاه دغدغهاش بعد از بازگشت از ترکیه را خطاب به محمود جم رئيسالوزرا چنين بازگو میکند: "نزديك دو سال است كه اين موضوع (كشف حجاب) سخت فكر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتی كه به تركيه رفتم و زنهای آنها را ديدم كه «پيچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش به دوش مردهايشان در كارهای مملكت به آنها كمك میكنند، ديگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پيشرفت مردم است. درست حكم يك دمل را پيدا كرده كه بايد با احتياط به آن نيشتر زد و از بينش برد". سرانجام در ۱۷ دی ۱۳۱۴ او تصمیمش برای کشف حجاب بانوان را طی مجلسی رسمی عملی کرد و چنین گفت: "باید خیاطها و کلاهدوزها را تشویق کرد که مدهای قشنگ به بازار بیاورند. ما میلههای زندان را شکستیم، حالا خودِ زندانی آزاد شده وظیفه دارد که برای خودش به جای قفس، خانه قشنگی بسازد".
🔹 اما بدیهی بود که این به تعبیر او خانه قشنگ، به مسئله حجاب و تحولات البسه محدود نماند و امتداد آن به تطوّرات ابنیه نیز کشیده شد؛ به این جملات هوانسیان (از معماران شاخص دوره پهلوی) عنایت بفرمایید: "قبل از رفع حجاب مگر کسی میتوانست آن حصار سیاه و غم انگیز را از گرد منزل مسکونی خود برداشته و از اتاق نشیمن پنجرهای بر روی خیابان باز کند و یا بالکنی در جا و بنای خود احداث نماید؟ آن روزها همانگونه که زن در خانه محبوس و به مثابه یک نفر زندانی زندگی میکرد ساختمانها و باغها و سایر اماکن پایتخت ما هم در میان دیوارهای بلند محصور و مستور مانده و باز چنانکه در چهره زن آن روز، جلوه تبسم و صفا دیده نمیشد قیافه ساختمانها نیز در پناه همین دیوارهای گلی سیاه و بعضاً سر به فلک کشیده، عبوس و غمگین به نظر میرسید".
🔹 حالا که سالها از آن روزگار گذشته آثار خدمات رضاشاه هویدا شده است. او برای آزادی زنانمان حریم خانههای باصفا و پر از حیات و حیاطمان را شکست تا به جایش برایمان لانههایی از نوع قفسهای آپارتمانی به ارمغان بیاورد؛ عجب خانههای قشنگی! همانطور که حصن حیا و به تعبیر خودش میلههای زندان را نیز شکست تا برای زنانمان در کوچههای آزادی، اسارت در هوس پرسهزنانی را به ارمغان بیاورد که هیچ چیز را مانع هوسرانی خود نمیدانند؛ حتی نشاندن داغ الداغیها بر دل مادرانشان! رضاشاه بابت همه خدماتت روحت شاد، به ویژه بابت حجاب زدایی از البسه و حریم زدایی از ابنیه ایرانی!
@baladetayyeb