eitaa logo
«با نوای نی نوا» گزیدهٔ آثار قلمی، بیانی وهنری ابوالفضل فیروزی(نی نوا)دکترای عرفان وتصوف است. ‌
397 دنبال‌کننده
668 عکس
681 ویدیو
174 فایل
این کانال حاوی منتخبی ازآثار قلمی، هنری و بیانی ونیز برخی از خاطرات و عکسهای یادگاری دکتر ابوالفضل فیروزی(نی نوا)است. ودر۱۷ ربیع الاول۱۴۴۳ه.ق =۱۴۰۰ه.ش، مصادف باطلوع سبز محمّد(صلی الله علیه‌وآله) ومیلاد خجسته امام صادق(علیه السلام)افتتاح گردید. @A_Firoozi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋«» 💚باز آمد شمیم سبزه و عید گل بجوش آمد وشکوفه دمید در دل کوچه‌های سرد وسیاه می‌وزد باز بوی عشق‌ وامید! 🌸از نسیم مسیح صبح بهار زنده شد جان مرده هرچیز باچراغ شکوفه ولاله گشت صحرا وباغ روح انگیز 🧡وطنم! ای شکوه شعر وشعور خطهٔ لاله‌های سرخ حضور خاستگاه سترگ علم وهنر ملک آب ‌وگل و پرنده ونور! 🌺ساکنان عزیز خطهٔ عشق! عید نوروزتان مبارکباد! دفترخاطرات سبز شما پاک باد! از سیاهی بیداد 💙از نسیم حیات بخش بهار سرتان سبز وجانتان آباد! کامتان شهد! جامتان لبریز! خصمتان بند! خانه‌تان آزاد! 🍎سفرهٔ هفت سین سینه‌اِتان ساده‌تر از بهار آیینه تا همیشه پر از صلاح و سِداد و تهی باد! از بد وکینه ❤️دور باد! از گزند چشم حسود این همه سبزی وجود شما تُنگ قلب بلورتان لبریز از سماع وسرود ماهیها 🌼پر ز انوار عترت وقرآن کلبهٔ ساده یکایکتان تا ابد ازحضور سبز خدا بادتان! این بهارجاویدان 🤍دوستان همیشه یکرنگم رنگتان تا ابد بهاری باد! تا رسیدن به ساحل مقصود زندگیتان چو رود جاری باد! 🌞مهر همواره در نگاه شما اَسعدَاللّه! سال و ماه شما تا طلوع ستارهٔ مهدی(عج) نور باران شب سیاه شما 💖قلب‌تان مطمئن ز یاد خدا جانتان روشن از جوانه نور با چراغ ولایت موعود روشنا چشمتان بوقت ظهور 🌸ای خدای شکوفه‌های لطیف خالق مرگ و زندگی و حیات دم بدم ، متصل ز ما بفرست بر محمّد و آل او صلوات! ☘«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم و الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ بهم اَتولّیٰ و مِن آعدائهم اَتبَرّاء اِلی الله» 🦋التماس دعا ♥️ابوالفضل فیروزی(نی‌نوا) 🗒۱۳۷۸ 🆔@banavayeneynava 🦋🌸🍃
30.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆در خلوت کتابخانه‌ام-شباهنگام؛ ۱۴۰۳/۲/۲۶ 🔻«» 📚شبی سرگرم بودم تا سحرگاه به تنظیم کتاب ودفتر خویش چو برمی‌داشتم هر دفتری را دلم با خاطراتش میشدی ریش 📚به هر جلد کتابم بود ردّی ز تلخی یا ز شیرینیّ ایّام میان برگ برگش خاطری بود که با من حرف می‌زد لام تا کام 📚گرفتم هر کتابی را به دستم دلم غمگین شد و آهی کشیدم اگرچه خرّم و دلشاد بودم در آن وقتی که آن‌را می‌خریدم 📚چراکه من پس از سی وسال واندی کنون باید جدا گردم ز آنها ز هریک خاطری دارم که هرگز نگنجد در مفاعیل و بیانها 📚هنوزم ردّ اشکم هست جاری به روی دفتر اشعار «خیام» خروش کوزهٔ شعرش برآید که شد در کوزه آن خیّاط ایّام 📚چو دیدم آن کتاب«شاهنامه» مصوّر شد برایم رستم زال بیاد مرگ سهراب و سیاووش گرفت آتش سیمرغش پر وبال 📚چو دیدم «خمسهٔ پاک نظامی» دوباره تازه شد آن داغ فرهاد هنوز از بیستون عشقش آید صدای تیشهٔ و فریاد بیداد 📚کشیدم آه سرد وسوزناکی بیاد قصّهٔ «لیلی ومجنون» به‌یاد عشق پاک نوجوانی دو چشمم شد پر از آب و دلم خون 📚چو دیدم «مثنوی معنوی»را نوای نی‌نوایم خاست از جا ز شوق «شمس تبریزش» پریدم سماعی سیرکردم بی سر وپا 📚چو دیدم روی «کلیّات سعدی» دلم پر زد به باغ بی‌مثالش به پاس بوستان وگل‌سِتانش «خداوندا نگه دار از زوالش» 📚چو دیدم طلعت«دیوان حافظ» شدم مدهوش آن شور وشرارش زدم فالی وحسب حالی آمد کنون بشنو ز طبع آبدارش؛ 📚«خوش آمد گُل وز آن خوشتر نباشد که در دستت به جز ساغر نباشد بشوی اوراق اگر همدرسِ مایی که عِلمِ عشق در دفتر نباشد!...» ♥️() 🗓۱۴۰۳/۲/۳۰ 🆔 @banavayeneynava