30.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆در خلوت کتابخانهام-شباهنگام؛ ۱۴۰۳/۲/۲۶
🔻#دوبیتینو«#وداعباکتابهایم»
📚شبی سرگرم بودم تا سحرگاه
به تنظیم کتاب ودفتر خویش
چو برمیداشتم هر دفتری را
دلم با خاطراتش میشدی ریش
📚به هر جلد کتابم بود ردّی
ز تلخی یا ز شیرینیّ ایّام
میان برگ برگش خاطری بود
که با من حرف میزد لام تا کام
📚گرفتم هر کتابی را به دستم
دلم غمگین شد و آهی کشیدم
اگرچه خرّم و دلشاد بودم
در آن وقتی که آنرا میخریدم
📚چراکه من پس از سی وسال واندی
کنون باید جدا گردم ز آنها
ز هریک خاطری دارم که هرگز
نگنجد در مفاعیل و بیانها
📚هنوزم ردّ اشکم هست جاری
به روی دفتر اشعار «خیام»
خروش کوزهٔ شعرش برآید
که شد در کوزه آن خیّاط ایّام
📚چو دیدم آن کتاب«شاهنامه»
مصوّر شد برایم رستم زال
بیاد مرگ سهراب و سیاووش
گرفت آتش سیمرغش پر وبال
📚چو دیدم «خمسهٔ پاک نظامی»
دوباره تازه شد آن داغ فرهاد
هنوز از بیستون عشقش آید
صدای تیشهٔ و فریاد بیداد
📚کشیدم آه سرد وسوزناکی
بیاد قصّهٔ «لیلی ومجنون»
بهیاد عشق پاک نوجوانی
دو چشمم شد پر از آب و دلم خون
📚چو دیدم «مثنوی معنوی»را
نوای نینوایم خاست از جا
ز شوق «شمس تبریزش» پریدم
سماعی سیرکردم بی سر وپا
📚چو دیدم روی «کلیّات سعدی»
دلم پر زد به باغ بیمثالش
به پاس بوستان وگلسِتانش
«خداوندا نگه دار از زوالش»
📚چو دیدم طلعت«دیوان حافظ»
شدم مدهوش آن شور وشرارش
زدم فالی وحسب حالی آمد
کنون بشنو ز طبع آبدارش؛
📚«خوش آمد گُل وز آن خوشتر نباشد
که در دستت به جز ساغر نباشد
بشوی اوراق اگر همدرسِ مایی
که عِلمِ عشق در دفتر نباشد!...»
♥️#ابوالفضلفیروزی(#نینوا)
🗓۱۴۰۳/۲/۳۰
🆔 @banavayeneynava