eitaa logo
💞بنای محبوب💞
59 دنبال‌کننده
81 عکس
9 ویدیو
0 فایل
پیامبراکرم ( ص) فرمودند: در اسلام هیچ بنایى نزد خدا محبوب تر از ازدواج نیست💞 📲ارتباط با مدیر 🆔@banayemahboob_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️ *سلام در مورد نحوه شناخت همسر به خصوص در مورد ویژگی های اخلاقی و شخصیتی اش راهنمایی می کنید؟* ✅ *پاسخ کارشناس مشاوره بنای محبوب* سلام دوست عزیز، خوشحالم که به اهمیت و نقش ویژگی های اخلاقی و شخصیتی همسر توجه دارید. تعامل و معاشرت بیشتر و ارزیابی فرد در موقعیت‌های مختلف و متفاوت می تواند اثر زیادی داشته باشد. *وقتی شما طرف مقابل تان را در موقعیت های مختلف بسنجید احتمال پی بردن به شخصیت واقعی او بالا می رود.* قطعا این شناخت نیاز به گذر زمان هم دارد. 💯 *باتوجه به اهمیت تربیت و حتی ژنتیک، ارزیابی والدین و محیط خانواده ی طرف مقابل هم عامل موثر دیگری در این شناخت هست.* 📝تحقیق از دوستان و همکاران هم می تواند به شناخت بیشتر شما کمک کند. *در کنار این تعامل ها، کمک حرفه ای گرفتن از مشاورِ ازدواج و استفاده از تست های شخصیت زیر نظر روانشناس می‌تواند بسیار به شناخت شما از شخصیت یکدیگر کمک کند.* 🏡@banaye_mahboob
🔻خانواده پسر باید دقت داشته باشند که بعد از جلسه اول خواستگاری و تصمیم گیری نهایی ایشان، در صورت مثبت بودن نظرشان، *از طریق تماس تلفنی پیگیر جواب دختر از خانواده ایشان شوند و در صورت منفی بودن جواب در کمال احترام نظرشان را به خانواده دختر اعلام کنند.* ⚠️تماس نگرفتن یا دیر تماس گرفتن با خانواده دختر، هم *رسمی دور از ادب است و هم ایشان را در تصمیم‌گیری نهایی بلاتکلیف می گذارد.* ؟ 🏡@banaye_mahboob
🤲درخواست از خدا و وسیله قرار دادن اهل بیت (ع) و اولیای الهی کار هر روزم بود و به توصیه مرحوم آیت الله بهجت در اکثر قنوت نمازها دعایم این بود که:اللهم ارزقنی زوجة صالحة بحق محمد و آله الطاهره. ⬅️تا اینکه درسم تمام شد و مردد شدم بین ادامه تحصیل و سربازی...رفتم خدمت حضرت استاد حفظه الله و ایشان راهنمائی فرمودند: برای اینکه راحت تر ازدواج کنی اول برو خدمت و بعد ادامه تحصیل بده. من هم همانروز از رفتم از پست دفترچه گرفتم و چند ماه بعد رفتم سربازی...از آموزش سربازی که برگشتم در تهران به خدمت ادامه می دادم به عنوان لیسانس وظیفه. خودم خیلی فضای روحیم عوض شده بود و آمادگی ام را برای ازدواج خوب نمیدیم! ♨️ولی مادرم کماکان به دنبال عروسش می گشت تا اینکه ۶ ماه که از سربازی ام بیشتر نگذشته بود که مادرم به من گفت که با خواهرت چند روز بعد برای دیدن دختر خانمی خواهیم رفت. من هم بنا را گذاشتم بر غر غر کردن که آنموقع که برای خودمان کاری داشتیم و دانشجو بودیم برایمان کاری نکردید و حالا اول سربازی من می خواهید بروید خواستگاری چه بگوئید؟ ✅به مادرم گفتم هر چه صلاح می دانی. چند روز بعد نوبت نگهبانی شب من بود و باید تا صبح در یگان می ماندم. ساعت حدودا پنج و نیم غروب بود که مادرم زنگ زد به موبایلم و فت:محمد جان امشب ساعت ۹ شب قرار شده برویم منزل آن بنده خدائی که گفتم و تو هم باید بیائی. من با تعجب پرسیدم :مگر شما رفته اید دیده اید دختر خانم را؟که مادرم گفت که دیروز دیده ایم و عجب دختر نجیب و مومنی است و از این حرفها. من هم خیلی جدی گفتم که مادر من امشب نگهبانم برای چی امشب قرار گذاشتی؟ که گفت :یالا پاشو یه دربست بگیر بیا خونه دیگه ناز نکن زود باش منتظرتم. من هم با نامیدی رفتم پیش مسئول شب که اجازه بگیرم که او هم وقتی فهمید امر خیری در کار است مشروط بر اینکه شب برگردم پذیرفت که بروم... 🏡@banaye_mahboob
👽ما *آدم فضایی ها* وقتی میریم مهمونی خونه اقوام، بعدش تماس میگیریم و کلی قدردانی و تشکر و تعارف، بخاطر زحمتی که دادیم و پذیراییِ انجام شده؛ بااینکه چند وقت بعد مهمونی رو جبران می کنیم و بینمون عُلقه و ارتباط خانوادگی هست! اما وقتی میریم خواستگاری، اونم منزل کسی که براشون غریبه محسوب میشیم و به زحمتش انداختیم و بخاطر امر مهمی ذهنشون رو مشغول کردیم، صرف اینکه نپسندیدیم به خودمون حق میدیم که یه پیامک تشکر هم نفرستیم یا تماس نگیریم! *⚠️این جزو بدیهیات اخلاق و ادب و نشان دهنده ی شخصیت خود ما و البته حق خانواده ی دخترخانم هست* که تماسی گرفته بشه و اونها هم تکلیف شونو بدونن،چه بسا بخوان مورد دیگری رو راه بدن اما بخاطر عدم پیگیری ما، چند روزی بلاتکلیف باشن! 🙏🏻بهتر است بعد از خواستگاری *حتی اگر پاسخ ما منفی است* و قصد ادامه نداریم، با خانواده ی خانم تماس گرفته و ضمن آرزوی خوشبختی برای دختر ایشان و تشکر بابت پذیرایی، با جملاتی مثل:مثل اینکه قسمت نیست یا پسرم طی صحبتها به نتیجه رسیدند تفاهم ندارند، یا هر علتی که دلیل بر عدم موافقت ما بر ادامه ی روند است، تکلیف خواستگاری را به صورت محترمانه و مودبانه مشخص کنیم. 🏡@banaye_mahboob
🔻 *امام جواد علیه السلام* فرمودند: مَن خَطَبَ إلَیکُم فَرَضِیتُم دِینَهُ وَ اَمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، ‌إلّا تَفعَلوه تَکُن فِتنَةٌ فِی الاَرضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ؛ 💠 *اگر کسی پیش شما به خواستگاری آمد و دین و امانت داری او را پسندیدید، تزویج کنید، ‌اگر چنین نکنید، در روی زمین فتنه و فساد بزرگ می شود.* 💠 من لا یحضره الفقیه، ج3، ‌ص 393 🌺میلاد با سعادت ابن الرضا(ع)، جواد الائمه، امام محمد تقی مبارک باد🌺 🏡@banaye_mahboob
🤦‍♂اگرچه من خویشتن داری میکنم و نمی گویم که ابتدا با زبان خوش٬ دوبتدا با اظهار تاسف و چانه زنی و مذاکره های پیاپی و سوبتدا و بقیه ترهایش هم با ارعاب و تهدید و اندکی دستگرمی توانستند نیت خود را به مرحله ی اقدام وعمل برسانند؛ ولی این را میگویم که با هر زحمتی بود روانه ام کردند بروم ببینم آقای ایکس به غلامی قبولم میکند یا نه؟! 🚘راه افتادیم با سلام وصلوات٬ همه خوشحال ومن شبیه ایموجیهای پوکر واتساپ! قرار شد ابتدا برویم گل فروشی. ...خواهر ارشد به نمایندگی از بقیه ی خواهرها صدا نازک کرده و اظهار فرمودند:« والا خدا شانس بده٬ زمون ما کی از این قرتی بازیا مد بود؟؟ روز عروسیمون دوتا گل از گوشه کنار میدون میکندن٬ باز خیر اموات باغبونای شهرداری که گل میمون نمیکاشتن!!! دوتا گل ومیذاشتن کنار هم یه تیکه پارچه ام گره میزدن دورش میشد دسته گل عروسی ما!!!الان هنوز عروس خانوم بله نداده باید دسته گل فلان مدل ببریم خدمتشون!» 🤨حرص و حسادتش بی حد و حصر نمایان شده بود٬ ما همه لبخند به لب مسیر را ادامه می دادیم٬ اگر خواهر گرانقدرم دوتا جمله در این وصف و حال توی جمع بگوید به لطف خدا همه چیز کان لم یکن تلقی میشود و همه چیز به فنا خواهد رفت. با قوت قلب بیشتر و لبخندی پیروزمندانه تر پیش رفتیم. 💐به گل فروشی رسیدیم٬ قیمتها سر آدم را که هیچ دست آدم را هم به رعشه در می آوردند. برگشتم به ابوی گرامی عرض کردم :«پدر جان! این اولشه٬ بیا بیخیال بشویم. سالی که نکوست از بهارش پیداست... و هی چش غره که این همه پول برای گل خرج و اسراف است و نه خدا راضی است نه بنده ی خدا. » مادرم در حالیکه چادرش را مرتب میکرد گفت:« ای مادر! پول چرک کف دست است! شما باهم بسازید. مهم این است علف به دهن بزی شیرین بیاید» ...من که از شدت این همه محبت مادری به وجد آمده بودم و از حیرت دهانم به سقف و کف مغازه چسبیده بود پرسیدم اخر کدام علف مادر جان؟! پدرم فرمودند چیزی که زیاد است دختر خوب! من هم زیر لب گفتم:« والبته قیمت دسته گل هم دست کمی از دختر خوب ندارد!! » 🧔پدرم مرحمت فرمودند هزینه ی گل را تقبل نموده و با گل فروش خوش و بش کنان تخفیف گزافی را به زور ریش سپید و سن گرانشان دریافت نموده و شادو خوشحال به ما فرمودند برویم که دیر میشود. 😩هرلحظه که به منزل پدر عروس خانم نزدیک میشدیم خودم را در مهلکه گرفتارتر میدیدم. شیرینی را هم که از قبل زحمتش را کشیده بودند. همه چیز علیه منه بخت برگشته بود. القصه به سرمنزل مقصود رسیدیم... 🏡@banaye_mahboob
⁉️ *سلام ببخشید من یه خواستگاری دارم که از همه نظر ملاک‌های لازم را دارد ولی از نظر ظاهری با تصویری که من از همسرم داشتم متفاوته، یعنی من همیشه تو رویاهام همسرم رو با قد بلند و ریش پرپشت می دیدم ولی ایشون قدش معمولیه و محاسنش هم کم پشته. اصلا زشت نیست و از دید اطرافیان هم به من میاد ولی با تصویر قبلی من خیلی فرق داره. واقعا نمیدونم چه کار کنم؟* ✅ *پاسخ کارشناس مشاوره بنای محبوب* سلام دوست عزیز، همان طور که قبلا اشاره کردیم *ظاهر همسر امر مهمیه و حتما باید مطلوب شما باشد. اما این مطلوبیت نسبی است، همین قدر که شما به طور کلی ظاهر ایشان را بپسنید و در کنارش کشش و جذابیتی نسبت به او در خودتان احساس کنيد کافی است* (به خصوص که بقیه ملاک ها را داراست). یک آقای قدبلند با محاسن اگر ملاک های دیگر شما را نداشته باشد و یا بداخلاق باشد یا در طول زندگی و در موقعیت های مختلف ببینید هم فکر نیستید به سرعت مطلوبیتش را از دست می دهد و *خواهید دید که نه قد ونه محاسن او در شما احساس درک و لذت ایجاد نخواهد کرد.* 📝 به همین دلیل به همه دوستان مجرد توصیه می‌کنیم؛ *از جزئیات ظاهری همسر آینده خود تصویرسازی ذهنی نداشته باشند تا در دام این تله نیفتند و انتخاب درستی داشته باشند.* 💯شما هم مجددا ملاک هایتان را اولویت بندی کنید و *فرد را بر اساس مجموع ملاک هایتان ارزیابی کنید* و در مورد ظاهر فارغ از تصویر قبلی، کشش و احساس درونی تان را به خواستگارتان در نظر بگیرید. 🏡@banaye_mahboob
🔻بررسی دو یا چند مورد بطور همزمان (چه دختر و چه پسر) از نظر دین مکروه بوده و بیشتر از کمک به انتخابی موفق، فرد را دچار *مقایسه و بلاتکلیفی* میکند. چرا که هرکس نقاط قوت و ضعفی دارد. اما *اگر هر مورد بطور جداگانه بررسی شود، و طبق معیارهای اصلی و درجه یک ما مورد قضاوت قرار بگیرد، تصمیم گیری نهایی راجع به او راحت تر انجام خواهد* گرفت. ⚠️همانطور که ما دوست نداریم در این شرایط قرار بگیریم؛ درست نیست با بررسی همزمان چند مورد، بیهوده وقت آنها را بگیریم. ✅ *بهتر است یکی یکی موارد را بررسی کنیم و اگر جواب منفی بود، تکلیف فرد مقابل را مشخص کرده و بعد از اعلام نظر منفی نهایی، نفر بعدی را مورد بررسی قرار دهیم.* ؟ 🏡@banaye_mahboob
*تجربه خواستگاری محمد‌آقا* سر راه پدرم گفت نگه دار گل و شیرینی بگیریم.من آمپرم رفت بالا که پدر جان ما قبلا گل نمی گرفتیم حالا چه شده🤔 که پدرم گفت همین که من می گویم پدرها با هم چاق سلامتی کردند و به قول معروف رفتند سر اصل مطلب ولی اینبار پدرم جدی تر حرف میزد و انگار بو برده بود که اینجا همان خانه ی امید ماست و خانه عروس دوست داشتنی اش😊. ♨️به هر حال پدر دختر خانم رویاهای من چند سئوال پرسید درباره درس و سربازی و اینکه آیا اهل ورزش و این حرفها هستم و من هم پاسخ دادم. ⬅️حالا نوبت من و دختر خانم چادر سفید به سر قصه بود که به اتاق برویم تا با هم آشنا شویم. من دفترچه ی سئوالاتم رو که ۴سال برایش زحمت کشیده بودم در آوردم و اینطور شروع کردم که: بسم الله الرحمن الرحیم.ببخشید اگه تمایل دارید شما اول شروع کنید یا اگر صلاح میدونید من اول شروع کنم بعد شما سئوال بپرسید.که او پذیرفت.ادامه دادم که معمول است از سلیقه و علایق و این مسائل شروع می کنند ولی به نظر من اینکه طرفین قورمه سبزی را بیشتر دوست دارند یا فسنجان را خیلی مهم نیست و اینطور ادامه دادم که نظر شما راجع به نقش دین در زندگی چیست و او پاسخ داد، بعد سوالات زیر را پرسیدم : مرجع تقلیدتان کیست؟اهل مسجد و منبر هیات هستید ؟نظرتان راجع به ولی فقیه چیست؟ چه کتابهائی مطالعه کردید؟هدفتان از زندگی چیست؟اهل موسیقی هستید یا نه؟رفقایتان شما را چه جور آدمی میدانند؟قصد ادامه تحصیل دارید یا خیر؟نظرتان راجع به کار بیرون از منزل چیست؟از همسرتان چه انتظاری دارید؟مهمانی و مهمانی دادن را چقدر دوست دارید؟نظرتان راجع به تعامل با خانواده همسرتان چیست؟چه آرزوهائی از حیث اقتصادی دارید ؟نظرتان راجع به قناعت چیست؟تجملات را چه میدانید؟دوست دارید چند فرزند داشته باشید؟و او پاسخ داد و بعد شروع کرد به پرسیدن چند سئوال محکم و جوندار👌 که با صداقت تمام پاسخ دادم چون می دانستم این حرفها مثل قانون اساسی مهم است و بعد از ازدواج قابل استناد و پیگیری.فکر کنم یک ساعتی با هم صحبت کردیم... ✅بعد از جلسه پدر و مادرم که خیلی راضی بودند و من هم.اما خوب هنوز نظر خانواده آنها را نمیدانستیم و این را خوب میدانستم که به کسی تا لحظه ی عقدم دل نبندم .مادرم را رساندیم خانه و پدرم مرا برد به محل خدمتم تا نگهبانی بدهم.آن روز در بيخبري طي شد تا اينكه فرمودند بياييد راجع به مسائل ديگر بحث كنيم و به عبارتي قرار مدار بگذاريم و از اين مسائل... ادامه دارد... 🏡@banaye_mahboob
🤦‍♂معمولا توی این جور مراسم ها پدرها از کسادی بازار می گویند و قاه قاه میخندند و هنوز هم دانشمندان دلیل این رفتار عجیب را درک نکرده اند که اگر کسادی بازار بد است، خنده کردن چه معنایی می دهد؟! 😕باز خدارا شکر بازار کساد است که مادر و خواهرم همه روزه در حال خریدند، مانده ام اگر کسادی نبود چه اتفاقی رخ می داد؟!😐 🤐مادرها هم همچنان گرم صحبتند یا شاید هم غیبت، کسی سر از کار مادرها در نمی آورد، آنها در نهایی ترین دقایق زندگی برگه برنده هایی رو می کنند که بازی به نفع خودشان برگردد!! خواهرهای گرامی ام زیر چشمی مشغول در و دیوار و ظرف و ظروف و رختو لباس صاحبخانه را می پایند و با چشم و ابرو آمدن به هم پیام هایی می دهند که من از فهمشان عاجزم! 😅القصه تقدیر چنین بود که در مراسم خواستگاری حقیر، تنها عمل از دست برآمده ام این باشد که با خیره شدن به گلهای قالی ماخوذ به حیا بودنم را بیش از پیش به رخ همگان بکشم. الحمدالله بعد از گذشت زمانی نه چندان کوتاه خانواده به یاد آوردن که دلیل تشرفمان چیست و من بعد از مدت زمان مدیدی گردن نازنینم را قبل از اینکه به مرز قطعی و آرتروز برسد بالا آوردم و به جمع حاضر نگاهی کردم. بحث داغ بود همه از وجناتم می گفتن، راستش تا آن موقع خودم هم فکر نمی کردم اینقدر خوبی دارم😂 یک آن به سرم زد که واقعا حیف نیست پسری با این همه کمالات، مفتکی توی دام بیفتد؟! توی فکر فرار و قرار بودم که یادم افتاد اینجا مراسم خواستگاری است و چنین تعریف هایی فقط به این علت است تا خانواده ی طرف مقابل مرا به دامادی بپذیرند!! 😌البته از آن طرف هم تعریف های وصف نشدنی از حجب و حیا وادب و شعور و تحصیل و کدبانویی و... عروس خانم هم داغ بود. در نتیجه کسی اگر صحبتها را می شنید گمان می کرد دو فرشته از آسمان نازل شده اند و قرار است باهم روی زمین ازدواج کنند. در تمام این مدت تنها چیزی که گفتم بله های متعدد در معیت همراهی گردنم بود که در جواب به سوالات بیخود بقیه می دادم. 🙈همچنان غرق در گلهای قالی بودم تا اینکه عروس خانوم وارد شدند با یک سینی پر از چای و البته به محض وارد شدنشان یک آن فکر کردم زلزله آمده بسکه استکانهای چای درون سینی می لرزیدند!! نوبت به من رسید، داشتم توی دلم به بنده خدا می خندیدم که چرا هول کردی؟ خواستگار است دیگر، استرس ندارد!! که طی یک اقدام ناخودآگاه دیدم به جای استکان چای قندان را برداشته ام و هی به عروس خانم اصرار می کنم بفرمایید یکی کافیست! همه متوجه شدند و مجلس رفت روی هوا... 😩دوست داشتم زمین دهن باز کند و مرا ببلعد اما چنین چیزی ممکن نبود! قندان را سر جایش گذاشتم و استکان چای را برداشتم. دیدم باز هم نمی رود، گفتم " باز اشتباهی برداشتم؟" که عروس خانم گفتند:" قند بفرمایید" من هم جهت کم کردن روی طرف مقابل گفتم " من همیشه بدون قند می خورم تشکر" که مادرم بانگ برآورد:" عه پسرم!! آفرین ... این آقا پسر ما عاشق قنده، همش نگرانش بودیم که مرض قند نگیره، والا از بچگیش قند و ازش قایم می کردیم، خدا روشکر که امشب بچم خودش رو اصلاح کرد"...و من فقط از شدت هیجانات عصبی قرمز شد. همه قاه قاه میخندیدند و من آنجا بی پناه ترین بودم ... ادامه دارد... 🏡@banaye_mahboob
⁉️ *سلام من یه دختریم که قبلا خواستگاری داشتم که دوستش داشتم و بهم خیلی علاقه داشتیم هر دو هم مذهبی سنتی هستیم...تو اخرین مرحله خواستگاری سر یه سو تفاهم بین خانواده ها پسر بهم ریخت و چون به غرورش برخورده بود دیگه ادامه نداد! هنوزم سه ساله که هر دو ازدواج نکردیم...من اقدام کردم که سو تفاهم رو برطرف کنم اما نشد، الانم نمیتونم به کس دیگه فکر کنم راه حلتون چیه؟* ✅ *پاسخ کارشناس مشاوره بنای محبوب* سلام دوست عزیز، در پیام تون چند نکته قابل توجه است؛ اول اینکه سوتفاهم به وجود آمده را با یک فرد خردمند و باتجربه در میان بگذارید تا از دید بیرونی بسنجید که آیا یک سوتفاهم سطحی بوده و قابل چشم پوشی است یا ناشی از *تفاوت های فرهنگی عمیق* بوده و مقدمه چالش های آینده است. دوم این که آقایی که فقط به خاطر غرور و یک سوتفاهم از خانمی که برایش مطلوبیت های قابل توجه داشته باشد، صرف نظر کند *از جهت ضعف و قوت های شخصیتی قابل تامل است* و باید با احتیاط بیشتری و با کمک مشاور به بررسی و شناخت ایشان پرداخت. سوم اینکه *صرف داشتن علاقه و مذهبی سنتی بودن دلایل کافی برای یک ازدواج خوب نیست*. 💯 بقیه شرایط مانند فرهنگ خانوادگی، تناسب شخصیتی، جایگاه اقتصادی اجتماعی، نوع تفکر و... را مجددا بسنجید اگر همچنان تناسب ها را پر رنگ می‌بینید از یک واسطه کمک بگیرید تا با اقاپسر صحبت کند و مجددا بتوانید این موقعیت ازدواج را بررسی کنید ولی اگر آقا همچنان مایل نبودند با توجه به گذشت سه سال نشان دهنده مخالفتی عمیق تر از یک سوتفاهم خانوادگی هست و لازمه که از ایشون عبور کنید و برای کنار آمدن با این ماجرا و پرداختن به باقی خواستگار ها از مشاوره فردی کمک بگیرید. 🏡@banaye_mahboob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻حضرت علی علیه السلام فرمود: 💠 *مهریه زن‌ها را سنگین نگیرید که موجب کدورت و دشمنی گردد.* 💠 (وسائل الشیعه، ج. ۱۵، ص. ۱۱) 🌺میلاد سراسر نور و سعادت *امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام* بر همگان مبارک🌺 🏡@banaye_mahboob