eitaa logo
باند پرواز 🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
5.3هزار ویدیو
26 فایل
چگونه دربند خاک بماند آنکه پروازآموخته است! اینجا باندپروازشماست وشهداپر پرواز🕊 خوش آمدید💐 کجا گل‌های پرپر می فروشند؟! شهادت را مکرّر می فروشند؟! دلم در حسـرت پرواز پوسید کجا بال کبوتر می فروشند ؟💔 خادم الشهدا @Mohebolhosainam @Am21mar
مشاهده در ایتا
دانلود
باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_سی_هفتم ✍🕊✍🕊✍🕊✍🕊✍🕊 🪴زندگی با معنویت🪴 گاهی در زندگیِ زن و شوهری💞
✍🕊✍🕊✍🕊✍🕊✍🕊 ‌ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ احیا میشوم با یاد تو، یاد تو نیست جز در رضایت تو! فعل رضایت را در سوره ی فجر یافتم! شب زیارتی ارباب مهربانم وباز هم دلتنگی های پی در پی ما برای نگاه پر مهرش... ...به توازدور سلام..به توازطرف وصله ی ناجور سلام✋ داشتم از آینه آرايشگاه خودم را براندازميکردم؛الحق والانصاف بیخود وبی جهت اسم در نکرده بودند ونه تنهازيبايي را حفظ میکردند که صدالبته هنرمندی شان هم قابل تحسین بود!نه فقط من؛بلکه درموردتمام عروس های آن شب،صدق میکرد!باربد دیر کرده بود وبرای خلاصی از استرس شروع کردم کمی در دلم باخدانجواکردن،بعد کمی باانگشتانم ذکر گفتم ولی باز آرام نگرفتم!رفتم سراغ آرايشگرم و شروع به تمجید وتعریف از اوکردم و تیم مجرّبش وآنهاهم برخلاف آرايشگرهاي از خودراضی خیلی متواضعانه لبخندميزدندو ممنون بودند که قدردان هستم!بااینکه اجازه عکاسی نداده بودم بازهم مناعت طبع داشتند و درکشان بالا بود اهل ادابازي هم نبودند!چونکه!چونکه! خودشان هم محجبه واهل تقوی بودند از اصالت و ارادتشان به اهل بیت علیهم السلام که نگویم!دوست صمیمی مامان نوشین بودند ومن چقدر خوش به حالم شده بود!بالاخره چندنفرآمدند وسراغم را گرفتند بهار و چندتا از اقوام باربدوخودم!ولی خبری از باربد نبود!کلافه بودم وتعریف وتمجيدشان هیچ اثری بر حال واحوالاتم نداشت!باخودم گفتم غلط نکنم چیزی شده وآنهانميخواهند به من بگويند!😔🥺در جواب اینکه باربدکجاست؟گفتندکه آرايشگاهش طول کشيدماآمديم که خسته نشوی تا او بيايدتوراببريم!گفتم ولی قرار من و باربد این نبود قراربودتنهابيايدو به عکاسی دوستم برویم واصلاخودش گفت ببینم وقتی آمدم امیدوارم نشناسمت!هرچه گفتم انگاربيشتر ناراحت ميشدندوباز حس های بد به من حمله ورشدند!هواتاريک بود و باید به خانه مان میرفتم تا مراسم حنابندان برگزارشود محبورشدم آبروداری کنم ولی انقدراصرار کردم که بهارمحبورشد همه چیز رابگويد! باربد گواهی نامه نداشت و یک ماشین پرايدسفيداجاره کرده بودیم تا شب حنابندان و عروسی خودش راننده باشد برای راحتی من!ولی بخت بامايارنبود و قبل از اینکه باربد به دنبالم بیاید دوستانش پشت فرمان نشستندتا بلکه باگواهي آنها پلیس به اوگيرندهد چون کار من تمام نشده بود به بوستان باراجين که مسیری کوهستانی داشت رفته بودند و متاسفانه پراید خوشنام مثل همیشه چپ کرد و ماشین خسارت دید وخداراشکر آقای داماد سالم ماند!ولی غم انگیز بود وفکر خسارت ماشین آن بنده خدا و حال بد باربد؛نميگذاشت بازهم لذت بخش ترین قسمت زندگی تلخ و گزنده شد! تمام تلاشم را کردم تا گریه نکنم واداي آدمهای شاد را در بیاورم بادیدن خانواده ام بدتر هم شدم ولی هنوز خبردارنشده بودند وباز هم باید آبروداری ميکردم! خدایا چرا تمام نمیشود! من طاقت ندارم...خدايالطفا🤲😭💔 وقتی باربد رادیدم آن هم با جمع فامیل داماد مگر میشد که از ماجرا بپرسم و جویای احوالش شوم..فقط اشک در چشمانم حلقه زد و شهره خاص وعام شدم که چقدر دستپاچه و عاشق پیشه است که لبخندی از سر این افکار شیطنت آميزشان زدم و همه چیز را بلعیدم و نگاه نافذ باربد و لبخند ملیح و دلی که میدانستم زیربار این واقعه دارد له میشود را پذیرا شدم!به جشن باشکوه من خوش آمدی باربد جنجالی من!....💐🌙✨💫 ادامه دارد... ❌کپی به هیچ وجه جایز نیست ❌ .
باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_سی_هفتم ✍🕊✍🕊✍🕊✍🕊✍🕊 🪴زندگی با معنویت🪴 گاهی در زندگیِ زن و شوهری💞
✍🕊✍🕊✍🕊✍🕊✍ این اطمینان قلبی را در تمام وجودم ایجاد کرده ام که چهره‌ای عمیق و زیبا از یک زندگیِ دیگری وجود دارد که با وجود تو معنا می‌شود و ارزشی جدید به نام استقامت و صبر و شُکر و تلاش آن رامی‌سازد .. جهادٌ مستمرٌ في حياةٍ عابرة.. 💚 باربد قدمهایش سنگین بود وبه آسانی حرکت نمی کرد.سالم بود ولی با شرایط پیش آمده میدانستم در دلش کوهی از اندوه است وبازبايد تاوان میدادیم!دلم برای هردو هایمان سوخت ولی یکجورهایی از اتفاقی که افتاده بود؛شاکی بودم!اگر اتفاقی برایش می افتاد؟😱😨وهرچيز بد دیگری میتوانست این روز زيبارا از مابگيرد!خداراشکر که کنارم نفس میکشید!مراسم برگزارشد ولابلاي این مراسم هرجاکه فرصت پیش می آمد صحبت میکردیم ومن از اینکه حالا چه ميشود؛درسکوتي عمیق رفته بودم!روزبعدهم باید صبح زود به آرایشگاه میرفتم وبرای همین باربد به خانه شان رفت ومن از شدت خستگی نمیدانم کجاوکي وچگونه به خواب رفتم!صبح بعداز نماز باربدآمد و راهی شدیم حالا میتوانستیم راحت حرف بزنیم راننده هم شوهرعمه مهربان باربد بود که مردی همه چیز تمام بود درست هم سن و سال پدرم! باربدگفت که متاسفانه خسارت بالاست و باید هرچه کادوی عروسی جمع شد را برای خسارت کناربگذاريم!😐☹️حرفی نداشتم ولی با خودم در جدال بودم که این اتفاق چرا باید درست دراين شب برایمان می افتاد! قرارشد یک ماشین دیگر اجاره کنیم و موافق گرفتن ماشین اقوام نبودیم! اما این بار با رانندگی یکی از آدمهای موجه اطرافمان!من آن روز را فراموش نمیکنم!روزی که لباس سپيد بخت برتن داشتم و باید با همان لباس سپيد از خانه باربد به آغوش خداميرفتم که اگرغيراز این بود جایی برای رشد نداشتم!تاج وتور عروسی من راياد ملکه ها می انداخت!بله حالا من ملکه ی این خانه بودم؛خانه ای که با مامان راضیه عهد بسته بودم که جدایی نیندازد بین شان!برای همین اتاقی به وسعت ۳۰متر اختصاص داده شد به ما ومن به خودم قول دادم که آشیانه ام به قصرشباهت داشته باشد قصری که پادشاهش؛باربد بود ومن عاشقانه اورا دوست داشتم! باوجود اینکه همه ی اطرافیانم در شوک بودند که چرا خانه ی مستقلی تهیه نکرده ایم وچرا من به این قضیه روی خوش نشان داده ام؛من از این وضعیت خیلی هم راضی بودم وخوشحال!آنقدرکه همه میدانستند جان و دلی ست ووانمودش نميکنم!خیلی در آرایشگاه معطل نشدم وبعد از تمام شدن کارم؛باربد با لباس دامادی اش که خیلی هم برازنده اش بود با دسته گلی به استقبالم آمد ومن بازهم همه چیز راباديدنش به دست فراموشی سپردم!شنل خزدارم راکنارزد و خودش نظاره گر عروسکش شد!لبخندش رادوست داشتم چون با همیشه فرق داشت!ذخيره اش کردم برای شب وروزهای سخت و طاقت فرسا!چادر سفید مجلسی رابازکردوروي سرم گذاشت! به او گفتم نظرت چیست مرا بقچه کني!؟وکلي خندید و اجازه ندادحتي خانم ها تماشايم کنند!داخل ماشین مرتب از زیبایی این عروس میگفت واینکه بعداز عکاسی و پایان مراسم به بوستان جنگلی برويم! باربد وقت نماز به عبادتش مشغول شد و اجازه نداده بود نه گروه موسیقی داشته باشیم ونه باند و ...ابزارآلات موسیقی!میخواست بدون لهوولعب بدون گناه مراسم برگزارشود!قصد داشتیم که مولودی بگیریم ولی به دلایلی نشد!ولی باز هم آتش پاره های فامیل هرکاری از دستشان برآمد؛کردند و باربد را ناراحت کردند!به هرحال گذشت وخیلی خیلی عالی برگزارشد همه چیز! اما... ‌ ادامه دارد... ❌کپی به هیچ وجه جایز نیست ❌