1_1712282720.mp3
1.18M
🖤 سلام من به مدینه به آستان رفیعش
به مسجد نبوی به لاله های بقیعش
🎤 حاج منصور ارضی
#شهادت_پیامبر_اکرم
#شهادت_امام_حسن
🆔 @bange_nay110
⚫️ پیامبر، پیامبر است
ستایشگران و مداحان، خالقانِ فرعونند
✍ علی زمانیان
پس از علنی شدن رسالت پیامبر و گذشت مدتی کوتاه، کسانی به مقابله با او برخاستند و پیامبریاش را انکار کردند، در برابرش ایستادند و انواع ناملایمات را بر او تحمیل نمودند. اینان کسانی بودند که پیامبر را از منزلت پیامبری پایین میکشیدند و به انواع تهمتها و سخنان تلخ منجمله "مجنون" با او روبرو میشدند. میخواستند پیامبر را از ارتفاع رسالتِ الهی و بلندای عزت، پایین کشند و او را از مرتبهی رفیعش خلع کنند. همانهایی که به جنگ با او برخواستند و این اولین اردوگاهی بود که مقابل پیامبر صف آرایی کرده بودند.
✅ اما پیامبر با اهالی اردوگاهِ دیگر نیز روبروشد. اتفاقا این اردوگاه، نه از دشمنان که از کسانی تشکیل میشد که میخواستند برای محمد(ص) شأن و مرتبهای الاهی قایل شوند.(این را از واکنش پیامبر در برخی آیات میتوان فهم کرد). این آفت بزرگی است که ممکن است در میان هر نحلهای و در میان پیروان و هواخواهان رشد کند. اما پیامبر، پیامبر بود، چه برای آنان که قصد داشتند او را به زیر بکشند و چه آنان که ممکن بود در ذهنشان جایگاهی بیش از پیامبری برای او قایل شوند.
در چند آیه، خداوند به صراحت به پیامبر امر میکند تا به کسانی که او را از آن چه هست بالاتر میبینند و تا مقام الوهی برمیکشند، بی هیچ تعارفی بگوید: "من فقط بشری هستم مثل شما؛ مگر این که به من وحی میشود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند." خطاب این آیه نمیتواند انکارکنندگان پیامبر باشد، زیرا آنها اساسا او را قبول نداشتند، بلکه رو به کسانی داشت که ممکن بود مانند مسیحیان(که با مسیح چنان میکردند)، او را خلعتِ خداوندی بپوشانند و ردای الاهی بر تن پیامبریاش نمایند. از این رو است که میگوید من بشری مانند شما هستم و این را تکرار میکند.
پیامبر می دانست آفتی که ممکن است از ناحیهی پیروانش به او برسد این است که او را چنان بالاببرند که جای خدا بنشانند. پیامبر بدون اغماض، راه را بر آنها میبست و میگفت: من چونان شما هستم و هیچ کس را با خدا شریک نگیرید. او نمیخواست خدایان را کنار بزند و خودش جای آنها بنشیند. دعوت او نه به خود که به سوی پرودگار بود. انگشت اشاره را به سوی آسمان گرفته بود و نه به سوی خود. و برای آن که بدانند او در این قصد جدی است، به "خودشکنی مثبت" روی آورد.
"خودشکنی مثبت"، یک ضرورت ایمانی محسوب میشد. و این دقیقا همان وظیفهای بود که خداوند بر دوشش نهاده بود. "خودشکنی مثبت" یعنی در برابر کسانی مقاومت کنی که مدحت میکنند، چنان که پس از چندی فراموش میکنی در چه جایگاهی ایستادهای و حد و مرزت کجاست. پس از چندی هوس فراتر رفتن و پریدن به ساحتی داری که جای تو نیست. این همان هوسِ سرکشی است که از جبههی جنگ و رویارویی با دشمنان بسی سختتر و سهمناکتر است. چه کسی است که در برابر مدح و ثنای دیگران تاب آورد؟ پیامبر چنان میکرد و اصرار داشت که من یک انسانم، مرا عبادت نکنید.
✅ یکی از نمونههای "خودشکنی مثبت" در نهج البلاغه آمده است:
امام علی در خطبهی 160 در شرح شیوه و رسم زندگی پیامبر، چنین آورده است: :"بر روى زمين مىنشست و غذا مىخورد، چون برده، ساده مىنشست، با دست خود كفش خود را وصله مىزد، جامه خود را با دست خود مى دوخت، بر الاغ برهنه مىنشست و ديگرى را پشت سر خويش سوار مىكرد." این دقیقا همان خودشکنی فروتنانه و مثبتی است که در پیش گرفته بود. چنین رفتاری از آن رو مثبت تلقی میشود که توهمِ مداحان و کسانی را که ممکن است او را برجای خدا بنشانند، فرو میریخت.
او پیامبری بلند مرتبه بود، اما خدا نبود و او خود، به تکرار، این را گوشزد میکرد تا مبادا کسانی چنان بپندارند.
کاری که پیامبر با گفتار و رفتارش میکرد تا مانع شکلگیری توهم شود، کاری سترگ و شاق بود. قهرمانانِ تاریخ که در برابر دشمنانِ پر قدرتشان پیروز میشدند اما در برابر مدح و مدیحهسرایی، زانو میزدند، خود را میباختند و شکست میخوردند. گویی چیرگی بر دشمنان، آسانتر از مقاومت در برابر پیروانی است که زبان به ستایش و تملق میگشایند. تملق و ستایش، یکی از موانع درشتِ شناخت حد و مرز خویشتن است. وقتی باب تعریف و تمجید باز شد، وقتی اجازه داده شد مداحان مدح کنند، بتدریج هوس خدایی کردن در دل راه مییابد. پس از چندی از نطفهی مدح و ستایشِ اغراقآمیز، فرعون سر برمیآورد. مولوی در مثنوی هشدار میدهد:
نفس از بس مدحها فرعون شد
کن ذلیل النفس هونا لا تسد
#شهادت_پیامبر_اکرم
#نهج_البلاغه
#مثنوی_معنوی
🆔 @bange_nay110