eitaa logo
بانگِ نای(محمّد حیدری رنانی)
308 دنبال‌کننده
968 عکس
204 ویدیو
25 فایل
༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ مجموعه ای از سخنرانی ها،نوشته ها و اندیشه هایِ حجت الاسلام والمسلمین محمد حیدری رنانی و در کنار آن،مطالبی از اندیشمندان،بزرگان و پیشوایان دینی که ما را در شکوفایی عقل و ایمان کمک می کنند کانال توسط ادمین اداره می شود. @bange_nay1
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔چه کسانی نباید به ارشاد مردم بپردازند؟ ♦️ارشاد، کار هر کسی نیست و به شایستگی‌های خاصی نیاز دارد. به استناد خطبه ی ۲۳۶ حضرت علی علیه‌السلام موجود در نهج‌البلاغه، این هفت گروه حق هیچ‌گونه ارشاد و دخالت در امور دیگران را ندارند:👇 🔻۱. جُفَاةٌ طَغَامٌ: کسانی که روحیهٔ خشن دارند و فاقد احساسات لطیف و شخصیت اجتماعی‌اند. 🔻۲. عَبِيدٌ أَقْزَامٌ: انسان‌های پَست و برده‌صفت که چشم‌بسته به هر فرمانی، تن می‌دهند و از کرامت بهره‌ای ندارند. 🔻۳. تُلُقِّطُوا مِنْ كُلِّ شَوْبٍ: کسانی که از گوشه- کنار کشور جمع شده‌اند و فاقد درک اجتماعی و فرهنگی نقاط مختلف جامعه هستند. 🔻۴. مِمَّنْ يَنْبَغِي أَنْ يُفَقَّهَ: کسانی که فهم‌شان از دین سطحی است و خود هنوز به شناخت عمیقی از اسلام نرسیده‌اند. 🔻۵. ... و يُؤَدَّبَ: افرادی که از ادب و فرهنگ برخوردار نیستند و خودشان نیاز به تربیت دارند. 🔻۶. ...وَ يُعَلَّمَ: کسانی که سواد لازم را نداشته و علم و دانش مربوط را تحصیل نکرده‌اند. 🔻۷. ...وَ يُدَرَّبَ: کسانی که فاقد تجربه‌اند. 🔶بفرموده ی اميرالمومنين(ع) به این افراد نباید مسئولیتی محول نمود، بلکه به عکس: -- باید خود آن‌ها را کنترل نموده و قیّم برایشان قرار داد، نه آنکه آن ها را قیّم بر مردم قرار داد: "وَ یُوَلّی عَلَیْهِ" -- و باید مچ دست‌شان را گرفت نه آنکه آزاد بگردند و مچ دیگران را بگیرند: "وَیُؤْخَذَ عَلی یَدَیْهِ" کسانی که اینگونه‌اند، ارشادشان اضلال و اصلاحشان افساد است❗ 📚جامعه ی ما و غروب نهج‌البلاغه-استاد سروش محلاتی 🆔 @bange_nay110
شرح نهج‌البلاغه-جلسه بیست و یکم-خطبه ٢٢٢-١٨ فروردین ١۴٠٣ .mp3
9.76M
🔈 گزارش صوتی جلسه بیست و یکم 💡موضوع سخنرانی: شرح نهج البلاغه(خطبه ٢٢٢) 🎙واعظ گرامی: حجت الاسلام والمسلمین آقای محمد حیدری رنانی ⏰🗓 بعد از نماز جماعت صبح-روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان- ١٨ فروردین ١۴٠٣ 🕌 مسجد الرضا(ع) رهنان 🆔@bange_nay110
شرح نهج‌البلاغه-جلسه بیست و دوم-خطبه ٢٢٢-١٩ فروردین ١۴٠٣ .mp3
6.92M
🔈 گزارش صوتی جلسه بیست و دوم 💡موضوع سخنرانی: شرح نهج البلاغه(خطبه ٢٢٢) 🎙خطیب گرامی: حجت الاسلام والمسلمین آقای محمد حیدری رنانی ⏰🗓 بعد از نماز جماعت صبح-روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان- ١٩ فروردین ١۴٠٣ 🕌 مسجد الرضا(ع) رهنان 🆔@bange_nay110
دنیا گذرگاه عبور همگان است مولانا على عليه السلام: دنیا گذرگاه عبور است نه جای ماندن و مردم در آن دو دسته اند: یکی آن که خود را فروخت و به تباهی کشاند و دیگری آن که خود را خرید و آزاد کرد 📚حکمت ۱۳۳ نهج البلاغه 🆔 @bange_nay110
🔰 دنیای خوب، وطن ما نیست 💠 (و لنعم دار من لم یرض بها داراً)، دنیا خیلی جای خوبی است اگر کسی او را به عنوان مَعبر بشناسد، نه مقر؛ (قرارگاه) ما جای دیگر است! " دار القرار " جایی است که انسان به آنجا می رود، آرام می شود؛ ( وطن ) آدم دار القرار است. ما که از دنیا نیامدیم که اینجا بمانیم، ما از جای دیگر آمدیم. چون از جای دیگر آمدیم. باید به آنجا برویم! فرمود: (و محلّ من لم یوطّنها محلاً)؛ دنیا خیلی جای خوبی است، امّا کسی خیال نکند که دنیا وطن اوست! این " جهان وطنی " هم مال این نیست، برای اینکه مَعبر است. وقتی که ما چه بخواهیم، چه نخواهیم ما را می برند، معلوم می شود مَعبر است! (و انّ السّعداء بالدّنیا غداً هم الهاربون منها الیوم)* فردا کسی اهل سعادت است که امروز از دنیا فرار کرده باشد! بعضی ها درختی زندگی می کنند، گیاهی زندگی می کنند. درخت چه جوری زندگی می کند؟ درخت خوب غذا می خورد، و در فصل بهار خوب خرّمانه به سر می برد، جامه سبز در بر می کند، خیلی هم خرّم است، بالنده است؛ امّا می گویند: هرگز درخت ترقّی نمی کند! برای اینکه ریشه او، مغز او، جان او در گِل و لای است. این که بالا آمده، فروعات اوست! یک انسانی که گرفتار برج سازی است، زندگی اش مثل زندگی گیاهی است! تمام فکرش در لجن و گِل است؛ این که بالا آمده فروعات اوست، این که اصل او نیست! حیف است انسان در حدّ حیات حیوانی زندگی کند، چه رسد به حدّ حیات گیاهی! انسان یک زندگی ابدی دارد؛ تا می تواند مشکل جامعه را حل می کند؛ خودش هم قانعانه زندگی می کند، رفاه دنیا و آخرت هم در همین است! دیگر از این خاندان عصمت و طهارت عاقل تر و عالم تر که خدا خلق نکرده است. 📌 نهج البلاغه / خطبه ۲۲۳ 📋 درس اخلاق-آیت الله جوادی آملی 📆 قم ؛ ۱۳۸۹/۰۱/۱۹ 🆔 @bange_nay110
✅مسعود پزشکیان: یا جای خدا نشسته‌اید یا جای مردم! 🔹مسعود پزشکیان، از معدود سیاستمداران ایرانی مأنوس با نهج‌البلاغه است. از این‌رو، در زیاده عرضی نیست، اشاره‌ای می‌کنیم به سخنی از مولا که فرمودند: بهترین کلام آن است که مختصر و مفید باشد. 🔹در مناظره سوم، پزشکیان سخنی گفت که مصداق بارز این روایت است؛ آنجا که زاکانی به  او گفت: من نمی‌گذارم تو رئیس‌جمهور شوی و پزشکیان پاسخ داد که با این حرف، یا جای خدا نشسته‌ای یا جای مردم! 🔹به جرأت می‌توان گفت که تمام حرف‌های گفته شده توسط همه کاندیداها و ازجمله خود پزشکیان یک طرف و این سخن او یک طرف و اگر تا انتخابات نیز سخنی دیگر نگوید، حرجی نیست؛ چرا که همه سخن را در یک جمله مختصر و مفید بیان کرده است. 🔹این، ام‌المصائب ایران و ریشه همه دردهای مردم ایران است که گروهی خود را یا جای خدا می‌پندارند یا جای مردم و با این توهم، خود را مالک سرنوشت مردم ایران می‌دانند و محق و مختار برای هرگونه تصمیم‌گیری برای آنها! 🔹حل مشکلات این سرزمین نیز دقیقاً از همان جایی شروع خواهد شد که اینان سر جای خود بنشینند و نه جای خدا و نه جای مردم ؛ و آن‌گاه ایران، نفسی تازه خواهد کرد. 📚عصر ایران 🆔 @bange_nay110
📣 امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام: 🔸چه بسا کسانى که با ستایش دیگران فریب خوردند. 📙نهج البلاغه حکمت ۴۶۲ 🆔 @bange_nay110
✅کاش مسئولین عالی رتبه ی کشور هم نهج البلاغه می خواندند چه بلایی آورده نهج‌البلاغه و قرآن، سر دکتر مسعود پزشکیان! حالش را خیلی خوب می‌فهمم! هیچ‌جوری نمی‌خواهد برود توی جلد تشریفات و تبدیل به یک رییس‌جمهور بشود! به این دو منبع یادشده زیاد که مراجعه کنی، همین بلا سرت می‌آید! خاکی و خاکسار می‌شوی! فرقی هم ندارد که پینه‌دوز باشی یا پزشک! فیلسوف باشی یا استاد دانشگاه! کارخانه‌دار باشی یا خانه‌دار! برای اهلش، قرآن و نهج‌البلاغه حرف زیاد دارند! یادم می‌آید که سال‌ها قبل یکی از دوستان که تا خرخره غرق متون چپ و کمونیستی بود، شب احیای ماه رمضان زنگ زد به منی که مذهبی هستم و نیستم! حسب‌الحال یک جمله از نهج‌البلاغه بهش گفتم! خیلی خوشش آمد! پرسید این جمله از کیست؟ گفتم: نمی‌دانم مال حضرت علی هست یا نه، ولی در نهج‌البلاغه خوانده‌ام! زد زیر گریه مرد گنده! گفت: باز هم داری از این جمله‌ها؟ تا صبح نهج‌البلاغه‌ی ترجمه‌ی جعفر شهیدی می‌خواندم و دوستم زار زار گریه می‌کرد و مثل بچه‌ها خوشحالی! نهج‌البلاغه را انگار تازه کشف کرده بود! شک کردم که نکند مثل بعضی مواقع مست باشد! نبود! مست جملات قصار نهج‌البلاغه شده بود! کاش آقایان حاکم و مسئولین عالی رتبه ی کشور هم این کتاب را می‌خواندند! کاش این‌همه آدم مدعی اسلام هم جرعه‌ای از آن می‌نوشیدند! قرآن و متن و بطن و عبارات و لطایف آن که بماند! 🆔 @bange_nay110
⚫️ پیامبر، پیامبر است ستایشگران و مداحان، خالقانِ فرعونند ✍ علی زمانیان پس از علنی شدن رسالت پیامبر و گذشت مدتی کوتاه، کسانی به مقابله با او برخاستند و پیامبری‌اش را انکار کردند، در برابرش ایستادند و انواع ناملایمات را بر او تحمیل نمودند. اینان کسانی بودند که پیامبر را از منزلت پیامبری پایین می‌کشیدند و به انواع تهمت‌ها و سخنان تلخ منجمله "مجنون" با او روبرو می‌شدند. می‌خواستند پیامبر را از ارتفاع رسالتِ الهی و بلندای عزت، پایین کشند و او را از مرتبه‌ی رفیعش خلع کنند. همان‌هایی که به جنگ با او برخواستند و این اولین اردوگاهی بود که مقابل پیامبر صف آرایی کرده بودند. ✅ اما پیامبر با اهالی اردوگاهِ دیگر نیز روبروشد. اتفاقا این اردوگاه، نه از دشمنان که از کسانی تشکیل می‌شد که می‌خواستند برای محمد(ص) شأن و مرتبه‌ای الاهی قایل شوند.(این را از واکنش پیامبر در برخی آیات می‌توان فهم کرد). این آفت بزرگی است که ممکن است در میان هر نحله‌ای و در میان پیروان و هواخواهان رشد کند. اما پیامبر، پیامبر بود، چه برای آنان که قصد داشتند او را به زیر بکشند و چه آنان که ممکن بود در ذهنشان جایگاهی بیش از پیامبری برای او قایل شوند. در چند آیه، خداوند به صراحت به پیامبر امر می‌کند تا به کسانی که او را از آن چه هست بالاتر می‌بینند و تا مقام الوهی برمی‌کشند، بی هیچ تعارفی بگوید: "من فقط بشری هستم مثل شما؛ مگر این که به من وحی می‌شود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند." خطاب این آیه نمی‌تواند انکارکنندگان پیامبر باشد، زیرا آنها اساسا او را قبول نداشتند، بلکه رو به کسانی داشت که ممکن بود مانند مسیحیان(که با مسیح چنان می‌کردند)، او را خلعتِ خداوندی بپوشانند و ردای الاهی بر تن پیامبری‌اش نمایند. از این رو است که می‌گوید من بشری مانند شما هستم و این را تکرار می‌کند. پیامبر می دانست آفتی که ممکن است از ناحیه‌ی پیروانش به او برسد این است که او را چنان بالاببرند که جای خدا بنشانند. پیامبر بدون اغماض، راه را بر آن‌ها می‌بست و می‌گفت: من چونان شما هستم و هیچ کس را با خدا شریک نگیرید. او نمی‌خواست خدایان را کنار بزند و خودش جای آنها بنشیند. دعوت او نه به خود که به سوی پرودگار بود. انگشت اشاره را به سوی آسمان گرفته بود و نه به سوی خود. و برای آن که بدانند او در این قصد جدی است، به "خودشکنی مثبت" روی آورد. "خودشکنی مثبت"، یک ضرورت ایمانی محسوب می‌شد. و این دقیقا همان وظیفه‌ای بود که خداوند بر دوشش نهاده بود. "خودشکنی مثبت" یعنی در برابر کسانی مقاومت کنی که مدحت می‌کنند، چنان که پس از چندی فراموش می‌کنی در چه جایگاهی ایستاده‌ای و حد و مرزت کجاست. پس از چندی هوس فراتر رفتن و پریدن به ساحتی داری که جای تو نیست. این همان هوسِ سرکشی است که از جبهه‌ی جنگ و رویارویی با دشمنان بسی سخت‌تر و سهمناک‌تر است. چه کسی است که در برابر مدح و ثنای دیگران تاب ‌آورد؟ پیامبر چنان می‌کرد و اصرار داشت که من یک انسانم، مرا عبادت نکنید. ✅ یکی از نمونه‌های "خودشکنی مثبت" در نهج البلاغه آمده است: امام علی در خطبه‌ی 160 در شرح شیوه و رسم زندگی پیامبر، چنین آورده است: :"بر روى زمين مى‌نشست و غذا مى‌خورد، چون برده، ساده مى‌نشست، با دست خود كفش خود را وصله مى‌زد، جامه خود را با دست خود مى دوخت، بر الاغ برهنه مى‌نشست و ديگرى را پشت سر خويش سوار مى‌كرد." این دقیقا همان خودشکنی فروتنانه و مثبتی است که در پیش گرفته بود. چنین رفتاری از آن رو مثبت تلقی می‌شود که توهمِ مداحان و کسانی را که ممکن است او را برجای خدا بنشانند، فرو می‌ریخت. او پیامبری بلند مرتبه بود، اما خدا نبود و او خود، به تکرار، این را گوشزد می‌کرد تا مبادا کسانی چنان بپندارند. کاری که پیامبر با گفتار و رفتارش می‌کرد تا مانع شکل‌گیری توهم شود، کاری سترگ و شاق بود. قهرمانانِ تاریخ که در برابر دشمنانِ پر قدرتشان پیروز می‌شدند اما در برابر مدح و مدیحه‌سرایی، زانو می‌زدند، خود را می‌باختند و شکست می‌خوردند. گویی چیرگی بر دشمنان، آسان‌تر از مقاومت در برابر پیروانی است که زبان به ستایش و تملق می‌گشایند. تملق و ستایش، یکی از موانع درشتِ شناخت حد و مرز خویشتن است. وقتی باب تعریف و تمجید باز شد، وقتی اجازه داده شد مداحان مدح کنند، بتدریج هوس خدایی کردن در دل راه می‌یابد. پس از چندی از نطفه‌ی مدح و ستایشِ اغراق‌آمیز، فرعون سر برمی‌آورد. مولوی در مثنوی هشدار می‌دهد: نفس از بس مدحها فرعون شد کن ذلیل النفس هونا لا تسد 🆔 @bange_nay110
💠 احترام به اقلیتِ جامعه در نهج البلاغه ⚡️ دموکراسی، احترام به حق اقلیت است؛ این مطلب در نهج‌البلاغه شکوفا شده است 👤آیت الله محقق داماد 🔖وقتی نهج‌البلاغه را باز می‌کنیم در عین حال که او فرمانروا است و حکومت عادلانه دارد (نامه مالک اشتر نمونه این عدل است) اما بین زهد و حاکمیت را جمع کرده است. او زهدش را درون حکومت و فرمانروایی اش نشان می‌دهد و این رویکردی است که خلاف مکتب‌های اخلاق سیاست است. از چنین شخصیتی که دارای صفات متضاد است چنین کتابی بیرون آمده است. همه چیز در این کتاب هست. حال چه کسی می ‌تواند این اثر را شرح کند؟ چه کسی سزاوار است این کتاب با این همه مطالب مختلف را شرح کند؟ ما فرزند حوزه هستیم و افراد را می‌شناسیم. تعدادی از افراد متخصص در یک رشته هستند و تقوای آنان این اقتضا را دارد که مخالف علوم دیگر نباشند و حداقل به رشته‌هایی که نمی‌دانند حمله نکنند، البته همه اینگونه نیستند و عده‌ای چنان متخصص در یک رشته می‌شوند که به رشته‌های دیگر حمله و رشته‌های دیگر را سرکوب می‌کنند. 🔖اگر از من بپرسند در تاریخ چهارده قرن ادبیات اسلامی، چه کتابی معرف حقوق عمومی اسلامی است می‌گویم نهج‌البلاغه؛ آنجا که به عنوان یک حاکم می‌گوید از من انتقاد کنید و حق انتقاد دارید. در کدام کتاب بهتر از نهج‌البلاغه حقوق اپوزیسیون محترم شمرده شده است؟ درد بی درمان امروز دنیا عدم توجه به حقوق اقلیت و حقوق اپوزیسیون است؛ دم از دموکراسی و احترام به حقوق اکثریت می‌زنند در حالی که دموکراسی احترام به حق اقلیت است چون اکثریت که قدرت را دارد و این در نهج‌البلاغه شکوفا شده است که حقوقی از این دست چگونه باید رعایت شود و اگر یک فقیه ذیل این حرف‌ها حرف بزند فقیهانه و خواندنی می‌شود. 🔖فقیهانه سخن گفتن را ذیل نهج البلاغه می‌بینیم. حقوق خوارج و کسانی که مسلحانه قیام کرده‌اند و برخورد مولا(ع) با خوارج یکی از زیباترین مواردی که در نهج‌البلاغه آمده است. حقوق بشر که حضرت به والی‌اش می‌فرماید، یازده قرن قبل از اعلامیه حقوق بشر در نهج البلاغه آمده است. در قرن حاضر پس از جنگ جهانی بود که اعلامیه حقوق بشر را نوشتند و مهم‌ترین اصل آن را نیز برابری انسان‌ها قرار دادند؛ بنابراین چنین عباراتی را حتماً باید یک حکیم شرح کند. کجا هستند کسانی که ضدفلسفه هستند و بتوانند این عبارت نهج‌البلاغه را معنا کنند؟ 🆔 @bange_nay110
🤴ستایش حاکمان و دولتمردان در نظر حضرت علی علیه السلام ✍ احمد زیدآبادی ➖آنچه در مقام زمامداری‌، علی را از غیرعلی و پیرو او را از غیرپیرو او جدا و منفک می‌سازد، همانا خطبه ی ٢١۶ نهج‌البلاغه است. هر کس علی را با این خطبه معرفی کند و معیار حکمرانی خوب را عمل به مضامین آن بداند، می‌توان امیدوار بود که در اظهار وفاداریش به علی صادق است، در مقابل، آن کسانی که دائم دم از علی می‌زنند اما حتی یک بار ذکری از این خطبه نمی‌کنند، در ادعای پیروی از علی یا ناآگاهند و یا آنکه غرضی نامشروع را دنبال می‌کنند. از نگاه من این موضوع، مهمترین ملاک و معیار تشخیص صادقان و ناصادقان در پیروی از سیره ی سیاسی مولاعلی است. بخشی از آن خطبه که پس درازگویی یکی از اصحاب علی ایراد شد، چنین است: "از زشت‌ترين حالات حکمرانان در نزد افراد نیکوکار، اين است كه مردم تصور کنند آنان دوستدار فخرفروشی و مباهاتند و بناى كار خود را بر كبر و غرور نهاده‌اند. من از اینکه شما بپندارید خواهان مدح و ستايشم، بیزارم. سپاس خدا را كه من اهل خوشامدن از مدح و ثنا نیستم، اما اگر هم بودم آن را به سبب خاکساری در برابر پروردگارم ترک می‌کردم، زیرا فقط خداست که سزاوار عظمت و کبریاست. بسيار پیش می‌آید كه افراد پس از انجام كار مهمى، دوست دارند مورد ستایش قرار گیرند، اما مرا به دلیل انجام فرمان خدا و رفتار نیکویم، مستایید زیرا هنوز حقوق و فرایضی بر گردن من است که ادا نکرده‌ام و به جا نیاورده‌ام. با زبانی که با حاکمان ستمگر سخن مى‌گویند، با من سخن مگوييد! آنچه را از افراد خشمگين به هنگام خشمشان پنهان مى‌دارند از من پنهان مدارید. به زبان چاپلوسى و تملق با من حرف نزنید و تصور نکنید كه گفتن حرف حق بر من گران مى‌آيد. نمی‌خواهم که مرا بزرگ پندارید زیرا کسی که شنیدن حرف حق بر او گران آید یا نتواند اندرز کسی را در باب رعايت عدالت بشنود، عمل به حق و عدالت برای او سخت‌تر است. پس با من از گفتن حرف حق يا توصیه به عدل سر باز نزنید زيرا من در نظر خود بزرگتر از آن نيستم كه مرتكب خطا نشوم و در اعمال خود از خطا ايمن باشم. باشد که خداوند مرا در آنچه مربوط به نفس من است، ایمن دارد، زيرا او تواناتر از من به من است." 🆔 @bange_nay110