🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: سبز و سفید
🌸پیامبر عزیز ما
🌱بین تمام رنگها
🌸همیشه انتخاب میکرد
🌱رنگ سفید و سبز را
🌸بیشتر وقتها بود تنش
🌱لباس و پیرهن سفید
🌸قبای سبز سادهای
🌱روی لباسش میپوشید
🌸صورت نورانی او
🌱کنار آن قبای سبز
🌸خورشید تابانی میشد
🌱تو دشت باصفای سبز
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: روزهای جمعه
🌸پیامبر عزیز ما
🌱با کمک قیچی تیز
🌸موی سر خود را میکرد
🌱همیشه کوتاه و تمیز
🌸تارهای مو پر میزدند
🌱میآمدند سوی زمین
🌸آخر کار جارو میکرد
🌱هر چی که بود روی زمین
🌸روزهای جمعه میگرفت
🌱ناخن پا ناخن دست
🌸اول از انگشت کوچک
🌱تا میرسید نوبت شست
🌸انگشتها مثل چند تا دوست
🌱داخل صف میایستادند
🌸نه هیچ کدام جلو میزد
🌱نه کسی را هل میدادند
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: دسته گل
🌸پیامبر عزیز ما
🌱روزی به کوچهای رسید
🌸که ناگهان در آن کوچه
🌱یک آدم عجیبی دید
🌸آدمی که شلخته بود
🌱موی سرش ژولیده بود
🌸صورت و دست او سیاه
🌱رخت کثیف پوشیده بود
🌸پیامبر خدا آمد
🌱کنار او یواش یواش
🌸با مهربانی گفت به او
🌱دوست من این طوری نباش
🌸لباسهای تمیز بپوش
🌱آبی بزن به روی خود
🌸خودت را آب و جارو کن
🌱شانه بزن به موی خود
🌸وقتی جوان این را شنید
🌱فوری سوی خانه دوید
🌸صورت و دست را شست و بعد
🌱لباسهای تمیز پوشید
🌸جوان ژولیدهای شد
🌱دسته گلی خوب و قشنگ
🌸دور سرش میچرخیدند
🌱پروانههای رنگارنگ
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: بوی گل
🌸پیامبر عزیز ما
🌱خیلی به عطر علاقه داشت
🌸همیشه حتی در سفر
🌱با خودش عطری برمیداشت
🌸همیشه بوی عطر او
🌱به جا میماند تو کوچهها
🌸هر کسی رد میشد میگفت
🌱چه بوی خوبی ای خدا
🌸پیامبر خوب خدا
🌱از این جاها رد شده است
🌸سراسر کوچه پر از
🌱بوی محمد ص شده است
🌸هر جا میرفت، آن جا میشد
🌱باغ گل محمدی
🌸همه با هم داد میزدند
🌱خوش آمدی، خوش آمدی
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: مثل مروارید
🌸پیامبر عزیز ما
🌱خیلی میگفت به دیگران
🌸باید که خوب شسته شود
🌱همیشه دندان و دهان
🌸خودش همیشه برمیداشت
🌱مسواکی را بعد غذا
🌸یواش یواش تمیز میکرد
🌱به خوبی هر دندانی را
🌸آخر شب هم همیشه
🌱به دندان خود میرسید
🌸تا مسواکش را نمیزد
🌱تو رختخواب نمیخوابید
🌸تک تک دندانهای او
🌱تمیز و زیبا و سفید
🌸وقتی میخندید میشدند
🌱شبیه چند تا مروارید
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: دو چشمه ی آب
🌸پیامبر عزیز ما
🌱وقتی هنوز بچهای بود
🌸صورت خود را خوب میشست
🌱همیشه حتی صبح زود
🌸مشتهای خود را پر میکرد
🌱آب میپاشید به صورتش
🌸یواشیواش با حوصله
🌱دست میکشید به صورتش
🌸صورت پاکش میتابید
🌱درست مثل آفتاب
🌸چشمهای او همیشه بود
🌱مثل دو تا چشمهی آب
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: نان و لبخند
🌸پیامبر عزیز ما
🌱هر غذایی را دوست داشت
🌸تا آخر عمر خودش
🌱گلایه از غذا نداشت
🌸وقتی تو سفره میگذاشت
🌱خانم او شام و ناهار
🌸به خانم خود نمیگفت
🌱این را ببر، آن را بیار
🌸وقت غذا هیچ نمیگفت
🌱بد است چرا؟ کم است چرا؟
🌸بدمزه است، تکراری است
🌱یا آش و شلغم است چرا؟
🌸تو مهمانی هم نمیگفت
🌱دوست ندارم من این غذا
🌸با میل میخورد و گویی بود
🌱آن غذا بهترین غذا
🌸دست او مثل شاپرک
🌱تو باغ سفره پر میزد
🌸گاهی به آب، گاهی به نان
🌱گاهی به خرما سر میزد
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: یاد خدا
🌸پیامبر عزیز ما
🌱بندهی آرام خدا
🌸روی لبش همیشه بود
🌱در همهجا نام خدا
🌸وقت ناهار و شام که بود
🌱کنار سفره مینشست
🌸از نانی که تو سفره بود
🌱تکهای میگرفت به دست
🌸با گفتن نام خدا
🌱یواش یواش میخورد غذا
🌸آخر هر غذا میکرد
🌱شکر خدای خوب را
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: کنار سفره
🌸پیامبر عزیز ما
🌱تو خانهاش یا هر کجا
🌸هول نمیشد؛ شتاب نداشت
🌱موقع خوردن غذا
🌸وقتی میان سفرهاش
🌱غذای خیلی داغی داشت
🌸حتی از آن لقمهای هم
🌱توی دهان نمیگذاشت
🌸غذا کمی که سرد میشد
🌱شروع میکرد به خوردنش
🌸یواش یواش غذا میخورد
🌱تا نریزد رو پیرهنش
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: عطر و گلاب
🌸پیامبر عزیز ما
🌱موقع نوشیدن آب
🌸رعایت ادب میکرد
🌱هول نمیشد، نداشت شتاب
🌸کاسه را با دست خودش
🌱میبرد به سوی دیگران
🌸به هر کدامشان میگفت:
🌱میل میکنی از آب آن؟
🌸عکس قشنگ صورتش
🌱دیده میشد میان آب
🌸از گل روی او میشد
🌱کاسه پر از عطر و گلاب
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: کاسهی شیر
🌸هرکه به پیغمبر ما
🌱هدیهی کوچکی میداد
🌸پیامبر عزیز ما
🌱قبول میکرد با روی شاد
🌸روزی کسی برای او
🌱یک کاسه شیر تازه برد
🌸پیامبر عزیز ما
🌱با خوشحالی گرفت و خورد
🌸مردی که شیر آورده بود
🌱میگفت: ببخشید که کم است
🌸اما قبول کردنتان
🌱برای من یه عالم است
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستانهای شعری از زندگی پیامبر ص
🔸️این قسمت: انگور و هندوانه
🌸پیامبر عزیز ما
🌱بین تمام میوهها
🌸از همه بیشتر میخرید
🌱انگور و هندوانه را
🌸وقتی که با خودش میبرد
🌱هندوانه، توی خانه
🌸بچهها فریاد میزدند
🌱جانمی جان، هندوانه!
🌸با بچهها چه باصفا
🌱گوشهی خانه مینشست
🌸قاچهای سرخ و خوشمزه
🌱هر یکی میگرفت به دست
🌸قاچهای هندوانه، گل
🌱بچهها مثل شاپرک
🌸خندهکنان گاز میزدند
🌱چه باصفا، چه بانمک
#داستان_های_شعری_از_زندگی_پیامبر_ص
#حضرت_محمد_ص
🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737