eitaa logo
بانک شعر کودک
15.4هزار دنبال‌کننده
125 عکس
6 ویدیو
0 فایل
🌷بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری گردآوری و تنظیم اشعار توسط سرکار خانم نرگس سادات نوری کارشناس کودک انجام میشه لینک مهد قرآن 👇 https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763 ارتباط با مدیر ⬅️ @noorii56 👈تبلیغ و تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: سبز و سفید 🌸پیامبر عزیز ما 🌱بین تمام رنگ‌ها 🌸همیشه انتخاب می‌کرد 🌱رنگ سفید و سبز را 🌸بیشتر وقت‌ها بود تنش 🌱لباس و پیرهن سفید 🌸قبای سبز ساده‌ای 🌱روی لباسش می‌پوشید 🌸صورت نورانی او 🌱کنار آن قبای سبز 🌸خورشید تابانی می‌شد 🌱تو دشت باصفای سبز 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: روزهای جمعه 🌸پیامبر عزیز ما 🌱با کمک قیچی تیز 🌸موی سر خود را می‌کرد 🌱همیشه کوتاه و تمیز 🌸تارهای مو پر می‌زدند 🌱می‌آمدند سوی زمین 🌸آخر کار جارو می‌کرد 🌱هر چی که بود روی زمین 🌸روزهای جمعه می‌گرفت 🌱ناخن پا ناخن دست 🌸اول از انگشت کوچک 🌱تا می‌رسید نوبت شست 🌸انگشت‌ها مثل چند تا دوست 🌱داخل صف می‌ایستادند 🌸نه هیچ کدام جلو می‌زد 🌱نه کسی را هل می‌دادند 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: دسته گل 🌸پیامبر عزیز ما 🌱روزی به کوچه‌ای رسید 🌸که ناگهان در آن کوچه 🌱یک آدم عجیبی دید 🌸آدمی که شلخته بود 🌱موی سرش ژولیده بود 🌸صورت و دست او سیاه 🌱رخت کثیف پوشیده بود 🌸پیامبر خدا آمد 🌱کنار او یواش یواش 🌸با مهربانی گفت به او 🌱دوست من این طوری نباش 🌸لباس‌های تمیز بپوش 🌱آبی بزن به روی خود 🌸خودت را آب و جارو کن 🌱شانه بزن به موی خود 🌸وقتی جوان این را شنید 🌱فوری سوی خانه دوید 🌸صورت و دست را شست و بعد 🌱لباس‌های تمیز پوشید 🌸جوان ژولیده‌ای شد 🌱دسته گلی خوب و قشنگ 🌸دور سرش می‌چرخیدند 🌱پروانه‌های رنگارنگ 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: بوی گل 🌸پیامبر عزیز ما 🌱خیلی به عطر علاقه داشت 🌸همیشه حتی در سفر 🌱با خودش عطری برمی‌داشت 🌸همیشه بوی عطر او 🌱به جا می‌ماند تو کوچه‌ها 🌸هر کسی رد می‌شد می‌گفت 🌱چه بوی خوبی ای خدا 🌸پیامبر خوب خدا 🌱از این جاها رد شده است 🌸سراسر کوچه پر از 🌱بوی محمد ص شده است 🌸هر جا می‌رفت، آن جا می‌شد 🌱باغ گل محمدی 🌸همه با هم داد می‌زدند 🌱خوش آمدی، خوش آمدی 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: مثل مروارید 🌸پیامبر عزیز ما 🌱خیلی می‌گفت به دیگران 🌸باید که خوب شسته شود 🌱همیشه دندان و دهان 🌸خودش همیشه برمی‌داشت 🌱مسواکی را بعد غذا 🌸یواش یواش تمیز می‌کرد 🌱به خوبی هر دندانی را 🌸آخر شب هم همیشه 🌱به دندان خود می‌رسید 🌸تا مسواکش را نمی‌زد 🌱تو رختخواب نمی‌خوابید 🌸تک تک دندان‌های او 🌱تمیز و زیبا و سفید 🌸وقتی می‌خندید می‌شدند 🌱شبیه چند تا مروارید 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: دو چشمه ی آب 🌸پیامبر عزیز ما 🌱وقتی هنوز بچه‌ای بود 🌸صورت خود را خوب می‌شست 🌱همیشه حتی صبح زود 🌸مشت‌های خود را پر می‌کرد 🌱آب می‌پاشید به صورتش 🌸یواش‌یواش با حوصله 🌱دست می‌کشید به صورتش 🌸صورت پاکش می‌تابید 🌱درست مثل آفتاب 🌸چشم‌های او همیشه بود 🌱مثل دو تا چشمه‌ی آب 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: نان و لبخند 🌸پیامبر عزیز ما 🌱هر غذایی را دوست داشت 🌸تا آخر عمر خودش 🌱گلایه از غذا نداشت 🌸وقتی تو سفره می‌گذاشت 🌱خانم او شام و ناهار 🌸به خانم خود نمی‌گفت 🌱این را ببر، آن را بیار 🌸وقت غذا هیچ نمی‌گفت 🌱بد است چرا؟ کم است چرا؟ 🌸بدمزه است، تکراری است 🌱یا آش و شلغم است چرا؟ 🌸تو مهمانی هم نمی‌گفت 🌱دوست ندارم من این غذا 🌸با میل می‌خورد و گویی بود 🌱آن غذا بهترین غذا 🌸دست او مثل شاپرک 🌱تو باغ سفره پر می‌زد 🌸گاهی به آب، گاهی به نان 🌱گاهی به خرما سر می‌زد 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: یاد خدا 🌸پیامبر عزیز ما 🌱بنده‌ی آرام خدا 🌸روی لبش همیشه بود 🌱در همه‌جا نام خدا 🌸وقت ناهار و شام که بود 🌱کنار سفره می‌نشست 🌸از نانی که تو سفره بود 🌱تکه‌ای می‌گرفت به دست 🌸با گفتن نام خدا 🌱یواش یواش می‌خورد غذا 🌸آخر هر غذا می‌کرد 🌱شکر خدای خوب را 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: کنار سفره 🌸پیامبر عزیز ما 🌱تو خانه‌اش یا هر کجا 🌸هول نمی‌شد؛ شتاب نداشت 🌱موقع خوردن غذا 🌸وقتی میان سفره‌اش 🌱غذای خیلی داغی داشت 🌸حتی از آن لقمه‌ای هم 🌱توی دهان نمی‌گذاشت 🌸غذا کمی که سرد می‌شد 🌱شروع می‌کرد به خوردنش 🌸یواش یواش غذا می‌خورد 🌱تا نریزد رو پیرهنش 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: عطر و گلاب 🌸پیامبر عزیز ما 🌱موقع نوشیدن آب 🌸رعایت ادب می‌کرد 🌱هول نمی‌شد، نداشت شتاب 🌸کاسه را با دست خودش 🌱می‌برد به سوی دیگران 🌸به هر کدامشان می‌گفت: 🌱میل می‌کنی از آب آن؟ 🌸عکس قشنگ صورتش 🌱دیده می‌شد میان آب 🌸از گل روی او می‌شد 🌱کاسه پر از عطر و گلاب 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: کاسه‌ی شیر 🌸هرکه به پیغمبر ما 🌱هدیه‌ی کوچکی می‌داد 🌸پیامبر عزیز ما 🌱قبول می‌کرد با روی شاد 🌸روزی کسی برای او 🌱یک کاسه شیر تازه برد 🌸پیامبر عزیز ما 🌱با خوشحالی گرفت و خورد 🌸مردی که شیر آورده بود 🌱می‌گفت: ببخشید که کم است 🌸اما قبول کردنتان 🌱برای من یه عالم است 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی پیامبر ص 🔸️این قسمت: انگور و هندوانه 🌸پیامبر عزیز ما 🌱بین تمام میوه‌ها 🌸از همه بیشتر می‌خرید 🌱انگور و هندوانه را 🌸وقتی که با خودش می‌برد 🌱هندوانه، توی خانه 🌸بچه‌ها فریاد می‌زدند 🌱جانمی جان، هندوانه! 🌸با بچه‌ها چه باصفا 🌱گوشه‌ی خانه می‌نشست 🌸قاچ‌های سرخ و خوشمزه 🌱هر یکی می‌گرفت به دست 🌸قاچ‌های هندوانه، گل 🌱بچه‌ها مثل شاپرک 🌸خنده‌کنان گاز می‌زدند 🌱چه باصفا، چه بانمک 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737