eitaa logo
بانک تولیدات مجازی
6.2هزار دنبال‌کننده
41.9هزار عکس
22.9هزار ویدیو
3.3هزار فایل
بانک تولیدات مجازی معاونت تبلیغ حوزه‌های علمیه 🔰 اینجا سعی میکنیم بهترین تولید‌های رسانه‌ای را قرار دهیم تا ادمین‌های عزیز در کانال‌ها و سکو‌های خود منتشر کنند 🗒 موضوعات: 🔰مذهبی 🔰سیاسی 🔰فرهنگی ارتباط با ادمین @Mobalegh20 @ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 درسی از جنگ احزاب 🟢 در جریان جنگ احزاب که تمام گروه های دشمن در برابر اسلام با یکدیگر هم دست شده بودند تا مسلمانان و اسلام را به صورت کلی از بین ببرند، خداوند شرایط مسلمانان را این گونه تصویر می کند: 🔻 «(به خاطر بیاورید) زمانی را که آنها از طرف بالا و پایین (شهر) بر شما وارد شدند (و مدینه را محاصره کردند) و زمانی را که چشم ها از شدّت وحشت خیره شده و جان ها به لب رسیده بود و گمان های گوناگون بدی به خدا می بردید. آنجا بود که مؤمنان مورد آزمایش قرار گرفتند و به تزلزل [در ایمان] و اضطرابی سخت دچار شدند». 🔻 داستان این جنگ به خوبی نشان می دهد که گاهی شرایط آن قدر سخت می شود که حتی مؤمنین نیز نسبت به خدا دچار بدبینی می شوند. صبر در این شرایط نشان از قوت ایمان و اعتماد به خداوند دارد. 🔹 احزاب: 10 و 11. 📚 جهت مطالعه بیشتر لینک زیر را کلیک کنید: 🌐 http://btid.org 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
💢 عنایت امام حتی به غیر شیعیان 🟢 معلّى بن خنيس نقل مى‏ كند: در شبی بارانى [و نسبتاً تاریک]، امام صادق عليه السّلام را دیدم که به طرف سايبان بنى ساعده روانه شد. من هم به دنبال آن حضرت به راه افتادم. در همين اثناء چيزى از دست آن حضرت بر زمين افتاد، پس فرمود: به نام خدا، خدايا! [اینها را] به من برگردان. 🔻 پس من نزد ایشان رفته و سلام كردم. حضرت فرمود: معلّى! تويى؟! عرض كردم: آرى، فدايت شوم. فرمود: با دستان خود بِگَرد! اگر چيزى پيدا كردى، آن را به من بده. راوى گفت: جستجو كردم تا نان هایی را كه پخش شده بود، پيدا كردم. هر چه را که پیدا می کردم، به آن حضرت مى ‏دادم تا سرانجام كيسه ‏اى كه همراه امام بود، پر از نان شد. عرض كردم: فدايت شوم! اجازه بده تا من به جاى شما كيسه نان را بردارم. فرمود: نه! من به اين كار سزاوارترم؛ ولى تو به همراه من بيا! 🔻 [آنگاه حرکت کرده و] به سايبان بنى ساعده رسيديم. در آنجا جمعى را ديديم كه خوابيده بودند، حضرت شروع كرد (به تقسيم نان ها) و در زير لباس و يا بر بالين هر يک از آنها يک يا دو قرص نان گذاشت تا نفر آخر و بعد برگشتيم. من به حضرت عرض كردم: فدايت شوم! آيا اينها حق را مى‏ شناسند؟ (یعنی به حق امامت شما ايمان دارند؟) فرمود: چنانچه حق را مى‏ شناختند، نمک نيز به آنها مى‏ داديم. 📚 بحارالانوار، ج93، ص125. 🔹 جهت مطالعه بیشتر لینک زیر را کلیک کنید: 🔻 http://btid.org 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
message-1713607706-67.mp3
6.21M
🎙داروی ناتوانی در دنیا و آخرت 🎶📢توصیه ی پیامبر (ص) به شخص ناتوان: سُبْحَانَ اَللَّهِ اَلْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِيِّ اَلْعَظِيمِ اَللَّهُمَّ اِهْدِنِي مِنْ عِنْدِكَ وَ أَفِضْ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ اُنْشُرْ عَلَيَّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ أَنْزِلْ عَلَيَّ مِنْ بَرَكَاتِكَ https://btid.org/fa/sound 📎 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
message-1713688579-67.mp3
4.82M
🎙مقام حضرت زهرا (سلام الله علیها نزد پدر) 🎶📢داستانی از ارتباط عاطفی حضرت فاطمه س با پدر https://btid.org/fa/sound 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
message-1713688478-67.mp3
3.07M
🎙جوانمردی و سخاوت علی (علیه السلام) 🎶📢 داستانی از بخشندگی حضرت امیر علیه السلام https://btid.org/fa/sound 📎 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
message-1713783240-67.mp3
3.96M
🎙علاقه ی پیامبر به امام حسین علیه السلام 🎶📢داستانی از محبت پیامبر ص به امام حسین علیه السلام https://btid.org/fa/sound 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
message-1713782961-67.mp3
2.53M
🎙سر سفره ی امام حسن مجتبی علیه السلام 🎶📢داستانی از سفره ی کرامت امام حسن علیه السلام https://btid.org/fa/sound 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
message-1713865411-67.mp3
2.51M
🎙ارزش دستگیری از یکدیگر 🎶📢داستانی از امام صادق علیه السلام درباره ی اهمیت دستگیری از یکدیگر https://btid.org/fa/sound 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
message-1713865328-67.mp3
2.5M
🎙مجالست شیعیان با یکدیگر 🎶📢داستانی از امام باقر علیه السلام درباره ی اهمیت دورهمی های شیعیان https://btid.org/fa/sound 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
message-1713865272-67.mp3
4.59M
🎙طبق های اسمانی 🎶📢داستانی از کرامت امام زین العابدین علیه السلام https://btid.org/fa/sound 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
message-1714040403-67.mp3
3.73M
🎙سفارش به نماز صبح و مغرب 🎶📢داستانی از امام زمان علیه السلام درباره ی اهمیت نماز اول وقت https://btid.org/fa/sound 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
message-1714040343-67.mp3
3.39M
🎙گره گشایی از مسلمانان 🎶📢داستانی از امام حسن عسکری علیه السلام درباره ی گره گشایی از مسلمانان https://btid.org/fa/sound 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
💎 حاجت برآورده شده 🎁 ریّان بن صلت درخراسان به دیدار امام رضا علیه السلام رفت، در میانه راه با خود گفت: کاش امام از سکّه هایی که به نامشان ضرب شده است، به من هدیه می دادند. 🔷 وقتی به منزل امام رسید، سلام کرد. هنوز آرزوی خودش را بر زبان نیاورده بود، که آن حضرت به خدمتکار خود فرمود: سی درهم بیاور و به مهمان تقدیم کن! 🔺 ریّان در دلش گفت: ای کاش امام از لباس هایی که تاکنون پوشیده هم به من هدیه کند. ❗️ هنوز در این فکر بود که امام دوباره به خدمتکار خود فرمودند: مقداری لباس هم بیاور و در اختیار این میهمان بگذار. 🌐 (قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، 2 / 768؛ بحار الانوار، 49 / 56.) 🔸 https://btid.org/fa/koodak 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
💎 آهو کوچولو آروم باش! 🔶 عبدالله بن شبرمه از مردم مدینه حضرت رضا عليه السّلام را به عنوان امام قبول نداشت. روزی با امام رضا به سمت صحرایی هم مسیر شد. وقتی به بيابان رسید، گله آهویی را مشاهده كرد که در حال چریدن بودند. ✅ حضرت به يكی از آن ها اشاره فرمود. بچّه آهویی به نزد حضرت آمد، اما بسیار مضطرب بود. حضرت دست نوازش به سر آن كشيدند، سخنی به او گفتند كه ما نفهميديم، اما آن بچّه آهو آرام گرفت. 💥 عبدالله بن شبرمه که تاکنون امام را قبول نداشت گفت: من از گناهان گذشته ام توبه می كنم، شهادت می دهم که شما از جانب خداوند حجت بر ما هستید. 🌐 (بحارالانوار، ج 49، ص 52.) 🔸 https://btid.org/fa/koodak 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
💎 خبر دادن از غیب 🔶 بكر بن صالح به حضرت رضاعليه السّلام گفت: همسرم باردار است، از خدا بخواهيد كه نوزادم پسر باشد. 🔷 حضرت فرمودند: به زودی همسرت دو بچّه خواهد آورد. 💥خوشحال شد، می خواست که نام يكی را محمّد و ديگری را علی گذارد، اما از سخنان حضرت فهمید يكی پسر و دیگری دختر است. ✅ وقتی به كوفه آمد، ديد كه پیش بینی امام رضا علیه السلام دقیقا درست اتفاق افتاده است. 🌐 (الخرايج، ج 1، ص 362) 🔸 https://btid.org/fa/koodak 📎 📎 📎 السلام 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
💎 آگاهی از آینده 🔶 دعبل خُزاعی یکی از شاعران بزرگ زمان امام رضا علیه السلام بود که در مدح امامان معصوم شعر می گفت. 🎁 در یکی از مجالس شعری درباره کرامت های امام رضا علیه السلام سرود، آن امام مهربان هم سکّه هایی از نقره که نام امام بر آن نقش بسته بود، به او هدیه دادند. ✅ دعبل پول ها را نپذیرفت و بازگرداند، چون از سر محبّت و ارادت شعر سروده بود، امّا امام فرمود: این سکّه ها را بگیر، زیرا به آن نیاز خواهی یافت! 💰 دعبل می گوید: وقتی به خانه برگشتم، دیدم که دزد آمده و وسایل خانه را برده است. 🔸 چون روی سکّه های نقره نام امام نقش بسته بود، مردم آن ها را به قیمت خوبی از من خریدند، من هم هر چیزی که نیاز داشتم را با آن ها خریدم. 🌐 (قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح 2 / 769؛ بحارالانوار 49/56.) 🔸 https://btid.org/fa/koodak 📎 📎 📎 السلام 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
💎 التماس گنجشک 🔶 سليمان جعفری در باغی خدمت امام رضاعليه السّلام بود كه ناگهان گنجشكی مقابل حضرت آمد. او میان زمين و هوا مدام بال بال میزد. امام رضا علیه السلام فرمودند: می دانی اين حيوان چه می گويد؟ ماری می خواهد به جوجه هایش آسيب برساند. اين عصا را بردار و آن را بكش! 🔷 سليمان می گويد: من عصا را برداشتم و داخل خانه ای كه حضرت فرموده بود رفتم، ديدم كه ماری به طرف جوجه ها در حركت است. من او را كشته و به خدمت حضرت برگشتم. 🌐 (بحارالانوار، ج 49، ص 88.) 🔸 https://btid.org/fa/koodak 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
💎 وجود آمدن چشمۀ جوشان به اراده حضرت 🔶 در سفری خدمت امام رضاعليه السّلام بوديم. به بيابانی رسيديم كه نزديک بود در اثر تشنگی هلاک شويم. امام هشتم عليه السّلام فرمودند: به فلان مكان برويد، چشمه ای را مشاهده می كنيد. 🔷 همه کاروان به آن جا رفتیم. از آن چشمه نوشیدیم و حیوانات را سیراب کردیم. ✅ اما هنگام حركت هرچه جستجو كرديم، از چشمه اثری نديديم. 🌐 (بحارالانوار، ج 49، ص 37 و عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 217.) 🔸 https://btid.org/fa/koodak 📎 📎 📎 السلام 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
💎 شفاعت از گناهکار 🔶 شبی معین الدین اشرف در حرم امام رضا علیه السلام خواب بود. او داشت برای وضو آماده می شد که دید مرد نورانی با چند نفر وارد صحن شدند. 🔷 آن مرد بلند فریاد زد: این خبیث را از اینجا بیرون بیاورید! ❌ چند نفر شروع به کندن قبر کردند. من از یکی پرسیدم: این مرد نورانی کیست؟! او گفت: ایشان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. ✅ در این هنگام دیدم حضرت رضا علیه السلام از حرم بیرون آمدند، سلام و احترام کردند و خواستند تا این کار انجام نشود. 🕋 امام رضا علیه السلام گفتند: هر چند او گناهکار است، ولی وصیت کرده در جوار من به خاک سپرده شود، او را به من ببخشید. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: او را به تو بخشیدم. 🌐 (کرامات رضویه، ج2، ص100، به نقل از دارالسّلام نوری.) 🔸 https://btid.org/fa/koodak 📎 📎 📎 السلام 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
💎 نجات اسیر ⏱ در زمان حمله ترکان به استرآباد خیلی از زنان و دختران را به اسیری گرفتند. یکی از این اسرا دختر یک پیرزن بود. 🔷 پیرزن در فراق دخترش خیلی ناراحت بود. روزی به راه افتاد تا از امام رضا علیه السلام آزادی دخترش را بخواهد. از طرفی هم ترکان دختر او را به بازار بردند و به یک تاجر مسلمان فروختند. 🔶 مرد با خدایی که رفیق این تاجر بود، شب قبل در خواب دیده بود در حال غرق شدن است، اما دختری او را نجات می دهد. ✅ فردا که پیش تاجر آمد، چشمش به دختر افتاد، فهمید همان دختری است که او را نجات داده، او را خرید و به خانه برد، بعد او را برای پسرش خواستگاری کرد. 🔺شرط دختر برای ازدواج یک سفر مشهد بود. اما وقتی به مشهد رسید بیمار شد. 🔷 پسر با عجله به سمت حرم رفت و از امام رضا علیه السلام کمک طلبید، او در بیرون حرم پیرزنی را دید. از او درخواست کرد که از همسر بیمارش پرستاری کند، او هم به خاطر خدمت به زائر آقا قبول کرد. 🎁 وقتی به بالای سر دختر بیمار رسید، دید که دختر خودش است. 🌐 (دارالسّلام نوری، ج2، ص99.) 🔸 https://btid.org/fa/koodak 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
💎 رساندن مخارج زائر 🔶 یکی از دانشمندان به زیارت امام رضا علیه السّلام آمد، اما بعد از چند روز دیگر پولی برای بازگشت نداشت. 🔷 او رو به گنبد کرد و گفت: آقای من! من زائرت هستم، روزی سه سکه خرج غذای من است، این مقدار را به من برسان. 🎁 پس از این خواهش، هر روز که از خواب بیدار می شد، می دید که سه سکه در اطاق خانه است. 🌐 (کرامات رضویه، ج1، ص250، به نقل از تحفة الرضویه.) 🔸 https://btid.org/fa/koodak 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
💎 شفاعت به خاطر مادر ✳️ دو تا برادر بودند، یکی خوب و مؤمن، دیگری مردم آزار و بدکار. روزی هر دو عازم سفر مشهد شدند. در راه برادر بدکار دست از اذیت مردم برنمی داشت، او در میانه راه مریض شد و از دنیا رفت. 🔻 چند روز بعد از دفن، خواب مرده را دیدند که وضعش خوب بود. از او جریان را پرسیدند. می گفت: همین که از دنیا رفتم، آتش مرا فرا گرفت. هنگام غسل آتش بر من می ریختند، بعد هم مرا در پارچه ای از آتش پیچیدند. 🔷 هرچه فریاد می زدم کسی صدایم را نمی شنید تا اینکه مرا وارد حرم امام کردید و دور حرم طواف دادید. 🔶 من هر چه التماس می کردم امام رضا علیه السلام جواب نمی داد تا اینکه پیرمردی گفت: او را به مادرش قسم بده. 🎁 وقتی این کار را کردم، آقا زیر لب چیزی گفت. بعد از آن از حرم بیرون آمدم و دیگر آن آتش ها نبود. 🌐 (کرامات رضویّه، ج2، ص116، و دارالسّلام عراقی ص491.) 🔸 https://btid.org/fa/koodak 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
💠 یهودی که با صدقه از نفرین پیامبر(ص) نجات یافت 🟢 روزی پیامبر صلی الله علیه وآله با اصحابشان در جایی ایستاده بودند. شخصی یهودی که از کنار ایشان عبور می کرد، به جای سلام به ایشان گفت: سام علیک ؛ مرگ بر تو باد . پیامبر صلی الله علیه وآله نیز در جوابش فرمودند: علیک ؛ یعنی بر خودت باد... . 🔻 وقتی یهودی رفت، فرمودند: امروز ماری گردن این یهودی را نیش می زند و او خواهد مرد. یهودی رفت و هیزمی زیادی جمع کرد و صحیح و سالم برگشت. پیامبر به او فرمودند: هیزم هایت را بر زمین بگذار. وقتی هیزم ها را روی زمین گذاشت، دید مار سیاهی درون آن است که چوبی را با دندان هایش گاز گرفته است. 🔻 پیامبر به او فرمودند: امروز چه کار کردی؟ گفت وقتی برای کندن هیزم می رفتم، دو گِرده نان داشتم که یکی را خودم خوردم و یکی را انفاق نمودم. پیامبر فرمودند: به واسطه همان انفاق است که خداوند بلا را از تو دفع نموده است. یکی از آثار صدقه، دفع مرگ ناگهانی است. 📚 کافی، اسلامیه، ج4، ص5. 🌐 https://btid.org 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
💠 تسبیح در و دیوار 🟢 مرحوم حاج آقا رحیم ارباب نقل می‌کند یک شب من از اتاقم در مدرسه علمیه به قصد وضو به‌سوی صحن مدرسه آمدم که نماز شبم را بخوانم. وقتی از اتاق بیرون آمدم، دیدم صدای همهمه‌ای می‌آید. هرچه نگاه کردم، دیدم همه جا سوت و کور است و گویا صدا از درخت و همه جا می‌آید؛ مثل یک ذکری بود. 🔻 رفتم وضوخانه دیدم آنجا هم صدا می‌آید، تعجب کردم این صدای ذکر از کجاست. آمدم توی ایوان نماز بخوانم، اما همینطور توی فکر بودم که این صدا از کجا می‌آید؟ قدری که رفتم دیدم مرحوم آخوند کاشی مشغول نماز شب هستند و توی قنوت وِتْرشان همینطور ذکر می‌خواند و گریه می‌کند و در و دیوار هم با ایشان ذکر می‌گویند. 🔻 من همینطور ایستادم و به او نگاه کردم تا نماز صبح شد و دیدم سر و صدا هم تمام شد. فردا رفتم درس آخوند و به ایشان گفتم: آقا من یک سوالی از شما دارم. فرمود: بفرمائید. گفتم: من چنین چیزی از شما دیدم و ذکر در و دیوار، جریان چی بود؟ 🔻 آخوند فرمود: خودتان شنیدید؟ گفتم: بله. فرمودند: خداوند به تو عنایتی کرده است که شنیده ای. چون قرآن کریم می‌فرماید: در و دیوار تسبیح خدا را می‌گویند. اگر کسی ذکر موجودات را درک کند و بفهمد، معلوم است که خداوند توجهی به او کرده است. 🔻 به قول شاعر: زبان موجودات این است: ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم از شما نامحرمان ما خامُشیم 📚 پایگاه اطلاع رسانی حوزه، https://B2n.ir/w59554. 🌐 https://btid.org 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
💠 گول ظاهر افراد را نخوریم 🟢 در حديثى آمده است: اميرمؤمنان على علیه‌السلام شبى از مسجد كوفه به سوى خانه خويش حركت كرد، در حالى كه كميل بن زياد كه از دوستان خاص آن حضرت بود ایشان را همراهى مى‌ كرد. در اثناء راه از كنار خانه مردى گذشتند كه صداى تلاوت قرآنش بلند بود و اين آيه را أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ... با صداى دلنشين و حزين مى‌ خواند. 🔻 كميل در دل از حال اين مرد بسيار لذت برد و از روحانيت او خوشحال شد. بى‌ آنكه کمیل چيزى بر زبان براند، امام رو به سوى او كرد و فرمود: سر و صداى اين مرد مايه شگفتی تو نشود، او اهل دوزخ است و به زودى خبر آن را به تو خواهم داد! 🔻 كميل از اين مساله در تعجب فرو رفت، نخست اينكه امام از فكر و نيت او آگاه گشت و ديگر اينكه شهادت به دوزخى بودن اين مرد ظاهر الصلاح داد. مدتى گذشت تا سرانجام كار خوارج به آنجا رسيد كه در مقابل امير مؤمنان ايستادند و حضرت با آنها پيكار كرد؛ در حالى كه قرآن را آن گونه كه نازل شده بود، حفظ داشتند. 🔻 اميرمؤمنان علیه‌السلام رو به كميل كرد و در حالى كه شمشير در دست حضرت بود و سرهاى آن كافران طغيانگر بر زمين افتاده بود، با نوک شمشير به يكى از آن سرها اشاره كرد و فرمود: اى كميل! أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ يعنى اين همان شخصى است كه در آن شب تلاوت قرآن مى‌ نمود و حال او اعجاب تو را برانگيخت. كميل حضرت را بوسيد و استغفار كرد. 📚 تفسیر نمونه، اسلامیه، ج19، ص398. 🌐 https://btid.org 📎 📎 📎 @banketolidat