eitaa logo
بانوی نهاوند
554 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
613 ویدیو
18 فایل
🌺 کانالی برای بانوان عزیز نهاوندی 🌺 🌷 لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/banooye_nahavand ارتباط با ادمین @banooyenahavand @shahreman401
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 به نام خدا🌷 🌨 اسطوره ی ترکیبی 🌨 ننه سرما (دا) و فرزندانش چله بزرگه و چله کوچکه روزی بود روزگاری بود.غیر از خدا هیچکی نبود.ننه سرمایی بود که در کوه های گری نهاوند زندگی می کرد.نام ننه سرما به محلی قدیم(( دا ))بود.محل زندگی او یخچال های گاوماهی بالای سراب گاماسیاب بود. دا به امر خدا مأمور بود این یخچال ها را با برف و یخ نگهداری کند،زیرا آنها با ذوب تدریجی، آب سراب گاماسیاب را در طول سال تامین می کنند. خداوند برای اینکه دا بتواند در انجام ماَموریتش موفق شود به او دو فرزند پسر به نام های آمل (چله بزرگه) و ممل (چله کوچکه) عنایت می کند. سراب گاماسیاب مظهر رودخانه ی گاماسیاب و این رودخانه سرچشمه ی رود کرخه است.گاماسیاب در مسیر خود صدها تمدن روستایی و شهری را در پنج استان همدان،کرمانشاه،لرستان،ایلام و خوزستان سیرآب می کند. این حوزه ی آبریز قبل از آنکه قاره های آمریکا،استرالیا و قطب های شمال و جنوب کشف شوند، بخش اعظم دنیای قدیم را تشکیل می داده اند.از این رو رودخانه ی پر آب گاماسیاب همچون رود نیل پر بازده ، گرامی و مقدس بوده است. از این رو ننه سرما از هزاران سال پیش ماموریتی بزرگ برای حفظ رودخانه ی گاماسیاب ‌و بالتبع یخچال های آن برعهده داشته است. وظیفه ای که هرساله در طی هزاره ۶ا و قرن‌ها برعهده داشته و تکرار می شود و تاکنون از عهدی آن برآمده است. ماموریت دا از اوایل پائیز شروع می شود،زیرا با ذوب شدن یخچال های گرو(گری)آب سراب گاماسیاب کم تر و کمتر و به حدی نگران کننده می رسد. رودخانه ای که حجم و سرعت آن در بهار می تواند دهها گاو را با خود ببرد اینک به جوبی بی رمق تبدیل شده است. با احساس این وضعیت دا از خواب بیدار می شود.بیداری او توام با نسیم پائیزی و حرکت خونه خه ور کونا(قاصدک ها)است. به این معنا که ای جانداران به فکر زمستان خود باشید.پشت بام ها ،آب رفت ها ،خوراک و پوشش و همکاری و دیگریاری ها فراموش نشود. سرمای من و فرزندانم شوخی بردار نیستند. در این مسیر ماجراهای زیادی اتفاق می افتد،ازجمله تولد و مرگ چله بزرگه و چله کوچکه است . اول دیماه نام شب چله بزرگه یا امل متولد می شود. اول دی نماد و پیام تولد فرزند ارشد دا در طولانی ترین شب تارک و سرد سال است و همچنین نماد و منشاء پدیده های زمستانی می باشد،سردی شدید هوا و بارش برف و بوران و باران و .. به شکلی است که طبیعت لباس سفید می پوشد و یخچال های گری را به مرور پر از برف می کند، شب چله سیاه و پربرف همچنین نشان و پیام و هشدار برای دور همی و همبستگی خانواده ها و اقوام و همسایه ها و دادرسی ها و همکاری ها برای حیات و زندگی در مقابل سرما و سیاهی است ، این شب نماد و منشاء برف روبی های دسته جمعی بر پشت بام ها و بالتبع شب نشینی و خاطره گویی ها و شاهنامه خوانی ها،شب چره ها، غذاهای زمستانی،میوه های تابستانی نگه داری شده و....، ،، است . واما عمر او ناپایدار و چهل روز است. ،تولد و رجز خوانی چله کوچکه بعد از چهل روز که مصادف با از دست رفتن چله بزرگه است .برادر کوچک را ترغیب به بارش و غرش بیشتر می کند. اما مرگ او بعد از بیست روز فرا می رسد. و به مرور موعد پیروزی نور و گرما و نوید بهار نی رسد او در مراحل پایانی وداع و خدا حافظی اش می گوید اگر عمر برادر بزرگم را داشتم سرمایی ایجاد می کردم که پیرزن کنار تنور و نوزاد داخل قنداق از سرما یخ بزند. و.... ،سوگواری دا برای فرزندانش و پاره کردن گردنبندهای ازجنس تگرگش، و ... هرکدام حکایتی خاص خود را دارند. دا در رابطه با مرگ فرزندانش اینگونه می سراید: املم مرد و مملم مرد دل وه کی کنم خش بنمم تنیشا و دنیانه بزنم تش، او تنیشا را پرتاب می کند اگر در دریا بیفتد آن سال پر بارش و اگر در بیابان بیفتد آن سال خشکسالی است. 🎋🍃🍂🍁 ننه سرمای غمگین از عمو روزگار شنیده که عمو نوروزی آخرای زمستان میاد تا دل مردم را شاد کنه.او هم به امید ازدواج با عمو نوروز خودش را مرتب می کند و آماده در خانه منتظر می ماند ولی خوابش می برد. وقتی از خواب بیدار می شود،خبر دار می شود که عمو نوروز آمده و زود رفته است. بار دیگر شیون و گریه و ناله و نعره سرمی دهد و گریه های او به شکل باران های بهاری بر کوهستان و سرزمین ها می ریزند.و رودخانه ی گاماسیاب را پر آب می کنند. .... ای دسم گل ای دسم نرگس داغتونه نینم هرگز و شه وِ چِلَه تو مارک☺️☺️💚🙏 محمد تقی شهبازی نهاوند دیماه ۱۴۰۱ برگرفته از کتاب دا ننه سرمای زاگرس نشین. اثر نگارنده برگرفته از کانال 🌺بانوی نهاوند 🌺@banooye_nahavand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاستیل تقویتی خونگی با مزه ی محشر🥺🍾 مواد لازم: چهار قاشق غذاخوری پودر ژلاتین یک سوم پیمانه آب سرد دو عدد پرتقال دو عدد نارنگی یک عدد لیمو ترش یک قاشق چایخوری پودر زنجبیل یک قاشق غذاخوری گلوکز یا عسل تا یک هفته تو یخچال قابل نگهداریه 🌺بانوی نهاوند 🌺@banooye_nahavand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دوتا فوق دکترا دارم، دوتا دکـترا دوتا ارشد دارم هم از داخـــل کشور و هم از خــــارج کشور، و... و ... ولـی افتخار من یک چیز دیگری است... 🌺بانوی نهاوند 🌺@banooye_nahavand
13.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بشر قابل پیشرفته😉 🌺بانوی نهاوند 🌺@banooye_nahavand
بانوی نهاوند
🔹اصطلاحات و لغات نهاوندی قسمت سوم 💥اصطلاحات امروز وسایل آشپزخانه🥣 دوری قزقو گوشگو تیجه نافیس آروی
♈️معانی اصطلاحات نهاوندی قسمت سوم🌹 معانی اصطلاحات محلی گذشته☺️ 💥اصطلاحات امروز وسایل آشپزخانه🥣 دوری: بشقاب قزقو :دیگ بزرگ گوشگو : گوشتکوب تیجه: آبکش نافیس: وردنه آرویز: الک لانجی : تشت بزرگ مجمه : سینی بزرگ دیگوله : دیگ کوچک دولچه : پارچ ______________ خویشان ونزدیکان👩‍💼👨‍⚕ شیرار: برادر شوهر آبِلا: برادربزرگ داشی: پدربزرگ، پدر دِدَه: مادربزرگ کُر: پسر آمو: عمو آبِجَه : خواهربزرگ شاباجی : خواهربزرگ شی خوار:خواهرشوهر همبی: جاری 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 🌺بانوی نهاوند 🌺@banooye_nahavand
🔸ثبت نام اعتکاف در نهاوند 🌺بانوی نهاوند 🌺@banooye_nahavand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
17.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وقتی حاج قاسم نمی‌دانست دارد دربارهٔ خودش صحبت می‌کند روحت شاد سردار دلها 🖤⚡️🖤 🌺بانوی نهاوند 🌺@banooye_nahavand
آزادی با بلوز سرخابی، شلوار جین و کیف‌دستی وارد آرایشگاه شدم. تا رسیدن نوبتم، نیم‌ساعتی باید منتظر می‌ماندم. دفترچه‌ی لغات انگلیسی‌ را از کیف در آوردم و شروع به خواندن کردم. یکی از خانم‌ها که مثل من منتظر نوبت بود، گفت: "چه موهای پُرپُشت و خوش‌رنگ‌وحالتی دارین؟" گفتم: "ممنونم، چشماتون قشنگ می‌بینه." _ شما هم زبان می‌خونی مهاجرت کنی؟! خیلیا به‌خاطر حجاب اجباری دارن میرن. _ نه، من مُدرس زبانم و لازمه انگلیسیم را تقویت کنم. _ چقدر با آزادی زن‌ها موافقین؟ _ کاملاً. خانمی که در نوبت میکاپ بود گفت: "آره به خدا از روزی که روسری‌هامونُ در آوردیم برف و بارون و رحمته که نازل میشه." گفتم: "چه جالب که شما این‌طوری برف و بارون را تحلیل می‌کنی." گفت: "اصلاً نفاق از بین رفته به‌خاطر همین خدا داره بهمون رحم می‌کنه." _ به سنت‌های الهی هم مسلط هستین؛ اما ما خانوم‌ها گاهی به هم رحم نمی‌کنیم. _ چطور؟! _ مثلاً بعضی خانوما با آرایش شب، صبح‌ها میرن سر کار و حواس همکارای مَردشونُ پرت می‌کنن. خانمی که زیر دست آرایشگر بود، گفت: "خیرندیده‌ها چرا میرن سراغ مردهای متأهل؟" ناخن‌کار داد زد: "خدا لعنتشون کنه، خوشگل می‌کنن دل شوهرامون آب میشه." آرایشگری که مشغول رنگ مو بود، گفت: "خب برن سراغ پسرهای مجرد!" خانم اولی گفت: "بدبختن، فردا همین مرد، مثل آشغال از زندگیش پرتشون می‌کنه بیرون." خانم جوانی گفت: "شوهرم میگه حالم از موهای فر خوردت به هم می‌خوره، یه کاریشون بکن. منم باید هر شیش ماه بیام بشینم رو صندلی کراتینه، چون آقا بیست‌وچهاری جلوی شبکه‌های ماهواره‌ای لَم داده و فیلش یاد هندستون می‌کنه. به خدا ما زن‌ها خیلی بدبختیم..." گفتم: "باور کنید تو خود فرانسه هم پوشش دانشگاه با عروسی فرق می‌کنه." خانم اولی گفت:" پس شما به آزادی قائل نیستی؟!" گفتم: "چرا منم میگم زنا حق دارن آزاد شن." _ مبارزه می‌کنیم تا آخرین نفس. _ اما تعریف من از آزادی با تعریف شما یکم فرق داره. ناخن‌کار گفت: "چه فرقی؟!" گفتم: "زن‌ها باید آزاد شن از اینکه هم‌شکل هم باشن، دماغا سر بالا، گونه‌ها برجسته، لبا تزریقی، سینه‌ها عمل‌شده، ناخن‌ها فرنچ‌شده، مژه‌ها اکستنشن‌شده و پلکای بلفاروپلاستی‌شده....از جبری که می‌گه باید این شکلی بود تا محبوب بود." لایک بود که از هرطرف به‌سمت من ارسال می‌شد. ادامه دادم: "به چه گناهی این‌قدر باید زیر تیغ جراحی رفت؟!" یکی گفت: "چقدم که خطاهای پزشکی زیاده!" دیگری گفت: "دستی‌دستی زیر تیغ این جراحا خودمونُ به کشتن میدیم." آرایشگره گفت: "یکی از مشتری‌هام، بنده‌‌خدا‌، به‌خاطر جراحی زیبایی ابدومینال شکم، آمبولی کرد و از دنیا رفت. طفلی خیلی‌جوون بود." گفتم: "حالا میاید برای این آزادی مبارزه کنیم؟" ناخن‌کار گفت: "راس می‌گی آزادی واقعی اینه که می‌گی." کارم که تمام شد رفتم از راهروی ورودی، قبل از پذیرش، از رخت‌آویز، چادرم را سر کردم و آمدم برای خداحافظی. خانمی که اول سر صحبت را باز کرده بود گفت: "عه شما چادری هستی؟! حیف!" گفتم: "چی حیف؟!" گفت: "حیفه این موهای قشنگتون..." خندیدم و گفتم: "نظر لطفتونه. خیلی‌ها فکر می‌کنن ما داریم زیر چادر، کچل می‌شیم، ولی خب، من سی‌ساله چادری‌ام و موهام به این پُرپُشتیه." صدای خنده، آرایشگاه را پر کرد. به خدا سپردمشان. آرایشگاه را ترک کردم و تا رسیدن به خانه به برفی که بعد از راهپیمایی مردم نازل شده‌بود، فکر کردم. بله... انصاف نیست که به بهانه آزادی ما، خانواده ای متلاشی بشه... معنی آزادی رو درست بفهمیم... 🔹آزادی به معنای ولنگاری نیست... 🔹آزادی یعنی تا جایی که توانایی داری، رشد و پیشرفت کنی..‌. ✍ بهار قبادی 🌺بانوی نهاوند 🌺@banooye_nahavand