#مصطفی_صدرزاده معروف به سید ابراهیم متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ در شوشتر خوزستان در اول آبان ۱۳۹۴ در #حلب سوریه شهید شد.
از #مصطفی_صدرزاده دو یادگار به جای مانده است.
پدر جانباز #مصطفی_صدرزاده از ۲ سالگی شهید به مازندران و از ۱۱ سالگی به شهریار مهاجرت کرد.
مسجد و هیات پاتوق دوران نوجوانی #مصطفی_صدرزاده بود.
از نوجوانی دغدغه کارهای فرهنگی و فعالیت در بسیج و یادگیری فنون نظامی را داشت.
در جوانی به حوزه علمیه رفت تا علوم دینی را بیاموزد.
رشته ادیان و عرفان در دانشگاه مقصد بعدی زندگی #مصطفی_صدرزاده بود.
نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار را با برپایی کلاسها و اردوهای فرهنگی و نظامی و جلسات سخنرانی جذب میکرد.
از سال ۹۲ که #مصطفی_صدرزاده برای دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها رفت، فاطمه و محمدعلی و خیلی از نوجوانان شهریار جای خالی اش را حس کردند، تا تاسوعای سال ۱۳۹۴ که فرمانده گردان عمار و جانشین تیپ #فاطمیون در عملیات محرم به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.
امروز هم دوباره نام او بر زبان #رهبر_عزیز_انقلاب جاری شد و از او به عنوان نقطه #امید_آفرین و الگوی #جوان_ایرانی یاد نمودند.
https://eitaa.com/banooyepishran
وصیت نامه شهید #مصطفی_صدرزاده
بخش اول
بسم رب الشهدای و الصدیقین
خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست.
سپاس خدایی را که بر سر ما منت نهاد و از میان این همه مخلوق ما را انسان خلق کرد.
شکر خدایی را که از میان این همه انسان، ما را در خاکی مقدس به نام #ایران قرار داد.
و شکر خدایی را که به بنده پدر و مادر و همسر صالح عطا کرد.
و شکر بیپایان خدایی را که محبت شهدا و #امام شهدا را در دلم انداخت و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم.
خدایا از تو ممنونم بیاندازه که در دل ما محبت #سید_علی_خامنهای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را.
درس اینکه یزیدهای دوران را بشناسیم و جلوی آنها سر خم نکنیم.
https://eitaa.com/banooyepishran
وصیت نامه شهید #مصطفی_صدرزاده
بخش دوم
از تمام دوستان و آشنایان در ابتدای وصیتنامه خویش تقاضا دارم به فرامین #مقام_معظم_رهبری گوش دهند تا گمراه نشوند؛ زیرا ایشان بهترین دوستشناس و دشمنشناس است.
از پدر و خانواده عزیزم تقاضا دارم برای بنده بیتابی و ناراحتی بیش از حد نکنند و اشکها و گریههای خود را نثار اباعبدالله و فرزندان آن بزرگوار کنند.
پدر و مادر و همسرم و دخترم از شما تقاضا میکنم بنده رو ببخشید و از خدا بخواهید بنده رو ببخشد.
چقدر در حق پدر و مادر کوتاهی کردم. چقدر شما را به دردسر انداختم.
فقط خدا شاهد تلاش شما بود که در زمان جنگ با سختی و مشقت از من نگهداری کردید و بعد از جنگ هم برای درسخواندن من چقدر سختی کشیدید. فقط خدا میداند که چقدر نگران کردهام اذیت کردهام و شما تحمل کردید زیرا تلاش میکردید تا فرزندتان عاقبتبهخیر شود.
از شما ممنونم که همیشه انتخاب را به عهده خودم گذاشتید. حتی وقتی در نوجوانی میخواستم به نجف برای تحصیل بروم مخالفت نکرده و از اینکه همیشه به نظر من احترام گذاشتید ممنونم.
حالا هم از شما خواهش میکنم یکبار دیگر و برای آخرین بار به نظرم احترام بگذارید و از هیچکس و از هیچ نهادی دلخور نباشید.
مبارزه با دشمنان، آرزوی بنده بود و فقط خدا میداند برای این آرزو چقدر ضجه زدم و التماس کردم.
ممکن است بعضیها به شما طعنه بزنند اما اهمیت ندهید بنده به راهی که رفتم یقین داشتم.
https://eitaa.com/banooyepishran
وصیت نامه شهید #مصطفی_صدرزاده
بخش سوم
از همسر عزیزم میخواهم که بنده را ببخشد زیرا که همسر خوبی برای او نبودم.
به همسر عزیزم میگویم میدانم که بعد از بنده دخترم یتیم میشود و شما اذیت میشوید اما یادت باشد که رسول خدا فرموده: هرکس که یتیم شود خدا سرپرست اوست.
ایمان داشته باش که خدا همیشه با توست.
آرزو دارم که دخترم فاطمه، فاطمی تربیت شود یعنی مدافع سرسخت #ولایت.
https://eitaa.com/banooyepishran
وصیت نامه شهید #مصطفی_صدرزاده
بخش چهارم
از دوستان، آشنایان و فامیل و هرکس که حقی گردن ما دارد تقاضا میکنم بنده حقیر را ببخشد زیرا میدانم که اخلاق و رفتار من آنقدر خوب نبود که توفیق شهادت داشته باشم و حتی اگر نصیب ما شد، لطف و کرم و هدیه خدا بوده.
مردم عزیز #ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم.
چقدر بچههای ما یتیم شدند، زنها بیوه، مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود.
در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست، دل امام زمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضیها نگهداشته نشد و برادران و خواهران من ماهواره و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد. از ما گفتن ما که رفتیم...
https://eitaa.com/banooyepishran
وصیت نامه شهید #مصطفی_صدرزاده
بخش آخر
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
بیبی زینب (س)!
آن زمانی که شما در شام غریب بودید گذشت.
دیگر به احدی اجازه نمیدهیم به شما و به سلاله حسین (ع) بیاحترامی کند. دیگر دوران مظلومیت شیعه تمام شده.
بیبیجان!
انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم
بیبی عزیزم!
مرا قاسم خطاب کن مرا قاسم خطاب کن روی خون ناقابل من هم حساب کن
و منالله التوفیق
#مصطفی_صدرزاده
۴ مرداد ۱۳۹۲
https://eitaa.com/banooyepishran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به گمانم #مصطفی_صدرزاده با خیال آسوده شهید شد چون میدانست فرزندانش مادری دارند چون #زینبِ به وقت خطابه در شام ....
بشنوید خطابه همسنگر و همسر شهید #مصطفی_صدرزاده را در مراسم تشییع پیکر پاک همسر
https://eitaa.com/banooyepishran
نامه #امام_خمینی که در بیانات #رهبر_عزیز_انقلاب به آن اشاره شد:
#امام_خمینی در دههی ۲۰، در آن از #قیام_للّه نوشتهاند و امروز در کتابخانهی مرحوم وزیری در یزد نگهداری میشود.
حجتالاسلام سید علیمحمد وزیری از روحانیون معروف یزد برای ملاقات شهید صدوقی به منزل ایشان در قم میرود. آیتالله صدوقی ورود ایشان را به #امام_خمینی اطلاع میدهند و ایشان برای دیدن آقای وزیری به آنجا میآیند.
علیرغم اینکه در آن زمان شخصیت #امام آنچنان مشهور نبود، مرحوم وزیری با شناختی که از #امام پیدا میکنند از ایشان درخواست میکنند که در این دفتر یادداشتی بنویسند و #امام که دستخط مراجع و علمای بزرگ را در آن میبینند در ابتدا متواضعانه رد میکنند اما وقتی با اصرار آقای وزیری مواجه میشوند دفتر را میگیرند و بدون آنکه قلم را بردارند ۲ صفحه و نیم مطلب با خطی زیبا مینویسند.
این دست نوشته که در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۲۳ نوشته شده است با آیه مربوط به #قیام_للّه شروع میشود و با آیه دیگری در این زمینه تمام میشود.
#امام_خمینی در این نوشتار کوتاه به تحلیل و بررسی اوضاع گذشته، حال و آینده مردم میپردازند و قیام برای خدا را تنها راه اصلاح دو جهان میدانند و به دلایل عقبماندگی #ایران در آن دوره و بدبختی مسلمانان و ملت #ایران اشاره میکنند.
با توجه به اطلاع بزرگان از وجود این دستخط، بارها ساواک برای بردن آن به کتابخانه میآید که هر بار باتدبیر مرحوم وزیری و مخفی کردن آن در منزلشان دست مأموران ساواک به این سند نمیرسد.
https://eitaa.com/banooyepishran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی النهایه
هذا العهد و الولاء لعلی الخامنائی....
آغاز ولایت #رهبر_عزیز_انقلاب حضرت آیت الله #سید_علی_خامنهای بر ولایتمداران مبارک باد ...
https://eitaa.com/banooyepishran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_خمینی احیاگر #امت_اسلامی
سخنان امام جمعه بغداد در خصوص #امام_خمینی رضوان الله تعالی علیه
https://eitaa.com/banooyepishran
پیام #امام_خمینی رضوان الله تعالی علیه به سران دولتهای اسلامی با موضوع تحریم روابط تجاری و سیاسی #رژیم_صهیونیستی در ۱۷ خرداد ۱۳۴۶
جنگ شش روزه در اوایل خرداد سال ۱۳۴۶ آغاز شد.
تمامی کشورهای همسایه #فلسطین مورد هجوم فراگیر #رژیم_صهیونیستی از زمین و هوا و دریا قرار گرفتند.
#امام_خمینی که در دوره تبعید در نجف اشرف به سر می بردند، بیانیه ای صادر نموده و #امت_اسلامی را به اتحاد و نبرد علیه #رژیم_صهیونیستی تا آزادی #فلسطین فرا خواندند:
بسم الله الرحمن الرحیم
کراراً دولتهای اسلامی را دعوت به اتحاد و برادری نمودهام در مقابل اجانب و ایادی آنها که میخواهند با ایجاد نفاق در بین مسلمین و دولتهای اسلامی ممالک عزیز ما را در تحت اسارت و ذل استعمار نگه دارند و از مخازن معنوی و مادی آنها استفاده کنند.
کراراً دولتها را بهخصوص دولت ایران را از #اسرائیل و عمال خطرناک آن تحذیر نمودم. این مادۀ فساد که در قلب ممالک اسلامی با پشتیبانی دول بزرگ جایگزین شدهاست و ریشه های فسادش هر روزی ممالک اسلامی را تهدید میکند، باید با همت ممالک اسلامی و ملل بزرگ اسلام ریشهکن شود. #اسرائیل قیام مسلحانه بر ضد ممالک اسلامی نموده است و بر دول و ملل اسلام، قلع و قمع آن لازم است، کمک به #اسرائیل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت حرام و مخالفت با اسلام است، رابطه با# اسرائیل و عمال آن چه رابطه تجاری و چه رابطه سیاسی حرام و مخالفت با اسلام است. باید مسلمین از استعمال امتعه #اسرائیل خودداری کنند.
از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین را خواستار است.
والسلام علی من اتبع الهدی
روح الله الموسوی الخمینی
زمان: ۱۷ خرداد ۱۳۴۶ / ۲۸ صفر ۱۳۸۷
مکان: نجف
صحیفه نور، ج ۱، ص ۱۳۹
https://eitaa.com/banooyepishran
💢 فراگیران محترم
♨️ با عنایت خداوند متعال نشست پایانی مسیر آموزشی #نقش_مادری دومین مسیر آموزشی دوره #روایت_مادری ویژه بانوان گرامی، پنج شنبه ساعت ۱۷ برگزار خواهد شد.
✅۱۸ خرداد ماه، ۱۴۰۲
✅مهمان ویژه نشست: سرکار خانم شریعتمدار
استاد حوزه و مبلغ دینی
⚠️شرکت در این نشست برای فراگیران این مسیر الزامی است.
با توجه به هماهنگی صورت گرفته، شرکت دیگر عزیزان بلامانع است.✅
📩راه ارتباطی با ما
@Amozesh_majazi_banovan
♦️پیوند(لینک) حضور در جلسه:
🔗https://bbb01.lkha.ir/b/mhh-vgo-tsk-c8q
🆔@lkha_ir
#مرکز_آموزش_مجازی_معارف_انقلاب_اسلامی
#روایت_مادری
#نقش_مادری
https://eitaa.com/banooyepishran
هر کجا بریم و هر چه باشیم،
بچه محله امام رضاییم...
مزار نجمه خاتون مادر امام مهربانمون در شارع علی بن ابیطالب علیه السلام در منطقه عوالی در #مدینه که به نام مشربه ام ابراهیم معروف است و در واقع منزل ماریه قبطیه مادر ابراهیم و همسر رسول خدا صلوات الله علیه بوده است.
امام صادق صلوات الله علیه توصیه میکنند در زیارت مدینه در مسجد قبا و این مکان نماز زیاد بخوانیم چرا که خانه دوم پیامبر بوده است و البته بعد از ايشان به اهل بیت علیهم السلام رسیده و محل تولد امام موسی کاظم علیه السلام نیز هست.
در شب زیارتی امام مهربان حضرت شمس الشموس و انیس النفوس، سلامی از راه دور به نجمه خاتون نیز عرضه بداریم.
https://eitaa.com/banooyepishran
💠 "نُها"، نهضت تعالی زن و خانواده با همکاری
بنیاد نهضت
و اندیشکده مطالعه علم فرهنگ و فناوری تداوم
برگزار میکند:
*نشست جدال زن ایرانی با تحجر و سرمایه داری*
🧕مدعو:
خانم دکتر رقیه فاضل، پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت و اندیشه امام خمینی و عضو شورای مرکزی جبهه عدالتخواه مشهد
🧕دبیر نشست:
خانم دکتر فاطمه گیتی پسند، دکترای آموزش عالی، پژوهشگر حوزه زن و خانواده
🔸زمان: سه شنبه، ۲۳ خرداد
🔹ساعت: ۸:۳۰ الی ۱۰:۳۰
🔸مکان: بستر اسکای روم، آدرس متعاقبا برای شرکت کنندگان پیامک خواهد شد.
🌐 جهت ثبت نام، از طریق لینک زیر اقدام بفرمایید:
https://survey.porsline.ir/s/yCbZokcT
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
این نشست به صورت رایگان برگزار خواهد شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 بنیانگذار بحث آزاد در جامعه
امام جوانی که اولین بار به طور علنی #بحث_آزاد را بنیانگذاری کرد .
برگرفته از کتاب #انسان_۲۵۰_ساله
بیانات #رهبر_عزیز_انقلاب دربارهی زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین علیهم السلام
#امام_جواد
https://eitaa.com/banooyepishran
39.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن "مصطفی" از زبان شهید #چمران
برشیهایی از زندگی شخصی او از زمان تحصیل در #آمریکا تا دوران فعالیت در #لبنان و در نهایت لحظه شهادت در #ایران
https://eitaa.com/banooyepishran
روزی که #چمران رفت همه میگفتند: چون او، دیگر نخواهد آمد.
ما درباره ی #حسن_باقری هم همین فکر را میکردیم.
و همچنین درباره #متوسلیان و #همت و #صیاد هم همین فکر را میکردیم.
و ایضا درباره #قاسم_سلیمانی ...
همین چند روز پیش بود که #رهبر_عزیز_انقلاب به اسماعیل هنیه گفتند: "ورود #نسل_جوان_مومن_فلسطین به صحنه مبارزه، بشارت دهنده آینده روشن است.
هر بار که ما گفتهایم: دیگر مانند این مرد نخواهد آمد #زنان این کلیشه را شکستهاند.
آنها هر بار فرزندی تربیت کردهاند و اثبات کردهاند بیشه #مقاومت هیچ وقت و هرگز خالی از شیر نخواهد ماند...
والعاقبه للمتقین
آینده از آن #مقاومت است....
با فرزندانی که مادران امروز در دامنشان تربیت میکنند...🍀
https://eitaa.com/banooyepishran
#امر_ولی
#رهبر_عزیز_انقلاب در جمع خانواده های شهدا: #شهدا #الگوهای زنده نسل #جوان هستند.
اینها همه #الگویند. #جوان احتیاج به #الگو دارد. اینها #الگوهای زندهی کشور ما و #جوانهای ما محسوب میشوند.
یاد اینها باید زنده بماند. چه کسی یاد اینها را میتواند زنده نگه دارد؟ پدران، مادران، آنهایی که اینها را بزرگ کردند، آن همسری که مدتی با اینها زندگی کرده. رفتارهای اینها، پایبندیهای اینها، دلبستگیهای دینیشان، دلبستگیهای اجتماعیشان، دلبستگیهای عاطفیشان، اینها را شرح بدهند.
اینها همه درس است.
همهی آنچه که در خاطرهی شماها از شهیدانتان وجود دارد، اینها همه درس است، اینها باید گفته بشود، اینها باید منتشر بشود، اینها باید مورد استفادهی نسل جوان کشور قرار بگیرد.
https://eitaa.com/banooyepishran
#امر_ولی
#رهبر_عزیز_انقلاب در دیدار با خانواده های #شهدا: خاطرههای #شهدا باید با زبان #هنر زنده نگه داشته شود.
من یک خطابی بکنم به کسانی که اهل #هنرند، اهل رسانهاند، اهل نگارشند، قلم به دستند، شاعرند، نقاشند، هنرمندند. این خاطرهها را با زبان #هنر بایستی نگه دارند.
البته کارهای خوبی در این سالهای آخر اتفاق افتاده است، انجام گرفته است، خوب است این کتابها و بعضی از فیلمها، بعضی از کارهای #هنری که انجام گرفته با ارزش است باید سپاسگزاری کنیم،
اما نسبت به آنچه که باید اتفاق بیفتد کم است.
ما تعداد #شهدایمان زیادند هر کدام از اینها یک دنیایی هستند، هر کدام از اینها موضوع یک کار #هنری با ارزشند، یا موضوع کار چند کار #هنری؛ میشود فیلم ساخت، میشود کتاب نوشت، میشود نقاشی کرد دربارهی اینها، اینها را معرفی کرد به نسل #جوان. این وظیفهی ماست.
شما همسران #شهید، پدر #شهید، مادر #شهید، اگر مراجعه کردند و خواستند که شما مصاحبه کنید امتناع نکنید.
https://eitaa.com/banooyepishran
#امر_ولی
#رهبر_عزیز_انقلاب: #شهدا سرنوشت #ایران را عوض کردند.
#شهیدان شما در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ کشور، سرنوشت کشور را عوض کردند.
#انقلاب_اسلامی رخ داد تا کشور را که داشت به سرعت به سمت درهی انحطاط اخلاقی و دینی و سیاسی پیش میرفت حفظ کند و حفظ کرد، بعد دشمن حملهی نظامی کرد، این #جوانها بودند که رفتند ایستادند، هشت سال #مقاومت کردند، کشور را نجات دادند.
بعد در طول این زمان تا امروز در فتنههای مختلف، در آشوبافکنیهای مختلف، در نوع متنوع حملات دشمن، #جوانها سینه سپر کردند، تعدادی از اینها به شهادت رسیدند مثل همین حوادثی که در این سال گذشته یا سالهای گذشته اتفاق افتاد، توانستند این کشور را حفظ کنند، #سرنوشت_کشور_را_اینها_به_سمت_سربلندی_کشاندند.
https://eitaa.com/banooyepishran
صلوات خاصه امام محمد باقر علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ بَاقِرِ الْعِلْمِ وَإِمَامِ الْهُدَى وَقَائِدِ أَهْلِ التَّقْوَى وَالْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِکَ اللَّهُمَّ وَکَمَا جَعَلْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِکَ وَمَنَاراً لِبِلَادِکَ وَمُسْتَوْدَعاً لِحِکْمَتِکَ وَمُتَرْجِماً لِوَحْیِکَ وَأَمَرْتَ بِطَاعَتِهِ وَحَذَّرْتَ عَنْ مَعْصِیَتِهِ فَصَلِّ عَلَیْهِ یَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّهِ أَنْبِیَائِکَ وَأَصْفِیَائِکَ وَرُسُلِکَ وَأُمَنَائِکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم
https://eitaa.com/banooyepishran
#عرفات را نمیشود وصف کرد و فقط باید چشید. تا از #مکه بار و بنه جمع کنی و احرام ببندی و به سمت #عرفات بروی انگار کن داری تجربه میکنی کندنِ از این دنیا را و تا برسی، حالا باید بگردی و بگردی تا مستقرت را پیدا کنی...
#عرفات ماندن قصه دارد و غصه ....
و دعای عرفه خواندن آه دارد و اشک...
و باز بار و بنه کندن و رفتن تا #منی خودش حکایتی دارد.
من #عرفات را نفهمیدهام ولی چشیدهام. خوش طعمتر و خوش عطرتر از #عرفات نداریم مگر همان #کربلای_حسین...
داریم میرویم به سمت #منی. آقایان به #مشعر میروند و بیتوته میکنند و بانوان را با خودرو فقط در #مشعر توقف میدهند و بیتوته اضطراری میخوانندش و یکراست به #منی میبرند.
و ما شش نفر هم که یکیمان دار فانی را حالا وداع گفته است در #مشعر ماندیم.
چه شبی است امشب...
از آن شبها که دلت میخواهد مدام مویه کنی و بگویی #مکن_ای_صبح_طلوع
از آن شبهای پر التهاب و پر اضطراب که دل میدهی به در گوشی با خدا نجوا کردن و ستاره ها را راز میسپاری که برسانند به او و چه صبحی شود فردای این صحرای بی منتها.....
https://eitaa.com/banooyepishran
آفتاب طلوع کرده و تمام آنان که در #مشعر شب را صبح کردهاند به سمت #منا روانهاند. حس میکنی خود قیامت است. واقعا کسی به کناری خودش حتی کار ندارد.
همه عجله دارند زودتر به #منا برسند. خورشید هر چند تازه سر برآورده ولی هرم گرمایش رمق را از تو میگیرد و زاویه کوتاه تابیدنش مانع دیدن میشود.
حالا درست در #وادی_محسر به ستون یک داریم میرويم.
هم تشنهایم و هم گرسنه. هم کم کم دلنگران آن میشویم که با اين گرما اگر ظهر به #رمی_جمرات برسیم خیلی خوب است.
خانم های ایرانی که اصلا نمیبینیم و اگر بانویی باشد غیر ایرانی است.
خلاصه دل توی دلمان نیست ولی یکباره صدای دلنشینی را میشنویم که همراهمان میآید. کسی قرآن میخواند. و چه زیبا میخواند.
در این صبح گرم و راه پر فراز و نشیب و انتظار رسیدن به #منی، نوای دلنشین قرآن نسیم خنکی بود که گویی از بهشت میوزد.
و ما همچنان چون قطره ای از دریا پشت به #مشعر کردهایم و به سمت #منا سرازیریم. و حد فاصل #مشعر و #منی را #وادی_محسر میخوانند.
صدایی سلام کرد.
در حال #احرام خیلی از قوانین الهی را حتی باید بشکنی، اصلا قانون الهی است که حلالهای دیروز را حرام بدانی و حرام دیروز را واجب. و گویی #حج فرصتی برای سنجش اطاعتهای آگاهانه توست.
تو که تا دیروز عادت داشتی حجابت را سفت و سخت رعایت کنی و رویت را کیپ بگیری حالا دستور آمده حق نداری بیش از گردی صورت بپوشانی.
خدایی سخت است جلوی همکارت رویت را باز نگه داری.
و تا صدای سلام را شنیدیم برگشتیم جواب سلام بدهیم.
و من زیر لب میگویم: انگار دفعه آخر است همدیگر را قرار است ببینیم. چه اصراری بر سلام کردن دارد در این حالِ ما !!!
و جواب مختصری میدهیم.
خدا قوتی میگوید و توصیه مان میکند اول برویم چادرهای بعثه همین اندک وسایل را بگذاریم و صبحانه بخوریم و فقط آب برداریم و سنگ و سریع به #رمی_جمرات برویم تا به هرم گرمای آفتاب ظهر نخوریم.
توصیه قابل توجهی بود.
تشکر میکنیم و همگی به سمت #منی ادامه میدهیم. و در مسیر چند باری باز ستون برادران همکار را میبینیم
https://eitaa.com/banooyepishran
آفتاب طلوع کرده و تمام آنان که در #مشعر شب را صبح کردهاند به سمت منا روانهاند. حس میکنی خود قیامت است. واقعا کسی به کناری خودش حتی کار ندارد.
همه عجله دارند زودتر به منا برسند. خورشید هر چند تازه سر برآورده ولی هرم گرمایش رمق را از تو میگیرد و زاویه کوتاه تابیدنش مانع دیدن میشود.
حالا درست در وادی محسر به ستون یک داریم میرويم. هم تشنهایم و هم گرسنه. هم کم کم دلنگران آن میشویم که با اين گرما اگر ظهر به رمی جمرات برسیم خیلی خوب است.
خانم های ایرانی که اصلا نمیبینیم و اگر بانویی باشد غیر ایرانی است.
خلاصه دل توی دلمان نیست ولی یکباره صدای دلنشینی را میشنویم که همراهمان میآید. کسی قرآن میخواند. و چه زیبا میخواند.
در این صبح گرم و راه پر فراز و نشیب و انتظار رسیدن به منی، نوای دلنشین قرآن نسیم خنکی بود که گویی از بهشت میوزد.
و ما همچنان چون قطره ای از دریا با مشعر وداع کردهایم و به سمت منا سرازیریم.
صدایی سلام کرد.
در حال احرام خیلی از قوانین الهی را حتی باید بشکنی اصلا قانون الهی است که حلالهای دیروز را حرام بدانی و حرام دیروز را واجب. و اصلا حج گویی فرصت اطاعتی تازه است. تو که تا دیروز عادت داشتی حجابت را سفت و سخت رعایت کنی و رویت را کیپ بگیری حالا دستور آمده حق نداری بیش از گردی صورت بپوشانی.
خدایی سخت است جلوی همکارت رویت را باز نگه داری.
و تا صدای سلام را شنیدیم برگشتیم حواب سلام بدهیم.
و من زیر لب میگویم: انگار دفعه اخر است همدیگر را قرار است ببینیم. چه اصراری بر سلام کردن دارد در این حال ما !!!
و جواب مختصری می دهیم.
خدا قوتی میگوید و همگی به سمت منی ادامه میدهیم.
https://eitaa.com/banooyepishran
رسیدیم #منی و چادرهای بعثه.
بساط سلام و گپ و گفت و قبول باشه داغ بود. خانم ها #رمی اول را همان شب انجام داده بودند.
صبحانه نخوردیم.
فقط نفری دو شیشه آب برداشتیم و سریع به سمت #رمی_جمرات.
گرما کلافهمان کرده. عجیب است گرمای امسال.
خدا رحم کرد آب برداشتیم. اصلا آب نیست.
هرچه بیشتر به سمت #جمرات نزدیک میشویم، شلوغ تر و شلوغ تر است. درحالیکه هنوز ساعت ۸ هم نشده، مسیر شلوغ تر از معمول است.
تلاش میکنیم از مسیری برویم که سالهای گذشته میرفتیم.
خیابان بسته است. ما که عربی مان خوب است، هرچه صحبت کردیم با شرطه ها که اجازه دهند ما خانم ها در این شلوغی نرویم و از این خیابان برویم اجازه نمیدهند.
چند بار مذاکره میکنیم، نمیشود که نمیشود. .خیابان خالی است ولی اجازه نمیدهند کسی از آن تردد کند.
مجبوریم به شلوغی جمعیت برگردیم.
دو سه تا از این دشداشه پوشهای چفیه قرمز به سر که نشان وهابی هاست کنارمان آمدهاند و اذیت میکنند.
شیعیان وقتی از #مزدلفه به #منی برسند دیگر #لبیک نمیگویند.
ولی این چند نفر مدام کنار ما میگویند لا لبیک فاطمه لا لبیک حسین لا لبیک علی و ما هم تصمیم گرفتیم کلا نبینیم و نشنویمشان. میخواهیم فاصله بگیریم ازشان ولی هیچ امکانش فراهم نمیشود.
ما خودمان در ستون یک هم به سختی حرکت می کنیم.
آب ها را خوردیم و تمام شده و تشنگی فشار میآورد.
بالاخره یک صف طولانی پیدا کردیم برای شیرهای آب.
با سختی و مشقت خودم را به آن نزدیک میکنم و به مردی مصری شیشه را دادم آب کند ولی یک شیشه مستعمل کسی را تحویل داد.
دیگر نه میشود آب را خورد و نه شیشه را استفاده کرد.
بهترین فرصت است که کمی خود را خنک کنیم. آب را به سرمان میریزیم تا کمی فشار گرما را کم کنیم.
اما راهی نیست تا فشار بر قفسه سینه هامان کم کند. جمعیت لحظه به لحظه افزوده میش د و مسیر هم بسته است.
بی شک این خیابان امروز پر تراکم ترین نقطه دنیاست.
در هر متر مربع شش هفت نفر ایستادهایم و نهایتا قدم قدم حرکت میکنیم.
نفس کم میآوریم. درمیان آقایان قد بلند واقعا خفگی به آدم دست میدهد.
میترسم حرفی بزنم که نفس کم آوردهام، حس ضغف را به بقیه هم منتقل کنم.
نزدیک #منی هستیم ولی همچنان میلی متری حرکت میکنیم. ضعف، گرما، تشنگی و فشار جمعیت حس جان دادن به آدم میدهد.
یکی از چادرهای کشورهای شمال آفریقا یا مصر پاره است و درست کنار پارگی کلمن آب با یخ فراوان است.در یک آن به نظرم آمد شیشه همراهان را بگیرم و آب کنم.
این قدر فشار تشنگی و گرما زیاد بود که حتی به نظرم نیامد اجازه بگیرم. شیشه را پر از آب میکنم و هر کداممان کمی آب میخوریم. گویی آب حیات است. وجودمان
جانی تازه میگیرد.
https://eitaa.com/banooyepishran
فشار بیشتر و بیشتر میشود.
نمیدانیم چرا اینقدر شلوغی است و چرا اینقدر فشار جمعیت لحظه به لحظه بیشتر میشود. این وضعیت بیسابقه است و تا حالا چنین شلوغی ای ندیدهایم.
چادرهای دو طرف دست کم ۵ متر ارتفاع دارد و تردد هوا خیلی سخت است. همیشه آب فراوان بود. این همه جمعیت هم در خیابانهای مختلف تقسیم میشد و فشار کمتر بود. امسال حتی نفس کشیدن هم سخت شده.
حرکت که دیگر کاملا متوقف شده.
از پشت سرمان سر و صدا بلند شده و نمیدانیم چه اتفاقی افتاده ولی هرچه هست همه تلاش میکنند از این وضع خود را نجات دهند. همین تلاش فشار را بیشتر میکند. به زور خودمان را سرپا نگه میداریم.
اگر برای برداشتن آب کنار چادر اسکان حجاج شمال آفریقا نیامده بودیم، حتما ما هم به زمین میافتادیم و الان زیر دست و پا بودیم.
به نظر میاید پشت سرمان دعوا شده برای همین تلاش میکنیم با هر مصیبتی شده از همین کنار چادرها با همان ستون یک جلو بکشیم.
چند متری بیشتر با ورودی #جمرات فاصله نداریم.
و بالاخره در فشار جمعیت متفرق شدیم و همدیگر را گم کردیم.
قرارمان بود بعد از #رمی کنار ستون ۵۶ بمانیم تا بقیه بیایند.
حالا من کنار ستون ۵۶ رسیدهام و یکی از همراهان هم رسید.
کم کم بقیه هم رسیدند و فقط یکیمان نیامد که نیامد.
با بعثه تماس میگیرم که اطلاع دهم #رمی مان را ما ۵ تا انجام دادیم تا #قربانی را انجام دهند.
گفتند شما ۵تا بیایید و منتظر یار بفدی نمانید. خودش میآید. سال اولش که نیست.
و حالا به سمت چادرها در حرکتیم. ساعت حوالی ده شده و بچه ها هم از تهران تماس میگیرند و عید را تبریک میگویند.
در مسیر فقط از وضعیت امسال حرکت به سمت #رمی حرف میزنیم و متعجبیم که چه شده و چه خبر است؟!
https://eitaa.com/banooyepishran
رسیدیم چادرمان.
همه خوشحال و خندانند. هر چه نباشید یکی از دو سه عید بزرگ الهی است.
امدهای #حج و در روزهای قبل از #منی که سخت مشغول بودهای و حالا در این زیباترین ایام خدا و روز عید شاد نباشی چه کنی؟
همه به استقبالمان آمدند. بساط صبحانه برایمان فراهم کردهاند.
هنوز دلنگران زهراییم که #منی جا ماند.
یکی از سخت ترین اعمال حج به نظر من انتظاری است که برای خبر انجام #قربانی می کشیم. تا خبرش را بدهند جان به لب میشویم.
صبحانه خورده نخورده زمزمههایی از وضعیت #رمی به گوش میرسد که برخی در فشار جمعیت زیر دست و پا ماندهاند.
دلهرهها بیشتر میشود.
ما نمیدانیم شاکر باشیم برای جان سالم به در بردنمان نمی دانیم نگران زهرا باشیم و نمی دانیم پرسان حال دوست و همکار و احیانا اقوام باشیم.
دخترم از تهران زنگ میزند و گریه میکند که حالت چطور است؟ میگویم چرا گریه میکنی ما که با هم حرف زدیم. باورش نمیشود. می پرسد کجا هستم؟ میگویم #منی داخل چادر ولی قبول نمیکند. تماس تصویری هم که ممکن نبود بس که خبرهای بد رسیده بود و همه در حال تماس بودند و اینترنت فوق العاده ضعیف شده بود.
دخترم را آرام کردم که خواهرم زنگ زد.
بعدش برادرم. بعد دوست و رفیق...
تازه تازه ما داشتیم خبرها را میگرفتیم. از بلندگوها هر که میرسید اعلام میکردند.
هنوز خیلی از همکاران نرسیدهاند.
اذان دادهاند و نماز مان حال دیگری دارد.
بالاخره زهرای ما هم رسید. زار و نزار.
وقتی زمین افتاده بود حجاج پاکستانی کشیده بودندش داخل چادرشان و مراقبت کرده بودند تا حالش جا آمده بود و بعد پا شد و آمد.
امید در وجودمان زنده شد. بقیه هم کم کم از راه می رسند بزودی....
ولی خبرهای بد و بدتر به گوش میرسد.
چادرچاقچور میکنیم برویم کمک. هرکس پزشکی و پرستاری و کمکهای اولیه میدانست را صدا میکنند برویم کمک.
آمدیم چادر هلال احمر. ولی میگویند سعودیها خانمها را راه نمیدهند.
لحظات پردردی است. باید کاری کنیم ولی نمیگذارند. نمیتوانیم. به آشناها سر میزنیم. به چادر ایرانیها.
مسوولمان نگران است. میگوید جایی نرویم.
نمیدانیم چه اتفاقی دارد میافتد فقط میدانیم اصلا اوضاع عادی نیست.
برادرم تماس میگیرد که از حال همسرش خبر بگیرم. از مسوولمان اجازه میگیرم بروم پیدایش کنم.
دخترعمویم هم امسال آمده باید او را هم پیدا کنم.
این تنها کارهایی است که میشود انجام داد.
در راه رفتن به چادرهای همسر برادر و دخترعمویم گاه به گاه صدای ناله زنی رو میشنویم که فریاد میزند و #آلسعود را لعنت میفرستد و صد البته امید دارد همسرش یا پسرش برسد و برگردد.
هنوز هیچکس هیچ نمیداند.
حال و هوای عید وحشتناک بوی خون گرفته و خبری از عید نیست.
خیابانهای #منی پر است از احرام خونین آقایان و دمپایی که سابقه دار بود ولی احرام ندیده بودیم روی زمین باشد.
در روز عید عادی بود که آقایان حاجی به دلیل وجوب تراشیدن موی سر را با سر و صورت خونین ببینیم اما این بار خون به سر و صورت بسنده نکرده بود.
دست و پاها خونین است و بدنها خونین.
مردان قوی هم تک و توک، گریان و نالان و افتان و خیزان به سمت چادرها باز میگردند.
بعضی ها هنوز باور نکردهاند عیدمان عزا شده و مشغول خرید از بساطی های سیاه پوست #منی هستند و ما دلمان میخواهد داد بزنیم که بابا برادران و خواهرانمان را در حال احرام کشتهاند. تو مشغول خریدی!!!!
همسر برادرم و دختر عمویم در چادرهاشان بودند خبرش را به خانواده دادم. کارمان شده بود خبر گرفتن از این و آن که با واسطه پیدایمان کردهاند که در حجیم و دنبال خبری از سلامتی حاجیشان هستند.
بوی مواد شیمیایی ضدعفونی کننده بیشتر و بیشتر میشود و سخت آزاردهنده است.
به چادر بعثه برمیگردیم. یکی از برادران خونین و کبود خود را به چادر رسانده و هم شکرگزاریم و هم کنجکاو که بدانیم بقیه کجا هستند و ازشان خبری بگیرم.
https://eitaa.com/banooyepishran