eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد🇮🇷🏴
138 دنبال‌کننده
11هزار عکس
11هزار ویدیو
403 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 چند تکّه و زغال را تصوّر کنید که در حال آتش گرفتن است وقتی حجم چوب‌ها زیاد می‌شوند شعله‌های ، کم می‌شوند مهم‌ترین کار در این هنگام این است که به فضای بین چوب‌ها اکسیژن و هوا برسد لذا باد زدن آنها با باعث می‌شود شعله‌های آتش زبانه بکشد. 💠 در زندگی مشترک گاه آتش دعوا و مشاجره می‌شود و زن یا مرد با یکی از اعضای خانواده‌ی همسر یا خانواده‌ی خود و یا اطرافیان بر سر موضوعی و اختلاف جدّی پیدا می‌کنند که نتیجه آن تخریب و سرد شدن رابطه زن و شوهر است. 💠 در این شرایط نباید رفتار یا گفتاری از ما سر بزند که نقش برای آتش داشته باشد. به طور مثال خبر چینی، یادآوری عیوب طرفِ مشاجره، دفاع متعصّبانه از خانواده‌ی خود و هرگونه عکس‌العملی که خشم همسرمان را زیاد می‌کند ممنوع است. 💠 دستور اسلام در این مواقع این است نقش آتش نشان داشته باشیم و حتّی گاه با ترفند و جمله‌ی ، دلهای طرفین دعوا را به یکدیگر نزدیک کرده و با تشویق آنها به گذشت و بخشش، دلها را کنیم. 💠 امام علی علیه‌السلام در نامه ۴۷ نهج‌البلاغه می‌فرمایند: "صَلاحُ ذاتِ البَينِ اَفضَلُ مِن عامَّةِ الصَّلاةِ و الصّيامِ" اصلاح و سازش دادن ميان مسلمانان از همه‌ی نمازها و روزه‌ها و بالاتر است. 🆔 @khanevadeh_313
، دلم گفت.. شاعر: سید حمیدرضا برقعی عصر یک ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم كه چرا به انسان نرسیده است؟ چرا به گلدان نرسیده است؟ چرا ی باران نرسیده است؟ و هر كس كه در این دوران به لبش نرسیده است، به نرسیده است و عشق به پایان نرسیده است. بگو دلخسته ز شیراز بیاید، بنویسد: كه كه هنوز است چرا گمگشته به كنعان نرسیده است؟ چرا ی احزان به گلستان نرسیده است؟ دل ترك خورد، زخم نمك خورد، مُرد، بر سر دوشش غم و اندوه به فقط برد، فقط برد، زمین مرد، زمین مُرد. گواه است، چشم به راه است، و در یك پلك نگاه است؛ ولی نصیبم فقط آه است و همین خدایا برسد كاش به جایی؛ برسد كاش به صدایی... یك جمعه ی وجود تو كنار دل هر آشفته شود حس، تو كجایی نرگس؟ به خدا آه های غریب تو كه به حزنی است، زجنس و ماتم، زده به دل عالم و آدم مگر این و شب رنگ شفق یافته در کدامین غم عظمی به تنت رخت کرده ای ای عشق مجسم كه به جای شبنم بچكد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت، نكند باز شده محرم كه چنین می زند به دل فاطمه، آهت! به نخ آن شال سیاهت، به رخت ای ماه! بیا، صاحب این بیرق و این و این مجلس و این روضه و این بزم تویی.آجرك الله! دو جهان درچاه...
✨بسم الله الرحمن الرحيم✨ 🌹 آیه 10 سوره نساء 💥 إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتاَمَى ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرا ً 💥: همانا، کسانی كه اموال یتیمان را به ستم مى خورند، قطعاً در شكم های خود آتش می خورند و به زودى در آتشى شعله ور شده وارد خواهند شد. 🌷 : می خورند 🌷 : شکم هايشان 🌷 : آتش 🌷 : به زودی داخل می شوند 🌷 : آتش شعله ور شده 🔴 : این آیه همانند دیگر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است. بر اساس آنچه که نقل شده است مردی از قبیله غطفان برادر زاده یتیمی داشت که در تحت سرپرستی او بوده وی اموال برادرزاده اش را به تصرف در آورد سپس این آیه 10 سوره نساء نازل شد. 💥 إن الذين يأكلون أموال اليتامى ظلما إنما يأكلون فى بطونهم نارا: همانا کسانی که اموال را به ظلم می خورند ، قطعاً در شکم های خود آتش می خورند. علامه طباطبایى این آیه را دلیل بر تجسّم در قیامت دانسته است، زیرا قرآن مى فرماید: مال یتیم به صورت مى شود و خورنده ى آن را مى سوزاند. اعمال ما علاوه بر چهره ظاهری خود ، چهره واقعی دارند که در این جهان از نظر ما پنهان است اما این چهره های درونی در جهان آخرت ظاهر می شوند و مسأله تجسم اعمال را تشکیل می دهند. سپس در پایان آیه می فرماید: و سیصلون سعیرا: و به زودی در آتشی شعله ور شده وارد خواهند شد. 👇 ✅ چهره ى واقعى خوردن مال یتیم در دنیا، به صورت خوردن آتش در آشكار خواهد شد. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
🔴 💠 بسیاری از اشیاء در شرایط عادی، ضایعات به حساب می‌آیند و حتّی در سطل زباله انداخته می‌شوند. مثل یک میخ کوچک، سرم، یک چوب کبریت، پیچ و مهره ریز و دهها چیز بی‌ارزش دیگر که کسی تلاش جدّی برای نگهداری آنها نمی‌کند. امّا گاه در شرایط سخت و همین اشیاء بی‌ارزش نقش حیاتی ایفا می‌کنند. سوزن سرم جان یک بیمار و چوب کبریتی جان انسانی را از نجات می‌دهد. 💠 در زندگی مشترک، گاه یک رفتار یا جمله کوچک و به ظاهر ناچیز، آبی بر روی دعوا و تشنّج است و از فتنه‌ای بزرگ جلوگیری می‌کند. هر رفتار و جمله‌ی ساده‌ای که بتواند همسر را از لجبازی، و جدل دور کند گوهری ارزشمند است. 💠 برای نمونه برخی رفتارها و جملات ساده و را که در حال عصبانیّت همسر کارگشاست ذکر می‌کنیم: 🔅بوسیدن پیشانی همسر 🔅 مالش مهربانانه‌ی شانه‌های همسر 🔅سکوتِ متواضعانه به هنگام عصبانیت شدید وی 🔅آوردن آب قند برای او 🔅لبخند زدن با ژست پذیرش نظر او 🔅 جملات کوتاه مثل "خودتو اذیت نکن"، "حق با توست"، "ارزششو نداره خودتو ناراحت نکن"، "درکت می‌کنم"،"منو اگر‌ ناراحتت کردم"،"طاقت دیدن ناراحتیتو ندارم"،"بیا فراموشش کنیم"،"چشم هر چی تو بگی عزیزم"،"تو جون بخواه عزیزم"،"روی حرفات فکر می‌کنم"،"از دستم باش" و صدها رفتار کوچک و جمله‌ی کوتاه و ساده‌ که در بزنگاهها شما را از خطر سردی روابط نجات می‌‌دهد. 🆔 @khanevadeh_313
تنها_میان_داعش 💠 عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت. می‌دانستم از یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد. 💠 از پله‌های ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم: «پس یوسف چی؟» هشدار من نه‌تنها نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد: «یه شیشه آب میاری؟» بی‌قراری‌های یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمی‌رفت که قاطعانه دستور داد: «برو خواهرجون!» نمی‌دانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم. 💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقی‌مانده را در شیشه ریخت. دستان زن بی‌نوا از می‌لرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بی‌هیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد. 💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر می‌کرد و من می‌دیدم عباس روی زمین راه نمی‌رود و در پرواز می‌کند که دوباره بی‌تاب رفتنش شدم. دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با که گلویم را بسته بود التماسش کردم: «یه ساعت استراحت کن بعد برو!» 💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد: «فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را به سمت معرکه می‌کشید. در را که پشت سرش بستم، حس کردم از قفس سینه پرید. یک ماه بی‌خبری از حیدر، کار دلم را ساخته و این نفس‌های بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد. 💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر می‌داد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد: «خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!» او می‌کرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد. 💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد: « و جوونای شهر مثل شیر جلوی وایسادن! شیخ مصطفی می‌گفت به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!» سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان می‌کرد، به گوشم رساند: «بیچاره مردم ! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!» 💠 با خبرهایی که می‌شنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیک‌تر می‌شد، ناله حیدر دوباره در گوشم می‌پیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد: «شوهرم دیروز می‌گفت بعد از اینکه فرمانده‌های شهر بازم رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمی‌ذاره یه مرد زنده از بره بیرون!» او می‌گفت و من تازه می‌فهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما آورده و از چشمان خسته و بی‌خوابش خون می‌بارید. 💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود. اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت بیش از بلایی که عدنان به سرش می‌آورد، عذاب می‌کشید و اگر شده بود، دلش حتی در از غصه حال و روز ما در آتش بود! 💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد. نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر می‌توانست یوسف را کند. به‌سرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمی‌دانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد. 💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم. همانطور که به سمت در می‌دویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لب‌های او بیشتر به خشکی می‌زد که به سختی پرسید: «حاجی خونه‌اس؟»...
✨بسم الله الرحمن الرحيم✨ 🌹 آیات 120 و 121 سوره نساء 🌸 يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيطَانُ إِلَّا غُرُوراً (120) أولئك مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَلَا يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصا (121) ً 🍀 ترجمه: (شیطان) به آنان وعده می دهد و آنها را به آرزوها سرگرم می سازد و شیطان جز فریب، وعده اى به آنان نمى دهد. (120) آنان جایگاهشان جهنم است و هیچ راه فراری از آن نمی یابند. (121) 🌷 : به آنان وعده می دهد 🌷 : آنها را به آرزوها سرگرم می سازد 🌷 : فریب 🌷 : جايگاه آنها 🌷 : نمی یابند 🌷 : راه فراری 🌸 این آیات همانند سایر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است. آیه 120 سوره نساء مى فرمايد: يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاّ غُرُوراً: شیطان به آنان وعده می دهد و آنها را به آرزوها سرگرم می سازد و شیطان جز فریب وعده ای به آنان نمی دهد. وقتى آیه ى 135 سوره آل عمران در مورد بخشایش نازل شد ابلیس یارانش را جمع كرد و گفت: با توبه ى انسان، همه ى زحمات ما ناكام مى شود. هر یک سخنى گفتند. یكى از شیاطین گفت: هر گاه كسى تصمیم به توبه گرفت، او را گرفتار آرزوها و وعده ها مى كنم تا توبه را به تأخیر اندازد. ابلیس راضى شد. هم خدا و هم شیطان وعده داده اند، ولى وعده ى الهى راست است و وعده دروغ و فریب است. 🌸 در آیه 121 سوره نساء سرنوشت نهايى پيروان شيطان چنين بيان شده أُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا يَجِدُونَ عَنْها مَحِيصاً :آنان جایگاهشان جهنم است و هیچ راه فراری از آن نمی یابند. کسانی که از پیروی می کنند بی قراری و اضطراب در زندگی آنها نمایان است و هیچ آرامشی ندارند و دچار افسردگی می شوند و هم زندگی خود را در دنیا می زنند و هم در آخرت جایگاه آنها آتش است و برای همیشه در هستند. 🔹 پيام های آیات120و121سوره نساء ✅ دلبستگى به ، افتادن در دام فریب شیطان است. ✅ آنان كه به دیگران حتّى به كودكان، وعده ى مى دهند، كارى شیطانى انجام می دهند. ✅ ، براى پیروان شیطان جایگاهی همیشگی است. ✅ به مجازات و كیفر، یكى از شیوه هاى جلوگیرى از فساد است. از همه ى ناگوارى هاى دنیا مى توان فرار کرد، ولى از عذاب آخرت هرگز نمی توان کرد. ✅ در ، برگشت امكان ندارد، پس تا از دنیا نرفته ایم از بدى ها برگردیم. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 آیه ۳۸ سوره اعراف 💥قَالَ ادْخُلُواْ فِى أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُم مِّنَ الْجِنِ‏ّ وَ الْإِنسِ فِى النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى‏ إِذَا ادَّارَكُواْ فِيهَا جَمِيعاً قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَآءِ أَضَلُّونَا فََاتِاهِمْ عَذَاباً ضِعْفاً مِّنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَكِن لَّا تَعْلَمُونَ‏ : (خدا) مى‏ فرماید: شما نیز در میان گروه‏ هایى از جنّ و انس، كه پیش از شما بوده‏ اند، به دوزخ داخل شوید. هرگاه گروهى وارد (جهنّم) شود، گروه هم‏ كیش خود را لعن و نفرین كند، تا آنكه همه یک جا در دوزخ بهم رسند. آنگاه گروه متأخّر درباره‏ ى گروه قبلى گوید: خدایا! اینان بودند كه ما را گمراه كردند، پس عذابى دو چندان از آتش دوزخ برایشان بیاور مى‏ فرماید: براى هر كدام، دو برابر است، ولى نمى‏ دانید. 🌷 : داخل شوید 🌷 : امت ها، گروه ها 🌷 : آتش 🌷 : خواهرش، هم کیش خود 🌷 : به یکدیگر رسند 🌷 : ما را گمراه کردند 🌷 : پس برایشان بیاور 🌷 : دو چندان، دو برابر 🌷 : آتش 🌷 : نمی دانید 💥این آیه در نازل شده است. در آيات گذشته صحنه‌ اى كه به هنگام و بازپرسى فرشتگان قبض ارواح رُخ مى‌ دهد ترسيم شده بود و در اينجا صحنه برخورد گروه هاى اغوا كننده و اغوا شونده را در شرح مى‌ دهد: {قالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِي النّارِ:‌ (خدا) می فرماید: شما نیز در میان گروه هایی از جن و انس، که پیش از شما بوده اند، به دوزخ داخل شوید} هنگامى كه همگى در داخل شدند برخوردشان با هم مسلكهايشان شروع مى‌ شود، برخوردى عجيب و عبرت انگيز، {كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها: هر گاه گروهی وارد جهنم شود، گروه هم کیش خود را لعن و نفرین کند} مطلب به همين جا پايان نمى‌ پذيرد، هنگامى كه همگى با ذلّت و خوارى در محيط شرر بار قرار مى‌گيرند شكايت آنها به پيشگاه پروردگار از يكديگر شروع مى‌ شود. نخست فريب خوردگان عرضه مى‌دارند: پروردگارا! اين اغواگران بودند كه ما را گمراه ساختند {حَتّى إِذَا ادّارَكُوا فِيها جَمِيعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ: تا آنکه همه یک جا در دوزخ برسند. آنگاه گروه متاخر درباره ی گروه قبلی گوید: خدایا! اینان بودند که ما را گمراه کردند، پس عذابی دوچندان از آتش دوزخ برایشان بیاور}. ولى عجيب اين است كه در پاسخ آنها {قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ: می فرماید: برای هر کدام ، دو برابر است، ولی نمی دانید} 🔹پيامهای آیه ۳۸ سوره اعراف🔹 ✅ در ، كینه و دشمنى نیست، سراسر صلح و صفاست ولى در جهنّم، افراد یكدیگر را لعن و نفرین مى‏ كنند. ✅ جنّ نیز مانند ، تكلیف دارد و گنهكاران هردو سرنوشتى مشابه دارند و در یک دوزخ قرار مى‏ گیرند. ✅ ، یكباره وارد دوزخ نمى‏ شوند، بلكه به ترتیب و نوبت ✅ ولایت‏ ها، محبّت‏ ها و حمایت‏ هاى غیر الهى، در به كینه و نفرین و دشمنى تبدیل مى‏ شود. ✅ در ، همه مى‏ كوشند گناه خود را به گردن دیگرى اندازند یا براى خود شریک جرم پیدا كنند. ✅ گاهى كیفرهایى مى‏ بیند كه خود آگاه نیست. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری