استفاده از زیور آلات مقابل نامحرم
منظور از زینت چیست، که خانمها باید از نامحرم بپوشانند؟
🔖به زینت هایی گفته می شود که جزء بدن شخص به شمار نمی رود، (مانند انواع زیورهای طلا و جواهر)، و هم به آرایش هایی گفته میشود که به بدن شخص متصل بوده و گویی جزئی از اوست؛ (همانند سرمه و رنگ مو). علاوه بر این، خود زیبایی های طبیعی بدن (اندام و زیبایی های بدن) نیز زینت به شمار میرود. و در کل هر چیزی که عرفاً زینت محسوب گردد بانوان باید آنها را در برابر مرد نامحرم بپوشانند. البته صورت و دستها تا مچ از اندامهایی هستند که اگر بدون زینت باشند از این حکم مستثنی میباشند.
#مقام_معظم_رهبری
#احکام_بانوان
#بانوان_بهشتی
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
🧕@banovanebeheshti
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
#زن_درشعرشاعران
🔖پرهیزگاری زن یکی از جنبههای مثبت اوست که در شعر معاصر به آن پرداختهشده است:
تراوش امید ما از ناامیدیها/ خندهی زن پرهیزگاری بود/ که بر بدن مقوایی عروسکی کاغذی فرو رفت
📚(احمدی، احمدرضا(۱۳۷۱)، همهی آن سالها، تهران، انتشارات مرکز
#بانوان_بهشتی
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
🧕@banovanebeheshti
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
◼️امام رضا علیه السلام فرمودند:
◾️يَنْبَغى لِلرَّجُلِ اَنْ يُوَسِّعَ عَلى عِيالِهِ لِئـَلاّ يَتَمـَنَّوْا مـَوْتـَهُ.
▪️سزاوار است كه مرد، در هزينه ها و خرجها بر خانواده خود توسعه و گشايش دهد، تا آرزوى مرگش را نداشته باشند.
📚من لا يحضره الفقيه، ج 23، ص 68
#خانواده
#خساست
#پرهیز_از_خسیسی
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
🧕@banovanebeheshti
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
📚📚
📚
📓نام کتاب زنان انسان ساز
اثر
✍ مریم گلی پور
موضوع : شخصیت شناسی و سبک زندگی زنان تراز اسلام
👇👇👇
فصل اول : شخصیت شناسی و آشنایی با سبک زندگی مادران معصومین علیهم السلام
فصل دوم : گلگشتی بر شخصیت و سلوک مادران انبیاء
فصل سوم : تبلیغ و پاسداری برخی از زنان مبلّغه از ارزش های دینی
فصل چهارم : آشنایی با برخی از زنان راوی حدیث
فصل پنجم : زنان و قائم مقامی امام معصوم علیهم السلام
فصل ششم : نقش های حمایتی زنان در روز عاشورا
#معرفی_کتاب
#بانوان_بهشتی
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
🧕@banovanebeheshti
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
#بانوان_عالمه
♻️ام علاء الحسون، (عالم، محدث) ایمان، دختر حاج جعفر حسون و همسر مهندس عبد الحسین حسون است که در بغداد به دنیا آمد و در خانه پدرش در آنجا بزرگ شد.پس از ازدواج با پسر عموی پدرش، به کوفه (محله کنده) رفت.
♻️ام علاء در منزل همسرش به تحصیل علوم شرعی پرداخت و در جلسات بانوان که در آنجا منعقد می شد، شرکت می کرد و نزد عمویش شیخ زهیر الحسون تلمذ کرد.
♻️آیت الله مرعشی در سالهای آخر عمرش، در منزل شیخ حسون (عموی ام علاء) از وی امتحان گرفت و به او اجازه روایت داد.
#ام_علاء_الحسون
#بانوان_بهشتی
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
🧕@banovanebeheshti
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
#بانوان_شهیده
شهیده ملوک گودرزی
🥀ایشان در 33 سالگی ازدواج کرد و صاحب شش فرزد شد . تا مقطع ششم قدیم تحصیل نمود و لحظه ای از تربیت فرزندانش غفلت نکرد.
🥀 صبر و حوصله بسیار زیادی داشت و امتیازات انسانی ستودنی و قابل تقدیری . بسیار مومن و با تقوا بود و هیچ وقت نماز و روزه اش قضا نمی شد . در جلسه قرآن خوانی شرکت می کرد .
🥀آن روز صبح همسرم پس از این که از خواب بیدار شد ، در مورد خوابی صحبت کرد که در شب گذشته دیده بود . گفت پدر مرا که قبلا" مرحوم شده در خواب دیده است و او از ما هشت نفر خواسته که به باغی بزرگ برویم . غروب روز 28/10/65 خوابش تعبیر شد و همسر و همه ی فرزندانم با افتخار شهادت ، به باغ بهشت رفتند .
راوی : همسر شهید
#بانوان_بهشتی
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
🧕@banovanebeheshti
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
#بانوان_راوی_حدیث
اُمُّالحَصین دختر إسحاق أحمَسیة
از زنان روایتکننده از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)
امحصین، خواهر ابی ارطاة است.
عیزار بن حریث و یحیی بن حصین (نوه ام حصین) از او روایت کردهاند. پسرش حصین نیز از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) است.
روایتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله ها) نقل کرده است:
پیامبر(صلی الله علیه و آله) را دیدم که فرمود:
«ای مردم از خدا بترسید و گوش به فرمانش دهید و فرمانبردار باشید و اگر بردهای حبشی بر شما امیر شد تا هنگامی که فرمانهای کتاب خدا را برپا میدارد- به آن عمل میکند- فرمانبردارش باشید و به گفتهاش گوش فرا دهید»
#بانوان_بهشتی
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
🧕@banovanebeheshti
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چکار کنیم حجاب در جامعه رونق بگیره؟
#استادپناهیان
#بانوان_بهشتی
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
🧕@banovanebeheshti
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
#زنان_رزمنده_و_آزاده
خاطرات آزاده خدیجه میرشکار
♨️در سال ۱۳۵۹ که جنگ آغاز شد، در شهر "بستان" نزدیک اهواز با خانواده ام زندگی می کردم، آن زمان ۲۰ سال داشتم و به تازگی با همسرم که پاسدار بود، ازدواج کرده بودم.
♨️همزمان با ازدواج ما، امام راحل دستور دادند که باید ارتش ۲۰ میلیونی برای دفاع در برابر دشمن تشکیل شود، من هم برای عمل به فرمایش رهبری همه فنون نظامی را آموختم.
♨️کنار خانه ما حسینیه ای قرار داشت که رزمندگان هنگام بازگشت از خط مقدم، در آن حسینیه به استراحت مشغول می شدند.
♨️زنان محله در آن حسینیه نخستین ستاد پشتیبانی از جنگ در منطقه را تشکیل داده بودند، در آنجا غذا درست می کردند و هر کاری از دستشان برمی آمد برای رزمندگان انجام می دادند.
♨️وقتی درگیری بین رزمندگان با عراقی ها زیاد شد و دیگر جای ماندن در شهر نبود، تقریبا همه اهالی بستان از آن شهر رفتند، آب و برق قطع شده بود، من سه روز بود که از همسرم اطلاعی نداشتم و بسیار نگران بودم.
♨️ بعد از مدتی همسرم به بستان آمد و به من تاکید کرد که باید هر چه سریعتر شهر را ترک کنم و اگر خود نیز زنده ماند حتما نزد من خواهد آمد اما من قبول نکردم و با خانواده ام همراه نشدم و اصرار کردم که باید در کنار همسرم بمانم.
♨️بعد از مدتی شوهرم که اصرار من را برای ماندن در شهر دید، سلاح به دستم داد تا از خودم در برابر دشمن حفاظت کنم، سپس با هم سوار خودرویی که پر از مهمات بود شدیم و من در حالی که سلاح در دست گرفته بودم روی مهمات نشستم.
♨️شوهرم قصد داشت با آن خودرو هم من را به اهواز و نزد خانواده ام برساند و هم مهمات را تحویل رزمندگان در خط مقدم دهد.
♨️همین طور که از شهر سوسنگرد دور می شدیم به نزدیک ایست و بازرسی عراقی ها رسیدیم من فکر کردم که اینها ایرانی هستند و خواستم به آنان بگویم که این مهمات را می خواهیم به رزمندگان بدهیم.
♨️عراقی ها با اشاره من متوجه مهمات داخل خودرو شدند، وقتی همسرم اوضاع را خطرناک دید بلافاصله خودرو را به حرکت درآورد تا با سرعت از آن منطقه دور شود، عراقی ها به تعقیب ما پرداختند و با نشانه گرفتن لاستیک های خودرو آن را متوقف کردند.
♨️در این تعقیب و گریز چند تیر از اسلحه عراقی ها به من و شوهرم اصابت کرد و هر دو زخمی شدیم، عراقی ها وقتی به من رسیدند، من را هل دادند و سلاح از دستم افتاد و آنان همین که سلاح را دیدند فریاد زدند که "زن نظامی اینجا هست".
♨️عراقی ها می خواستند من را تفتیش بدنی کنند، گفتم که من چیزی ندارم و همه مهمات در خودرو است، عراقی ها من و همسرم را اسیر کردند و وجود آن سلاح در کنار من به بزرگترین مدرک برای عراقی ها به عنوان قلمداد کردن من به عنوان یک زن نظامی تبدیل شد.
♨️عراقی ها ما را در آمبولانسی قرار دادند و به مدت یک شبانه روز رهایمان کردند، زخم شوهرم عمیق بود و درد زیادی می کشید، تا صبح با او صحبت می کردم، همین که اذان صبح شد، با همدیگر نماز خواندیم و سپس او به خواب رفت.
♨️ابتدا فکر کردم که شوهرم از درد بیهوش شده، اما همان موقع پس از خواندن نماز به شهادت رسید، عراقی ها بعد از ساعتی به سراغمان آمدند و من را به بیمارستان الاماره در عراق بردند.
#بانوان_بهشتی
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
🧕@banovanebeheshti
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
#حساب_کتاب
✍️ زن، ستونِ خانه است، اگر مراقب نباشید؛ ناگهان فرو میریزد!
زنان بیحوصله که میشوند، به روزمرگی و خستگی که دچار میشوند، حتی همان چای اول صبحی که برایتان دم میکنند، طعم تلخش غالب خواهد بود!
شب که خسته از مشغلههای روز، به خانه برمیگردید، به چشم خواهید دید که باز هم مثل همیشه، همه چیز مرتب است و سرجای خودش ؛ جز یک چیز....
زندگی رنگ ندارد، عطـر ندارد!
و غبار #عادت راه نفس خانه را بند آورده است.
▫️آقاجان!
حساب کتاب کن، هزینه زیادی ندارد گاهی با جملاتی، با کمکی در کارِ خانه، با هدیهی کوچکی، یا یک قرار دونفرهی وسط هفته و ... غافلگیرش کنی!
نگرانی شما از خستگی و کلافگیاش و تلاش برای عوض کردن شرایط؛ پیامی را به قلب او مخابره میکند که «برایتان مهم است»
√ گاهی همین اقدامات کوچک، خانه را زنده میکند و شما میتوانید دوباره خستگیهایتان را پای همین ستون، در کنید...
#بانوان_بهشتی
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
🧕@banovanebeheshti
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄