eitaa logo
بانوی خاص🌹
415 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
18 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 کانال بانوی خاص ❤️همسرداری 👩‍🏫فرزند پروری 🏠خانه داری احکام و مطالب متفرقه سوالات مشاوره کاملا رایگان تبادل و ارتباط با ادمين: @delaram7645 لينك كانال👇 https://eitaa.com/joinchat/1265893419C1fe8b5bb94
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🕊✨ 0⃣1⃣ ⚙️ 4 💌 (د) 7️⃣هر زنی دوست داره شوهرش زیباییهاشو 🔻تحسین کنه، اما شوهرم همچین کاری نمی‌کنه و وقتی به خانمای توی تلویزیون و محیط بیرون نگاه می‌کنه با نگاهش به اونا، قلب منو می‌شکنه. 💔 🔸با اینکه مطمئنم خطایی نمی‌کنه، ولی مدام میگه: «موبایل یه وسیله‌ی شخصیه و روی اون رمز گذاشته»..!! 👈با این کارش منو آزار می‌ده. ⛔️یه وقتایی از همسر دوم حرف می‌زنه که من حتی شوخیش رو هم دوست ندارم! 🔹کمتر برام 🎁 و 🌷 می‌خره، دیگه علناً ازش تقاضا می‌کنم، ولی باز نمی‌خره، وقتی هم که من براش هدیه می‌خرم با ذوق و شوق زیادی از کادوی من استقبال نمی‌کنه و از ؟ .. ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
8️⃣من هرگز انتظار ندارم شوهرم خونوادش رو 🔻نادیده بگیره یا کوچیک‌ترین بی‌احترامی به اونا بکنه. حتی بارها شده بهش گفتم با مادرت درست صحبت کن، ولی اون، سیاستِ "هم منو راضی نگه داره و هم خونواده‌ش رو" نداره. ⚠️گاهاً منو با خواهر و مادرش مقایسه می‌کنه. ❣️دوست دارم وقتی خونواده‌ش حتی با شوخی منو ناراحت می‌کنن ازم پشتیبانی کنه. مثلاً به مامانش بگه: «مامان جون خانمم اینطور که شما فکر می‌کنین نیست»..!! ❣️می‌خوام چه در حضور من چه در غیبتم ازم حمایت و جانبداری کنه که البته شوهرم چنین کاری نمی‌کنه! .. ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
💠اوایل زندگی خیلی با خونواده‌ی شوهرم خوب بودم، ولی کاراش باعث شده اون علاقه اولیه از بین بره. ‼️گاهی وقتا مسائل خونه‌ی مادرش رو بدون توجه به این مطلب که به طور کامل توی خونه تعریف می‌کنه !! 😞و متقابلاً مسائل خونه خودمون رو تو خونه‌ی مادرش می‌گه، که این باعث ایجاد کدورت می‌شه. 👈وقتی با مادرش درخصوص مشاجراتمون صحبت می‌کنه، نمی‌گه چی کار کرده که من عصبانی شم، فقط اون حرفی رو که من، تو عصبانیت بهش زدم می‌گه. 💯خب مطمئناً نظر مادرش نسبت به من عوض می‌شه. ... ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرسش : رعايت مسائل اخلاقى چقدر در كاميابى زندگى زناشويى مؤثر است ؟ ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
هدایت شده از بانوی خاص🌹
💥 برگرفته از حوادث خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بی‌نظیر سپهبد شهید در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است. نویسنده : فاطمه ولی نژاد ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
قبل از خبر ، خطش خاموش شد و حالا نمی‌دانستم چرا پاسخ دل بی‌قرارم را نمی‌دهد. در عوض خوب جواب جان به لب رسیده ما را می‌داد و برای‌مان سنگ تمام می‌گذاشت که نیمه‌شب با طوفان توپ و خمپاره به جان‌مان افتاد. 💠 اگر قرار بود این خمپاره‌ها جانم را بگیرد، دوست داشتم قبل از مردن نغمه را بشنوم که پنهان از چشم بقیه در اتاق با حیدر تماس گرفتم، اما قسمت نبود این قلب غمزده قرار بگیرد. دیگر این صدای بوق داشت جانم را می‌گرفت و سقوط نفسم را خفه کرد. دیوار اتاق به‌شدت لرزید، طوری‌که شکاف خورد و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید. 💠 با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله می‌گرفتم و زن‌عمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند. ظاهراً خمپاره‌ای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد. ناله‌ای از حیاط کناری شنیده می‌شد، زن‌عمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمک‌شان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید. 💠 نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است. نبض نفس‌هایم به تندی می‌زد و دستانم طوری می‌لرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمی‌تونم جواب بدم.» ✍️نویسنده: ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
💠 نه فقط دست و دلم که نگاهم می‌لرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«می‌تونی کمکم کنی نرجس؟» ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمی‌شد حیدر هنوز نفس می‌کشد و حالا از من کمک می‌خواهد که با همه احساس پریشانی‌ام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟» 💠 حدود هشتاد روز بود نگاه را ندیده بودم، چهل شب بیشتر می‌شد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت در یک جمله جا نمی‌شد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟» انگشتانم برای نوشتن روی گوشی می‌دوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری می‌بارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی می‌دیدم. 💠 دیگر همه رنج‌ها فراموشم شده و فقط می‌خواستم با همه هستی‌ام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک رسوندم، ولی دیگه نمی‌تونم!» نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! خیلی‌ها رو خریده.» 💠 پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا مونده، نمی‌خوابی؟» نمی‌خواستم نگران‌شان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید. 💠 دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را می‌خواندم و زهرا تازه می‌خواست درددل کند که به در تکیه زد و زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچه‌اش شدن!»... ✍️نویسنده: ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌🌹 ✍به راهی که اکثر مردم میروند شک کن 👌چون اغلب به جای فکر کردن تقلید میکنند ✍از متمایز بودن نترس 👌انگشت نما بودن بهتر از احمق بودن است 📕امام علی علیه السلام: أَيُّهَا النَّاسُ، لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ، فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِيرٌ وَ جُوعُهَا طَوِيلٌ. 📖ای مردم در راه راست، از کمی روندگان نهراسید، زیرا اکثریّت مردم بر گرد سفره ای جمع شدند که سیری آن کوتاه، و گرسنگی آن طولانی است. شبتون حسینی ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ 🌼 سلام گل فاطمہ 🌼 بیا گل نرگس جهان جای توسٺ دو صد ترانہ بہ لبها همہ برای توسٺ بیا گل نرگس بہ جان تشنہ عشق دعا دعایِ ظهورسٺ و همہ برای توست اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🍃 سلام روزتون مهدوی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🕊✨ 1⃣1⃣ ⚙️ 💌 (الف) ❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️ 1️⃣برای زن‌ها هرکاری بکنی بازم ناراضی‌ان. 🔹هیچکس نتونسته اونا رو راضی نگه داره. ⭕️از صبح تا شب جون میکَنم، با مردم سروکله میزنم، درگیر چک و پول و بازار الانم، برای آینده رفاه اونا؛ تا کمتر از بقیه نباشن. «ماهی تا وقتی تو آبه قدر آب رو نمی‌دونه»..!! 😠این همه تلاش و سختی کشیدن منو نمی‌بینه و یه دفعه برای اینکه دوبار گفته اُتو رو درست کن و من نکردم، همه مردونگی و حیثیت ما رو زیر سؤال برد. 🔢چندین بار بهش گفتم تو که می‌دونی بعضی کارات منو عصبانی می‌کنه، خُب اون کارا انجام نده، ولی بازم می‌کنه! .. ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
❇️مثلاً بهش گفتم یک کار رو مدام پشت سرهم تکرار نکن ... نشستم تا نیم ساعت اخبار گوش کنم مرتب گفت: رو عوض نکردی؟ اونا رو عوض کن. ⌛️دیرم شده و عجله دارم که سر کار برم، ولی اون تو این وقت تنگی رو به من می‌ده و می‌گه: بی‌زحمت حالا که داری می‌ری بیرون اینو بذار دم در. 📲من قبل از اینکه برسم خونه زنگ می‌زنم چیزی می‌خوای یا نه؟ می‌گه: نه!! ولی وقتی رسیدم خونه و می‌خوام استراحت کنم تازه یادش می‌یاد که چی می‌خواسته. 🛍🛒 🔑گاهی وقتا که یه چیزی مثل کلید رو گم می‌کنم، به جای اینکه کمک کنه تا پیداش کنم، شروع می‌کنه به و با این کارش منو بهم می‌ریزه.😖😡 ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرسش : آیا دین اسلام برای زندگی زناشویی ، مهارت هایی را دارد ؟ ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
رفع دلخوری از همسر پیش از آن که دلخوری خود را با همسرتان در میان بگذارید، ابتدا عین آن را روی کاغذ بنویسید.📝 به این ترتیب سهم خود را در پیشامد مربوطه بهتر خواهید دید. از سوی دیگر نوشتن ماجرا از ابتدا تا انتها باعث آرامش نسبی‎تان می‎شود و در عین حال با یادآوری ماجرا به علت‎های آن بهتر واقف می‎شوید. 🤔 پیش از صحبت سعی کنید خود را جای همسرتان بگذارید. 💁‍♀ با این کار بهتر به مشکلات او پی می‎برید.👌 ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
هدایت شده از بانوی خاص🌹
💥 برگرفته از حوادث خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بی‌نظیر سپهبد شهید در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است. نویسنده : فاطمه ولی نژاد ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
💠 خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره در سرم کوبید. صورت امّ جعفر و کودک شیرخوارش هر لحظه مقابل چشمانم جان می‌گرفت و یادم نمی‌رفت عباس تنها چند دقیقه پیش از شیرخشک یوسف را برایش ایثار کرد. مصیبت همسایه‌ای که درست کنار ما جان داده بود کاسه دلم را از درد پُر کرد، اما جان حیدر در خطر بود و بی‌تاب خواندن پیامش بودم که زینب با عجله وارد اتاق شد. 💠 در تاریکی صورتش را نمی‌دیدم اما صدایش از هیجان خبری که در دلش جا نمی‌شد، می‌لرزید و بی‌مقدمه شروع کرد :«نیروهای مردمی دارن میان سمت آمرلی! میگن گفته آمرلی باید آزاد بشه و دستور شروع عملیات رو داده!» غم امّ جعفر و شعف این خبر کافی بود تا اشک زهرا جاری شود و زینب رو به من خندید :«بلاخره حیدر هم برمی‌گرده!» و همین حال حیدر شیشه را شکسته بود که با نگاهم التماس‌شان می‌کردم تنهایم بگذارند. 💠 زهرا متوجه پریشانی‌ام شد، زینب را با خودش برد و من با بی‌قراری پیام حیدر را خواندم :«پشت زمین ابوصالح، یه خونه سیمانی.» زمین‌های کشاورزی ابوصالح دور از شهر بود و پیام بعدی حیدر امانم نداد :«نرجس! نمی‌دونم تا صبح زنده می‌مونم یا نه، فقط خواستم بدونی جنازه‌ام کجاست.» و همین جمله از زندگی سیرم کرد که اشکم پیش از انگشتم روی گوشی چکید و با جملاتم به رفتم :«حیدر من دارم میام! بخاطر من تحمل کن!» 💠 تاریکی هوا، تنهایی و ترس توپ و تانک پای رفتنم را می‌بست و زندگی حیدر به همین رفتن بسته بود که از جا بلند شدم. یک شیشه آب چاه و چند تکه نان خشک تمام توشه‌ای بود که می‌توانستم برای حیدر ببرم. ✍️نویسنده: ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
نباید دل زن‌عمو و دخترعموها را خالی می‌کردم، بی‌سر و صدا شالم را سر کردم و مهیای رفتن شدم که حسی در دلم شکست. در این تاریکی نزدیک سحر با که حیدر خبر حضورشان را در شهر داده بود، به چه کسی می‌شد اعتماد کنم؟ 💠 قدمی را که به سمت در برداشته بودم، پس کشیدم و با ترس و تردیدی که به دلم چنگ انداخته بود، سراغ کمد رفتم. پشت لباس عروسم، سوغات عباس را در جعبه‌ای پنهان کرده بودم و حالا همین می‌توانست دست تنهای دلم را بگیرد. شیشه آب و نان خشک و نارنجک را در ساک کوچک دستی‌ام پنهان کردم و دلم برای دیدار حیدر در قفس سینه جا نمی‌شد که با نور موبایل از ایوان پایین رفتم. 💠 در گرمای نیمه‌شب تابستان ، تنم از ترس می‌لرزید و نفس حیدرم به شماره افتاده بود که خودم را به سپردم و از خلوت خانه دل کندم. تاریکی شهری که پس از هشتاد روز ، یک چراغ روشن به ستون‌هایش نمانده و تلّی از خاک و خاکستر شده بود، دلم را می‌ترساند و فقط از (علیه‌السلام) تمنا می‌کردم به اینهمه تنهایی‌ام رحم کند. 💠 با هر قدم حضور عباس و عمو آتشم می‌زد که دیگر مردی همراهم نبود و باید برای رهایی یک‌تنه از شهر خارج می‌شدم. هیچکس در سکوت سَحر شهر نبود، حتی صدای گلوله‌ای هم شنیده نمی‌شد و همین سکوت از هر صدایی ترسناک‌تر بود. ✍️نویسنده: ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌🌹 🔻هر چه افراد کمتر از خودشان تعریف کنند، دیگران بیشتر به بزرگی آنها پی خواهند برد. 📕امام علی علیه السلام: التّواضُعُ يَرفَعُ، التكبّرُ يَضَعُ. تواضع و فروتني مقام و منزلت انسان را رفيع کرده و تكبر و خودخواهي مقام او را پايين مي‌آورد. مهدوی ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ چه زيباست آغاز یک شيرين به نام سلام علی سلامی که بوی خوش يار دارد🍃 دلت را پر از دلدار دارد♥️ چه زيباست آغاز خود را علی آل ياسين بگوييم سلام روزتون مهدوی ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا