✨🕊✨
#کارگاه_ارتباط_موثر_باهمسر 0⃣1⃣
⚙️ #مهارتهای_همسرداری 4
💌 #درد_دل_زنها (د)
7️⃣هر زنی دوست داره شوهرش زیباییهاشو
🔻تحسین کنه، اما شوهرم همچین کاری نمیکنه و وقتی به خانمای توی تلویزیون و محیط بیرون نگاه میکنه با نگاهش به اونا، قلب منو میشکنه.
💔
🔸با اینکه مطمئنم خطایی نمیکنه، ولی مدام میگه:
«موبایل یه وسیلهی شخصیه و روی اون رمز گذاشته»..!!
👈با این کارش منو آزار میده.
⛔️یه وقتایی از همسر دوم حرف میزنه که من حتی شوخیش رو هم دوست ندارم!
🔹کمتر برام #هدیه🎁 و #گل🌷 میخره، دیگه علناً ازش تقاضا میکنم، ولی باز نمیخره، وقتی هم که من براش هدیه میخرم با ذوق و شوق زیادی از کادوی من استقبال نمیکنه و از #قیمتش_میپرسه؟
#ادامه_درپست_بعدی..
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
8️⃣من هرگز انتظار ندارم شوهرم خونوادش رو
🔻نادیده بگیره یا کوچیکترین بیاحترامی به اونا بکنه.
حتی بارها شده بهش گفتم با مادرت درست صحبت کن، ولی اون، سیاستِ "هم منو راضی نگه داره و هم خونوادهش رو" نداره.
⚠️گاهاً منو با خواهر و مادرش مقایسه میکنه.
❣️دوست دارم وقتی خونوادهش حتی با شوخی منو ناراحت میکنن ازم پشتیبانی کنه. مثلاً به مامانش بگه:
«مامان جون خانمم اینطور که شما فکر میکنین نیست»..!!
❣️میخوام چه در حضور من چه در غیبتم ازم حمایت و جانبداری کنه که البته شوهرم چنین کاری نمیکنه!
#ادامه_درپست_بعدی..
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
💠اوایل زندگی خیلی با خونوادهی شوهرم خوب بودم، ولی کاراش باعث شده اون علاقه اولیه از بین بره.
‼️گاهی وقتا مسائل خونهی مادرش رو بدون توجه به این مطلب که #هر_راستی_رو_نباید_گفت به طور کامل توی خونه تعریف میکنه !!
😞و متقابلاً مسائل خونه خودمون رو تو خونهی مادرش میگه، که این باعث ایجاد کدورت میشه.
👈وقتی با مادرش درخصوص مشاجراتمون صحبت میکنه، نمیگه چی کار کرده که من عصبانی شم، فقط اون حرفی رو که من، تو عصبانیت بهش زدم میگه.
💯خب مطمئناً نظر مادرش نسبت به من عوض میشه.
#ادامه_دارد ...
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرسش : رعايت مسائل اخلاقى چقدر در كاميابى زندگى زناشويى مؤثر است ؟
#پرسش_و_پاسخ
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
هدایت شده از بانوی خاص🌹
#تنها_میان_داعش
💥 برگرفته از حوادث #حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید #قاسم_سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است.
نویسنده : فاطمه ولی نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#تنها_میان_داعش
#قسمت87
قبل از خبر #اسارت، خطش خاموش شد و حالا نمیدانستم چرا پاسخ دل بیقرارم را نمیدهد. در عوض #داعش خوب جواب جان به لب رسیده ما را میداد و برایمان سنگ تمام میگذاشت که نیمهشب با طوفان توپ و خمپاره به جانمان افتاد.
💠 اگر قرار بود این خمپارهها جانم را بگیرد، دوست داشتم قبل از مردن نغمه #عشقم را بشنوم که پنهان از چشم بقیه در اتاق با حیدر تماس گرفتم، اما قسمت نبود این قلب غمزده قرار بگیرد.
دیگر این صدای بوق داشت جانم را میگرفت و سقوط #خمپارهای نفسم را خفه کرد. دیوار اتاق بهشدت لرزید، طوریکه شکاف خورد و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید.
💠 با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله میگرفتم و زنعمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند. ظاهراً خمپارهای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد.
نالهای از حیاط کناری شنیده میشد، زنعمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمکشان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید.
💠 نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از #تپش افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است.
نبض نفسهایم به تندی میزد و دستانم طوری میلرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمیتونم جواب بدم.»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#تنها_میان_داعش
#قسمت88
💠 نه فقط دست و دلم که نگاهم میلرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«میتونی کمکم کنی نرجس؟»
ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمیشد حیدر هنوز نفس میکشد و حالا از من کمک میخواهد که با همه احساس پریشانیام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟»
💠 حدود هشتاد روز بود نگاه #عاشقش را ندیده بودم، چهل شب بیشتر میشد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت #عاشقانه در یک جمله جا نمیشد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟»
انگشتانم برای نوشتن روی گوشی میدوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری میبارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی میدیدم.
💠 دیگر همه رنجها فراموشم شده و فقط میخواستم با همه هستیام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک #آمرلی رسوندم، ولی دیگه نمیتونم!»
نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! #داعش خیلیها رو خریده.»
💠 پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا #نماز مونده، نمیخوابی؟»
نمیخواستم نگرانشان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید.
💠 دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را میخواندم و زهرا تازه میخواست درددل کند که به در تکیه زد و #مظلومانه زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچهاش #شهید شدن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#نکته👌🌹
#شب_بخیر
✍به راهی که اکثر مردم میروند شک کن
👌چون اغلب به جای فکر کردن تقلید میکنند
✍از متمایز بودن نترس
👌انگشت نما بودن بهتر از احمق بودن است
📕امام علی علیه السلام:
أَيُّهَا النَّاسُ، لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ، فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِيرٌ وَ جُوعُهَا طَوِيلٌ.
📖ای مردم در راه راست، از کمی روندگان نهراسید، زیرا اکثریّت مردم بر گرد سفره ای جمع شدند که سیری آن کوتاه، و گرسنگی آن طولانی است.
شبتون حسینی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🌼 سلام گل فاطمہ 🌼
بیا گل نرگس
جهان جای توسٺ
دو صد ترانہ بہ لبها
همہ برای توسٺ
بیا گل نرگس
بہ جان تشنہ عشق
دعا دعایِ ظهورسٺ و
همہ برای توست
اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🍃
سلام روزتون مهدوی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
✨🕊✨
#کارگاه_ارتباط_موثر_باهمسر 1⃣1⃣
⚙️ #مهارتهای_همسرداری
💌 #مردها_هم_درد_دل_میکنند (الف)
❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️
1️⃣برای زنها هرکاری بکنی بازم ناراضیان.
🔹هیچکس نتونسته اونا رو راضی نگه داره.
⭕️از صبح تا شب جون میکَنم، با مردم سروکله میزنم، درگیر چک و پول و بازار الانم، برای آینده رفاه اونا؛ تا کمتر از بقیه نباشن.
«ماهی تا وقتی تو آبه قدر آب رو نمیدونه»..!!
😠این همه تلاش و سختی کشیدن منو نمیبینه و یه دفعه برای اینکه دوبار گفته اُتو رو درست کن و من نکردم، همه مردونگی و حیثیت ما رو زیر سؤال برد.
🔢چندین بار بهش گفتم تو که میدونی بعضی کارات منو عصبانی میکنه، خُب اون کارا انجام نده، ولی بازم میکنه!
#ادامه_درپست_بعدی..
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
❇️مثلاً بهش گفتم یک کار رو مدام پشت سرهم تکرار نکن ... نشستم تا نیم ساعت اخبار گوش کنم مرتب گفت: #لباست رو عوض نکردی؟ اونا رو عوض کن.
⌛️دیرم شده و عجله دارم که سر کار برم، ولی اون تو این وقت تنگی #کیسه_ی_زباله رو به من میده و میگه: بیزحمت حالا که داری میری بیرون اینو بذار دم در.
📲من قبل از اینکه برسم خونه زنگ میزنم چیزی میخوای یا نه؟ میگه: نه!! ولی وقتی رسیدم خونه و میخوام استراحت کنم تازه یادش مییاد که چی میخواسته.
🛍🛒
🔑گاهی وقتا که یه چیزی مثل کلید رو گم میکنم، به جای اینکه کمک کنه تا پیداش کنم، شروع میکنه به #نصیحت و با این کارش منو بهم میریزه.😖😡
#ادامه_دارد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرسش : آیا دین اسلام برای زندگی زناشویی ، مهارت هایی را دارد ؟
#پرسش_و_پاسخ
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#ترفند
#همسرداری
رفع دلخوری از همسر
پیش از آن که دلخوری خود را با همسرتان در میان بگذارید،
ابتدا عین آن را روی کاغذ بنویسید.📝
به این ترتیب سهم خود را در پیشامد مربوطه بهتر خواهید دید.
از سوی دیگر نوشتن ماجرا از ابتدا تا انتها باعث آرامش نسبیتان میشود
و در عین حال با یادآوری ماجرا به علتهای آن بهتر واقف میشوید. 🤔
پیش از صحبت سعی کنید خود را جای همسرتان بگذارید. 💁♀
با این کار بهتر به مشکلات او پی میبرید.👌
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
هدایت شده از بانوی خاص🌹
#تنها_میان_داعش
💥 برگرفته از حوادث #حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید #قاسم_سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است.
نویسنده : فاطمه ولی نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#تنها_میان_داعش
#قسمت89
💠 خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره در سرم کوبید. صورت امّ جعفر و کودک شیرخوارش هر لحظه مقابل چشمانم جان میگرفت و یادم نمیرفت عباس تنها چند دقیقه پیش از #شهادتش شیرخشک یوسف را برایش ایثار کرد.
مصیبت #مظلومانه همسایهای که درست کنار ما جان داده بود کاسه دلم را از درد پُر کرد، اما جان حیدر در خطر بود و بیتاب خواندن پیامش بودم که زینب با عجله وارد اتاق شد.
💠 در تاریکی صورتش را نمیدیدم اما صدایش از هیجان خبری که در دلش جا نمیشد، میلرزید و بیمقدمه شروع کرد :«نیروهای مردمی دارن میان سمت آمرلی! میگن #سید_علی_خامنهای گفته آمرلی باید آزاد بشه و #حاج_قاسم دستور شروع عملیات رو داده!»
غم امّ جعفر و شعف این خبر کافی بود تا اشک زهرا جاری شود و زینب رو به من خندید :«بلاخره حیدر هم برمیگرده!» و همین حال حیدر شیشه #شکیباییام را شکسته بود که با نگاهم التماسشان میکردم تنهایم بگذارند.
💠 زهرا متوجه پریشانیام شد، زینب را با خودش برد و من با بیقراری پیام حیدر را خواندم :«پشت زمین ابوصالح، یه خونه سیمانی.»
زمینهای کشاورزی ابوصالح دور از شهر بود و پیام بعدی حیدر امانم نداد :«نرجس! نمیدونم تا صبح زنده میمونم یا نه، فقط خواستم بدونی جنازهام کجاست.» و همین جمله از زندگی سیرم کرد که اشکم پیش از انگشتم روی گوشی چکید و با جملاتم به #فدایش رفتم :«حیدر من دارم میام! بخاطر من تحمل کن!»
💠 تاریکی هوا، تنهایی و ترس توپ و تانک #داعش پای رفتنم را میبست و زندگی حیدر به همین رفتن بسته بود که از جا بلند شدم. یک شیشه آب چاه و چند تکه نان خشک تمام توشهای بود که میتوانستم برای حیدر ببرم.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#تنها_میان_داعش
#قسمت90
نباید دل زنعمو و دخترعموها را خالی میکردم، بیسر و صدا شالم را سر کردم و مهیای رفتن شدم که حسی در دلم شکست. در این تاریکی نزدیک سحر با #خائنینی که حیدر خبر حضورشان را در شهر داده بود، به چه کسی میشد اعتماد کنم؟
💠 قدمی را که به سمت در برداشته بودم، پس کشیدم و با ترس و تردیدی که به دلم چنگ انداخته بود، سراغ کمد رفتم. پشت لباس عروسم، سوغات عباس را در جعبهای پنهان کرده بودم و حالا همین #نارنجک میتوانست دست تنهای دلم را بگیرد.
شیشه آب و نان خشک و نارنجک را در ساک کوچک دستیام پنهان کردم و دلم برای دیدار حیدر در قفس سینه جا نمیشد که با نور موبایل از ایوان پایین رفتم.
💠 در گرمای نیمهشب تابستان #آمرلی، تنم از ترس میلرزید و نفس حیدرم به شماره افتاده بود که خودم را به #خدا سپردم و از خلوت خانه دل کندم.
تاریکی شهری که پس از هشتاد روز #جنگ، یک چراغ روشن به ستونهایش نمانده و تلّی از خاک و خاکستر شده بود، دلم را میترساند و فقط از #امام_مجتبی (علیهالسلام) تمنا میکردم به اینهمه تنهاییام رحم کند.
💠 با هر قدم #حسرت حضور عباس و عمو آتشم میزد که دیگر مردی همراهم نبود و باید برای رهایی #عشقم یکتنه از شهر خارج میشدم. هیچکس در سکوت سَحر شهر نبود، حتی صدای گلولهای هم شنیده نمیشد و همین سکوت از هر صدایی ترسناکتر بود.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#نکته👌🌹
#شب_بخیر
🔻هر چه افراد کمتر از خودشان تعریف کنند،
دیگران بیشتر به بزرگی آنها پی خواهند برد.
📕امام علی علیه السلام:
التّواضُعُ يَرفَعُ، التكبّرُ يَضَعُ.
تواضع و فروتني مقام و منزلت انسان را رفيع کرده و تكبر و خودخواهي مقام او را پايين ميآورد.
#شبتون مهدوی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
چه زيباست آغاز یک #صبح شيرين
به نام سلام علی #آل_ياسين
سلامی که بوی خوش يار دارد🍃
دلت را پر از #عشق دلدار دارد♥️
چه زيباست آغاز #هرروز خود را
#سلام علی آل ياسين بگوييم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
سلام روزتون مهدوی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤