هدایت شده از بانوی خاص🌹
#تنها_میان_داعش
💥 برگرفته از حوادث #حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید #قاسم_سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است.
نویسنده : فاطمه ولی نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#تنها_میان_داعش
#قسمت87
قبل از خبر #اسارت، خطش خاموش شد و حالا نمیدانستم چرا پاسخ دل بیقرارم را نمیدهد. در عوض #داعش خوب جواب جان به لب رسیده ما را میداد و برایمان سنگ تمام میگذاشت که نیمهشب با طوفان توپ و خمپاره به جانمان افتاد.
💠 اگر قرار بود این خمپارهها جانم را بگیرد، دوست داشتم قبل از مردن نغمه #عشقم را بشنوم که پنهان از چشم بقیه در اتاق با حیدر تماس گرفتم، اما قسمت نبود این قلب غمزده قرار بگیرد.
دیگر این صدای بوق داشت جانم را میگرفت و سقوط #خمپارهای نفسم را خفه کرد. دیوار اتاق بهشدت لرزید، طوریکه شکاف خورد و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید.
💠 با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله میگرفتم و زنعمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند. ظاهراً خمپارهای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد.
نالهای از حیاط کناری شنیده میشد، زنعمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمکشان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید.
💠 نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از #تپش افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است.
نبض نفسهایم به تندی میزد و دستانم طوری میلرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمیتونم جواب بدم.»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#تنها_میان_داعش
#قسمت88
💠 نه فقط دست و دلم که نگاهم میلرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«میتونی کمکم کنی نرجس؟»
ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمیشد حیدر هنوز نفس میکشد و حالا از من کمک میخواهد که با همه احساس پریشانیام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟»
💠 حدود هشتاد روز بود نگاه #عاشقش را ندیده بودم، چهل شب بیشتر میشد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت #عاشقانه در یک جمله جا نمیشد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟»
انگشتانم برای نوشتن روی گوشی میدوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری میبارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی میدیدم.
💠 دیگر همه رنجها فراموشم شده و فقط میخواستم با همه هستیام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک #آمرلی رسوندم، ولی دیگه نمیتونم!»
نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! #داعش خیلیها رو خریده.»
💠 پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا #نماز مونده، نمیخوابی؟»
نمیخواستم نگرانشان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید.
💠 دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را میخواندم و زهرا تازه میخواست درددل کند که به در تکیه زد و #مظلومانه زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچهاش #شهید شدن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#نکته👌🌹
#شب_بخیر
✍به راهی که اکثر مردم میروند شک کن
👌چون اغلب به جای فکر کردن تقلید میکنند
✍از متمایز بودن نترس
👌انگشت نما بودن بهتر از احمق بودن است
📕امام علی علیه السلام:
أَيُّهَا النَّاسُ، لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ، فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِيرٌ وَ جُوعُهَا طَوِيلٌ.
📖ای مردم در راه راست، از کمی روندگان نهراسید، زیرا اکثریّت مردم بر گرد سفره ای جمع شدند که سیری آن کوتاه، و گرسنگی آن طولانی است.
شبتون حسینی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🌼 سلام گل فاطمہ 🌼
بیا گل نرگس
جهان جای توسٺ
دو صد ترانہ بہ لبها
همہ برای توسٺ
بیا گل نرگس
بہ جان تشنہ عشق
دعا دعایِ ظهورسٺ و
همہ برای توست
اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🍃
سلام روزتون مهدوی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
✨🕊✨
#کارگاه_ارتباط_موثر_باهمسر 1⃣1⃣
⚙️ #مهارتهای_همسرداری
💌 #مردها_هم_درد_دل_میکنند (الف)
❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️
1️⃣برای زنها هرکاری بکنی بازم ناراضیان.
🔹هیچکس نتونسته اونا رو راضی نگه داره.
⭕️از صبح تا شب جون میکَنم، با مردم سروکله میزنم، درگیر چک و پول و بازار الانم، برای آینده رفاه اونا؛ تا کمتر از بقیه نباشن.
«ماهی تا وقتی تو آبه قدر آب رو نمیدونه»..!!
😠این همه تلاش و سختی کشیدن منو نمیبینه و یه دفعه برای اینکه دوبار گفته اُتو رو درست کن و من نکردم، همه مردونگی و حیثیت ما رو زیر سؤال برد.
🔢چندین بار بهش گفتم تو که میدونی بعضی کارات منو عصبانی میکنه، خُب اون کارا انجام نده، ولی بازم میکنه!
#ادامه_درپست_بعدی..
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
❇️مثلاً بهش گفتم یک کار رو مدام پشت سرهم تکرار نکن ... نشستم تا نیم ساعت اخبار گوش کنم مرتب گفت: #لباست رو عوض نکردی؟ اونا رو عوض کن.
⌛️دیرم شده و عجله دارم که سر کار برم، ولی اون تو این وقت تنگی #کیسه_ی_زباله رو به من میده و میگه: بیزحمت حالا که داری میری بیرون اینو بذار دم در.
📲من قبل از اینکه برسم خونه زنگ میزنم چیزی میخوای یا نه؟ میگه: نه!! ولی وقتی رسیدم خونه و میخوام استراحت کنم تازه یادش مییاد که چی میخواسته.
🛍🛒
🔑گاهی وقتا که یه چیزی مثل کلید رو گم میکنم، به جای اینکه کمک کنه تا پیداش کنم، شروع میکنه به #نصیحت و با این کارش منو بهم میریزه.😖😡
#ادامه_دارد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرسش : آیا دین اسلام برای زندگی زناشویی ، مهارت هایی را دارد ؟
#پرسش_و_پاسخ
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#ترفند
#همسرداری
رفع دلخوری از همسر
پیش از آن که دلخوری خود را با همسرتان در میان بگذارید،
ابتدا عین آن را روی کاغذ بنویسید.📝
به این ترتیب سهم خود را در پیشامد مربوطه بهتر خواهید دید.
از سوی دیگر نوشتن ماجرا از ابتدا تا انتها باعث آرامش نسبیتان میشود
و در عین حال با یادآوری ماجرا به علتهای آن بهتر واقف میشوید. 🤔
پیش از صحبت سعی کنید خود را جای همسرتان بگذارید. 💁♀
با این کار بهتر به مشکلات او پی میبرید.👌
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
هدایت شده از بانوی خاص🌹
#تنها_میان_داعش
💥 برگرفته از حوادث #حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید #قاسم_سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است.
نویسنده : فاطمه ولی نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#تنها_میان_داعش
#قسمت89
💠 خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره در سرم کوبید. صورت امّ جعفر و کودک شیرخوارش هر لحظه مقابل چشمانم جان میگرفت و یادم نمیرفت عباس تنها چند دقیقه پیش از #شهادتش شیرخشک یوسف را برایش ایثار کرد.
مصیبت #مظلومانه همسایهای که درست کنار ما جان داده بود کاسه دلم را از درد پُر کرد، اما جان حیدر در خطر بود و بیتاب خواندن پیامش بودم که زینب با عجله وارد اتاق شد.
💠 در تاریکی صورتش را نمیدیدم اما صدایش از هیجان خبری که در دلش جا نمیشد، میلرزید و بیمقدمه شروع کرد :«نیروهای مردمی دارن میان سمت آمرلی! میگن #سید_علی_خامنهای گفته آمرلی باید آزاد بشه و #حاج_قاسم دستور شروع عملیات رو داده!»
غم امّ جعفر و شعف این خبر کافی بود تا اشک زهرا جاری شود و زینب رو به من خندید :«بلاخره حیدر هم برمیگرده!» و همین حال حیدر شیشه #شکیباییام را شکسته بود که با نگاهم التماسشان میکردم تنهایم بگذارند.
💠 زهرا متوجه پریشانیام شد، زینب را با خودش برد و من با بیقراری پیام حیدر را خواندم :«پشت زمین ابوصالح، یه خونه سیمانی.»
زمینهای کشاورزی ابوصالح دور از شهر بود و پیام بعدی حیدر امانم نداد :«نرجس! نمیدونم تا صبح زنده میمونم یا نه، فقط خواستم بدونی جنازهام کجاست.» و همین جمله از زندگی سیرم کرد که اشکم پیش از انگشتم روی گوشی چکید و با جملاتم به #فدایش رفتم :«حیدر من دارم میام! بخاطر من تحمل کن!»
💠 تاریکی هوا، تنهایی و ترس توپ و تانک #داعش پای رفتنم را میبست و زندگی حیدر به همین رفتن بسته بود که از جا بلند شدم. یک شیشه آب چاه و چند تکه نان خشک تمام توشهای بود که میتوانستم برای حیدر ببرم.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#تنها_میان_داعش
#قسمت90
نباید دل زنعمو و دخترعموها را خالی میکردم، بیسر و صدا شالم را سر کردم و مهیای رفتن شدم که حسی در دلم شکست. در این تاریکی نزدیک سحر با #خائنینی که حیدر خبر حضورشان را در شهر داده بود، به چه کسی میشد اعتماد کنم؟
💠 قدمی را که به سمت در برداشته بودم، پس کشیدم و با ترس و تردیدی که به دلم چنگ انداخته بود، سراغ کمد رفتم. پشت لباس عروسم، سوغات عباس را در جعبهای پنهان کرده بودم و حالا همین #نارنجک میتوانست دست تنهای دلم را بگیرد.
شیشه آب و نان خشک و نارنجک را در ساک کوچک دستیام پنهان کردم و دلم برای دیدار حیدر در قفس سینه جا نمیشد که با نور موبایل از ایوان پایین رفتم.
💠 در گرمای نیمهشب تابستان #آمرلی، تنم از ترس میلرزید و نفس حیدرم به شماره افتاده بود که خودم را به #خدا سپردم و از خلوت خانه دل کندم.
تاریکی شهری که پس از هشتاد روز #جنگ، یک چراغ روشن به ستونهایش نمانده و تلّی از خاک و خاکستر شده بود، دلم را میترساند و فقط از #امام_مجتبی (علیهالسلام) تمنا میکردم به اینهمه تنهاییام رحم کند.
💠 با هر قدم #حسرت حضور عباس و عمو آتشم میزد که دیگر مردی همراهم نبود و باید برای رهایی #عشقم یکتنه از شهر خارج میشدم. هیچکس در سکوت سَحر شهر نبود، حتی صدای گلولهای هم شنیده نمیشد و همین سکوت از هر صدایی ترسناکتر بود.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#نکته👌🌹
#شب_بخیر
🔻هر چه افراد کمتر از خودشان تعریف کنند،
دیگران بیشتر به بزرگی آنها پی خواهند برد.
📕امام علی علیه السلام:
التّواضُعُ يَرفَعُ، التكبّرُ يَضَعُ.
تواضع و فروتني مقام و منزلت انسان را رفيع کرده و تكبر و خودخواهي مقام او را پايين ميآورد.
#شبتون مهدوی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
چه زيباست آغاز یک #صبح شيرين
به نام سلام علی #آل_ياسين
سلامی که بوی خوش يار دارد🍃
دلت را پر از #عشق دلدار دارد♥️
چه زيباست آغاز #هرروز خود را
#سلام علی آل ياسين بگوييم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
سلام روزتون مهدوی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
بانوی خاص🌹
❇️مثلاً بهش گفتم یک کار رو مدام پشت سرهم تکرار نکن ... نشستم تا نیم ساعت اخبار گوش کنم مرتب گفت: #لب
✨🕊✨
#کارگاه_ارتباط_موثر_باهمسر 2⃣1⃣
⚙️ #مهارتهای_همسرداری
💌 #مردها_هم_درد_دل_میکنند (ب)
2️⃣خیلی دوست داشتم وقتی عصبیام، زنم
🔻با یه ترفندی آرومم کنه ولی اصلاً از این کارا بلد نیست.
💭یادم میاد یه بار تو عصبانیت بهش گفتم:
من خیلی بیشعورم!
❣️انتظار داشتم بگه اینا چه حرفایی که میزنی، خدا نکنه، خودتو ناراحت نکن، مریض میشی، حیف تو نیست که خودتو ناراحت میکنی،
💞💜💕
‼️ولی اون گفت: اگه یه حرف درست تو عمرت زده باشی همینه.
💔💘
👩🏻🚒زن باید مثل کپسول آتشنشانی که آتیش رو خاموش میکنه، شوهر عصبانیش رو خاموش کنه نه اینکه رو آتیش بنزین بریزه.
اما وقتی ناراحت میشه از اول تا آخر زندگی رو سیاه و تاریک جلوه میده.
⭕️بارها این جمله رو تو عصبانیت گفته که:
« یه روز خوش با تو نداشتم » وقتی این جملات رو بکار میبره منو عصبانی میکنه»..!!
#ادامه_درپست_بعدی..
✨🕊✨
💌 #مردها_هم_درد_دل_میکنند (ج)
3️⃣هیچ موقع حرفای دلگرم کننده نمیزنه.
🔻یه روز دیدم خواهرم به شوهرش گفت:
💕إن شاءالله سایهت بالا سر من و بچهها باشه و زنده باشی! سرکار میری مواظب خودت باش! تا میتونی زود بیا!💕
😔تو دلم گفتم : من که آرزو به دل موندم که یه بار زنم اینا رو بهم بگه.
❣️بالاخره هر مردی دوست داره وقتی زنش اونو میبینه، ذوق کنه،
ولی من همیشه منتظرم ببینم ایراد بعدی که زنم میخواد ازم بگیره چیه؟
دیگه به ایراد گرفتنش عادت کردم. هرچی که بخرم آخرش یه عیبی توش درمیاره.
⭕️بارها این جمله رو تکرار کرده که «ببین بابا و برادرم چطور با زنشون رفتار میکنن، مرد باید اینجوری باشه»..!!
#ادامه_درپست_بعدی..
💔منم مثل همهی آدما خطاهایی دارم و یه وقتایی غیر مستقیم بخاطر اشتباهاتم عذرخواهی میکنم، ولی خانمم عذرخواهی منو زود قبول نمیکنه.
💭یادمه یه دفعه ناراحتش کردم و بعد بهش گفتم:
میخوای باهم بعدازظهر بریم بیرون؟
سرشو بالا کرد و بیتوجه رد شد و رفت!! 😒
👈🏼بعد که با هم خوب شدیم ....
#بهش_گفتم: چرا اینجوری کردی؟
#گفت: تو باید عذرخواهی میکردی.
#گفتم: بابا همینکه میگم بعدازظهر بریم بیرون، همین یعنی عذرخواهی.
🔵البته خودش هم خیلی اهل عذرخواهی کردن نیست.
🔸«به نظر من زن مغرور مفت گرونه»...!!!
#ادامه_دارد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پرسش_و_پاسخ
پرسش: با این که به تمام #نیازهای_مادی خانمم جواب میدهم، نمیدانم چرا باز هم #نق_میزند و بهانهگیری میکند.
@hosein_dehnavi
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤